رمز مقاومت، جلد 4: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
جلد چهارم رمز [[مقاومت]] حاوی خاطرات برخی آزادگان ایرانی درباره امام خمینی<sup>(ره)</sup> است. | '''جلد چهارم رمز [[مقاومت]] حاوی خاطرات برخی آزادگان ایرانی درباره امام خمینی<sup>(ره)</sup> است.''' | ||
== | == فراداده کتاب == | ||
'''نویسنده:''' | {{Infobox|title=رمز مقاومت، جلد 4}} | ||
'''نویسنده:''' عبدالمجید رحمانیان | |||
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1386 | '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1386 | ||
خط ۱۵: | خط ۱۶: | ||
'''تعداد صفحات:''' 240 | '''تعداد صفحات:''' 240 | ||
'''شابک دوره:''' 5-15-5013-600-978 | '''شابک دوره:''' 5-15-5013-600-978 | ||
خط ۲۴: | خط ۲۳: | ||
'''قطع کتاب:''' رقعی | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== معرفی کتاب == | |||
کتاب حاضر، جلد چهارم از مجموعه رمز [[مقاومت]] و حاوی خاطرات برخی آزادگان ایرانی درباره امام خمینی<sup>(ره)</sup> است. | |||
اسرای ایرانی در [[اسارت و اسیران|اسارت]] با انواع فشارها و تهدیدات دشمن، محرومیتها و کاستیها روبهرو بودند که طبیعتاً میبایست در تضعیف روحیه آنان مؤثر باشند. اما آنها با اعتقاد به خداوند و عنایات اهلبیت<sup>(ع)</sup> این تهدیدات را تحمل میکردند. از جمله عوامل دیگری که اسرا از آن به عنوان عامل تحملپذیری اسارت یاد میکنند یاد و خاطره امام خمینی<sup>(ره)</sup> در ذهن آنهاست. | |||
عناوین برخی خاطرات عبارتند از: ایمانهای راسخ، دعای سیاسی، آرزوی دیدن یار، خروش عاشورایی، شکوه مراسم هدیه، بهار صلوات. در بخش پایانی کتاب نیز خاطراتی از آزادگان درباره سربازان عراقی بازگو شده است که با ایرانیان با محبت رفتار میکردند. | عناوین برخی خاطرات عبارتند از: ایمانهای راسخ، دعای سیاسی، آرزوی دیدن یار، خروش عاشورایی، شکوه مراسم هدیه، بهار صلوات. در بخش پایانی کتاب نیز خاطراتی از آزادگان درباره سربازان عراقی بازگو شده است که با ایرانیان با محبت رفتار میکردند. | ||
== | == گزیدهای از محتوای کتاب == | ||
وقتی که اسیرم کردند، مرا به [[اردوگاه]] موصل بردند، آنجا به من گفتند: «آیا تو حرس خمینی هستی؟» من معنی حرس»را نمیدانستم. یک افسر ایرانی که به عراق پناهنده شده بود و برای ما ترجمه میکرد، گفت: «میدانی معنی حرس چیست؟». گفتم: «نه»، گفت: «یعنی تو پاسدار خمینی هستی؟». گفتم: «خیر، پاسدار خمینی نیستم، ولی سرباز خمینی هستم.» و به خاطر این پاسخ کتک مفصلی به من زدند ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). | وقتی که اسیرم کردند، مرا به [[اردوگاه]] موصل بردند، آنجا به من گفتند: «آیا تو حرس خمینی هستی؟» من معنی حرس»را نمیدانستم. یک افسر ایرانی که به عراق پناهنده شده بود و برای ما ترجمه میکرد، گفت: «میدانی معنی حرس چیست؟». گفتم: «نه»، گفت: «یعنی تو پاسدار خمینی هستی؟». گفتم: «خیر، پاسدار خمینی نیستم، ولی سرباز خمینی هستم.» و به خاطر این پاسخ کتک مفصلی به من زدند ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | |||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران|اسارت]] | |||
* [[اسرا]] | |||
* [[اردوگاه]] | |||
* [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] | |||
[[رده:اسرا]] | |||
[[رده:افراد (آزادهها)]] | |||
[[رده:اردوگاه]] | |||
[[رده:جنگ تحميلي عراق عليه ايران]] | |||
[[رده:کتاب]] |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۲
جلد چهارم رمز مقاومت حاوی خاطرات برخی آزادگان ایرانی درباره امام خمینی(ره) است.
فراداده کتاب
نویسنده: عبدالمجید رحمانیان
نوبت و سال چاپ: اول، 1386
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: آبرنگ
شمارگان: 2000
قیمت پشت جلد: 18500 ریال
تعداد صفحات: 240
شابک دوره: 5-15-5013-600-978
شابک جلد چهار: 8-23-5013-600-978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
کتاب حاضر، جلد چهارم از مجموعه رمز مقاومت و حاوی خاطرات برخی آزادگان ایرانی درباره امام خمینی(ره) است.
اسرای ایرانی در اسارت با انواع فشارها و تهدیدات دشمن، محرومیتها و کاستیها روبهرو بودند که طبیعتاً میبایست در تضعیف روحیه آنان مؤثر باشند. اما آنها با اعتقاد به خداوند و عنایات اهلبیت(ع) این تهدیدات را تحمل میکردند. از جمله عوامل دیگری که اسرا از آن به عنوان عامل تحملپذیری اسارت یاد میکنند یاد و خاطره امام خمینی(ره) در ذهن آنهاست.
عناوین برخی خاطرات عبارتند از: ایمانهای راسخ، دعای سیاسی، آرزوی دیدن یار، خروش عاشورایی، شکوه مراسم هدیه، بهار صلوات. در بخش پایانی کتاب نیز خاطراتی از آزادگان درباره سربازان عراقی بازگو شده است که با ایرانیان با محبت رفتار میکردند.
گزیدهای از محتوای کتاب
وقتی که اسیرم کردند، مرا به اردوگاه موصل بردند، آنجا به من گفتند: «آیا تو حرس خمینی هستی؟» من معنی حرس»را نمیدانستم. یک افسر ایرانی که به عراق پناهنده شده بود و برای ما ترجمه میکرد، گفت: «میدانی معنی حرس چیست؟». گفتم: «نه»، گفت: «یعنی تو پاسدار خمینی هستی؟». گفتم: «خیر، پاسدار خمینی نیستم، ولی سرباز خمینی هستم.» و به خاطر این پاسخ کتک مفصلی به من زدند ... .[۱]