من، داود، علی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است.''' | |||
== | == فراداده کتاب == | ||
{{Infobox|title=من، داود، علی}} | |||
'''نویسنده:''' عباس شهریاری | '''نویسنده:''' عباس شهریاری | ||
خط ۲۲: | خط ۲۳: | ||
'''قطع کتاب:''' رقعی | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== | == معرفی کتاب == | ||
«من، داود، علی» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است که در 3 فصل به نگارش درآمده است. شهریاری سال 1362 برای [[آموزش]] نیروهای حزبالله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن همان سال همسر باردار و دو فرزندش را به خدا سپرد و به جبهههای جنگ پیوست. عباس شهریاری بهمن 1362 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A8%D8%B1#:~:text=%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%DB%B3,%D8%A7%D8%B2%20%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C%20%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF. عملیات خیبر] به اسارت نیروهای دشمن درآمد و بهمدت هفت سال در [[اسارت و اسیران|اسارت]] را در [[اردوگاه موصل 2]] سپری کرد. درحالیکه خانوادهاش مشغول تدارک اولین سالگرد شهادت وی بود، نامهای که فقط عنوانی از او داشت، مژده زندهبودنش را با خود به ارمغان آورد. | «من، داود، علی» [[خاطرات خود نگاشت|خاطرات خودنگاشت]] جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است که در 3 فصل به نگارش درآمده است. شهریاری سال 1362 برای [[آموزش]] نیروهای حزبالله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن همان سال همسر باردار و دو فرزندش را به خدا سپرد و به جبهههای جنگ پیوست. عباس شهریاری بهمن 1362 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A8%D8%B1#:~:text=%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%DB%B3,%D8%A7%D8%B2%20%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C%20%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF. عملیات خیبر] به اسارت نیروهای دشمن درآمد و بهمدت هفت سال در [[اسارت و اسیران|اسارت]] را در [[اردوگاه موصل 2]] سپری کرد. درحالیکه خانوادهاش مشغول تدارک اولین سالگرد شهادت وی بود، نامهای که فقط عنوانی از او داشت، مژده زندهبودنش را با خود به ارمغان آورد. | ||
== | == گزیدهای از محتوای کتاب == | ||
نگهبان عراقی از راه رسید و پشت پنجره آسایشگاه بدون توجه بچهها داشت با تعجب به الاغ نگاه میکرد. همه غرق تماشای [[تئاتر در اسارت|تئاتر]] بودیم که یکباره صدای نخراشیده نگهبان عراقی بلند شد: «ون؟» گفتم: «یا اباالفضل، لو رفتیم، بچهها بچهها زود، زود...» داد و فریاد سرباز عراقی همهجا بلند شده بود: «عباس! کو الاغ الاغ کجا رفت؟ برو الاغ را بیاور اینجا» من با این دو تا چشم خودم دیدم الاغ داخل آسایشگاه بود ... . | نگهبان عراقی از راه رسید و پشت پنجره آسایشگاه بدون توجه بچهها داشت با تعجب به الاغ نگاه میکرد. همه غرق تماشای [[تئاتر در اسارت|تئاتر]] بودیم که یکباره صدای نخراشیده نگهبان عراقی بلند شد: «ون؟» گفتم: «یا اباالفضل، لو رفتیم، بچهها بچهها زود، زود...» داد و فریاد سرباز عراقی همهجا بلند شده بود: «عباس! کو الاغ الاغ کجا رفت؟ برو الاغ را بیاور اینجا» من با این دو تا چشم خودم دیدم الاغ داخل آسایشگاه بود ... . | ||
قضیه از این قرار بود که دو نفر از بچهها پشت سر هم خم شده و بچهها پتویی روی آنها انداخته بودند و به وسیله مقوا و دوده حمام سر الاغ را به صورتی قشنگ و واقعی درآورده، از دسته تِی و ریشههای پتو برای دم و نیز افسار زیبایی هم از شکافتن زیرپوش سفید یکی از بچهها و پالون زیبایی هم برایش درست کرده بودند. هر کس از دور نگاه میکرد به یقین میگفت که الاغ واقعی است ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). | قضیه از این قرار بود که دو نفر از بچهها پشت سر هم خم شده و بچهها پتویی روی آنها انداخته بودند و به وسیله مقوا و دوده حمام سر الاغ را به صورتی قشنگ و واقعی درآورده، از دسته تِی و ریشههای پتو برای دم و نیز افسار زیبایی هم از شکافتن زیرپوش سفید یکی از بچهها و پالون زیبایی هم برایش درست کرده بودند. هر کس از دور نگاه میکرد به یقین میگفت که الاغ واقعی است ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> . | ||
=== کتابشناسی == | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران|اسارت]] | |||
* [[اسرا]] | |||
* [[اردوگاه]] | |||
* [[اردوگاه موصل 2]] | |||
* [[خاطرات خود نگاشت]] | |||
* [[تئاتر در اسارت|تئاتر]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] | |||
[[رده:اسرا]] | |||
[[رده:افراد (آزادهها)]] | |||
[[رده:اردوگاه]] | |||
[[رده:اردوگاه موصل 2]] | |||
[[رده:تئاتر در اسارت]] | |||
[[رده:کتاب]] |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۳
خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است.
فراداده کتاب
نویسنده: عباس شهریاری
ویراستار: فرزانه قلعهقوند
صفحهآرا: افسانه گودرزی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب
نوبت و سال چاپ: اول، 1397
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 99000 ریال
تعداد صفحات: 152
شابک: 8- 26- 8220- -600- 978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
«من، داود، علی» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است که در 3 فصل به نگارش درآمده است. شهریاری سال 1362 برای آموزش نیروهای حزبالله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن همان سال همسر باردار و دو فرزندش را به خدا سپرد و به جبهههای جنگ پیوست. عباس شهریاری بهمن 1362 در عملیات خیبر به اسارت نیروهای دشمن درآمد و بهمدت هفت سال در اسارت را در اردوگاه موصل 2 سپری کرد. درحالیکه خانوادهاش مشغول تدارک اولین سالگرد شهادت وی بود، نامهای که فقط عنوانی از او داشت، مژده زندهبودنش را با خود به ارمغان آورد.
گزیدهای از محتوای کتاب
نگهبان عراقی از راه رسید و پشت پنجره آسایشگاه بدون توجه بچهها داشت با تعجب به الاغ نگاه میکرد. همه غرق تماشای تئاتر بودیم که یکباره صدای نخراشیده نگهبان عراقی بلند شد: «ون؟» گفتم: «یا اباالفضل، لو رفتیم، بچهها بچهها زود، زود...» داد و فریاد سرباز عراقی همهجا بلند شده بود: «عباس! کو الاغ الاغ کجا رفت؟ برو الاغ را بیاور اینجا» من با این دو تا چشم خودم دیدم الاغ داخل آسایشگاه بود ... .
قضیه از این قرار بود که دو نفر از بچهها پشت سر هم خم شده و بچهها پتویی روی آنها انداخته بودند و به وسیله مقوا و دوده حمام سر الاغ را به صورتی قشنگ و واقعی درآورده، از دسته تِی و ریشههای پتو برای دم و نیز افسار زیبایی هم از شکافتن زیرپوش سفید یکی از بچهها و پالون زیبایی هم برایش درست کرده بودند. هر کس از دور نگاه میکرد به یقین میگفت که الاغ واقعی است ...[۱] .