آمده‌ام اما تو نیستی

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۰:۴۴ توسط Marjan-khanlari (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
آمده‌ام اما تو نیستی
آمده ام اما تو نیستی.png
خاطرات محمدرضا پرمهر، آزاده‌ای از روستای زورآزما
فراداده کتاب
نویسندهسحر پرمهر
ویراستارمریم سیفی
حروف‌چین و صفحه‌آرافاطمه رنجبران
لیتوگرافی، ‌چاپ و صحافیکاکی
نوبت و سال چاپاول / 1404
نوبت و سال چاپ1000
تعداد صفحات120
شابک4 ـ 58 ـ 9149 ـ 622 ـ 978
قطع کتابرقعی
نوع مادهکتاب(خاطره)

این کتاب دربردارنده خاطرات محمدرضا پرمهر، آزاده‌ای از روستای زورآزما واقع در شهرستان بهمِئی از استان کهگیلویه و بویراحمد است.

فراداده کتاب

نویسنده: سحر پرمهر

ویراستار: مریم سیفی

حروف‌چین و صفحه‌آرا: فاطمه رنجبران

لیتوگرافی، ‌چاپ و صحافی: کاکی

نوبت و سال چاپ: اول / 1404

شمارگان: 1000

تعداد صفحات: 120

شابک: 4 ـ 58 ـ 9149 ـ 622 ـ 978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی راوی

محمدرضا پرمهر آزاده‌ای از روستای زورآزما واقع در شهرستان بهمِئی از استان کهگیلویه و بویراحمد است.

او در عملیات بدر، در شرق دجله، در ناگزیری اوضاع به اسارت نیروهای بعثی درآمد. او در اسارت بود که برادرش غلامرضا پرمهر به شهادت رسید و او تا زمان آزادی از شهادت ایشان بی‌خبر بود. دوران اسارت این آزاده در اردوگاه‌های 7 و 9 رمادی و تکریت 17 سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

یکی از دوستان آمد پیشم و گفت:

«یکی از همشهریات که توی گردانتون هم بوده رو روی پتو آوردن، تو محوطه است.»

سریع رفتم سراغش را گرفتم. چند مجروح در محوطه زیر آفتاب بودند. رفتم بالای سرشان ولی کسی را نشناختم. رفتم سراغ همان دوستی که خبر را بهم داد. گفتم:

«منظورت کیه؟ من پیداش نکردم.»

با هم رفتیم بالای سرش. بازو، کمر، کتف و دستش به‌شدت آسیب دیده بود. پیشش نشستم و بهش گفتم:

«کی هستی؟»

به‌سختی گفت:

«فریبرزم.»

بغضم گرفته بود. به‌حدی لاغر شده بود که اصلاً او را نشناختم. با پتو او را بلند کردیم و به اتاق بردیم. هر روز با روغن تهِ ظرف غذا بدنش را ماساژ می‌دادیم. بعداز حدود شش ماه توانست روی پاهایش بایستد و راه برود.[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه‌قوند، فرزانه؛ شاهرخ‌آبادی، فهیمه؛ کیانی، طاهره؛ گودرزی، افسانه(1404). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،