نان در اسارت

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۸ توسط M-jafari (بحث | مشارکت‌ها)

مقدمه

سهمیه نان

سهمیه نان روزانه هر اسیر، معمولاً دو عدد نان کوچک به نام «سمون» در شکل تقریباً بیضی شبیه به شیرینی شستی بود. به گفته آزادگان، عموماً وسط آن نپخته و خمیر بود که عده‌ای نمی‌توانستند آن را بخورند و خمیر آن را درمی‌آوردند و در آفتاب خشک می‌کردند؛ سپس آن را با دست آسیاب می‌كردند و در غذای شام یا با برنج ظهر مخلوط می‌كردند و می‌خوردند. در اردوگاه‌های ثبت‌شده گاهی خمیرها را جمع‌آوری و در مناسبت‌ها، با آن حلوا و زولبیا درست می‌کردند. این دو نان، سهمیه روزانه هر فرد بود.

    توزیع نان به این‌صورت بود که با یک ماشین نظامی ایفا به داخل اردوگاه می‌آمد؛ مسئولان نان هر آسایشگاه، با در دست داشتن آمار برای تحویل نان به‌صورت دسته‌جمعی، به کنار ماشین می‌رفتند و نان خود را تحویل می‌گرفتند. بعد از توزیع کل نان، نمایندگان برمی‌گشتند و نان را بین اسرا تقسیم می‌کردند. این کار در ساعت حدود ده تا دوازده ظهر صورت می‌گرفت. معمولاً مسئولان مختلف در آسایشگاه، یک نان اضافی می‌گرفتند؛ برخی از مسئولان از گرفتن این سهمیه اضافی امتناع می‌كردند و کل نان به نسبت مساوی، با درنظر گرفتن کیفیت و بزرگی یا کوچکی نان، بین اسرا تقسیم می‌شد.

سالمی نژاد نقل می کند :«سهمیه روزانه هر اسیر برای صبحانه و ناهار 5/1 تا 2 عدد نان به نام سمون بود. این نوع نان، شبیه نان‌های ساندویچی ایران بود با این تفاوت که سخت و سیاه و داخل آن خمیری بود. اسرا درباره نوع آرد آن نظرهای مختلفی داشتند. برخی معتقد بودند که آرد آن از گندم، ذرت، هسته خرما یا مخلوطی از آنهاست. فقط لایه رویی این نوع نان، که بسیار بد طبخ می‌شد، قابل خوردن بود و خود عاملی برای تولید انواع مشکلات گوارشی می‌شد. به‌خاطر خمیر بودن وسط نان، اسرا برای رفع گرسنگی، خمیرها را پس از جدا کردن روی بخار[ی]، می‌پختند و می‌خوردند. در بسیاری از مواقع خمیرها را خشک و از آرد حاصل از آن حلوا تهیه می‌کردند.» [۱]

رحمانیان [۲] بیان می‌کند: «نان‌هایی که به ما می‌دادند، سطحشان خشک و داخلشان خمیر بود که برای بیماران زخم‌معده‌ای، مشکل ایجاد می‌کرد. در اردوگاه موصل 4، مرحوم حاج عزیز بابایی و حاج رضا جوادی کارشان این بود که صبح‌ها وقتی نان‌ها را تحویل می‌گرفتند، سهمیه نان این بیماران را جدا کرده، به‌وسیله یک تکه حلبی که به شکل چاقو درآورده بودند، نان‌ها را ورق‌ورق کرده، دور از چشم عراقی‌ها به آشپزخانه می‌بردند و روی اجاق‌های گاز سرخ می‌کردند تا خمیرشان بپزد، سپس آنها را بین این‌گونه بیماران، از روی اسامی‌شان، تقسیم می‌کردند.»

نیز نگاه کنید به تغذیه

کتابشناسی

  1. سالمی‌نژاد، عبدالرضا (1386). دانستنی‌های آزادگان، چ دوم. تهران: پیام آزادگان،ص.83.
  2. رحمانیان، عبدالمجید (1390). تنفس ممنوع، خاطرات بهداشت و درمان در اسارت، چ دوم. تهران: پیام آزادگان،ص.175.

سهیلا علی ین و مرتضی واحدپور