رحلت امام خمینی
ارتحال امام خميني، چگونگي اطلاع اسرا از آن و واكنش اسرا و عراقيها به آن.
مقدمه
در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اسرای ایرانی که در بیشتر از سه شهر عراق (ازجمله بغداد، رمادی، موصل، بعقوبه و تکریت) و اردوگاههای مختلف نگهداري میشدند، نه تنها درد شکنجه و آسیبهای جسمانی را تحمل میکردند، بلکه مشکلات روحی و شکنجههای روانی عراقیها نیز بر آن اضافه میشد. اسرا در چنین شرایطی همیشه برای تحمل وضعیت بدِ موجود، یک روزنة امید و فکر مثبت در ذهن خود پرورش ميدادند تا در واقع به امید رسیدن به آن، شرایط اسارت را تاب بیاورند.
دیدن دوباره زن و فرزند یا پدر و مادر یا دیدار دوبارة وطن و خانه و... از این دست افکار مثبت میباشد. قریب به اتفاق اسرای ایرانی که در اردوگاههای عراق بهسر میبردند، یک امید بزرگ در دل داشتند و آن هم دیدار رهبر و پیشوای خود امام خمینی بود. تصوّر دیدار امام خمینی برای اسرای ایرانی، همچون دارویی بود که هر زمان به آن فکر میکردند، درد و آسیبهای جسمی و روحی خود را فراموش و فقط برای رسیدن به این آرزوی بزرگ لحظهشماری میکردند؛ بنابراین از رحلت امام خمینی در 14 خرداد 1368 میتوان بهمثابة بزرگترین آسیب روحی و روانی واردشده به اسرای ایرانی در طول سالهای اسارت ياد كرد که البته با واکنشهایی ازسوی اسرا و عراقیها همراه بود.
نحوة اطلاعیابی
اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق، از چند طریق میتوانستند از دنیای اطراف باخبر شوند.
1. روزنامه. عراقیها تعدادی روزنامه به نامهای الثوره، ارگان حزب حاکم بعث عراق، الجمهوریه، ارگان دولت عراق، القادسیه، ارگان وزارت دفاع عراق، و بغداد آبزروز که به زبان انگلیسی چاپ میشد، با یک روز تأخير در اختیار اسرا قرار میدادند. از چند روز قبل روزنامههای عراق خبر بیماری امام را چاپ کرده و باعث اضطراب و نگرانی در بین اسرا شده بودند. البته اخبار روزنامههای عراق، بیشتر مربوط به تحلیل اوضاع ایران و پیشبینی شرایط کشور بعد از فوت رهبر ایران بود. خبر بیماری امام تأثير عمیقی بر روحیة اسرا داشت که البته این امر به نفع عراقیها بود؛ زیرا باعث تضعیف روحیة اسرا شده و عملاً آنها را از هرگونه فعالیت مانند برگزاری کلاسها و برنامههای مذهبی بازمیداشت. در روز 14 خرداد روزنامههای عراقی، خبر فوت امام را چاپ و در اردوگاههای اسرای ایرانی پخش کردند.
2. تلویزیون. تلویزیون در همة اردوگاهها وجود نداشت؛ البته عراقیها بسیار تمایل داشتند تا به هر شکل تلویزیون را وارد اردوگاهها بکنند (مثلاً به بهانه بازیهای جام جهانی فوتبال)، علّت آن هم پخش برنامههایی با مقصود تبلیغات برای سازمان مجاهدین خلق (منافقين) و جذب نیرو از بین اسرا بود (برنامه سیمای آزادی). علت دیگر عراقیها برای ورود تلویزیون به اردوگاهها، مشغول کردن اسرا به برنامههای آن بهمنظور جلوگیری از تشکیل کلاسهای آموزشی و برنامههای فرهنگی بین اسرا بود. درهرصورت، در برخی از اردوگاهها تلویزیون وارد شده بود و وسیلهای برای مطلع شدن زندانیان از حوادث بیرون شده بود.
قبل از رحلت امام و در زمان بیماری، تلویزیون اردوگاه، ایشان را در حالتی که روی تخت بیمارستان بودند نشان داد و باعث دلسردی اسرا شده بود. عراقیها بهعلتي که یاد شد، از این امر سود میبردند. گوشهگیر شدن اسرا در هر اردوگاهی به نفع کشور نگهدارنده است؛ بنابراین عراق پس از اینکه خبر رحلت امام را از تلویزیون پخش کرد، قسمتهایی از وصیتنامة ایشان را مرتب از شبکههای تلویزیونی تکرار میکرد تا غم و اندوه در بین اسرا بیشتر شود.
3. افسران عراقی، که البته بهندرت و موارد خاص اسرا را از اخبار مطلع میکردند. در هیچ اردوگاهی نیروهای کشور نگهدارنده اخبار و اطلاعات دنیای بیرون را ازطریقی غیر از مطبوعات و رسانهها در اختیار اسرا قرار نمیدادند؛ در واقع، افسران و نگهبانان، حق برقراری ارتباطهای نزدیک با زندانی و رساندن اخبار به آنها را نداشتند. اما در مورد خبر رحلت امام، این موضوع بهقدری مهم بود که از قاعدة یادشده پیروی نمیکرد.
نگهبانان عراقی در روز رحلت امام، این خبر را به گوش اسرای ایرانی رساندند. در مواردی نیز فرماندهان اردوگاهها این اخبار را شخصاً به ارشدهای اردوگاه رساندند، البته چون عراقیها سابقاً با انتشار خبر فوت امام اسرا را شکنجه روحی داده بودند، این خبر خیلی جدی گرفته نشد تا اینکه ازسوي منابع مطمئن منتشر شد.
4. رادیو. رادیو در اردوگاهها تحت اختیار عراقیها بود و هر زمان که مایل بودند برای اسرا روشن میكردند؛ البته این رادیو استفاده تبلیغاتی نیز داشت و معمولاً همزمان با پخش برنامههای تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق (منافقين)، برای جذب نیرو از بین اسرای ایرانی روشن میشد یا برای پخش موسیقی که البته بهمنظور آزار اسرای مذهبی، که اکثریت اردوگاه را تشکیل میدادند، انجام میشد.
در زمان بیماری و رحلت امام خمینی در بسیاری از اردوگاهها رادیو مرتباً اخبار مربوط را از شبکههای خبری عراق مانند شبکه صوت جماهیر پخش میکرد که البته خیلی مورد قبول اسرای ایرانی قرار نمیگرفت. اما رادیو به شیوة دیگری نیز در اختیار اسرا بود و آن هم ربودن رادیوهای کوچک و شخصی از نگهبانان اردوگاه بود.
در برخی اردوگاهها، اسرا این رادیوهای کوچک دوموج را از عراقیها میربودند و در آسایشگاهها دور از چشم جاسوسها مخفی میکردند و گروهی بهعنوان مسئول رادیو وظیفة دریافت اخبار و پخش آن را در بین اسرا برعهده داشتند. از اخبار مهمی که بهوسيلة این مسئولان بین اسرا انتشار یافت، پذیرش قطعنامه و رحلت امام خمینی بود. (← راديو)
واکنش عراقیها
بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه وضعیت اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق، بهسبب ویژگی افسران بعثی و نیروهای عراقی مستقر در اردوگاه، تشابه و تفاوتهایی داشته است. گاهی این تفاوتها در آسایشگاههای یک اردوگاه نیز مشاهده ميشد. بههمینسبب، در برگزاری مراسم مربوط به ارتحال امام خمینی(ره) گاهی تفاوتهای فاحشی ملاحظه میشد. در بعضی از قسمتها، اسرا از آزادی نسبی و همراهی عراقیها در برگزاری مراسم برخوردار بودند درحاليكه در آسایشگاه همجوار یا اردوگاههای دیگر همچنان ضربوشتم و سختگیری ادامه داشت.
عراقیها همواره مخالف فعالیتهای گروهی اسرای ایرانی بودند و همیشه از آن سرسختانه جلوگیری میکردند. بااینهمه اسرای ایرانی، گاه مخفیانه و گاه آشکار، به تشکیل کلاسهای درسی (قرآن، نهجالبلاغه و...) و کلاسهای ورزشی (فوتبال، والیبال و ورزشهای رزمی) میپرداختند. این کلاسها علاوهبر آموزش مطالب یادشده باعث ایجاد اتحاد در بین اسرا شده و همدلی را بین آنها عمیقتر میكرد.
بعد از اعلام فوت امام در 14 خرداد 1368 و پس از تأييد خبر ازسوی رسانهها، نشاط و جنبوجوش از بین اسرای ایرانی رفت. پس از این واقعه، جمعیت کلاسهای اردوگاه از نیم هم کمتر شد و اسرای غمزده تقریباً تا آخرین روز اسارت شورونشاط سابق را بهدست نیاوردند.
گذشته از این مطلب که این اتفاق برای عراقیها یک امتیاز محسوب میشد، زنگ خطر جدی را نیز به صدا درآورده بود. بعد از اینکه خبر فوت امام به اسرا داده شد، نگهبانان در حالت آمادهباش قرار گرفتند و منتظر واكنش اسرا شدند. در بسیاری از اردوگاهها، تا چندین روز هیچ نگهبانی برای بازرسی از آسایشگاهها، پشت پنجرة آنها نمیرفت و حتی اسرا برای انجام مراسم عزاداری و امور دینی، تقریباً آزادی داشتند. علت این برخورد ازسوی عراقیها، این بود که آنها میدانستند اسرا زخمخورده و داغدار هستند و تا وقتی که تبوتاب عزاداری در بین آنها وجود دارد، نمیتوانند به آنها فشار بیاورند؛ زيرا امید بزرگ آنها که اسارت را برایشان قابل تحمل میکرد، رفته بود و این باعث میشد که آنها تا مدتی پیشبینیناپذير باشند. اما بعد از چند روز که کمی از غم و اندوه اسرا کم شد، رفتار عراقیها به حالت اول برگشت و فشار آنها برای اتمام مراسم عزاداری آغاز شد؛ بهطوریکه در برخی از اردوگاهها، نگهبانان اسرا را از آسایشگاه بیرون ریختند و به ضربوجرح آنها پرداختند؛ در مواقعی هم که با مقاومت اسرا برخورد کردند، از ابزار شکنجههای سخت استفاده کردند؛ بهشکلیکه دراینبین، چند اسیر هم شهید شدند، اما عزاداری اسرا قطع نشد.
واکنش اسرا
در برخی اردوگاهها خبر فوت امام با تأخير یکروزه بهدست اسرا رسید و در تعدادی اردوگاهها نیز مسئولان رادیو، که این خبر را شنیده بودند، بهخاطر حفظ اطلاعات نمیتوانستند این خبر را پخش کنند؛ زیرا باعث همهمه در بین اسرا ميشد و احتمالاً عراقیها یا جاسوسها، متوجه وجود رادیو در بین اسرا میشدند. در مواردی هم این اخبار در مکانهای مشترک بین بندها مانند آشپزخانه، درمانگاه، حمام و... بین اسرا پخش میشد. اما تا روز بعد که این خبر ازسوی رسانهها تأييد شد، هیچکس آن را باور نداشت. از روزی که اسرا متوجه بیماری امام شده بودند، همواره مراسمهای مذهبی و دعا مخصوصاً زیارت عاشورا برای سلامتی ایشان در آسایشگاهها برقرار بود؛ البته این مراسم، دور از چشم عراقیها برگزار میشد. فرماندهان بیشتر اردوگاهها در عراق اجازه چند روز عزاداری را به اسرا دادند. البته با شروطی نظیر عدم اغتشاش و تجمع بیش از اندازه و... اسرا دیوار آسایشگاهها را با پتوهای تیرهرنگ خود پوشاندند و برای خود از البسه تیرهرنگ استفاده کردند. در برخی اردوگاهها از لباسهای آبیرنگ استفاده شد؛ در اردوگاههای دیگر از لباسهای زمستانی تیرهرنگ و در مناطقی که این البسه در دسترس اسرا نبود، از دوختن تکهپارچههای مشکی به همان لباس معمول برای خود رخت عزا درست کردند.
مراسم عزاداری شامل ختم قرآن (در برخی اردوگاهها در چهل شب چهلبار قرآن ختم شده بود)، سخنرانی، فرستادن صلوات، مجالس دعای کمیل، زیارت عاشورا و دعای توسل میشد. ازطرفی در برخی از اردوگاهها با رضایت عراقیها تا چند روز آهنگی پخش نشد؛ کلاسها نیز در بین اسرا تشکیل نشد تا همه به مراسم عزاداری بپردازند.
پس از چند روز، عراقیها مانع پوشیدن لباسهای تیره و انجام مراسم عزاداری شدند که البته با مقاومت سرسختانة اسرا روبهرو شدند. دراینبین بسیاری از اسرا به زندانهای انفرادی فرستاده شدند. بعد از هربار که نگهبانان به کتک زدن اسرا میپرداختند، اسرا دوباره به آسایشگاهها ميرفتند و مراسم عزاداری را شروع میكردند. در کل، زمان عزاداریها از سه روز تا چهل روز در بین اردوگاهها متغیر بود.
با اینکه اسرا با انتشار خبر جانشینی آیتالله خامنهای کمی روحیه گرفته و از بابت آیندة کشور آسودهخاطر شدند، اما یکی از عواملی که غم اسرا را تشدید میکرد و مانعی بود برای سرد شدن آتش وجودشان، اینکه بسیاری از آنان تا به آن روز امام خمینی را از نزدیک ندیده بودند و همیشه بهعنوان یک آرزوی بزرگ امیدوار بودند تا بعد از آزادی به دیدار ایشان نایل شوند، اما فوت امام و دوری آنها از وي، این فرصت را برای همیشه از اسرای ایرانی گرفته بود.
سعید نجار