چهارمین نامه

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۰۸ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها)

چهارمین نامه درباره قاسم است كه به جنگ رفته و نامه‌ای كه خورشید، نامزد او، برایش نوشته، خوانده می‌شود. او شهید شده است، اما مادرش بر این باور است كه او زنده است. جنگ تمام می‌شود و با بازگشت اسرا، مادر بر این اعتقاد است كه او اسیر بوده و همراه اسرا به خانه بازخواهد گشت. در نهایت خورشید هم به این باور می‌رسد كه قاسم اسیر است. اسم من رحیمه درباره رحیم و حبیب، دوست دوران كودكی اوست. آن دو در جریان جنگ، برای انفجار پلی مأموریت می‌گیرند. رحیم پس از منفجر كردن پل، اسیر و حبیب زخمی می‌شود. رحیم در اسارت دشمن است و همه گمان می‌كنند كه حبیب پل را منفجر كرده و او را قهرمان می‌دانند[۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. شورای علمی دانشنامه آزادگان.(1399).دانشنامه آزادگان: اسیران ایرانی آزاد شده در جنگ عراق علیه ایران. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ پیام آزادگان،