بهداشت و درمان و اقدامات پزشکی در اردوگاه

از ویکی آزادگان

رعایت بهداشت مقدمه حیات و قدم اول در مقابله با  انواع بیماری ‌ها است که تهدیدکننده زندگی اسیران در اردوگاه ها بود.

اردوگاه رمادی 13، تازه ‌تأسیس بود و شاید به همین دلیل در آغاز کار امكانات زندگی در حد صفر داشت، بدون آشپزخانه، بهداری و فاقد حمام بود . دست‌شویی‌هایی غیرقابل استفاده برای  جمعیتی حدود 1900 نفر داشت و خیلی زود آثار منفی آن با شیوع بیماری‌های واگیرداری مثل سل و گال آشكار شد. در این بین، به‌خصوص اسیران بخش 3، كه اغلب مجروح و زخمی بودند و حتی بعضی از آن‌ها با روده‌هایی که داخل نایلون بود، حركت می‌كردند و مجروحانی كه تیر و گلوله یا تركش خمیده و توپ در بدن داشتند، وضعشان وخیم‌تر بود. اما بعدها به تدریج وضعیت اردوگاه با ایجاد امکاناتی مثل آشپزخانه و بهداری و حمام بهتر شد.

اسیران در اردوگاه مانند پرنده‌ای  بودند كه وقتی به دام می‌افتد، شكارچی ابتدا شاه‌پر و سپس بال‌وپرش را كوتاه می‌كند تا مقاومت پرواز را از او سلب كند، زیرا اسیر  به طور طبیعی و غریزی نخستین فكرش فرار از این دام است. شیوع اسهال باعث شد آن روزها، روزهای بسیار سخت و طاقت‌فرسایی شود. چون محلی برای رفع حاجت وجود نداشت و بچه‌ها هم قادر به كنترل شرایط سخت و فشار اسهال نبودند و بی‌‌اختیار در حضور یكدیگر اجابت مزاج می‌كردند. طوری بود كه تمام فضای آسایشگاه 3 از مدفوع پر شده بود»[۱].

در بستر این سختی و مرارت هولناک کمبودهای بهداشتی و درمانی، مشکلات غذای ناسالم و آفات و انگل‌های اردوگاهی نیز مزید بر مشکلات دیگر و زجرآور شده بود. به عنوان نمونه اقای رزاقی شرایط روزهای ابتدایی را در اردوگاه 13 چنین توصیف می کند:

«80 تا 90 نفر اسیر از ساعت 5 تا 6 عصر تا 9 صبح در آسایشگاه‌ها وضعیت سختی را می‌گذراندند. در این زمان سه تا ظرف 5کیلویی برای دست‌شویی سیار گذاشته بودند و یک چهارپایه‌ که دو طرفش کیسه‌گونی‌ زده بودند و طرف دیگرش گوشه دیوار بود، محل اجابت مزاج شبانه بود. هرصبح پتوی دو تا سه نفر از اسرا به ادرار آلوده می‌شد، که آن را یا در آفتاب خشک می‌کردند یا می‌شستند. وضعیت چنان بغرنج بود که کسی از اسیر بغل‌دستی‌اش و شب‌ها لباس‌ها را درآورده و شپش می‌کشتند. گاهی این قوطی‌های فاضلاب لبریز شده و صبح‌ها برخی اسرا خود با دستانشان آن‌ها را به پلاستیک می‌ریخته و به بیرون انتقال می‌دادند».[۲]

علاوه بر این، ظرف غذای اسیران مشترک بود و در روزهای ابتدایی امکان شست‌وشوی درست ظروف غذا فراهم نبود در نتیجه رعیت نکردن نظافت عمومی  بر سایر مشکلات بهداشت اردوگاه می افزود آقای مرادی در این مورد می گوید:

«هر 9 نفر در یك ظرف غذا تناول می‌کردند و امکان شستن آن با آب گرم و مواد ظرفشویی نبود، همواره چربی آن باقی می‌ماند که محل تجمع میکرب و سپس امراض می‌شد. علاوه بر موارد غذایی، ازدیاد انگل‌هایی چون شپش و گال نیز در اردوگاه بسیار آزاردهنده بود، که باعث بسیاری از بیماری‌ها می‌شدند».[۳]

وضعیت آب اردوگاه

آب مایه حیات است و وجود آن، از آشامیدن تا حمام، استفاده از سرویس بهداشتی و شستن لباس، برای اسیران حیاتی بود. اگرچه آب کم بود، در حیاط اردوگاه و بخش‌ها شیر آبی بود که، وقتی آب داشت، اسیران ظروف آب خود را به‌نوبت می‌گذاشتند و برای خود یا آسایشگاه‌شان آب برمی‌داشتند و با آن آب کار خود را از آشامیدن تا شست‌وشو و حتی استحمام انجام می‌دادند. آب در اردوگاه چه برای آشامیدن چه نظافت و استحمام جیره‌بندی بود و اسیران باید خود را با این کمبودها وفق می‌دادند[۴].

در ماه‌های اول اسیران همان لباس نظامی را به تن داشتند و، با توجه به گرمی هوا در تیرماه، نیاز شدیدی به شست‌‌وشو داشتند، اما آب کافی نه برای نظافت نه برای آشامیدن وجود نداشت. در رمادی آب گل‌آلودی بود که در تانکرهای آب نگهداری می‌شد، اما اغلب اوقات پس از ماندن و ته‌نشین‌شدن گل‌ولای در کف مخازن آب هم، همچنان این آب دارای آلودگی و گل‌آلود بود[۵].

کمبود آب گاهی چنان شدید می‌شد که نه فقط برای مصارف بهداشتی، بلکه برای خوردن و آشامیدن نیز آن را جیره‌بندی می‌کردند و اسرا با مشکل مواجه می‌شدند. آزاده حسن صادقی در تشریح این وضعیت می‌گوید:

«در ماه‌های اول اسارت فقط یک حبانه گلی متوسط و یک سطل کوچک پلاستیکی آب در هر آسایشگاه برای تعداد 90 نفر وجود داشت، که با توجه به کمبود آب و قطع مکرر آن می‌بایست قبل از آمار غروب و داخل شدن به آسایشگاه‌ها، همان یک سطل و حبانه گِلی را پر از آب آشامیدنی می‌کردیم. آنگاه شب، همان مقدار آب را جیره‌بندی و بین 90 نفر تقسیم می‌کردیم. سهمیه هر نفر تا صبح روز بعد دو لیوان بود. معمولاً پس از صرف شام هر نفر یک استکان سهمیه آب خود را می‌نوشید و سپس استکان (نصف لیوان) باقی‌مانده نیز به وسیله یک نفر و با یک سطل کوچک هنگام خواب بین اسیران تقسیم می‌شد... . سال‌های بعد، به مرور زمان، آزادگان دست به ابتکار زدند و با دوختن زیلوهای پلاستیکی[1] توانستند مشک‌های بزرگ برای آب تهیه کنند که قبل از آمار غروب آن مشک‌ها را پر از آب می‌کردند. بنابراین، نه تنها آب آشامیدنی فراهم‌تر می‌گردید، بلکه برای انجام فریضه نماز صبح، هر نفر توسط نیم لیوان سهمیه آب اضافی خود وضو می‌ساخت. به این ترتیب تا اندازه‌ای از مشکل آب کاسته شد، اما معضل قطع آب کم‎‌و‌بیش تکرار می‌شد».[۶]

با وجود کمبود آب در اردوگاه 13، عراقی‌ها اجازه دادند اسرا یک حوضچه سیمانی برای ذخیره آب بین هرسه بخش (به صورت مشترک) درست کنند و گاهی اوقات هنگام قطع آب آن را با تانکر پر می‌کردند تا از آن حوضچه برای مصارف آب آشامیدنی، تأمین آب مورد نیاز آشپزخانه و موارد ضروری دیگر مثل وضو و طهارت استفاده شود. اما این منبع موقت به هیچ عنوان کفاف جمعیت 1800 تا 2000نفری اردوگاه را نمی‌داد و صرفا برای کارهای اشپزخانه بود و نه چیز دیگر. بنابراین کمبود آب همواره در این اردوگاه وجود داشت.[۷]

حمام و نظافت شخصی

در رمادی 13، باتوجه به کمبود آب، وضع بهداشتی اردوگاه همواره نامناسب بود. در اوایل ورود به اردوگاه اسیران لباس نداشتند و یک تانکر آب می‌آمد و نزدیک به 500 نفر جمعیت را به خط می‌کردند تا با 10 طشت و لیوان‌هایی که درون آن‌ها بود و با تعداد بسیار کم قالب‌های صابون، استحمام کنند. نداشتن وقت کافی، لباس و مواد شوینده و ناکافی بودن آب، این نوع حمام را چنان زجرآور می‌کرد که حمام نکردن بسیار بهتر بود. بدتر اینکه بالای سر آن‌ها نگهبان‌های عراقی ایستاده بودند و اگر لیوان را دیر به دیر در طشت می‌گذاشتند با کابل آن‌ها را تنبیه می‌کردند. پس از آن نیز، اسیران، باید به‌سرعت لباس‌های اندک خود را می‌شستند. در بسیاری از موارد، بهداشت به‌درستی رعایت نمی‌شد و درنهایت رشد انگل‌ها و شپش را در پی داشت، که تا یکسال ادامه یافت (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با اکبر. جان‌محمدی، شهریور 1369).

هر بند ظاهراً حمام و دست‌شویی‌های جداگانه داشت، اما کارآیی لازم را نداشت. یک اتاق برای حمام با ابعاد 4×3 متر و 6 تا 8 عدد دوش وجود داشت، لیکن تقریباً همیشه دوش‌ها خراب بود و همواره 2 تا 3 عدد از آن‌ها کار می‌کرد و فشار آب آن‌ها هم بسیار ضعیف بود. این حمام‌ها هرکدام یک آبگرم‌کن 60گالنی داشت و چون حمام هر بخش مستقل بود، اگر می‌خواستند آن را گرم کنند، هر روز دو نوبت برای یک آسایشگاه 90نفری در صبح و عصر گرم می‌شد. در هر نوبت نیز 45 نفر می‌توانستند استحمام کنند. اما ظرفیت آبگرمکن‌ها آن‌قدر کم بود که در ابتدای حمام گرفتن سرد می‌شد و همان پنج نفر اولی می‌توانستند با ‌آب گرم حمام کنند و بقیه باید با آب سرد دوش می‌گرفتند. فرصت حمام برای یک گروه 45 نفری 20 دقیقه بود. این شیوه استفاده اسرا از آب سرد باعث شد که کم‌کم عادت شود و عراقی‌ها نیز دیگر و به مرور زمان سوخت آبگرمکن‌ها را ندادند و برای همیشه آن‌ها خاموش ماندند (عبدالحسین کرکئی، 1377: 200-198).

آزاده بهرام پورمرادی، با اشاره به این مشقت‌ها و مشکلات ناشی از نبود بهداشت و حمام در دوران ورود به اردوگاه رمادی 13 در تیرماه 1367، چنین می‌گوید:

«کل قاطع، با جمعیت تقریبی 500نفره، یک حمام داشت که آب گرم نداشت. آن‌موقع [تیرماه 1367] تابستان بود، آبش خیلی كم بود در واقع فقط می توانستیم یک مقدار بدنمان را خیس کنیم و برویم . زمستان‌ها كه هوا خیلی سرد بود نیز آب گرم نداشتیم و برای تامین نفت خودمان از همان مبلغ 5/1 دینار حقوق بشردوستانه كه خودشان به ما می‌دادند، هزینه می کردیم  هر آسایشگاهی برای خودش نفت می‌خرید و آب حمام را گرم می‌کردیم. نوبت حمام نیز به میزان 5 دقیقه برای هر اسیر بود. استحمام نوبتی بود و آسایشگاه به آسایشگاه باید حمام می‌گرفتیم. با توجه به کمبود آب اردوگاه، گاهی وقتی به حمام می‌رفتیم و صابون می‌زدیم، آب قطع می‌شد. در این صورت باید با همان کف روی سر خودمان را خشک می‌کردیم و در استحمام بعدی با همان صابون در مدت چند دقیقه استحمام را انجام می‌دادیم ( آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با بهرام. پورمرادی، شهریور 1369).

اصلاح و نظافت در اردوگاه

جنبه دیگر رعایت بهداشت در اردوگاه نظافت و اصلاح سر‌وصورت بود. عراقی‌ها اجازه نمی‌دادند كسی موی بلند داشته باشد. حتی افرادی كه با آن‌ها همكاری می‌كردند نیز ملزم به كوتاه‌نگه‌داشتن مو بودند. این کار موجب جلوگیری از رشد انگل‌ها و بیماری می‌شد و اسرا هم خود علاقه‌مند به کوتاه کردن موی سر بودند تا به این طریق بخشی از نظافت رعایت شود (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با محمد. مؤمنی، مرداد 1384).

در ابتدای ورود به اردوگاه باید حتماً موهای صورت و سر اصلاح می‌شد. برای اصلاح موهای سر و صورت یک عدد تیغ را برای اصلاح سی نفر (هر نصفه‌تیغ برای 15 نفر اسیر) می‌دادند. در این شرایط آنانی که موی ریش و سرشان بلند بود بسیار عذاب می‌کشیدند. البته افرادی که ابتدا از تیغ استفاده می‌کردند راحت‌تر بودند، اما افراد انتهایی با مشقت‌های بسیار دردناکی روبه‌رو بودند (عبدالله. تیموری‌نژاد، مصاحبه شخصی، شهریور 1369). گاهی وضعیت در برخی اردوگاه‌ها بهتر بود و به ازای 89 نفر اسیر، 4 تا 5 تیغ داده می‌شد. این وضعیت تا یک ماه ادامه داشت، لیکن پس از مدتی و با برقرار شدن حقوق 5/1 دیناری بشردوستانه، خرید از حانوت میسر شد و وضعیت به سمت بهبود رفت (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با سعید. اسماعیلی، شهریور 1369).

درمجموع در اردوگاه 13 وسایل بهداشتی به شرح زیر بود:

1.     تیغ= به ازای هر 30 نفر اسیر، یک عدد

2.    تاید= نصف قوطی کوچک برای هر نفر اسیر در یک ماه

3.    صابون سربازی= یک قالب سهمیه برای هر اسیر در یک ماه

4.    ریش‌تراش (ژیلت)= هر آسایشگاه 90نفری 2 عدد؛ که در زمان اصلاح کردن صورت به مدت 2 ساعت در اختیار هر آسایشگاه قرار داده می‌شد (ع. کرکئی، 1377: 207).

سرویس‌های بهداشتی

هر بخش، با جمعیتی نزدیک به 600 نفر، فقط 8 چشمه سرویس بهداشتی داشت. این کم بودن تعداد سرویس‌ها، خصوصاً صبح‌ها موجب منازعات متعدد بین اسیران بر سر نوبت سرویس می‌شد. بدتر آنکه همه این آبریزگاه‌ها سالم نبودند، بلکه تعدادی از آن‌ها همواره خراب بود، که مشکلات اردوگاه و بخش‌ها را در حوزه بهداشتی بیشتر می‌کرد. وضعیت سرویس‌ها به گونه‌ای بود که بسیاری مواقع، خصوصاً در ماه‌های اولیه، به دلیل رعایت‌نشدن بهداشت، فضولات و کثافات و آب همواره در آن‌ها بالا می‌آمد و همیشه موجب نجس شدن لباس و پای اسیران می‌شد و بسیار اذیت‌کننده بود (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با بهرام. پورمرادی، عادل. قاری و عبدالله. تیموری‌نژاد، شهریور 1369).

«در اردوگاه رمادی 13، با توجه به مکان آن که نزدیك رود فرات بود، عراقی‌ها چاه فاضلاب نمی‌توانستند بكنند، چون آب بیرون می‌آمد. از همین جهت، چاه فاضلاب زودبه‌زود پر می‌شد و فاضلاب بیرون می‌زد و همیشه وضعیت دست‌شویی‌ها بسیار بد و زجرآور بود» (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با مسعود. آشتیانی، مرداد 1384).

«از طرف دیگر با توجه به محدودیت شبانه برای رفتن به دست‌شویی، در درون آسایشگاه‌ها نیز چارپایه‌ای گذاشته بودند و دورش گونی کشیده بودند تا شب‌هنگام اسیران به قضای حاجت اضطراری اقدام کنند. اسیرانی که مشکل داشتند و مجبور به ادرار زیاد بودند از اینجا استفاده می‌کردند. چون عراقی‌ها شب ها درها را باز نمی‌کردند، آنان مجبور به انجام این روش بودند؛ ولی روزهایی که صلیب می‌آمد سر صبح می‌آمدند و درها را باز می‌کردند. ولی بقیه روزها هر وقت دلشان می‌خواست آزادباش می‌دادند و ساعت مشخصی وجود نداشت» (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با محمود. پرخاسی، مرداد 1384).

بازرسی‌های صلیب‌سرخ در بهبود بهداشت اردوگاه بسیار مؤثر بود. وقتی آنان می‌آمدند وضع خوب بود. همه دستشویی‌ها تمیز بود و غذا و آب می‌دادند و زمانی كه آن‌ها می‌رفتند، عراقی‌ها وضعیت را بسیار سخت می‌کردند.

درمجموع وضعیت سرویس‌های بهداشتی اردوگاه مناسب نبود. دراین‌باره عبدالحسین کرکئی، در کتاب پنجه گرگ، این‌چنین روایت می‌کند:

«اول؛ هر بخش با جمعیت بیش از 600 نفر اغلب توالت‌ها نیمه‌سالم بودند.

دوم؛ اسرا مجبور بودند تمام یا نصف بیشتر ساعات محدود هواخوری روزانه خود را در صف توالت‌ها بایستند و بارها ناموفق از قضای حاجت، با صدای سوت داخل‌باش که همراه با دادوفریاد و حَرک حَرک گفتن بعثی‌ها بود، به داخل بروند. درحالی‌که پی‌در‌پی کابل و شلاق به سر و بدن‌هایشان فرود می‌آمد، به داخل می‌رفتند و بالاجبار تا روز بعد و تکراری استرس‌زا در آرزوی مرگ تحمل می‌کردند.

سوم؛ یک بدبختی بسیار بزرگ اینکه بارها چاه مستراح چنان سرریز می‌کرد که تمام «راهروی» داخل ساختمان دست‌شویی را «زردآب» نجس‌کننده‌ای فرا می‌گرفت. از روی ناعلاجی دو بلوک را روی هم قرار می‌دادند، ولی هنوز پاهایشان تا مچ داخل نجاسات فرو می‌رفت و آن از دردآورترین و غم‌انگیزترین شکنجه‌های روحی برای اسیران مسلمان در کمپ 13 بود.

چهارم؛ هر آسایشگاه مجاز بود که حداکثر 2 الی 3 قوطی پنج‌کیلویی را به عنوان ظرف ادرار در داخل آسایشگاه برای حدود 90 نفر (بین ساعت 5 غروب تا 5/7 صبح که در آسایشگاه کاملاً قفل بود) قرار دهد. آن ظرف در شرایط اضطراری با ادرار حداکثر 10 الی 15 نفر پر می‌شد، لذا بقیه تا صبح روز بعد فشار سنگینی بر مثانه خود را تحمل می‌کردند که امروز شاهد عواقب دردآور آن در جسم بعضی آزادگان هستیم» (کرکئی، 1377: 213-212).

با وجود این اسرای ایرانی ساکت ننشستند و برای بهبود وضعیت پیشنهاد یک‌سری ابتکارات را دادند. ازجملۀ این ابتکارها طرح آقای علی‌اکبر عرفانی برای فاضلاب اردوگاه بود. عراقی‌ها اول قبول نمی‌کردند که مسیر فاضلاب را به سمت بیرون اردوگاه بشکافند و فکر می‌کردند اسرا در پی نقشه برای فرارند، ولی درنهایت رضایت دادند و کانالی به بیرون هدایت شد که فاضلاب را به محوطه بیرون اردوگاه می‌برد و از تجمع فضولات در محوطه محدود سرویس‌های بهداشتی جلوگیری می‌کرد و مشکل پرشدن و سرریز دست‌شویی‌ها حل شد (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با علی. رازقی، مرداد 1384) .همچنین از اتفاقات مهم در این زمینه ساخت چهار چشمه توالت همراه با ساخت سنگ توالت بود که قالب‌ریزی آن را خود اسیران به صورت ابتکاری انجام دادند و از مهم‌ترین فعالیت‌های عمرانی در اردوگاه محسوب می‌شد (ع. ا.عرفانی، مصاحبه شخصی، اسفند 1401).

با این حال مشاهده می‌شود که ابتدایی‌ترین امکانات بهداشتی،که سرویس بهداشتی است، نیز بدترین وضعیت را داشت. در چنین وضعیتی، جز به مدد مقاومت و صبر، قطعاً زندگی میسر نبود و اسیران تلاش می‌کردند در چنین فضایی از سختی و نبود امکانات بقای خود را مدیریت کنند، اما خواه‌ناخواه بر اثر این چالش‌ها و نبود بهداشت، بیماری‌های مختلف به آسایشگاه‌ها سرایت می‌کرد و در نبود امکانات درمانی وضعیت بسیار بدتر می‌شد.

درمان در اردوگاه

بیماری همراه همیشگی اسیران اردوگاه‌های جنگی است و طبعاً لازم است این بیماری‌ها درمان شود؛ اما در خاطرات و اظهارات اسیران ایرانی می‌بینیم که در دوران اسارت وضعیت درمانی بسیار نامناسب بوده و جولان بیماری‌ها اسیران را مستأصل می‌کرده است. بیماری‌های اردوگاهی، اعم از عفونی، انگلی و مسری، همگی در اردوگاه اسرای ایرانی وجود داشت و عملاً هیچ درمان ابتدایی، که لازمه بقاست، خصوصاً در ابتدای اسارت انجام نمی‌شد. براین اساس با توجه به بافت اردوگاه، مشکلات تغذیه‌ای و رفاهی، جمعیت زیاد اسرا، زخمی بودن تعدادی از آنان، نبود پوشاک مناسب و مانند این‌ها بیماری بخش دائمی و تفکیک‌ناپذیر زندگی در همه اردوگاه‌های اسرا در عراق خاصه در اردوگاه رمادی 13 بوده است.

بیماری‌های اردوگاهی

در دوران اسارت در رمادی 13 انواع بیماری‌ها، به انحاء مختلف، آسایشگاه‌ها را درگیر و وضعیت دشوار زندگی را بسیار سخت‌تر می‌کرد. از مهم‌ترین این بیماری‌ها موارد زیر را می‌توان برشمرد:

1.     بیماری‌های ناشی از کمبود ویتامین‌ و مواد غذایی (سوءتغذیه)

2.     امراض پوستی، خارش پوست، اگزما، قارچ‌ها، گال (جرب)

3.     درد و ناراحتی پا، کلیه، چشم، سردرد و دردهای گوارشی

4.     بیماری عفونی مانند سل و زخم‌های عفونی، عفونت‌ مزمن و اسهال خونی

5.     دندان‌درد، سرماخوردگی حاد و گرمازدگی در تابستان

6.     امراض تنفسی، سکته و ضعف شدید جسمانی

7.     احساس خستگی و کوفتگی، بی‌خوابی، کابوس، اضطراب شدید، بیماری‌های عصبی و روانی و روده تحریک‌پذیر

8.     خطرات ناشی از تیغ‌های مصرفی مشترک و احتمال سرایت بیماری‌های واگیردار مانند هپاتیت

9.     اضطراب ناشی از شرایط بحرانی و وحشت در دوران اسارت (ع. کرکئی، 1377: 206-205).

«بعد از یك سال از همه‌گیری شپش نیز پودرهای بهداشتی تاید آوردند و هر نفری یك كاسه كوچك تاید و یك قالب صابون می‌گرفتند، اما به مرور زمان در اسارت لوازم بهداشتی نیز زیادتر شد و این بیماری نیز تقلیل یافت» (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با ا. جان‌محمدی، شهریور 1369).

علاوه بر بیماری‌های انگلی و پوستی و مانند این‌ها، مسمومیت غذایی نیز با توجه به مشکلات بهداشتی در غذای اسرا به‌تکرار اتفاق می‌افتاد. ازجمله اینکه «بارها در اثر آوردن گوشت‌های بسته‌ای و كنسروشده خارجی، که تاریخ گذشته و بوی تعفن آن‌ها مشخص بود و از آن‌ها غذا تهیه می‌کردند و به اسرا می‌دادند، مسمومیت‌های غذایی و به دنبال آن، اسهال در میان اسرا زیاد می‌شد. در موارد دیگر هم، به جهت نشستن كدو یا لوبیایی که در غذا می‌ریختند، ناراحتی‌های معده افزایش می‌یافت (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با م. آشتیانی، مرداد 1384).

مجموعه بیماری‌ها پس از انتقال اسیرانی از کمپ 7 ( شامل اسرای عملیات‌ بدر، خیبر، فتح ‌لمبین و ...) به اردوگاه رمادی 13 کمتر شد. زیرا این اسیران  هم تجربه مدیریت بهداشتی اردوگاه را در سال‌های اسارت خود داشتند و هم، به دلیل آگاهی به حقوق اسیران، عراقی‌ها را بیشتر تحت فشار گذاشتند تا با رعایت حقوق اسیران این مشکلات بهداشتی نیز کاهش یابد.

درمان در اردوگاه

وضعیت درمان و درمانگاه در رمادی 13 هرگز با ابتدایی‌ترین استانداردهای درمانی هم مطابقت نداشت و اساساً بیماران نمی‌توانستند به آن توجه و اعتماد کنند، لیکن از سر ناچاری و از شدت درد و برای گرفتن داروهای مُسکن سراغ آن می‌رفتند.

وضعیت بیماران ناجور بود و رسیدگی به آن‌ها راحت نبود. یعنی اگر کسی دچار مشکل حاد می‌شد در همان ابتدا به وی کمک نمی‌شد، بلکه حتماً زمان زیادی را سپری می‌کردند. اگر شب کسی بیمار می‌شد باید تا صبح صبر می‌کرد و صبح نیز درمان کافی و حتی ابتدایی دریافت نمی‌شد.

«کسانی که شب مریض می‌شدند، باید 4 تا 5 ساعت زجر می‌کشیدند که بسیار ناراحت‌کننده بود. لذا بیمار باید بسیار صبر و تحمل می‌کرد تا دکتر عراقی می‌آمد و با اینکه بیماری بسیار ناجور و دردآور بود با چند تا قرص مسکن و خواب‌آور آن‌ها را تا صبح ساکت می‌کردند. لذا درمان‌ها عمدتاً اعم از سردرد، پادرد، مشکلات گوارشی و غیره قرص‎های مسکن و تحمل زجرآور اسیران بود.» (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با ا. مرادی و م. موسوی، شهریور 1369). «اگر دیروقت و ساعت 12 شب یك نفر در آسایشگاه مریض می‌شد و درخواست پزشک می‌شد تا از بهداری به آسایشگاه بیاید و بیمار را معاینه کند، معمولاً نگهبان‌ها می‌ترسیدند و داخل آسایشگاه نمی‌آمدند. در این صورت بیمار را به پای پنجره برده و توری‌های آن را پاره کرده و اسرا از درون آسایشگاه بیمار را بلند می‌کردند تا دکتر از آن طرف پنجره و از میان نرده‌ها آمپول تزریق می‌کرد و می‌رفت» (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با حسین. نیل‌گوهر، شهریور 1369).

در شرایط نبود دارو و درمان، اگر تزریق ابتدایی نیز وجود داشت، با وضعیت بسیار بغرنجی صورت می‌گرفت. آن‌ها با یك سرنگ بیست نفر را آمپول می‌زدند. این وضعیت باعث انتقال عفونت‌ها و بیماری‌ها واگیردار می‌شد که در اردوگاه و بعداً در زندگی اسرا آثاری جبران‌ناپذیر داشت (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با م. آشتیانی، مرداد 1384).

«اگر کسی مریضی‌اش بیشتر بود عمدتاً آن‌ها را به بغداد می‌بردند. آن‌ها را با حال نزار داخل یک ماشین یا آمبولانس می‌انداختند و چشمان و دست و پای آن‌ها را می‌بستند که جایی را نبیند. لذا وقتی که می‌رفت و برمی‌گشت، آن‌ها را توجیه می‌کردند و می‌ترساندند که هرگز به دوستانت نگو که به کجا و در کدام بیمارستان رفته‌ای! لذا این حد از فشار و امنیتی کردن مریضی‌ها حتی بسیار عادی بود و حتی دوستان زیادی بودند که به بیمارستان‌های شهری رفته بودند، اما از ترس نمی‌گفتند که کجا رفتند» (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با ا. مرادی، شهریور 1369).

اسیران و ابتکارهای درمانی

با توجه به کمبودهای بهداشتی و درمانی، که عمدتاً در ابتدای اسارت و بی‌اعتمادی به اقدامات درمانی عراقی‌ها، گاهی اسیران برای درمان بیماری‌های خود ابتکارات بسیار ابتدایی به کار می بردند . ازجملۀ آن‌ها می‌توان به این روایت مفید اسماعیلی اشاره کرد:

اسرا خودشان برای درمان یک‌سری ابتکارات را انجام می‌دادند. ازجمله برای دندان درد (اگر كسی دندان درد می‌گرفت باید 6 ماه طول می‌كشید تا دندانش را پزشك معاینه كند)، اسرای قدیمی خودشان با ابتکارهایی دندان را خالی می‌كردند. بدین‌گونه که با سیم و میخ‌هایی كه خودشان درست كرده بودند، بعد زرورق‌های سیاه را به صورت مربع‌های كوچكی در می‌آوردند و لابه‌لای دندان خالی‌شده قرار می‌دادند كه آشغال گیر نكند و خلاصه تا یك مدتی آدم را نگه می‌داشت! چنین كارهایی انجام می‌دادند.» (آرشیو پیام آزادگان، مصاحبه با مفید. اسماعیلی، مرداد 1384)

مسئولیت کار دندان‌پزشکی اسیران بر عهده آقای عامل هوشمند بود که، به صورت مخفیانه و ابتکاری، زحمت زیادی برای اسیران متقبل شد و تا آخرین لحظه حضور در اردوگاه کمک‌کار اسیران بود (ح. اسکندری و ع. ا. عرفانی، مصاحبه شخصی، اسفند 1401)

فتح‌الله پرتو (1404) روزگاری اردوگاه 13، تهران: پیام آزادگان، 139-158

پاورقی

[1]. زیلوهای پلاستیکی به عنوان کفپوش و حائل بین موزائیک‌های کف آسایشگاه و پتوی زیرانداز در اختیار اسرا قرار گرفت و اسرا از آن‌ها برای ساختن مشک ذخیره آب و نیز پوشش دیواره‌ها و در سرویس بهداشتی داخل آسایشگاه و بعضاً برای جلد کتاب و کتابچه استفاده می‌کردند (ع. ا. عرفانی، مصاحبه شخصی، اردیبهشت 1402).

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ارومچی، نصرالله(1384). آرشیو پیام آزادگان. مصاحبه، مردادماه
  2. رزاقی، علی(1369). آرشیو پیام آزادگان. مصاحبه، مرداد ماه
  3. پورمرادی، بهرام(1369). آرشیو پیام آزادگان. مصاحبه، شهریورماه
  4. بلوری، مهدی(1369). آرشیو پیام آزادگان. مصاحبه، شهریورماه
  5. مومنی، محمد(1384). آرشیو پیام آزادگان. مصاحبه، مرداد ماه
  6. کرکئی، عبدالحسین(1377). ص 202-201
  7. کرکئی، عبدالحسین(1377). ص 197

فرزانه قلعه‌قوند