آزادی بیان
خاطرات خودنگاشت حميد(بيان) قاسمي اسير آزادشدة ايراني
فراداده کتاب
نويسنده: حميد قاسمي
ويراستار و تطبيق استنادي: فرزانه قلعهقوند
صفحهآرايي و صفحهبندي: افسانه گودرزي
ليتوگرافي، چاپ و صحافي: ايران
نوبت چاپ: اول/1400
شمارگان: 1000
تعداد صفحات: 148
شابک: 978-600-8220-68-8
قطع کتاب: رقعي
نوع کتاب: خاطره
معرفي کتاب
آزادي بيان روايت بدونِاغراق حميد قاسمي آزادهاي بيادعا و متواضع است که در روستاي ماهنشان زنجان چشم به جهان گشود. حميد قاسمي نهساله بود که همراه با خانواده به شهر مقدس قم کوچ کرد.
کودکي اين آزادة زنجاني به انقلاب شکوهمند اسلامي گره خورده بود و نوجوانياش به جنگ. حميد قاسمي، هرجوري که بود، خودش را به جبهه رساند و در خيل عاشقان دفاعِمقدس حضوري فعال داشت. او اولينبار در سال 1362، وقتي که پانزدهساله بود، در عمليات خيبر شرکت کرد و پسازآن به غرب کشور و روستاي ساوان بانه رفت. سرانجام، حميد قاسمي در سال 1364 در عمليات عاشوراي 2 با سيزده نفر ديگر از دوستان و همرزمانش به اسارت درآمد. او سالهاي اسارت خود را در اردوگاههاي رمادي 7 و 9 سپري کرد.
اين انتشارات افتخار دارد خاطرات بيتکرار آزادگان را پس از صحتسنجي به چاپ برساند.
گزيدهاي از محتواي کتاب
- خندههاي مهارنشدهاي از بين جمع بلند ميشود. دستي جورابپوشيده از پشت ملافة کنارِ صدام بالا ميپرد.
ـ جون خودوم ترسيدوم. وَالله ترسيدوم، اما سي قيافة نحس تو نه که، سي اين خاليايي که ميبندي. دست خودتم نيستا، اييطوري بار اومدي؛ کلاً تو خاليبندي، مترسکي.
صدام خم ميشود و نگاهي عاقلاندرسفيه به او مياندازد.
ـ تو از کجا پيدات شد؟
ـ مو؟ مو از کجا پيدام شد؟ ايي تو بودي که پيدات شد کوکا، نه مو، مو که توي خونه و زندگي خودوم بودوم.