ستارگان بهبهو( کتاب)
فرداده کتاب
نويسنده: محمدجواد اسکافي
ويراستار: فرزانه قلعهقوند
حروفچين و صفحهآرا: ندا اسمعيلي
ليتوگرافي، چاپ و صحافي: خانه چاپ کتاب
نوبت و سال چاپ: اول، 1396
شمارگان: 1000
قيمت پشت جلد: 196000 ريال
تعداد صفحات: 392
شابک: 6-20-8520-600-978
قطع کتاب: رقعي
نوع کتاب: خاطره
معرفي کتاب
ستارگان بِهبَهُو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهاني است. اين کتاب از روزهاي شور و شعور انقلابي اين دلاورمردان تا روزهاي جنگ و اسارت حکايت ميکند. ممکن است در بخشهايي از اين اثر ارزشمند به لحاظ خاطرات مشترک، تشابهاتي نيز به چشم بخورد که صلاح به حذف و يا تعديل آن نبود، زيرا هر حادثه و واقعه اين مکتوب به تنهايي از منظر راوي نيز قابل تأمل خواهد بود...کتاب ستارگان بِهبَهُوبه اهتمام محمدجواد اسکافي جانباز و آزادة خوزستاني به نگارش درآمد.
محمدجواد اسکافي سال 1362 در عمليات خيبر به اسارت درآمد. اين آزاده مدت کوتاهي در موصل 3 اسکان داشت و بقية سالهاي اسارت او در اردوگاه موصل 1 کمپ 2 سپري شد.
گزيدهاي از محتواي کتاب
پنجشنبه شب بود و بچهها درحال خواندن دعاي کميل. سرباز عراقي از پشت پنجره نگاه ميکرد شايد بتواند دعاخوان را شناسايي کند اما او پشت ستونِ وسط آسايشگاه نشسته بود و ديدنش کمي مشکل بود. مداح، رسول آقا بالازاده از بچههاي تبريز بود. سرباز عراقي، مسئول آسايشگاه، آقاي رسولي را صدا زد و گفت: «چه کسي دعا ميخواند؟ او را معرفي کن.» مسئول آسايشگاه پاسخ داد: «همه دعا ميخوانند هرکس براي خودش، چه کسي را معرفي کنم؟» سرباز عراقي تهديد کرد که فردا در صف آمار او را به افسر عراقي معرفي ميکنم، اما اگر الان بيايد او را ميبخشم! سرباز رفت و صبح روز بعد در صف آمار به چهرهها خيره شد تا دعاخوان مورد نظر را پيدا کند. نميدانم با اطمينان و يا بهطور اتفاقي رسول را از صف بيرون کشيد و گفت: «تو ديشب دعا ميخواندي؟» در همين حين آقاي راشد بلند شد و گفت: «من ديشب دعا ميخواندم» رسول نيز با ديدن اين صحنه به زبان آمد و گفت: «نه خودم بودم من دعا ميخواندم.» سرباز متحير شد که چه خبر است؟ افسر عراقي براي آمار آمد و ... [۱].
کتابشناسی
- ↑ قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،