مادر(کتاب)

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۲۶ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب مادر: خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزادة جهرمي، عبدالمجيد رحمانيان، است === فراداده کتاب === '''نويسنده:''' عبدالمجيد رحمانيان                '''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند '''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني '''ليت...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کتاب مادر: خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزادة جهرمي، عبدالمجيد رحمانيان، است

فراداده کتاب

نويسنده: عبدالمجيد رحمانيان               

ويراستار: فرزانه قلعه‌قوند

حروف‌چين و صفحه‌آرا: مريم مرداني

ليتوگرافي، چاپ و صحافي: خانه چاپ کتاب

نوبت و سال چاپ: اول، 1396       

شمارگان: 1000

قيمت پشت جلد: 80000 ريال

تعداد صفحات: 136

شابک: 5-14-8220-600-978

قطع کتاب: رقعي

نوع کتاب: خاطره

معرفي کتاب

اين کتاب خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزادة جهرمي، عبدالمجيد رحمانيان، است. نويسنده خاطراتش را در دو بخش تدوين کرده است و در صفحات نخستين بخش اول به خاطرات دوران کودکي و در ادامه به خاطرات دوران انقلاب اسلامي و حضور در جبهه‌هاي جنگ و اسارت پرداخته است. اين کتاب ضمن بيان خاطرات نويسنده، روايتگر داستان مادري است که فرزندش را پروراند و او را به دامان انقلاب اسلامي سپرد و رنج‌هاي بسياري را متحمل شد.

عبدالمجيد رحمانيان سال 1361 در عمليات بيت‌المقدس به اسارت درآمد. سال‌هاي اسارت اين آزاده در اردوگاه‌هاي موصل (1،2،3 و4) و نيز اردوگاه 5 (صلاح‌الدين) و 17 تکريت و الانبار (کمپ 8 معروف به عنبر) سپري شد.

گزيده‌اي از محتواي کتاب

مي‏گفت: «روزا وقتي آفتاب همه‌جا پهنه، درختا را نشوريد! اون‌موقع خورشيد مي‏زنه و قطره‏هاي آبي که رو برگا مي‌مونه، مي‌جوشونه و برگا زود خشک مي‏شن. ولي غروبا آب تا صبح رو برگا مي‌مونه و تروتازه‌ش مي‏کنه. همين باعث مي‏شه که نسيم خنکي از درختا بيرون بياد و نيمه‌شب بزنه صورتتون و شادابتون کنه.»

کمي در حياط نشستم، با امواجي از اندوه‏. هنوز بر آن چارپاية کوتاه آهني، که مادر بر آن مي‏نشست و با دستان ترک‌خورده‏اش در لگن فلزي لباس مي‏شست، ننشسته بودم که موج سنگين‏تري از اندوه‏هاي خاطره‌بار، مرا در خود پيچيدند. درخت نارنج پر از بلبلاني بود که مي‌خواندند و شادي مي‏کردند و گنجشک‏ها که جيک‌جيکشان نشان مي‏داد که جاي دنج و آرامي به‌دست‌آورده‏اند ...[۱] .

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،