روزگار آشنا(کتاب)

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۶ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب روزگار آشنا: خاطرات قادر آشنا آزاده‌اي از کهگيلويه و بويراحمد است '''خاطرات قادر آشنا آزاده‌ای از کهگيلويه و بويراحمد''' === فراداده کتاب === '''نويسنده:''' عادله ارشادي‌مقدم '''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کتاب روزگار آشنا: خاطرات قادر آشنا آزاده‌اي از کهگيلويه و بويراحمد است

خاطرات قادر آشنا آزاده‌ای از کهگيلويه و بويراحمد

فراداده کتاب

نويسنده: عادله ارشادي‌مقدم

ويراستار: فرزانه قلعه‌قوند

حروف‌چين و صفحه‌آرا: مريم مرداني

ليتوگرافي، چاپ و صحافي: سليمان‌زاده

نوبت و سال چاپ: اول، 1393

شمارگان: 1000

قيمت پشت جلد: 77000 ريال

تعداد صفحات: 216

شابک: 0-87-5013-600-978

قطع کتاب: رقعي

نوع کتاب: خاطره

معرفي کتاب، معرفي راوي و نويسنده

روزگار آشنا خاطرات قادر آشنا آزاده‌اي از کهگيلويه و بويراحمد است که توسط عادله ارشادي در چهارده فصل به نگارش درآمده است. قادر آشنا، آزاده و جانباز از استان کهگيلويه و بويراحمد، در 18 بهمن 1361 در عمليات والفجر مقدماتي به اسارت درآمد و سال‌هاي اسارت خود را در اردوگاه‌هاي موصل و رمادي سپري کرد.

گزيده‌اي از محتواي کتاب

نوبت به من رسيد. خودم را براي تنددويدن مهيا کرده بودم. هرچه سريع‌تر از اين ميانه مي‌گذشتيم بيشتر جان سالم به در مي‌برديم. اگرچه ضربه‌هاي سنگين و ورزش‌هاي متعدد سخت‌جانمان کرده بود. هرچه دور مي‌گرفتي تا با سرعت بيشتري بدوي، لگدها و ضربات کابل پايت را بلند مي‌کرد و قدرت دويدن را مي‌گرفت. چند قدمي نرفته بودم که کابل يکي از سربازها، دور سر و پيشاني‌ام پيچيد. لحظه‌اي دنيا ايستاد. خون توي تنم درجا زد و بالا نيامد. پخش زمين شدم. ويران و خسته از حال رفتم. نفهميدم چقدر گذشت. چشم که باز کردم باز ميان دست و پا و شلاق و ضربه‌هاي کابل و باتوم سربازها بودم. کسي گمان نبرده بود شايد از هوش رفته يا حتي مرده باشم. به خيالشان از درد افتاده‌ام. مي‌زدند تا بلند شوم و چه خوب اثر کرد کتک‌هايشان ... [۱].

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،