اعتراض اسرا به وضعیت اردوگاه ها
مقدمه
عمده این اعتراضات در قالب شکوائیههای شفاهی به صلیب سرخ جهانی، که هراز چندگاه از اردوگاهها بازدید میکردند، یا بهصورت نادر به فرماندهان ارشد اردوگاه مطرح میشد که غالباً مورد بیتوجهی مقامات عراقی قرار میگرفت.
وضعیت بهداشتی اسیران
عراقیها ازلحاظ بهداشتی، به اسرای ایرانی توجهی مسئولانه نداشتند و بسیاری از اسرای مجروح، جان خود را بهخاطر بیماریهای جزئی و زخمهای واردشده از دست میدادند یا بهراحتی دست و پای آنها را بهسبب جراحتی كه برداشته بود، از بدنشان جدا میکردند: «به اردوگاه وارد شدیم... جاییکه در بیمارستانهایش دست شکسته را میبریدند و پای مجروح را قطع میکردند. کسی دغدغه معالجه اسیر را به دلش راه نمیداد... هنگامیکه یک زخم ساده با سهلانگاری عراقیها در مراقبت از آنها عفونت میکرد، عمیقتر میشد و... آنها با قیافهای دلسوزانه! میگفتند راهی جز قطع عضو وجود ندارد! این قانقاریاست و ممکن است موجب مرگ اسیر شود[۱] (← بهداشت و درمان)
شکنجه و آزار اسیران
شکنجه امری عادی در اردوگاههای اسرا بود طوریکه هر امر کوچکی بهانهای میشد برای شکنجه اسیران ایرانی بهدست عراقیها. یکی از موارد شکنجه در اردوگاههای عراقی «قانون سربهزیری» بود؛ بهاینصورت که اسرای ایرانی ملزم بودند که در برابر عراقیها همیشه سرشان پایین باشد و درصورتیکه این قانون اطاعت نمیشد، شکنجههای سختتری در انتظار آنها بود. عراقیها اسیران ایرانی را به بهانهای کوچک روزها در تشنگی و گرسنگی نگه میداشتند و پس از آن، با باتوم و کابل به شکنجه آنها میپرداختند طوریکه یکی از اسیران در زیر شکنجههای آنها و آن هم بهخاطر یادآوری منشور ژنو درباره اسیران جان خود را از دست داد[۱] (← تنبیه و شکنجه)
وضعیت اردوگاه ها( آسایشگاهها)
عراقیها اسرای ایرانی را در بدترین جاها اسکان میدادند و طوری آنها را در آسایشگاهها تقسیم میکردند که متحمل سختترین عذاب و شکنجه روحی و جسمی میشدند. یکی از آزادگان که در اردوگاه رمادی 10 به مدت 5 سال اسیر بوده، وضعیت رفاهی و بهداشتی را چنین تشریح میکند: «از حداقل امکانات رفاهی نیز برخوردار نبودیم. جای سکونت ما برای تعداد نفراتی که در آن زندگی میکردیم، بسیار کوچک بود. آسایشگاه ما از حمام و دستشویی برخوردار نبود. گاهیاوقات بهسبب اتمام وقت آزادباش عدهای نمیتوانستند یا فرصت نداشتند که به دستشویی بروند. کیفیت غذا بسیار بد بود و ازنظر کمّی نیز بسیار پایین بود. بسیاری از اسرا نمیتوانستند بهطور مرتب و عادی استحمام كنند و گاهی با یک تیغ ده نفر از اسرا سروصورت خودشان را اصلاح میکردند. داروها و دیگر امکانات بهداشتی، بسیار اندک و ابتدایی بود. طوریکه یک روز بهخاطر اعتراض بنده به این وضعیت نزد مأموران صلیب سرخ، ازطرف نگهبان احضار و تنبیه شدم و بههمینخاطر یک روز که به بهداری مراجعه کردم تا دندان پوسیدهام را بکشم، بهدار دندان سالمی را هم همراه آن کشید که ریشه آن در لثهام ماند و تا آخر اسارت اذیتم میکرد. بهلحاظ آموزشی، آنها نه تنها کمکی به آموزش اسیران نمیکردند، بلکه در استفاده از حداقل امکانات آموزشیای که صلیب سرخ برای اسیران ایرانی (کتاب، کاغذ و قلم) فراهم میكرد، نهایت سختگیری ممکن را روا میداشتند[۱].
اعتراض به وضعیت غذا و پوشاک و شرایط سخت و طاقتفرسا
روزی مسئولان عراقی برای بازدید به اردوگاه آمدند. یکی از اسرا بلند شد و به وضعیت غذا، پوشاک و کفش اسیران اعتراض کرد. بعد از آنکه مسئولان عراقی رفتند، زندانبانان به سروقت او آمدند. او را حسابی زدند، آنگونه که از ضربات کابل بیهوش شد [۲].· نیروهای بعثی در واپسین روزهای آبان ۱۳۶۱ طرح جداسازی اسرای ارتشی از بسیجی را مطرح کردند که این طرح، با مخالفت و اعتراض اسیران روبهرو شد. اجتناب اسرا از اجرای طرح جداسازی، باعث بروز تنش بین آنان و بعثیها شد. اسیران به مدت یک هفته، به اعتراض خود تحت حصر شدید ادامه دادند و در روز هشتم، با وجود ضعف از گرسنگی و تشنگی طاقتفرسا، اقدام به خروج از آسایشگاهها کردند و در مقابل هشدار نگهبانان مبنیبر بازگشت به آسایشگاهها، شرط بازگشت خود را آزادی ارشدها اعلام و در محوطه اردوگاه نماز جماعت اقامه کردند. در تاریخ ۸ آذر 13۶۱ اسرا علیه وحشیگری و درندهخویی بعثیها شورش کردند؛ بعثیها برای سرکوبی این شورش، ناچار شدند نیروهای ویژه خود را وارد عمل کنند. در این روز، اسیران ایرانی درحالیکه قریب هشت روز در اردوگاه موصل 2 تحت حصر شدید و شکنجه بیآبی و بیغذایی ظالمانه و ضدبشری زندانبانان بعثی قرار داشتند، دست به شورش زدند که در جریان سرکوب وحشیانه این شورش ازسوی نیروهای بعثی، دو تن از اسیران بیدفاع، محمد سوری و امیر بامیریزاده، مظلومانه به شهادت رسیدند و بیش از ۳۰۰ تن دیگر مجروح شدند[۳].
نیز نگاه کنید به اعتراض
کتابشناسی
مجید فصیحی هرندی