امکانات اردوگاه تکریت 15

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۵۵ توسط M-jafari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «===مقدمه=== اردوگاه 15 تکریت در تابستان 1367 تأسیس شد. اسرای این اردوگاه، كه مخفی و مفقود بودند، پس از پذیرش '''''قطعنامه 598''''' ازسوی ایران و حمله گستردۀ عراق در تیرماه یا اوایل مرداد‌ماه، به اسارت دشمن درآمده بودند. اسرای اردوگاه ترکیبی بود از نی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

اردوگاه 15 تکریت در تابستان 1367 تأسیس شد. اسرای این اردوگاه، كه مخفی و مفقود بودند، پس از پذیرش قطعنامه 598 ازسوی ایران و حمله گستردۀ عراق در تیرماه یا اوایل مرداد‌ماه، به اسارت دشمن درآمده بودند. اسرای اردوگاه ترکیبی بود از نیروهای ارتش، سپاه، بسیج و غیرنظامی.

امکانات اردوگاه

ازآنجاکه عراقی‌ها اردوگاه‌های تکریت را به صلیب سرخ نشان نداده بودند، در سخت‌گیری و شکنجه دستشان بازتر بود و اردوگاه‌ها نیز به‌خاطر اسکان برای نخستین‌بار، فاقد بسیاری از امکانات بود. در روز اول ورود به اردوگاه، در هر آسایشگاه با ظرفیت 50 نفر، بیش از 160 نفر اسکان داده شدند. در زمان ورود اسرا در اواسط تیر 1367، دو روز اجازه خروج از آسایشگاه داده نشد. سپس آزادباش از ساعت 10 صبح تا 4 بعدازظهر بود. اسرای ایرانی در این اردوگاه با محدودیت‌های فراوانی روبه‌رو بودند. گوشت مصرفی عراقی‌ها از 1965 مانده و کرم‌زده بود. اسرا پس از گذشت 6 ماه از اسارتشان برای اولین مرتبه توانستند به حمام بروند. در روزهای اول حمامی وجود نداشت و به همّتِ خود اسرا حمام ساخته شد. هر قسمت یعنی هر نُه آسایشگاه دارای حدود 10 الی 13 دوش و چشمه توالت بود. هیچ‌یک از آسایشگاه‌ها دارای دستگاه تهویّه نبودند. روشنایی آسایشگاه با لامپ‌هایی تأمین می‌شد که کلید آن در خارج آسایشگاه و در داخل اتاق نگهبان بود. پس از گذشت یک سال از ورود اسرا به این اردوگاه، به آنان اجازه داده شد تا قسمت کوچکی از محوّطۀ مقابل هر آسایشگاه را به‌عنوان باغچه مورد استفاده قرار دهند و در آن سبزی‌کاری کنند.

    آزار و شکنجه در این اردوگاه نیز امری رایج بود: «در اردوگاه 15 تکریت کتک و اذیت‌وآزار به‌طور جدی شروع شد. لباس‌های ما را از تنمان خارج کردند و مدت سه ماه، بدون لباس فقط با یک شورت بودیم. در این مدت سه‌ ماه فقط یک‌بار اجازه حمام رفتن پیدا کردیم. اکثر برادران دچار بیماری گال شده بودند. دارویی هم در اختیار ما نمی‌گذاشتند. مُداوا و معالجه‌ای در کار نبود. بعد از سه ماه برهنگی، یک دست لباس کهنه و پاره تحویلِ ما دادند.»[۱] و «زندان انفرادی عراقی‌ها یک متر در یک متر می‌شد. ارتفاعش کم بود و نمی‌شد سرپا ایستاد. گاهی لباس‌های اسیری را درمی‌آوردند و او را لُخت توی انفرادی می‌انداختند. وقتی اسیر بعد از دو روز بیرون می‌آمد، مثل کاغذ مچاله می‌شد و تا چند ساعت از شدت درد نمی‌توانست قد راست کند.» [۲]

نیز نگاه کنید به اردوگاه تکریت 15

کتابشناسی

  1. عسگری، داوود (1370). 25 خاطره. تهران: حوزۀ هنری،ص.19.
  2. ناطق، ساسان 1395). سیّدِ آسایشگاه 15، خاطرات سیدجمال ستاره‌دان. تهران: سورۀ مهر،ص.148.