مترجمان
افرادي كه وظيفة ارتباط كلامي ميان اسرا با عراقيها و نمايندگان صليب سرخ را برعهده داشتند.
از همان آغاز اسارت، برقراری ارتباط میان اسرا و عراقیها یکی از مشکلات اساسی آنان محسوب میشد. در ابتدا، عراقیها از مترجمان خودشان که بیشتر آنها عراقی و تعدادی هم از اعضای گروهک منافقين بودند، براي ترجمه استفاده میکردند، اما پس از انتقال اسرا به پشت خط عراق و ورود به استخبارات براي بازجویی، زندانها و بعد از آن اردوگاهها، نیاز به مترجمانی بود که بهصورت دائمی در مکانهای مذکور حاضر باشند و گفتههای عراقیها را برای اسیران ترجمه کنند. اکثر مترجمهای ایرانی در اردوگاهها و زندانهای عراق، از میان اسرای عربزبان استان خوزستان، اسرای کُرد عراقی یا منافقین بودند که صحبتهای عراقیها را به زبان فارسی ترجمه میکردند. با ورود نمایندگان کمیتة بینالمللی صليب سرخ به اردوگاههای مختلف، برای برقراری ارتباط بین آنها و اسرا، از اسرای تحصیلکردهای استفاده شد که به زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط بودند. این افراد در ترجمه و خواندن روزنامههای انگلیسی و فرانسوی که گاه و بيگاه به اردوگاه میآمد نیز نقش بسزایی داشتند و اخبار روز را به اطلاع دیگر اسرا میرساندند. شایان ذکر است مترجمان مسلط به زبان عربي، مطالب روزنامههاي عراقي را بهصورت شفاهي ترجمه و نقل ميكردند.
کار مترجمان
- مترجمان وظیفه داشتند سخنان عراقیها را موبهمو برای اسرا ترجمه کنند: «یکی از نگهبانها خیلی عشق صحبت کردن داشت. هرچند وقت یکبار، اسرای بند یک یا دو را جمع میکرد و برایشان حرف میزد و یکی از بچههای خوزستان حرفهايش را برای بچهها ترجمه میکرد. اسیر مترجم باید همة کلمهها را کامل ترجمه میکرد. بعضی نگهبانها مثل عدنان، فارسی را کموبیش میفهمیدند و اگر کم ترجمه میکرد، آنها متوجه میشدند و با مترجم برخورد میکردند.» (ذكريايي، 1394: 50)
- در برخی از موارد، مترجمها ارشد آسایشگاه میشدند. این امر علل مختلفی داشت. اگر جزو تحصیلکردهها بودند، اسرا اعتماد بیشتری به آنان داشتند ازاینجهت که بتوانند با عراقیها و نمایندگان صليب سرخ ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خدمات و امکانات بهتری در اختیارشان قرار گیرد. این افراد بهواسطة مديريتي که داشتند، بهتر میتوانستند آرامش و امنیت را در اردوگاه برای اسرای همبندشان به ارمغان بیاورند و محیط را از تشنج و اغتشاش دور کنند که این امر، به نفع عراقیها هم بود. اگر هم عربزبان بودند، باز هم بهعلت ارتباط بهتری که با عراقیها برقرار میکردند، به نفع دیگر اسرا بود تا بهوسیلة این افراد، حرفهایشان را به گوش عراقیها برسانند.
- مترجمها برای نمایندگان صليب سرخ وضعیت اسرای ایرانی را شرح میدادند: «با توجه به اینکه من زبان فرانسه را در اسارت آموخته بودم، یکی از نیروهای صليب سرخ که فرانسوی بود و از من خیلی خوشش میآمد که در چنین محیطی این زبان را آموختهام، به من گفت: دلم میخواهد در یک جمله اسارت را برای من توصیف کنی. به او گفتم: در نوبت بعد به تو خواهم گفت. این فرانسوی در نوبت بعد که جهت بازدید به اردوگاه آمده بود، سراغ من آمد و گفت: قرار بود اسارت را برای من توصیف کنی. با زیرکی خاصی روی جملهای کار کردم و به زبان فرانسوی به او گفتم: در این غبارخانة دودآفرین، دریغ! من رنگ لاله و چمن را از یاد بردهام. پس از آن دیدم که قطره اشکی از چشمش جاری شد. به او گفتم: تو خودت بفهم که این محیط برای من به چه صورتی است. ازلحاظ بهداشتی، ازلحاظ معنوی، ازلحاظ اجتماعی، ازلحاظ غذایی، ازلحاظ آزادی، هرچه که بگویی این را من یک غبارخانه میبینم که فقط از آن دود ایجاد میشود و ما چمن و گل اصلاً نمیبینیم و رنگ آن را از یاد بردهایم.» (مصاحبه با قدرتالله ناظم، 1395)
- مترجمها متون مختلف روزنامهها را برای اسیران ترجمه و آنان را از اوضاعواحوال جهان آگاه میکردند. این روزنامهها فقط به زبان عربی یا انگلیسی نبود و در برخی موارد آلمانی و اسپانیولی نیز بود.
شرایط زندگی مترجمها نسبت به دیگر اسرا
مترجمها ازیکطرف با اسرا در ارتباط بودند و ازطرفدیگر با عراقیها و نمایندگان صليب سرخ: «در هر بازدید انجامشده از اردوگاهها، نمایندگان صليب سرخ براي تهیة گزارش از وضعیت اسرا و اردوگاه اقدام به ملاقات و گفتوگو با اسرا میکردند. بعضی اوقات، این ملاقاتها در حضور سربازان عراقی و گاهی نیز بهتنهایی و بدون حضور آنان انجام میشد. این گفتوگوها به دو شکل صورت میگرفت:
1. نمایندگان اسرا از ارشد اردوگاه، قاطع و آسایشگاهها انتخاب میشدند.
2. گفتوگو با اسرا: نمایندگان صليب سرخ به داخل آسایشگاهها میآمدند و مستقیماً با اسرا صحبت میکردند. تعدادی از افراد نیز وظیفة ترجمه را بهعهده داشتند. عراقیها انتظار داشتند که مترجمان هرآنچه را که بین اسرا و نمایندگان صليب سرخ ردّوبدل میشود، به اطلاع آنها برسانند و ازسویدیگر هنگام ترجمه، از گفتههای اسرا آنچه را که به ضرر عراقیهاست، ترجمه نکرده یا آن گفته را خود به دلخواه عراقیها تغییر دهند. اکثر مترجمان برخلاف نظر عراقیها عمل میکردند؛ بنابراین پس از اینکه نمایندگان صليب سرخ اردوگاه را ترک میکردند، مترجمان مورد بازجویی و ضربوشتم قرار ميگرفتند و راهی زندان شده و گاهی جراحات و آسیبهای شدیدی را متحمل میشدند؛ بهعلاوه مجبور بودند تا نزدیک شدن زمان بازدید بعدی نمایندگان صليب سرخ، شرایط سخت زندان را تحمل کنند.
علاوهبراین، در هر بازدید، نمایندگان کمیتة بینالمللی صليب سرخ با تعدادی از اسرا ملاقات خصوصی داشتند؛ بدینصورت که در اتاق اختصاص دادهشده به این ملاقاتها، یک نفر از گروه صليب سرخ با یک اسیر صحبت و گفتوگو میکرد. اگر اسیر مایل بود، یک نفر نیز بهعنوان مترجم در این گفتوگو حاضر میشد.» (خاجی، 1391: 86- 87)
کتابشناسی
خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاههای اسیران. تهران: پیام آزادگان.
داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بینالمللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان.
ذكريايي، مریمسادات (1394). میشود از اینجا هم فرار کرد؟. تهران: امینان.
ذكريايي، مریمسادات (1390). هفت سین روی خاک، مازندران: ساری.
ناظم، قدرتالله، تاریخ اسارت: 21/6/1361 در عملیات والفجر مقدماتی، اسیر اردوگاههای موصل 2و3و4. منبع: مصاحبه، 1395
مریمسادات ذکریايی