اسیر و اسارت از منظر حقوق اسلامی
دين اسلام و مسئله اسارت
در دين اسلام براي جنگ و اسيران جنگي قواعد و حقوق معيني در نظر گرفته شده است. قواعد بشردوستانهاي که در اسلام مدنظر قرار گرفته، ابتدا مربوط به تفکيک افراد غيرنظامي از افراد نظامي است و پيرو آن حمايت از افراد خاص همچون زنان، کودکان و افراد سالخورده و ساير افراد خاص ديگر است. قرآن بهعنوان کلام خدا درخصوص حقوق غيرنظاميان داراي آياتي است که ذيلاً به آنها اشاره میشود:
در آيۀ 190 سورۀ مبارکۀ بقره آمده است:« در راه خدا با کساني که با شما میجنگند نبرد کنيد و از حد تجاوز نکنيد که خدا تجاوزکنندگان را دوست نمیدارد.» قرآن کريم در اين آيه دستور مقاتله و مبارزه با کساني که دست به اسلحه برده و با مسلمانان وارد جنگ شدهاند را صادر کرده و به آنها اجازه داده است براي خاموش ساختن دشمنان دست به اسلحه ببرند و از هرگونه وسايل دفاعي استفاده کنند. در اين آيه به سه نکتۀ اساسي اشاره شده است که منطق اسلام را در مورد جنگ کاملاً روشن میسازد.
1-با جمله "در راه خدا نبرد کنيد" هدف اصلي جنگهاي اسلامي را روشن میسازد که جنگ براي بهدست آوردن غنايم و تصرف و اشغال سرزمينهاي ديگران همه از نظر اسلام محکوم است و تنها اسلحهبهدستگرفتن و بهجهادپرداختن در صورتي صحيح است که در راه خدا و گسترش قوانين الهي يعني حق و عدالت و توحيد و ريشهکن کردن ظلم و ستم و فساد و انحراف میباشد.
2-مورد اينکه با چه کسي بايد جنگيد جمله "کساني که با شما میجنگند" صراحت دارد که تا طرف مقابل دست به اسلحه نبرده و به مبارزه نپرداخته است، مسلمانان نبايد پيشدستي کنند. ضمناً از اين آيه استفاده میشود که هرگز غيرنظاميان مخصوصاً زنان، کودکان و پيران زمينگير نبايد مورد حمله واقع شوند، زيرا آنها بهمقابله برنخاستهاند و بنابراين مصونيت دارند.
3-ابعاد جنگ نيز با جمله "از حد تجاوز نکنيد" مشخص شده است. زيرا جنگ در اسلام برای خداست و در راه خدا نبايد هيچ تعدي و تجاوزي صورت گيرد و لذا اسلام، برخلاف جنگهاي عصر ما، رعايت اصول اخلاقي فراواني در جنگ توصيه میکند. مثلاً افرادي را که سلاح بر زمين گذاشتهاند و کساني که توانايي جنگيدن را از دست داده و يا اصولاً قدرت بر جنگيدن ندارند، مانند پيرمردان و زنان و کودکان، نبايد مورد تعدي قرار بگيرند. در اسلام همواره بر اين اصل تأکيد شده است که جنگها، نظامها را رودرروي يکديگر قرار میدهد و نه مردم را. بنابراين تا آنجا که ضروريات نظامي ممکن میسازد افراد بايد از تعرض مصون باشند[۱]و اين به معناي مصونيت افرادي است که در نبرد شرکت نمیجويند همانند زنان و کودکان. اما به محض اينکه همين افراد داراي مصونيت در جنگ شرکت کنند، به هدف نظامي تبديل میشوند. در جنگهاي زمان پيامبر(ص) و صحابه پساز اينکه دشمن شکست میخورد، همه افراد آن شهر يا مکان به اسارت گرفته میشدند و از امتياز اسير جنگي برخوردار میشدند. براي مثال میتوان به اقدامات رسول خدا(ص) درخصوص زناني اشاره کرد که اسير شده و مطابق قوانين جنگ آن زمان میبايست بهعنوان کنيز در اختيار نيروهاي فاتح قرار میگرفتند، ولي پيامبر(ص) زمينه آزادي آنان را فراهم نمود. اين امر نشاندهنده توجه ويژه آن حضرت به زنان بوده است، آنهم در عصري که هيچ قانوني درباره جنگ و حقوق انسانها وجود نداشت.[۲] درواقع حتي افرادي که در نبرد مشارکت مستقيم نداشتند، به اسارت گرفته میشدند و پيامبر با عطوفت نسبت به آنها برخورد میکرد.
ازنظر اسلام اسيران جنگي به دو دسته تقسيم میشوند. گروه اول نظاميان و کساني هستند که در جنگ مشارکت فعال داشتند و گروه دوم غيرنظامياناند که در جنگ شرکت نمیکردند يا توسط دشمن براي پوشش مورد استفاده قرار نمیگرفتند. گروه دوم از تعرض و مجازات در امان بودند. اسلام درباره کساني از دسته اول که در جنگ تسليم، زخمی يا اسير میشوند معتقد است ازآنجاييکه از جانب آنان خطري متصور نيست، نبايد اعدام شوند يا مورد شکنجه قرارگيرند. اين اصل توسط حقوقدانان اسلام از مفهوم مخالف آيه 191 سوره بقره استنباط شده است که میفرمايد: «اگرکساني که با شما جنگ خواهند کرد به شما حمله کنند آنان را بکشيد». بنابراين قتل اسيران جنگي مجاز نيست، چراکه پساز اسيرشدن ديگر نمیجنگند و با خلع سلاح آنان پيکار پايان میپذيرد.[۳] با وجود آياتي ازايندست در قرآن، بين فرق اسلامي درمورد نحوه رفتار با اسيران جنگي اختلافنظرهايي وجود دارد. بنابراين وجوه مشترک اين ديدگاهها را تحتعنوان چارچوب کلي معتقدات اسلامي درارتباط با نحوه رفتار با اسیران جنگي بهصورت زير طبقهبندي میکنيم:
1-هرگاه سپاهيان دشمن در حين جنگ دستگير شوند و درخواست امان نمايند، مصون از هرگونه تعرض خواهند بود.
2-هرگاه سپاهيان دشمن در حين جنگ دستگير شوند، اسير جنگي هستند و نمیتوان حکم قتل آنان را صادرکرد.
در مورد طرز رفتار با اسیران جنگي نيز حقوق و فقه سياسي اسلام احکامي را وضع کرده است که برمبناي آنها با اسير، از آغاز اسارت تا پايان، براساس اصول و کرامت انساني برخورد میشود. يکي از محققان در اين زمينه مینويسد: «رهنمود حقوق اسلامي در زمينه طرز رفتار با اسیران جنگي، متضمن احکامي است که مفاد حقوق و عرف بينالمللي مدرن هرگز به پاي آن نمیرسد.»[۴] در حقوق اسلامي با توجه به آيات و احاديث بهنظر میرسد نحوه برخورد با اسیران داراي ضوابط خاصي است. براي مثال، پيامبر اکرم(ص) همواره از شکنجه دادن بيزاري میجستند و بر خوشرفتاري با اسيران تأکيد داشتند. از ايشان نقل شده است که «خداي تعالي کساني را که مردم را در اين دنيا شکنجه میدهند، عذاب خواهد کرد.» (محققداماد، همان: 150) اما درخصوص بستن اسيران، بخش اول آيه 4 سوره محمد(ص) اين امر را کاملاً مجاز میکند:« و زماني که کاملاً بر مشرکان غلبه کرديد، اسیران را محکم ببنديد...»[۵] البته اين آيه به بستن اسیران در ميدان نبرد اشاره دارد و نه در محل نگهداري آنها،[۶] زيرا ادامه آيه يادشده بر آزادي اسیران با اخذ فديه يا بدون آن اشاره میکند.[۷]
در اسلام فرد اسيرشده در اختيار رزمندهاي که او را اسير گرفته است، قرار ندارد و اصل اوليه در تعيين وضعيت يک اسير جنگي اين است که امام مسئول حفظ سلامت و امنيت او است. مکاتب فقهي در اين موضوع که طرف اسيرکننده در صورت کشتن اسير جنگي خود بايد پاسخگو و مسئول باشد اتفاقنظر دارند. اما درباره ميزان و نوع کيفر اختلاف رأي وجود دارد.[۸] در اسلام بر فراهم کردن غذا و پوشاک براي اسيران تأکيد شده است. خداوند اهلبيت پيامبر را در آيه 9 سوره انسان به اين دليل مدح کرده است که غذاي خويش را درحاليکه روزهدار بودند به مسکين و اسير دادند، درصورتيکه خود بيش از آنها به آن نياز داشتند. " ما شما را بهخاطر خدا اطعام میکنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمیخواهيم" [۹]درخصوص رعايت حقوق و احترام به اسیران جنگي نقلقولهاي زيادي وجود دارد. براي مثال مسلمانان در جنگ بدر بسيار به اسیران احترام میگذاشتند و حتي به آنها رطب و نان تازه میدادند. فرد به نام ابوعزيزبنعمير که در همين جنگ اسير شده بود، میگويد:« وقتي از بدر مرا بهسوي مدينه میآوردند همراه گروهي از انصار بودم. چون به غذا مینشستند نان را به من میدادند و خودشان خرما میخوردند. (ارزش نان بهدليل کمبود گندم در مدينه براي مسلمانان در آن زمان بيشتر بود.) و اين بهسبب سفارشي بود که پيامبر(ص) در مورد اسيران کرده بود». [۱۰]درباره کيفيت و کميت غذا نيز برخي معتقدند به اندازه کفايت بايد به اسير غذا داد و حداقل به اندازه غذايي باشد که خود رزمندههاي اسيرگيرنده میخورند.[۱۱] همچنين در حقوق اسلام مقرر شده است که اگر اسيران به کار گرفته شوند، بايد در مقابل پرداخت مزد و اجرت باشد و مسلمانان حق ندارند که دراينخصوص به کارگر اسير خيانت کنند. اسلام با اينکه ملاحظات انساندوستانه را نسبت به تمامي اسیران رعايت میکند، اما در دادن حقوق بيشتر يا کمتر به اسیران موقعيت و منزلت اجتماعي آنها را نيز در نظر میگيرد. براي مثال نقل شده است زماني که دختر مقوقس[۱۲] اسير شد، رسولالله(ص) فرمود: «دختران سلاطين استحقاق توجهي خاص جدا از ديگران را دارند. نسبت به هر انساني که روزي والامقام بوده و اکنون آن منزلت را از دست داده است، رحيم باشيد.»[۱۳] اسلام اعمال ملاطفتهاي متناسب با موقعيت اسير را در حقيقت بهمثابه رعايت حداقل ملاحظات انساني در حق اسير به حساب میآورد. از حقوق ديگري که در اسلام تأکيد شده و بايد رعايت شود، حفظ وحدت خانوادگي اسير است. در اسلام در مواقعي که زن و شوهر به اسارت درمیآمدند، زن از شوهر جدا نمیشد و اولاد نيز از والدين جدا نمیماند. همچنين فقها اتفاقنظر دارند که جدا کردن کودکِ کمتر از هفت سال از مادرش جايز نيست. [۱۴]
در حقوق بشردوستانه اسلامي نيز نهتنها بر رعايت رفتار انساني، بلکه بر خوشرفتاري و داشتن رفتار برادرانه با اسیران در طول مدت اسارت همواره تأکيد شده است. در حقوق اسلامي هم بر موارد پيشگفته و هم بر مجاز نبودن شکنجه در هر شرايطي تأکيد شده است. انزجار پيامبر از شکنجه در روايات مختلفي نمايان است؛ ازجمله در مسئله سهيلبنعمروعامري (که خطيبي زبردست بود)، عمربنخطاب از رسول خدا(ص) خواست به او اجازه دهد تا دندانهاي سهيل را درآورد تا او ديگر قادر به ايراد خطابه عليه پيامبر(ص) نباشد. پيامبر(ص) در پاسخ فرمود:« من او را از شکل نخواهم انداخت، زيرا اگر چنان کنم خداوند مرا که رسول اويم از شکل خواهد انداخت».[۱۵] از اين رو، مسلمانان حق ندارند کوچکترين آزار و اذيتي نسبت به اسیران داشته باشند. همچنين اهانت به آنها نيز جايز نيست و بايد اخلاق اسلامي رعايت شود.[۱۶] ازجمله رفتارهاي ممنوع در مورد اسيران با پيروي و استناد به سيره پيامبر(ص) و امامعلي(ع) و نظريات فقهاي شيعه عبارت است از:
1. بستن دست و پاي محکوم و اسير در حال احتضار
2. زنداني کردن بهقصد مرگ.
3. رها کردن او بدون آب و غذا با دستوپايبسته تا بميرد
4. شکنجه دادن
5. آشکارا کشتن او در ميان مردم يا مقابل چشم ديگري
6. تهديد به قتل
7. مصبور کردن يعني هدف قرار دادن او بهقصد کشتن در غير ميدان جنگ
اسير از ديدگاه قرآن کريم
در قرآن کريم پيرامون اسير و اسارت آيههاي زيادي آمده است که در ذيل به برخي از آنها اشاره میشود. بهعنوان مثال در آيه 4 سوره محمد آمده است: «پس چون با کساني که کفر ورزيدهاند برخورد کنيد، گردنها[يشان] را بزنيد و زماني که کاملا ً بر مشرکان غلبه کرديد، اسیران را محکم ببنديد و آنگاه اسيران ر ا با اخذ فديه يا بدون آن آزاد سازيد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد». همچنين در آيه 67 سوره انفال آمده است: «پيامبران را نشايد که اسير گيرند، قبلاز آنکه به پيروزي دست يابند». هر دو آيه داراي يک وجه مشترک هستند و آن اين است که پيش از پيروزي کامل و غلبه بر دشمن نبايد مبادرت به گرفتن اسير کرد، ولي پساز پيروزي کامل، اسير کردن آغازمیشود و میتوان مطابق با آيه نخست عمل کرد. بنابراين به اسارت درآوردن پيشاز پيروزي ممنوع است. دليل اين امر نيز روشن است. زيرا تا زماني که جنگ به پايان نرسيده و پيروزي قطعي نشده است، نيروي سپاه صَرف گرفتن و دستگيري اسیران میشود و ممکن است به شکست سپاه بينجامد.
فَاِذا لَقيتُمُ الَّذِينَ کَفَروا فَضَرْبَ الرِّقابِ حتّي اِذا اَثْخَنْتُموُهُمْ فَشُدُّوا الْوَِثاقَ فَاِمّا مَنّاً بَعْدُ وَ اِمّا فِداءً حَتّي تَضَعَ الْحَرْبُ اَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ يَشاءُاللهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ فَلَنْ يُضِلَّ اَعْمالَهُمْ(محمد، آيه 4)
(شما مؤمنان) چون با کافران روبهرو شويد بايد آنها را گردن زنيد تا آنگاه که ازخونريزي بسيار دشمن را ازپاي درآوريد. پسازآن اسيران جنگ را محکم به بند کشيد يا فوراً آنها را آزاد کنيد يا فديه بگيريد تا (درنتيجه جنگ) سختيهاي خود را فروگذارند. اين حکم فعلي است و اگر خدا میخواست خود از کافران انتقام میکشيد و همه را بيزحمت جنگ شما هلاک میکرد وليکن (اين جنگ کفر و ايمان) براي امتحان خلق به يکديگر است وآنان که در راه خدا کشته شدند، خدا هرگز رنج اعمالشان را ضايع نگرداند.
ما کانَ لِنَبِيٍ اَنْ يَکُونَ لَهُ اَسْريَ حَتّي يُثخِنَ فيِ الاَرْضِ تُريدونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَاللهُ يُريدُ الاخِرَهَ وَ اللهُ عَزيزٌ حَکيمٌ(انفال، آيه 67)
هيچ پيغمبري را روا نباشد که اسير بگيرد، مگراينکه خون ناپاکان را بريزد. شما متاع ناچيز دنيا را میخواهيد و خدا براي شما [سراي ابدي و نعمت جاوداني] آخرت را میخواهد و خدا مقتدر و کارش همه از روي حکمت است.
يا اَيُّهَا النَّبيُّ قُلْ لِمَنْ في اَيْديکُمْ مِنَ الْاَسْري اِنْ يَعْلَمِ اللهُ في قُلُوبِکُم خَيْراً يُؤْتِکُمْ خَيْراً مِمّا اُخِذَ مِنْکُمْ وَ يَغْفِرْلَکُمْ واللهُ غَفُورٌ رَحيمٌ(انفال، آيه 70)
ايرسول، به اسيراني که در دست شما (مسلمين) هستند بگو که اگر خدا در دل شما خير و هدايتي مشاهده کند، درمقابل آنچه از شما گرفته شد، بهتر از آن را عطا میکند و ازگناهان شما درمیگذرد که خدا آمرزنده گناه و مهربان در حق خلق است.
وَ اَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَياصيهِم و قَذَفَ في قُلُوبِهِمُ الْرُعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَريقاً(احزاب، آيه 26)
واز اهل کتاب آن گروه را که پشتيبان و کمک مشرکان بودند خدا ازحصار و سنگرهايشان فرود آورد و در دلهايشان (از شما مسلمين) ترس افکند تا آنکه گروهي از آنها را به قتل رسانديد و گروهي را به اسارت گرفتيد.
وَ يُطْعِمونَ اَلْطَّعامَ عَلي حُبِّه مِسْکِينًا وَ يَتِيمًا وَ اَسِيرًا(انسان، آيه 8)
و بر دوستي خدا به فقير و اسير و طفل يتيم طعام میدهند.
روش و رفتار پيامبر(ص) درباره اسيران
در فرهنگ و اخلاق اسلامي تأکيد فراواني بر رعايت رأفت و مهرباني، نيکي کردن، عدالت و برابري درخصوص تمام انسانها در روي کره خاکي شده است. بهطوري که مسلمانان موظفاند با کساني که در جبهه نبرد اسير شدهاند، رفتاري انساني و اخلاقي داشته باشند و با آنها به نيکي رفتار کنند و هرگز مجاز به کشتن و يا تعرض، اذيت و آزار و شکنجه آنها نيستند. پيامبر اکرم(ص) با اسيران همچون ميهمان رفتار ميکرد و هميشه اصحاب را سفارش به نيکي و خوشرفتاري با اسيران ميکردند. شيوه عمل پيامبر(ص) درخصوص اسيران جنگي اين بود که يا آنها را ميان مجاهداني که در جنگ شرکت داشتند تقسيم مینمود تا در خانههاي خود نگهداري کنند، يا در مسجد از آنها محافظت شود.[۱۰]بهاينترتيب رفتار بدون خشونت و همراه با احترام در فرهنگ اسلامي مشهود است. حضرت محمد(ص) در بعضى از جنگها به مصلحت مسلمين ميدانستند که اسیران فديه بدهند و آزاد گردند، چنانکه در جنگ بدر فديه گرفتن را ترجيح دادند. آنان که ثروت و مال داشتند با پرداخت فديه آزاد گرديدند و چند تن از اسيران که خواندن و نوشتن مىدانستند به دستور پيامبر(ص) به آموزش کودکان مسلمان پرداختند. قرار بر آن بود که هريک از آنان پساز آنکه ده تن از کودکان مسلمان را خواندن و نوشتن آموختند، بدون پرداخت فديه آزاد گردند و اين براى نخستينبار و آخرينبار در تاريخ بشر بود که به فرمان پيامبر(ص) آموزش و دانش بهجاى غنيمت جنگى پذيرفته گشت. در بعضى از جنگها هم اسيران جنگى را بدون قيدوشرط آزاد مىساخت چنانکه با اسيران قبيله (طى) اينچنين رفتار کرد.[۱۷]
نمونههایي از اين رفتار و برخوردهاي پيامبر(ص) با اسیران را میتوان در جنگها مشاهده کرد. در جنگ بدر در ابتدا قرار بود که تمام اسیرهای مشرکان کشته شوند، ولي طمع مردم آنان را واداشت تا فديه بگيرند و پيامبر گرامي(ص) به مردم فرمودند: «اگر فديه قبول کنيد، به تعداد اسيران دشمن که هفتاد نفر هستند از شما شهيد خواهند شد.» مردم پذيرفتند که چنين شود و سال بعد در جنگ احد چنين شد که آن حضرت فرموده بودند. پيامبر(ص) از گرفتن فديه کراهت داشتند و اصحاب اين را از چهره مبارک آن حضرت فهميده بودند.[۱۸] همچنين پسازجنگ بدر، پيامبر اسلام(ص) اسيري را بهجهت تشرّف پدرش به دين اسلام آزاد کرد.[۱۹]
رفتار با اسیران در طول مدت اسارت تابع مقررات آزادمنشانه بوده است. در واپسين ساعت آخرين روز جنگ بدر، حمزه عموي پيامبر(ص) اسيران دشمن (قريش) را جهت تعيينتکليف نزد پيامبر(ص) آورد. عده آنها هفتاد تن بود. حضرت پيامبر(ص) به حمزه فرمود: «اين عده را در ميان اصحاب و چادرهاي آنها جاي دهيد و بدانيد که بايد هميشه به اسيران احترام بگذاريد و از آنها پذيرايي انساني کنيد و در تقسيم اسیران دارند که فرزندان را از مادرانشان جدا نکنيد.»[۲۰] درجنگ حنين نيز پيامبر گرامي(ص) دستور دادند که اسيري کشته نشود.[۲۱] پيامبر اسلام(ص) پساز پايان جنگ احزاب و اسارت يهوديان بهدست مسلمانان، فرمودند: «به اسيران خود آب گوارا بنوشانيد و از غذاي نيکو و لذيذ به آنان بخورانيد واسارتشان را نيکو بداريد».[۲۲]
ازجمله صحنههايي که اوج رأفت و مهرباني پيامبر(ص) در برخورد با اسیران را نشان میدهد زمان فتح مکه و غلبه بر مشرکان است که پيامبر اکرم(ص) پسازفتح مکه مردم آنجا را آزاد کردند.[۲۳] پيامبر همچنين در زمانهايي چون هنگام حلول ماه مبارک رمضان تمام اسيران را آزاد میکرد.[۲۴] پيامبر اسلام(ص) همچنين اسیراني را که داراي خصلتهاي پسنديده انساني مانند سخاوت، ميهماندوستي و بردباري در ناملايمات بود، آزاد میکرد.[۲۵] پيامبر(ص) همچنين درمورد حقوق اسيران میفرمايند: «به اسيران اکرام کنيد و آنها را در غذاي خودتان مقدم داريد.» (ذهبي، 1407: 119)
روش و رفتار اميرالمؤمنين(ع) و ديگر ائمه معصومين(ع) درباره اسيران
حضرت امير(ع) پيرامون جنگ سفارش داشت که آغازکننده جنگ نباشيد و مقاتله ننمائيد تا آنکه دشمن ابتدا به جنگ نمايد و درصورتيکه کار به جنگ بينجاميد، هيچگاه بر مجروح هجوم مبريد وقصد قتلش مکنيد و اگر دشمن را منهزم ساختيد و فرار اختيار کردند، از پي آنان نرويد و دنبالشان نکنيد. بدن کسي را برهنه مسازيد و عورت او را مکشوف نکنيد و کشته دشمن را مثله نکنيد و هرگاه به اندرون خانههاي دشمن راه يافتيد، پردهدري نکنيد وداخل خانهها نشويد و از اموالشان چيزي برنداريد و زنان را آزار مدهيد، حتي اگر زبان به بدگويي شما بگشايند و به امير شما و بزرگانتان ناسزا بگويند.[۲۶] ايشان وقتي ضربت خوردند، به امامحسن(ع) فرمودند: «پسرم، با اسير در دستت مدارا بنما و به او رحم کن و او را نيکو بدار و با شفقت ومهرباني با او رفتار کن.» زماني هم که بههوش آمدند، از شيري که خودش مینوشيد فرمود: «به قاتل من که در دست شما اسير است نيز از اين شير بدهيد.» ازمنظر امام(ع) نبايد با اسير خلاف کرامت انساني برخورد کرد و اسير حق دارد درصورت زخمیبودن معالجه شود و نيز مورد اطعام و مسکن قرار گيرد.[۲۷]
سيره امامعلي(ع) در برخورد و رفتار با اسيران جنگي را میتوان در جنگهاي جمل و صفين به وضوح مشاهده کرد. سيره ايشان در جنگ جمل همانند سيره رسول اکرم(ص) درروز فتح مکه بود که حضرت علي(ع) در جنگ جمل دستور دادند کسي از لشکريان مخالف را به اسيري نگيرند.[۲۸]اسيران کشته نشوند.[۲۹] در اين جنگ اميرالمؤمنين(ع) اسيران لشکر معاويه را آزاد کرده و اين باعث شد که معاويه ناچار شود تا اسيران لشکر عليبنابيطالب(ع) را نيز آزاد کند.[۳۰] همچنين حضرت يکي ازاسيران زنداني را نزد خود خوانده و پسازتوبه دادن او را آزاد کردند و اموال به غارت رفته اسير را هم به او برگرداند.[۳۱] از موارد ديگر برخورد امام(ع) با اسیران در جنگ جمل میتوان به آزادي مروانبنحکم با شفاعت امامحسن و امامحسين(ع) يا عبداللهبنزبير که حضرت علي(ع) تنها به او فرمودند: «برو که ديگر تو را نبينم.»[۳۲]
سيره اميرالمؤمنين(ع) در جنگ صفين اين بود که اسيران لشکر شام را آزاد میکردند و اگر يکي از آنان دوباره در جنگ شرکت میکرد و يا در همان جنگ اول يکي از لشکريان حضرت را میکشت او را میکشتند.[۳۰] در اين جنگ، هر اسيري را که میآوردند حضرت علي(ع) اسلحه و مرکب او را میگرفتند و او را سوگند میدادند تا در جنگ عليه ايشان شرکت نکند.[۳۳] همچنين هر اسيري که با حضرت علي(ع) بيعت کرد، حضرت او را آزاد کرده و اموالش را به کسي دادند که اسير را گرفته بود.[۳۴] اميرالمؤمنين(ع) در جنگ صفين به مالکاشتر فرمودند: «اسير مسلمان کشته نمیشود و در قبال گرفتن فديه آزاد نمیشود، بلکه بدون فديه آزاد میگردد.»[۳۵] در جايي ديگر به نقل از امام صادق(ع) آمده است که: «رسول مکرم اسلام(ص) از قتل زنان وکودکان در ميدان جنگ منع میفرمودند، مگر درصورتيکه اقدام به مبارزه کنند که در اين حالت هم میفرمودند تا جایی که امکان دارد از جنگيدن با آنان پرهيز نمائيد».[۳۶]
اسارت از ديدگاه احکام فقهي
اسلام نهاد اسارت را در کمحجمترين اندازه ممکن پذيرفت، زيرا معقول نبود که مسلمانها به ميدان کارزار پاي نهند و دچار زيان شوند و به اسيري روند، اما بر آنها حرام باشد که دشمنان خويش را به اسارت گيرند. اين نه با طبع اسلام سازگار است و نه با منطق وعقل. يکي از فلسفههاي پذيرش اين امر، ايجاد زمينهاي براي امکان تبادل اسيران و آزاد کردن آنان بود. از اين گذشته پذيرش نهاد اسارت با آموزههاي آسماني پيامبر(ص)، که سرمشق انسانيت به شمار میرود، با رعايت شرايط انساني سازگاري دارد. اکثر فقهاي شيعه و ازجمله شيخ طوسي معتقدند که اگر اسير در حال درگيري و قبلاز پايان جنگ دستگير شود، نگهداري آن جايز نيست و بايد مانند ساير دشمنان در حال جنگ کشته شود و تنها راه براي زنده ماندن وي مسلمان شدن است و مسلمانان بايد از او در برابر صدمات و تعرضات دشمن دفاع کنند. شيخ در الخلاف معتقد است که اگر اسيران قبلاز اينکه آتش جنگ فروکش کند به اسارت درآيند، امام مخير است بين اينکه گردن آنان را بزند يا دستان و پاهايشان را قطع کند يا اينکه اگر مجروح باشند، در حال خونريزي رها کند تا بميرند. اما اگر بعداز پايان جنگ اسير شوند، امام بين اينکه منت نهد و بدون فديه يا با فديه آزادشان کند يا با اسيران مسلمان و خودي مبادله کند يا آنان را به بندگي برد، مخير است و نمیتواند آنان را به قتل رساند.[۳۷] البته در ديدگاه فقهاي شيعه درباره حکم اسير و سرنوشت او مناقشاتي ديده میشود. يکي از محققان معاصر در اين زمينه مینويسد: «شگفت اينکه در مسئله اسيران فقيهان شيعه از جهتي از فقهاي اهل سنت نيز نظريه تندتري ارائه دادهاند، هرچند برخي ديگر از فقهاي شيعه نظريه معتدلتري را مطرح ساختهاند. درمجموع آنان بين اسيراني که قبلاز فروريزي جبهه دشمن به اسارت درآمده با اسيران جبهه دشمن بعداز فروپاشي تفصيل قائل شده اند. نظر مشهور فقهاي شيعه در مورد اسيران قبلاز پايان جنگ اين است که راهي جز کشتن آنان نيست، ولي اسيران بعداز فروپاشي جبهه دشمن را بههيچعنوان نبايد کشت و حاکم اسلامي تنها میتواند آنان را بدون فداء و يا با فداء آزاد سازد و در صورت لزوم به بردگي برد. بنابراين رأي فقهاي شيعه در مورد اسيران بعداز اتمام جنگ هرچند از رأي فقهاي اهل سنت برتر است، ولي در مورد گروه اول شديدتر و خشنتر است. شيخ طوسي در کتاب مبسوط و نمايه و محقق حلي در شرايع و شيخ حسن نجفي در الجواهر، همگي در معناي فوق اتفاقنظر دارند. ظاهراً آغازگر تفکيک بين اسيران دوران برپايي جنگ و اسيران بعداز خاموشي آن شيخ طوسي است و از آنجا که موقعيت او در ميان محققان متأخر ممتاز و بهعنوان شيخالطائفه مطرح بوده و هست، علماي بعدي به تبع او همان نظريه را پذيرفتهاند و به قول معروف مانند مقلدان در برابر رأي مرجع خويش اجازه چونوچرا به خود ندادهاند.[۳۸] شايان ذکر است که اين حکم در مورد اسيران مسلمان و به عبارتي باغيان صدق نمیکند، زيرا آنان اگر اسير شوند درهيچصورتي کشته نمیشوند. چنانچه امامعلي(ع) در جنگ جمل و صفين اجازه چنين کاري را نداد. از امامصادق(ع) روايت شده است: «هنگاميکه دو گروه مسلمان با يکديگر در جنگ باشند، طرفداران حق نمیتوانند فراريان جبهه مخالف را تعقيب و يا اسيران آنان را به قتل رسانيده و مجروحانشان را مورد حمله قرار دهند»[۳۹] شيخ مفيد مینويسد: «و چون اسيري از آنان (باغيان) را میآوردند درصورتيکه کسي را کشته بود، او را میکشتند و در غير اين صورت رهايش میکردند.[۴۰]ازجمله موضوعات موردتوجه در فقه اسلامي پيرامون اسير و اسارت مسئله اختيارات امامان(ع) و آزادي اسيران میباشد. اختيارات امامان(ع) درباره اسيران براساس برخي احاديث و روايات عبارتاند از:
1-امام پس ازپيروزي بر مشرکان مخيّر است بين کشتن اسيران و آزاد کردن آنها با فديه يا بدون فديه يا آن که آنها را به غنيمت و عبيد بگيرد.[۴۱]
2-قبلاز پايان جنگ امام در کيفيت کشتن اسيران مخيّر است، اما پساز پايان جنگ هرکس اسير شود، امام مخيّر است بين آزاد کردن آنها با فديه يا بدون فديه يا آن که آنها را به غنيمت وعبيد بگيرد.[۴۲]
3-اسيران کفّار را با اجازه امام معصوم میشود کشت.[۴۳]
4-اسيري را که توان راه رفتن ندارد و فاتح نيز مرکبي ندارد که او را بياورد نبايد کشت، بلکه بايد او را آزاد کرد.[۴۴]
5-اسيرکاف (اسيري که بدون جنگ با انسان به اسارت درآيد) کشته نخواهد شد.[۴۵]
6-با اسيرخواه مسلمان باشد يا کافر بايد نيک رفتارکرد و لوازم زندگي او را فراهم کرد، گرچه محکوم به قتل باشد.[۴۶]
7-اطعام اسير گرسنه بر ساير صدقات برتري دارد.[۴۷]
پيرامون آزادي اسيران نيز منابع حديثي و روايي اينگونه بيان میکنند:
1-اسيراني که پول يا اموال ديگري دارند میتوانند با دادن مقداري از آن خود را آزاد کنند.[۴۸]
2-اگر مسلماني بدون وارد شدن ضربه کاري و جراحت سنگيني اسير شود، براي آزادي او از بيتالمال صرف نمیشود، بلکه از اموال خودش مصرف میکنند.[۴۹]
3-بهترين صدقه اين است که انسان با سخنان نيکو باعث آزادي اسيران شود.[۵۰]
4-اسير مسلمان بدون گرفتن فديه آزاد میشود.[۵۱]
5-مستحب است انسان اموال خود را جهت آزادي اسيران و... به کارگيرد.[۵۲]
6-اسير کافر هنگاميکه اسلام آورد خونش محفوظ و خودش جزء غنايم است.[۵۳]
7-اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسيرٍ: پروردگارا، تمام اسيران را آزاد کن.[۵۴]
8-هزينه آزاد کردن اسيران مسلمان بهعهده کساني است که در سرزمين آنها جنگيدهاند.[۵۵]
9-اگر اسير در صورت آزادي متحول شود و جانب حق را اختيار کند، خوب است او را آزاد کنند.[۵۶]
10-قبلازپايان جنگ و آرام شدن اوضاع، نبايد اسیران را آزاد کرد.[۵۷]
تهیه و تنظیم: مجید شاهحسینی
علاماتی غلامرضا، علی منوچهری (1398). اسناد تبادل اسرا (جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (1367-1359)، تهران: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس با همکاری مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه جامع امام حسین (علیهالاسلام)
کتابشناسی
- ↑ بوآزار، اسلام در جهان امروز، ترجمه مسعود محمدي، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1369، ص 107.
- ↑ محققداماد، حقوق بشردوستانه بينالمللي (رهيافت اسلامي)، تهران، مرکز نشر علوم اسلامي،1383، ص 115-110.
- ↑ ضيائي بيگدلي،محمدرضا، اسلام و حقوق بينالملل، تهران: کتابخانه گنج دانش,1375، ص 51.
- ↑ محققداماد، حقوق بشردوستانه بينالمللي (رهيافت اسلامي)، تهران، مرکز نشر علوم اسلامي،1383، ص 156.
- ↑ فَإِما لَقِيتُمُ الَّاِينَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّه إِمَا فَثْتَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ.
- ↑ البته تعبير به «فشدوا الوثاقا» (با توجه به اينکه وثاق بهمعناي طناب يا هر چيزي است که با آن میبندند) اشاره به محکمکاري در بستن اسيران است، مبادا که اسير از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته، ضربه کاري را وارد سازد. (ر.ک. جمعي از نويسندگان زير نظر آيتالله مکارمشيرازي، تفسيرنمونه، جلد 8، تهران، دارالمکتب اسلاميه، 1371، صص 401- 398).
- ↑ « و آنگاه اسیران را با اخذ فديه يا بدون آن آزاد سازيد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد»
- ↑ محققداماد، حقوق بشردوستانه بينالمللي (رهيافت اسلامي)، تهران، مرکز نشر علوم اسلامي،1383، ص 104-105.
- ↑ إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ عظيميشوشتري، عباسعلي، حقوق بينالملل اسلام، تهران ،نشر دادگستر، 1392، ص 175.
- ↑ حبيبنژاد، حقوق اسيران جنگي در پرتو آموزههاي اسلامي با تطبيق بر کنوانسيون سوم ژنو، مجموعه مقالات اسلام و حقوق بينالملل بشردوستانه، مرکز مطالعات تطبيقي اسلام و حقوق بشردوستانه بينالمللي، تهران، ميزان، 1392، ص 547.
- ↑ مقوقس در تاريخ اسلام بهعنوان يکي از حاکمان مصر و معاصر محمد(ص) معرفي شده است که اغلب با کوروش، پاتريارک اسکندريه، شناخته ميشود. او مصر را به نمايندگي ازطرف امپراتوري بيزانس اداره میکرد.
- ↑ محققداماد، حقوق بشردوستانه بينالمللي (رهيافت اسلامي)، تهران، مرکز نشر علوم اسلامي،1383، ص 151-152.
- ↑ وهبهالزحيلي، 1988م ،آثار الحرب في الفقه الاسلامي، دمشق، دارالفکر، ص469.
- ↑ ابنکثير، اسماعيلبنعمر (بي تا)، البدايه و النهايه، بيروت، دارالفکر، ص 304.
- ↑ اسدي، عليمحمد، احکام جبهه، چاپ دوم، قم، مرکز بررسي و تحقيقات عقيدتي و سياسي، 1363، ص 16.
- ↑ الهامى، داود؛ اخلاق و جنگ، قم، نشريه درسهايي از مکتب اسلام، شماره 4، 1387، ص 42.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج 19، ص 271، ح 10.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج 19، ص 326، ح 82.
- ↑ رهنما، زينالعابدين ،پيامبر، تهران، انتشارات اميرکبير، سال 1356، صص 633-627.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374،ج 21، ص 158، ح 6.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج20، 238.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج3، ص 512، ج 2 و ج 5، ص 10، ح2.
- ↑ ابن بابويه قمي (شيخ صدوق)، و ابوجعفرمحمدبنعليبنالحسينقمي، من لايحضره الفقيه، ترجمه محمدجواد غفاري، نشر صدوق ،پايئز 1367، ج 2، ص 99، ج 184.
- ↑ کلينيرازي ، همان، ج4، ص 51، ح 9 و النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج7، ص 14، ح 7515.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، همان،ج32، 213.
- ↑ جعفري، محمدتقي، رسائل فقهي، انتشارات تهذيب، قم، 1380، ص 151.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351،ج 5، ص 10، ح 2.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج11، ص 53، ح 12411 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374،ج 32، ص 120، ح 165 و ج 52، ص367.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373،ج 11، ص 50، ح 12406
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373،ج 11، ص 57، ح12421.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374،ج 41، ص 145، ح 45.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374،ج 41، ص 50، ح 3.
- ↑ طوسي، شيخ ابوجعفر (شيخ الطائفه)، تهذيبالاحکام، تهران، کوير، 1370، ج6، ص 153، ح 5 و النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج11، ص 5، ح 12404.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج11، ص 55، ح 12415 ومجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج32، ص 522، ح 441 و ج 100، ص 38، ح 37.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج 19، 335.
- ↑ طوسي،محمدبنحسن، الخلاف، قم،دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1407، ج4 ،ص 187.
- ↑ ابراهيمي، محمدعلي، مجموعه مقالات همايش اسلام و حقوق بينالملل بشردوستانه، تهران، مؤسسه مطالعات حقوق بشر اسلامي، 1386ش، 543- 579.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج100، 38.
- ↑ مفيد،م حمدبننعمان، الجمل، ترجمه محمودمهدي دامغاني، تهران، نشر ني، 1367ش، ص 243.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج 11، ص49،ح12403.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج5، ص 32، ح1 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج 69، ص 49، ح6.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج5 ،ص 35 ،ح1-4 و طوسي، تهذيبالاحکام، ج6، ص 152، ح2 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج100، ص 32، ح11.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج5، ص 35 ،ح1 و طوسي، شيخ ابوجعفر (شيخ الطائفه)، تهذيبالاحکام، تهران، کوير، 1370،ج 6، ص 153، ح3.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج11، ص55 ،ح12415 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج32 ،ص522، ح 441 / ج100، ص 38، ح37.
- ↑ طوسي، شيخ ابوجعفر (شيخ الطائفه)، تهذيبالاحکام، تهران، کوير، 1370، ج6، ص 152، ح2 و کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، همان، ج5، ص 35، ح2-4 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج100، ص33، ح11.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج7، ص 260ح 81914 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج96، ص 180، ح27 و ج74، ص 369، ح60.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج202، ح244 و النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج17، ص 166 ،ح 21051 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج19، ص 239، باب10.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج5، ص 34، ح3.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج7، ص 264 ،ح 8201 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج 76، ص44، ح5 و ج96، ص 136، ج68.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج11، ص 55، ح12415 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج32، ص 522، ح441 و ج100، ص 38، ح37.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج4، ص 31 ،ح 3 و ،مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج74، ص 416، ح35.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج5، ص 35، ح1 و طوسي، شيخ ابوجعفر (شيخ الطائفه)، تهذيبالاحکام، تهران، کوير، 1370، ج6، ص 153 ،ح3.
- ↑ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج98، ص 120، روايت 4، باب 6.
- ↑ النوري، حسينبنمحمدتقي، مستدرک الوسائل، مؤسسه آلبيت، قم، 1373، ج11، ص 128، ح 12622.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج8، ص 229، ح 458.
- ↑ کلينيرازي، ابوجعفرمحمدبن يعقوببناسحاق(شيخ کليني)، اصول کافي، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوياميري،تهران، 1351، ج8، ص 250 ،ح351 و مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالکتبالاسلاميه، 1374، ج46، ص 196 ،ح68.