جُندی مَجهول

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۰۷ توسط Marjan-khanlari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «در میان نظامیان عراقی حاضر در اردوگاه‌های نگهداری اسیران ایرانی، معمولاً سربازان یا درجه‌دارانی حضور داشتند که برخلاف رویه رفتاری سایر همقطارانشان رفتاری به‌ظاهر احترام‌آمیز با اسیران داشتند، با آنها گفت‌وگو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

در میان نظامیان عراقی حاضر در اردوگاه‌های نگهداری اسیران ایرانی، معمولاً سربازان یا درجه‌دارانی حضور داشتند که برخلاف رویه رفتاری سایر همقطارانشان رفتاری به‌ظاهر احترام‌آمیز با اسیران داشتند، با آنها گفت‌وگو می‌کردند و می‌کوشید با مدارا بر اسیران ایرانی اثرگذار شوند. این دسته نظامیان عراقی به افسران توجیه سیاسی معروف بودند. یکی از این دسته افرادْ سرباز مرتب و باوقاری بود که در سال 1365 به اردوگاه رمادی 8 (الانبار معروف به عنبر) وارد شد و چون نام او بر روی سینه‌اش حک نشده بود، در میان اسیران ایرانی به «جُندی مَجهول» (سربازی که هویتش نامعلوم است) معروف شد.

یکی از اتاق‌های انتهایی قاطع 2 اردوگاه، که معمولاً ظهرها برای استراحتْ در اختیار چند سرباز قرار می‌گرفت، به این فرد اختصاص داده می‌شود که در نوع خود برای اسیران ایرانی شک‌برانگیز است. این سرباز هر روز با ظاهری آراسته و اخلاقی خوش وارد جمع‌های دونفره و سه‌نفره اسیران می‌شود و سعی می‌کند با آنها هم‌سخن شود یا زمان بازی فوتبال در کنار تماشاچی‌ها می‌ایستد و به هر ترفندی می‌خواهد با اسیران ارتباط برقرار کند. البته به‌طور معمول اسیران ایرانی برای جلوگیری از سوء‌استفاده‌های احتمالی- جز افرادی که به‌دلایل مشخصی ازطرف رهبران اردوگاه مأموریت این کار را داشتند- با بعثی‌ها هم‌کلام نمی‌شدند.

شهادت یکی از اسیران براثر ابتلا به هپاتیت (سلیمان چهرازی) در اواخر اسفند 1365 یا اوایل فروردین 1366 باعث می‌شود اسیران قاطع 2 مراسم یادبود و ختمی برایش در آسایشگاه 10 برگزار کنند که با حضور جمعیت زیادی مراسم خوبی برگزار می‌شود. برخلاف دیگر سربازان بعثی که داخل محوطه قدم می‌زدند و کاری به مراسم نداشتند، جُندی مجهول در میان عزاداران حضور دارد و همۀ مجریان برنامه به‌ویژه سخنران، مداح و دیگر دست‌اندرکاران را ورانداز می‌کند.

وقتی اردیبهشت 1366 حدود 35 نفر از بزرگان، فرماندهان، پاسداران، روحانیان، فعالان و رهبران هر دو قاطع 2 و 3 اردوگاه 8 را می‌برنند، اسیران احتمال می‌دهند این شناسایی و طرح انتقال، ایدۀ جُندی مجهول به کمک بعضی جاسوسان باشد و درصدد برمی‌آیند فهرست او را کشف کنند. جندی مجهول بعد از مدتی اردوگاه را ترک می‌کند، اما اتاقش خالی و قفل می‌ماند. بنابراین، چند نفر مخفیانه برنامه‌ریزی می‌کنند و بعد از یک سال موفق می‌شوند وارد اتاق او شوند و فهرست هشتادنفره او را ببینند. البته تا آن زمان حدود نیمی از این هشتاد نفر را از اردوگاه منتقل کرده بودند، بااین‌حال این عده می‌توانند فهرست باقیمانده را دستکاری کنند و نام‌های دیگری را جایگزین کنند. دستکاری این فهرست باعث می‌شود افراد کمتری در حوزه‌های مختلف از اردوگاه منتقل شوند.[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. کرمی، حسین (1396). دانه‌های انار. خاطرات خودنوشت. تهران: سوره مهر