معنای مهربانی

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۳۵ توسط Marjan-khanlari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «شب همه خسته ‌و کوفته به اتاق مخصوص آشپزها می‌رفتند و از فرط خستگي، عمیق می‌خوابیدند. يكي از آشپزها به نام مراد نزديك سحر بيدار شد كه‌ به‌ آشپزخانه‌ برود. هر روز يكي بايد زودتر بيدار می‌شد و ديگ آش‌ صبح‌ را آماده‌ مي‌كرد. وقتي‌ از اتاق خار...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شب همه خسته ‌و کوفته به اتاق مخصوص آشپزها می‌رفتند و از فرط خستگي، عمیق می‌خوابیدند. يكي از آشپزها به نام مراد نزديك سحر بيدار شد كه‌ به‌ آشپزخانه‌ برود. هر روز يكي بايد زودتر بيدار می‌شد و ديگ آش‌ صبح‌ را آماده‌ مي‌كرد. وقتي‌ از اتاق خارج مي‌شد، چشمش به ابوترابي افتاد كه در کنج اتاق‌ سر‌ روي‌ زانو‌ گذاشته بود، طوري‌ كه‌ نشان‌ مي‌داد خوابيده‌ است. مراد نگران شد و صدايش‌ زد.

ـ حاج‌ آقا! مثل ‌اینکه‌ سر جايت‌ نخوابيده‌اي.

ابوترابي آهسته سرش‌ را بلند كرد و به ‌آرامی گفت: «هيس!»

مراد جلوتر رفت و چشمش به يك‌ بچه‌‌كبوتر‌ افتاد كه سر جاي ابوترابي‌ خوابيده‌ و او منتظر مانده تا آن كبوتر بيدار شود. [۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. محمودزاده، نصرت‌الله(1403). خاکی‌آسمانی، تهران: پیام آزادگان،