من، داود، علی

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۳:۳۶ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب «من، داود، علي» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزادة خوانساري، عباس شهرياري، است === فرداده کتاب === '''نويسنده:''' عباس شهرياري '''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند  '''صفحه‌آرا:''' افسانه گودرزي '''ليتوگرافي، چاپ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کتاب «من، داود، علي» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزادة خوانساري، عباس شهرياري، است

فرداده کتاب

نويسنده: عباس شهرياري

ويراستار: فرزانه قلعه‌قوند 

صفحه‌آرا: افسانه گودرزي

ليتوگرافي، چاپ و صحافي: خانه چاپ کتاب

نوبت و سال چاپ: اول، 1397

شمارگان: 1000

قيمت پشت جلد: 99000 ريال 

تعداد صفحات: 152

شابک: 8- 26- 8220- -600- 978

قطع کتاب: رقعي

نوع کتاب: خاطره  

معرفي کتاب

«من، داود، علي» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزادة خوانساري، عباس شهرياري، است که در 3 فصل به نگارش درآمده است. شهرياري سال 1362 براي آموزش نيروهاي حزب‌الله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن‌ همان سال همسر باردار و دو فرزندش را به خدا سپرد و به جبهه‌هاي جنگ پيوست. عباس شهرياري بهمن 1362 در عمليات خيبر به اسارت نيروهاي دشمن درآمد و به‌مدت هفت سال در اسارت را در اردوگاه‌هاي موصل 2 سپري کرد. درحالي‌که خانواده‌اش مشغول تدارک اولين سالگرد شهادت وي بود، نامه‌اي که فقط عنواني از او داشت، مژده زنده‌بودنش را با خود به ارمغان آورد.

گزيده‌اي از محتواي کتاب

نگهبان عراقي از راه رسيد و پشت پنجره آسايشگاه بدون توجه بچه‌ها داشت با تعجب به الاغ نگاه مي‌کرد. همه غرق تماشاي تئاتر بوديم که يک‌باره صداي نخراشيده نگهبان عراقي بلند شد: «ون؟» گفتم: «يا اباالفضل، لو رفتيم، بچه‌ها بچه‌ها زود، زود...» داد و فرياد سرباز عراقي همه‌جا بلند شده بود: «عباس! کو الاغ الاغ کجا رفت؟ برو الاغ را بياور اينجا» من با اين دو تا چشم خودم ديدم الاغ داخل آسايشگاه بود ... .

قضيه از اين قرار بود که دو نفر از بچه‌ها پشت سر هم خم شده و بچه‌ها پتويي روي آنها انداخته بودند و به وسيله مقوا و دودة حمام سر الاغ را به صورتي قشنگ و واقعي درآورده، از دسته تِي و ريشه‌هاي پتو براي دم و نيز افسار زيبايي هم از شکافتن زيرپوش سفيد يکي از بچه‌ها و پالون زيبايي هم برايش درست کرده بودند. هر کس از دور نگاه مي‌کرد به يقين مي‌گفت که الاغ واقعي است ...[۱] .

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،