آبی تر از آسمان(کتاب)

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۴۱ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب آبی تر ازآسمان: خاطرات آزاده شهید حسن حسین زاده === '''فراداده کتاب''' === '''به کوشش:''' فرزانه قلعه‌قوند '''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني '''ليتوگرافي:''' خانه چاپ کتاب '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1395 '''شما...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کتاب آبی تر ازآسمان: خاطرات آزاده شهید حسن حسین زاده

فراداده کتاب

به کوشش: فرزانه قلعه‌قوند

حروف‌چين و صفحه‌آرا: مريم مرداني

ليتوگرافي: خانه چاپ کتاب

نوبت و سال چاپ: اول، 1395

شمارگان: 500 نسخه

قيمت پشت جلد: 60000 ريال

تعداد صفحات: 72

شابک: 0 - 06 -8220- 600 - 978

قطع کتاب: پالتويي

نوع کتاب: خاطره

معرفي کتاب

اين کتاب، برشي از روزهاي زندگي آزادة شهيد حسن حسين‌زاده موحد است که در پنج بخش تهيه و تدوين شده است.

رهبر معظم انقلاب در موردشان فرمودند: ايشان را از دوران جوانيش، به ايمان و صلاح و بصيرت و مجاهدت مي‌شناختم. صبر و ثبات و توکل وي نيز در روزگار سخت اسارت در زندان‌هاي رژيم طاغوت و سپس در اردوگاه‌هاي اسيران بي‌نام و نشان در چنگال دژخيمان بعثي، بر آنان که وي را مي‌شناختند آشکار شد. پس از بازگشت ناباورانه از اسارت، اينجانب همان روحية پرشور و قدم ثابت را در پيکر نحيف و معلول و شکنجه ديدة او مشاهده کردم و همين صلابت و سلامت معنوي وي را تا آخر عمر در خدمت هدف‌هاي والاي انقلاب به تلاش و کوشش برانگيخت. اميد است که اکنون در سايه‌سار رحمت بي‌کرانة پروردگارمتنعم و سرافراز باشد. بمنه و کرمه.               

اين آزادة شهيد از اوان نوجواني به مدت 9 سال زير شکنجه در زندان‌هاي رژيم پهلوي به‌سر برد و سرانجام در عمليات کربلاي 5، وقتي به شدت مجروح بود، در نابرابري اوضاع به اسارت نيروهاي عراقي درآمد. شهيد حسين‌زاده در مدت اسارتش توسط صليب ثبت‌نام نشد و به عنوان مفقودالاثر دوران اسارتش را در اردوگاه تکريت 11 سپري کرد.

گزيده‌اي از محتواي کتاب

وقتي از اسارت خلاص شديم و به ايران آمديم همه مي‌پرسيدند: «شما با حاج‌آقا حسين‌زاده‌‌موحد هم‌اردوگاهي و هم سلولي بوديد؟» مي‌گفتيم: «بابا اين حاج‌حسن آن‌طور که شما مي‌گوييد آن‌قدرها هم بزرگ نبود.» ايشان آن‌قدر تودار بود که هيچ‌کس باور نمي‌کرد حاج‌حسن ما کيه! ايشان مي‌گفتند: «من بلورفروش هستم!» اما وقتي به ايران آمدم و به زيارت مرقد 72 تن رفتم، ديدم قبر بزرگي براي ايشان درست شده است! به خانه‌اش رفتم و به شوخي به ايشان گفتم: «بلورفروشي ديگه؟» زد زير خنده ... [۱].

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،