پاک باش و خدمتگزار

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۰۳ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب پاک باش و خدمتگزار: کتاب خاطرات (ويژه چهلمين روز رحلت آيت‌الله سيدعباس ابوترابي و حجت‌الاسلام سيد علي‌اکبر ابوترابي) '''کتاب خاطرات (ويژه چهلمين روز رحلت آيت‌الله سيدعباس ابوترابي و حجت‌الاسلا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کتاب پاک باش و خدمتگزار: کتاب خاطرات (ويژه چهلمين روز رحلت آيت‌الله سيدعباس ابوترابي و حجت‌الاسلام سيد علي‌اکبر ابوترابي)

کتاب خاطرات (ويژه چهلمين روز رحلت آيت‌الله سيدعباس ابوترابي و حجت‌الاسلام سيد علي‌اکبر ابوترابي)

فراداده کتاب

نويسنده: عبدالمجيد رحمانيان

ناشر: اميد آزادگان، نمايندگي ولي فقيه در امور آزادگان، معاونت فرهنگي

ويراستار: -

حروف‌چين و صفحه‌آرا: -

ليتوگرافي، چاپ و صحافي: گرافيک گستر، سازمان فرهنگي سياحتي کوثر: اين براي چاپ سوم است

نوبت و سال چاپ: اول، 1379

شمارگان: 3000

قيمت: 5000 ريال

تعداد صفحات: 136

شابک: 0 -  3- 92006-964

قطع کتاب: رقعي

نوع کتاب: خاطرات (ويژه چهلمين روز رحلت آيت‌الله سيدعباس ابوترابي و حجت‌الاسلام سيد علي‌اکبر ابوترابي)

معرفي کتاب

اين کتاب حاصل تلاش آزاده عبدالمجيد رحمانيان است که به همت انتشارات اميد آزادگان در سال 1379 و به مناسبت چهلمين روز رحلت آيت‌الله سيدعباس ابوترابي و حجت‌الاسلام سيدعلي‌اکبر ابوترابي به چاپ رسيده است. در اين کتاب پيام تسليت رهبر معظم انقلاب، نگاهي به زندگي آن دو بزرگوار و خاطراتي در مورد سيد آزادگان از زبان برادرشان، چگونگي اسارت ايشان، متن حکم انتصاب آقاي ابوترابي به نمايندگي ولي‌فقيه در امور آزادگان، متن پيام شهيد دکتر چمران در مورد اسارت حاج‌آقا، برخي از اشعاري که در رساي ايشان سروده شده و همچنين 20 دستور اخلاقي از ايشان مي‌باشد.

گزیده ای از محتوای کتاب

در آسايشگاه، سر جاي خود دو زانو مي‌نشست. مقدار کمي جا به هر اسير تعلق مي‌گرفت. مثل مسکن او محسوب مي‌شد. اما ايشان گويا در يک مجلس باشکوه نشسته باشد، مؤدب مي‌نشست. هرکس که براي احوالپرسي يا هر موضوع  ديگري پهلوي ايشان مي‌آمد، آن بزرگوار تمام قد در مقابلش به احترام مي‌ايستاد. يک‌بار به ايشان گفتم: «شما راحت باشيد خسته مي‌شوي. سخت است اينکه اين همه در مقابل افراد بلند مي‌شوي و تعداد افرادي که به سراغ شما مي‌آيند زيادند.» فرمود: «با هرکس که مواجه مي‌شوم، احساس مي‌کنم با پدرم برخورد مي‌کنم. بنابراين برخود واجب مي‌دانم که بايستم و احترام بگذارم.»[۱]

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،