مدیریت و رهبری در اردوگاه های ثبت نشده
مقدمه
گروه دومی از اسرا هم وجود داشت که دشمن بعثی، بهخاطر شاخص بودن درجه یا داشتن سمت و مسئولیت کشوری یا لشکری یا حتی بهدلایل نامعلوم، از معرفی آنها به صلیب سرخ جهانی امتناع و در اردوگاههای خاص و به دور از چشم نمایندگان صلیب از آنها نگهداری میکردند. اکثر این اسرا، در اواخر 1365 و بعدها بعد از پذیرش قطعنامه 598 به اسارت درآمده بودند.
مدیریت و رهبری آشکار و پنهان
در اردوگاه مفقودالاثرها هم دو مدیریت آشکار و پنهان وجود داشت که البته بهعلت شرایط خاص، نسبت به اردوگاههای دیگر بسیار متمایز بود؛ بهطوریکه فرمانده مدیریت آشکار این اردوگاهها بهوسیله عراقیها انتخاب و خوشخدمتی یکی از بارزترین علت این انتخاب درنظر گرفته میشد. فرمانده آشکار قدرت مطلق اردوگاه بود، بهشدت اسرا را تنبیه و به هر مخالفتی بهشدت پاسخ میداد. فرمانده آشکار، یک معاون هم داشت. هر آسایشگاه چند برابر ظرفیت خود افراد را در خود جای داده و یک مسئول داشت که آنها نیز براساس خوشخدمتی، آشنایی به زبان عربی، و میزان همکاری با بعثیها انتخاب میشدند و عزل و نصب آنها بهدست عراقیها بود. اردوگاه بسیار امنیتی اداره میشد و بهعلت فشار مضاعف بعثیها و جاسوسپروری آنها و مهمتر از همه، محدودیت زمان آزادی و عدم همزمانی ساعات آزادباش اسرا با یکدیگر، هیچ نوع کلاس درس علمی، آموزشی و دینی در این اردوگاه ها برگزار نمیشد و از ورزشهای رزمی، غیررزمی، و حتی بازی فوتبال و والیبال، که در اردوگاه های دیگر آزاد بود، خبری نبود. خودکار و کاغذ ممنوع و داشتن آنها جرم سنگینی داشت. تنها کتابهای اردوگاه چند جلد قرآن و نهجالبلاغه بود و دعاها و احادیثی که دهان به دهان میگشت و در سینهها حفظ میشد.
اردوگاه یک درمانگاه داشت که بهوسیله یک پزشکیار ایرانی اداره میشد و آشپزخانهای که آشپزهای آن نیز بهوسیله عراقیها انتخاب میشدند. رهبری پنهان در اردوگاه مفقودالاثرها، بهعلت وجود جاسوسها، جوّ امنیتی، هویت پنهان و عدم داشتن نفوذ بر فرماندهی آشکار، به داشتن یک نماینده در هر آسایشگاه اکتفا میشد و نظر خود را به اطلاع اسرا میرساندند و قدرت چندانی در برهمزدن توازن قوا در اردوگاه را نداشتند.»
نیز نگاه کنید به مدیریت و رهبری؛ مدیریت و رهبری آشکار؛ مدیریت و رهبری پنهان