توالت
وضعيت توالت در اردوگاههاي عراق.
مقدمه
با توجه به مکانهای مختلفی که اسیران در آن اسکان داده شده بودند، بالطبع شرایط دسترسی به توالت و سرویسهای بهداشتی نیز در آنها یکسان نبود؛ زیرا توالتها نه تنها از نظر ساخت یکسان نبودند، بلکه نحوة دسترسی اسیران به آنها نیز با هم فرق داشت. تعداد توالتها در مقایسه با تعداد اسیران بسیار کم بود؛ همچنین با توجّه به زمان کوتاه هواخوری، در اغلب موارد، صف دستشوییها شلوغ بود؛ بهویژه در ساعات اولیه صبح. با توجه به وضعیتی که اسیران ایرانی در عراق داشتند، در شرایط بسیار مطلوب و عادی، آنها مجبور بودند حدوداً بیش از 16 ساعت را در اتاقهایی سپری کنند که بهعلّت مسدود بودن پنجرهها و ازدحامِ بیش از حد، هوا بهخوبی در آنها جریان نداشت؛ همچنین گرمای تابستان و سرمای زمستان نیز به دشواری شرایط زیستی آن میافزود.
وضعیت بهداشتی نامناسب و قطع مکرّر آب، نظافت شخصی اسیران ایرانی را با دشواریهای بسیاری مواجه میساخت. توالتها عمدتاً مرطوب و متعفّن بود. چاه توالتها بهندرت تخلیه میشدند. گاه مخزن دستشوییها بهگونهای سرازیر میشدند که راهروهای سرویس بهداشتی پر از فاضلاب میشد و گاهی پاي اسيران تا مچ به داخل نجاسات فرو میرفت و در مواقعی هم قطع آب سبب میشد که اسیران نتوانند پاهای خود را بشویند، همین مسئله موجب انتقال بیماریهای مسری و عفونی میشد.
جعفری بیان میکند چون در مناطق عراق، سطح آب در زمین بالا بود، عراقیها نمیتوانستند برای جمعآوری فاضلاب توالتها و دستشوییها چاه حفر کنند؛ بنابراین مخازنی را که به شکل محوّطهاي سیمانی بود، در زیر زمین تعبیه میکردند که بعد از مدتی، تخلیه میشد[۱]. «وجود 10-15 چشمه توالت برای 1700 تا دو هزار نفر که عموماً چند چشمة آن همیشه خراب بود و مابقی وضعیت نامناسب بهداشتی داشتند، بسیار مشکلآفرین بود. مضافاً اینکه این خیل جمعیت، فقط در فاصلة هشت ساعت استراحت بیرون از آسایشگاه میتوانستند از آنها استفاده كنند... سوت زدنهای بیدلیل نگهبانان در طول این هشت ساعت، برای آمارگیریهای بیمورد، خود مشکلی دیگر بود که استفاده از توالت را غیرممکن میکرد.»[۲]
موقعیت و ساختار توالت
هر بازداشتگاه با توجه به وسعت آن دارای تعدادی سالن بود که در کنار هر سالن، یک دستگاه سرویس بهداشتی قرار داشت با چهار سینک دستشویی؛ در انتهای بازداشتگاه نیز در هر گوشه سالنی بود با دو ردیف دوازدهتایی توالت؛ آب بازداشتگاه توسط تانکرهایی که در پشتبام نصب شده بود، تأمين میشد. قطع مکرّر آب، بزرگترین مشکل بهداشتی اسیران بود. زندان الرّشید، دارای سالن نسبتاً بزرگی بود که در دو طرف آن، هشت اتاق وجود داشت و در آخر سالن، دو سه توالت و حمام موجود بود که افراد کلّ اتاقها باید از آنها استفاده میکردند. «درحالیکه از درد به خود میپیچیدم، گوشهای نشستم؛ عفونت و کثافت سالن، حالم را به هم زد. با هر دم و بازدمی، حالت تهوّع پیدا میکردم... در توالت را باز کردم و با یک شوقی خواستم وارد شوم که دیدم توالت خراب و چاه آن پر شده است... بخشی از هوای بد سالن بهخاطر همان توالتهای خراب بود. به بچّهها گفتم: باید فکری به حال توالتها کرد؛ وگرنه از بوی گند توالتها خفه میشویم.» [۳]
توالت سرپایی با پتو (یا گونی)
این نوع از توالتها، که معمولاً کنار درِ ورودی ساخته میشد، یک محوطة سیمانی بود که در صورت امکان، چهار عدد مفتول از چهار طرف آن بالا میآوردند و به دور آن مفتولها، پتو و یا گونی ميپیچیدند و با یک سطل حلبی و شیلنگ، در زمانهای داخلباش از آن استفاده میکردند. «در داخل آسایشگاه، فضایی به ابعاد 1×1 متر بهوسیلة پردهای از جنس گونی یا با استفاده از یک پتو از بقیه آسایشگاه جدا ميشد و بهعنوان توالت مورد استفاده قرار میگرفت. در گزارشهاي صلیب سرخ از آن با عنوان «توالت شب» نام برده شده است. یک سطل بزرگ، برای ادرار مورد استفاده قرار میگرفت. ابتدا در داخل یک قوطی حلبی یا ظروف دیگر ادرار ميكردند و در داخل سطل میریختند. روز بعد دو نفر مسئول تخلیۀ آن سطل، در فاضلاب اردوگاه بودند.»[۴]
«گوشۀ اتاق، بچهها پتوی کهنهای را بهصورت مورب نصب کرده بودند که پشت آن مثل اتاقک سهگوش شده بود و یک سطل 45 لیتری و یک قوطی حلبی بهجای آفتابه در آن قرار داشت.... این سطل و قوطی، هر روز موقع بیرونباش، بهوسيلة مسئول سطل توالت تخلیه و شسته میشد و براي داخلباش بعدی در مکان خود قرار داده میشد.»[۵]
توالت صحرایی
در مورد اردوگاه 20 تکریت گفته شده است: «در بدو ورود اسرا، حدود پنج دستشویی صحرایی در این اردوگاه وجود داشت. چاهی نیز در کنار دستشوییها بود. چند ماه بعد از ورود اسرا به این اردوگاه، بهوسيلة خود اسرا در قسمت شمالی اردوگاه، حدود هفت دستشویی و حمام ساخته شد.»[۶]به گفتة جعفری ،وقتی عملاً توالتهای قدیمی غیرقابل استفاده شد، با پلیت و چوب، توالتهای صحرایی ساخته شد.[۷]
سطل تی. ان. تی
این سطل فقط مخصوص ادرار بود و استفاده از آن برای دستشویی بزرگ ممنوع بود، مگر در موارد اضطراری مانند بیماری اسهال، که در داخل آسایشگاهها و در زمان داخلباش از آن استفاده میشد. اسیران ایرانی مجبور بودند در ساعات طولانی شبانهروز از آن استفاده کنند و بهسبب بوی مشمئزکنندهای که داشت، مجبور میشدند از بستن در سطل خودداری کنند.جعفری گفته است که مدتی از این سطل استفاده نمیکردیم تا اینکه دکتر وحید گفت: آقایان از سطل استفاده کنند ولی در آن را نگذارند. اگر بوی آن به مرور پخش شود، کسی را اذیت نمیکند[۸].
قوطیهای حلبی و...
در ساعتهایی که افراد داخل آسایشگاه بودند و اجازۀ خروج به آنها داده نمیشد، دسترسی به سرویسهای بهداشتی فقط ازطریق «توالت شب» بود. در مواقعی که سطل توالت پر میشد، اسیران مجبور بودند از هر وسیلة دیگری ازجمله قوطیهای حلبی و... برای دفع استفاده کنند. «در مواقعی که بیماریهای گوارشی همچون اسهال شیوع پیدا میکرد، بهعلت عدم دسترسی به سرویسهای بهداشتی، وضع بسیار بغرنجی به وجود میآمد و برای قضای حاجت، از قوطی حلب یا کیسه پلاستیکی و گهگاه لباس شخصی یا کیسة انفرادی استفاده میشد.»[۹]
سوءاستفاده از توالت براي تنبيه اسرا
در بعضی موارد، اگر اسیران ایرانی رفتاری را انجام میدادند که مورد پسند عراقیها نبود، آنها برای تنبیه بهگونهای درِ آسایشگاهها را مهروموم ميكردند و اجازه خروج به اسیران نمیدادند و چون دستشوییها خارج از آسایشگاهها بود، بالطبع در پی اینگونه تنبیهها، از رفتن آنها به توالت نیز ممانعت میشد؛ این تنبیه و فشار روانی ممکن بود 24 یا 48 ساعت به طول بینجامد.«روزی ما را به چهلوهشت ساعت نرفتن به توالت تنبیه کردند. در این میان، بسیاری از بچهها که تحمل این وضعیت را نداشتند، ناچار شدند رفع حاجت را داخل سوله انجام دهند. ساختمان سوله بهگونهای بود که در کنار دیوار، هر ده متر به ده متر، یک ستون آهن قرار داشت. با درنظر گرفتن بنای سوله، بچهها بهناچار، حاجت خود را در قسمتی از ساختمان که به داخل بوفه راه پیدا میکرد، انجام میدادند.» [۱۰]
صف توالت و فرصت کم
در بعضی از اردوگاهها، توالت رفتن مقرّرات خاص خودش را داشت و فرصت بسیار اندکی به اسیران برای قضای حاجت داده میشد.سید ناصر حسینی (1391)، یکی از آزادگان جنگ، در خاطرات خود روایت میکند: «درِ توالتها از داخل بسته نمیشد، عراقیها درِ بندهای داخلی توالت را درآورده بودند. وقتی عدد ده توسط مسئول شمارش تکرار میشد، با لگد به در توالت میکوبید. اگر بچّهها از داخل در را نمیگرفتند، محکم به سرشان میخورد. معمولاً بچهها از داخل در را نمیگرفتند، محکم به سرشان میخورد. بیشتر اوقات که ساعت کمتری را برای هواخوری بیرون بودیم، هر کس موفق میشد به توالت برود، انگار به فتح بزرگی رسیده بود.»[۱۱]
کتابشناسي
- ↑ جعفری ،مجتبی (1395). مصاحبه .
- ↑ سالمی نژاد، عبدالرضا (1389). دانستنیهای آزادگان، چ 2. تهران: پیام آزادگان،ص.64-65.
- ↑ بهداروند، محمدمهدی (1393). زندان الرّشید، خاطرات علیاصغر گرجیزاده، رئیس سپاه ششم نیروی زمینی سپاه. تهران: سوره مهر،ص.175-176.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.117.
- ↑ کرمی، حسین (1389). اردوگاه سوم. تهران: پیام آزادگان،ص.45.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.275.
- ↑ جعفری، مجتبی (1393). جهنّم تکریت، چ 9. تهران: سورة مهر،ص.142.
- ↑ جعفری، مجتبی (1393). جهنّم تکریت، چ 9. تهران: سورة مهر ،ص.273.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.130.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.130.
- ↑ روایتهای شیرین از خاطرات اسرا...، کد خبر: 215528، تاریخ انتشار 26 مرداد 1391. بازیابی از: www.fardanews.com/fa/news/