خادمان اسرا
اسرايي كه فداكارانه به همبندهاي خود خدمت ميكردند.
مقدمه
فداکاری و ایثار دو واژة شناختهشده و مورد تأييد برای همة اقشار مردم چه باسواد و بیسواد، چه فقیر و غنی، و چه مسئول و غیرمسئول است. مردم ایران، زمانیکه میهن را در خطر دیدند، از جان و مال خود گذشتند و با هدف حفظ آرمانها و نجات میهن در جبههها جنگیدند. آنها از ابتدا احتمال شهادت، اسارت و جانبازی را به جان خریدند و با همة توان علیه دشمن جنگیدند و از میهن دفاع کردند. خط مقدمِ جبهه صحنهای آشکار و بیبدیل از ایثار و فداكاري بود. رزمندگاني كه به دست دشمن اسیر شدند، خيلي زود دانستند که در جبهة اسارت نيز باید بجنگند و ایثار و فداکاری کنند؛ در اين جبهه ديگر حقِ استفاده از سلاح و مهمات را نداشتند و باید از جان خود برای سربلندی کشور مایه میگذاشتند و در اين راه، چه روزها که بهجای دیگری گرسنه ماندند، کتک خوردند، کار کردند و شکنجه شدند. از نخستين لحظات اسارت تا انتقال به اردوگاه همة اسرا را اعماز سالم و مجروح مورد ضربوشتم عراقيها قرار میگرفتند، اما در ميانشان افرادي حضور داشتند كه خود را سپر مجروحینی قرار ميدادند که وضعیت جسمانی وخیمی داشتند.
در طول دوران اسارت نيز عدهای از اسرا برای اینکه این ایام بر هموطنانشان آسانتر سپری شود، فداکاریهای بسیاری از خودشان نشان دادند و راه خدمت به اسرا را پیشه کردند. اسرا براي اين افراد زحمتكش تعبير «ثوابجمعكنها» را بهكار ميبردند.خادمان در اردوگاهها تنها از يك قشر خاص نبودند؛ از بسيجي و سپاهي و ارتشي تا روحاني و غيرروحاني در تلاش بودند تا به همنوع خود ياري رسانند.
خدمات
خدمات خادمان را ميتوان به بخشهای زیر تقسیم کرد:
الف. خدمات ايثارگري، مانند تحمل شكنجه و تنبيه بهخاطر ديگر اسرايي كه نميتوانستند شكنجهها و تنبيهات را تحمل كنند. انجام برخی از کارها، مجازات سنگینی نظیر اعدام داشت، اما این باعث ترس اسرای فداکار نمیشد و داوطلبانه این کارها را بهعهده میگرفتند. نگهداري بسیاری از وسایلِ ممنوع، منجر به ضربوشتم شدید و رفتن به زندان میشد. مداد، مغزی خودکار، کاغذ، المنت و غیره باعث میشد که فرد به مدت طولانی، گاهی تا یک ماه، به زندان فرستاده شود. اما مخفی کردن رادیو، بعد از شکنجه، حكم سنگيني داشت و شايد منجر به اعدام هم ميشد. بااینحال اسرایی بودند که داوطلبانه این وسایل را در گوشهوکنار آسایشگاه پنهان میکردند. خبرها را به هر نوعی حتی با خوابیدن زیر پتو و نوشتن خبرهای رادیو این خطر را به جان میخریدند تا بقیة اسرا هم از اخبار ایران مطلع شوند[۱].
ب. خدمات خطرپذير، مانند نگهباني كه برخي از اسرا انجام ميدادند تا بقيه بتوانند در كمال آرامش برنامههاي فرهنگي، مذهبي و ورزشي خود را برگزار كنند. برگزاری برنامههاي سخنراني، آموزش احكام، عزاداري و مخصوصاً برگزاری نماز جماعت در فضایی که بهشدت ازطرف نیروهای عراقی کنترل میشد، عواقب سختی داشت. قطع جیرة غذایی، کمترین مجازات بود. در برخی موارد حتی منجر به شهادت افرادی ميشد که بانی این برنامه بودند. عدهاي از اسرا وظيفة نگهباني را برعهده ميگرفتند تا اين قبيل برنامهها با خطر كمتري برگزار شود.
پ. خدمات رفاهي، مانند آشپزي، رختشويي، نظافت آسايشگاه براي اسيران ديگر. برخی هم داوطلبانه کارهایی همچون كار پرستارها در بيمارستان برای دیگران انجام میدادند که انجامش برای ديگر اسرا مخصوصاً جوانان دشوار بود؛ مثل شستن ظرفهای خلط بیماران و افراد مسن؛ شستن ظرفهای غذا و لباس آنها؛ حمام بردن، گوش پاک کردن، وصله کردن لباسهای آنها. عدهاي نظافت آسایشگاه و توالت و فاضلاب آبهای مصرفی، که عراقیها غالباً در انجام این امور کوتاهی میکردند، و پر کردن سطلهای آب در کنار توالتها را بهعهده میگرفتند تا افرادی که شرایط بدتری دارند، بیشتر استراحت کنند. در این کار، حتی دکترها و اسرای تحصیلکرده داوطلبانه مشارکت داشتند[۲]. اسرای سالمندی که به کشاورزی آشنا بودند، به درخواست خود، در باغچههای اردوگاه کارِ کشت سبزی و گوجه و... را انجام میدادند[۳].
عدهای برای درست کردن تنور و انجام کارهای آشپزخانه، داوطلب میشدند و همة امور را از پختِ غذا تا توزیع آن بهعهده میگرفتند. شستن ظروف آسايشگاه (قصعه) و نظافت آشپزخانه داوطلبانه بود. بعضیها نذر میکردند و برای ادای نذرشان ظرف غذای همۀ اسرا یا لباس بیماران و سالمندان را میشستند. سالهای اول اسارت، داوطلبینی که برای آوردن غذا به آشپزخانه میرفتند، با اینکه میدانستند در رفتوبرگشت با ضربات کابل روبهرو میشوند، ولی بهخاطر بقیة اسرا این سختی را تحمل میکردند تا بقیه گرسنه نمانند. كار عدهای از خادمان کشیک دادن از شب تا صبح در آسایشگاه بود تا از گروهی که به دست نیروهای عراقی مورد ضربوشتم قرار گرفته و زخمی شده بودند، مراقبت کنند، پتویی از روی اسيري بیمار کنار نرود که مبادا سرما بخورند و کسی برای نماز صبح خواب نماند.
ت. خدمات آموزشي و علمي، مانند برگزاري كلاسهاي آموزش قرآن، نهجالبلاغه، آموزش زبان و غيره. با ورود کتابهای آموزشی ازجمله کتابهای آموزش زبانهای خارجی انگلیسی، عربی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و اسپانیايی، علاقهمندان به افراد مسلط به آن زبان مراجعه و با جدیت تمام، آموزش را شروع ميکردند[۴].
ث. خدمات بهداشتي و پزشكي، كه برخي افراد كه در زمينة بهداشت و درمان آموزش ديده بودند، در قبال اسراي مجروح، معلول يا بيمار انجام ميدادند. عدهای كه در امور بهداشتی، علم و آگاهی داشتند، گروه بهداشت تشکیل میدادند و به شناسایی بیماران، کمک به آنها و سالمسازی محیط اردوگاه میپرداختند. باتوجه به محدویت دارو و امکانات پزشکی، از آنها مراقبت و پرستاری و از هر طریقی، حداقل دارو را برای اسرا تأمين میکردند[۵].
ج. خدمات فرهنگي- هنري، مانند استنساخ از قرآن، نهجالبلاغه، مفاتيح و... بر روي كاغذ و توزيع ميان اسرا براي حفظ يا روخواني؛ برگزاري مسابقات و برنامههاي سرگرمي؛ برپايي آيينهاي ملّي و مذهبي، اجراي تئاتر و سرود، بهمنظور ايجاد نشاط و شادابي در بين اسرا.
چ. خدمات مادي، مانند كمك مالي به ديگران يا حتي كار براي عراقيها در ازاي دريافت پول و كمك مالي به ساير اسيراني كه نميتوانستند كار كنند.
ح. خدمات ورزشي، مانند برگزاري مسابقات ورزشي، آموزش ورزشهاي مختلف و ايجاد زمينه براي انجام فعاليتهاي ورزشي. ورزشهای رزمی، ممنوع بود. اگر مربی شناسایی میشد، به دردسر ميافتاد، اما مربیها داوطلبانه و با شهامت به تعلیم اسراي علاقهمند میپرداختند.
کتابشناسی
- ↑ خاجی، علی (۱۳۹۱). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص. 171.
- ↑ سالمینژاد، عبدالرضا (۱۳۸۶). شهردار اردوگاه، چ ۲. تهران: پیام آزادگان،ص.78.
- ↑ خاجی، علی (۱۳۹۱). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.131.
- ↑ سالمینژاد، عبدالرضا (۱۳۸۶). شهردار اردوگاه، چ ۲. تهران: پیام آزادگان،ص.102.
- ↑ عطایی، سیامک (۱۳۸۸). سفر به شهر آزادی. تهران: پیام آزادگان،ص.125-126.
برای مطالعه بیشتر
حسینیپور، سید ناصر (۱۳۹۳). پایی که جا ماند. تهران: سوره مهر.
خجسته، امیر (۱۳۸۸). آن سوی فرات. تهران: شاهد.
کاشانیزاده، پروین (۱۳۹۵). من علیرضا متولد اپاتان، چ ۳. تهران: پیام آزادگان.
وکیلی، عباسعلی و فلاحتی، عباس (۱۳۷۴).
نوروزی، فرامرزی (1392). خاکریز پنهان. تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.
نویسنده مقاله :پروین کاشانیزاده