اسارت در شعر
بازتاب مضامين اسارت و آزادگي در شعر.
وقوع جنگ تحميلي عراق عليه ايران (1359- 1367) ازجمله اتفاقات بزرگي بود كه بعد از انقلاب اسلامي توانست با تأثيرگذاري در عرصههاي مختلف فرهنگي و هنري خاصه شعر و ادبيات نقشآفرين باشد و بهدرستي در جهت ترغيب و تهييج افكار عمومي و مدافعان ايران اسلامي عليه متجاوزان، بهواقع جبهة ديگري از انديشه و قلم گشوده شود كه در آن درهمتنيدگي ذوق و آفرينشهاي ادبي و اعتقادي، منجر به پديد آمدن شعر دفاع مقدس شد؛ اينگونه آثار، كه در آن دفاع و مبارزه و شجاعت و جانبازي رزمندگان اسلام موردنظر است، از اين نظر كه راويِ واقعيت آشكار و انكارناپذيري در برههاي از تاريخ است و در موضوع، حقيقتنگاري بارزترين وجه امتياز آن با افسانه و اسطورههاي ملل است، در تاريخ ادبيات ايران كمنظير و يگانه مينمايد. بيترديد شعر دفاع مقدس، با حفظ عنصر اعتقادي، عاطفيترين و انسانيترين اثر ادبي است كه در دوران معاصر ظهور و بروز يافته است.
آثار هنري معاصر بهويژه در حوزة شعر، با دركِ ارزشِ پايمرديهاي رزمندگان، كه با مرگآگاهي و ايمان ستودني پاي به ميدان نبرد گذاشتند و عليه تجاوز و زشتي و پلشتي قد برافراشتند، با تدوين صدها دفتر شعر، به تحسين حماسههاي ماندگار آنان ميپردازد.
اسیر گرفتن از نیروهای مقابل و متمركز در جبهه جنگ، خود بخشی از فرایند جنگی است که بهطور سازمانیافته در میدانهای جنگ صورت میپذیرد و غرض از آن، تضعیف نیروهای مقابل و کسب اطلاعات نظامی و بهرهبرداری از آن در ادامة نبردهاست؛ گرچه قوانین بینالمللی هرگونه آزار و اذیت اسیران جنگی را منع کرده است، لیکن بنابه شواهد تاریخی، این امر هرگز در جنگهای جهانی موردتوجه قرار نگرفته است. بنابه مستنداتی که در دست است و در خاطرات رزمندگان ایرانی منعکس شده، رژیم بعثی غیرانسانیترین اعمال را دربارة اسیران ایرانی مرتکب شده است و این واقعیتی است که نمیتوان بههیچوجه از نگاشتن آن چشم پوشيد؛ بنابراين پرداختن به مضامين مرتبط با اسارت و آزادگي، از موضوعات قابل ذكري است كه در شعر دفاع مقدس مورد توجه جدي شاعران قرار گرفته است.
براساس اطلاعات دريافتي از كتابخانة تخصصي جنگ حوزه هنري، تا شهريورماه 1395 تعداد 31 مجموعه شعر با موضوع دفاع مقدس احصاء شده است كه دربردارندة اشعاري با مضامين اسارت و آزادگان است. پنجاه درصد اشعاری که در موضوع آزادگان سروده شده در قالب مثنوي، چهلوپنج درصد در قالب غزل و پنج درصد قالب نیمایی برآورد میشود. در اين ميان، سه مجموعة يك باغ سپيده، براي پرستوها، و اشك پروانهها انحصاراً به موضوع اسارت و آزادگي ميپردازد:
يك باغ سپيده دربرگيرندة 110 شعر در قالبهاي سنتي و نوين است كه در 213 صفحه در 1370 ازسوي دفتر حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انتشار يافته است. آثار مندرج در اين دفتر، اكثراً از شاعران شاخص معاصر ازقبيل حسين اسرافيلي، مهرداد اوستا، تيمور ترنج، محمدحسين جعفريان، عليرضا قزوه، مشفق كاشاني، سيد علي موسوي گرمارودي، و... است. حدود بيست قطعه شعر اين دفتر دربارة ساير موضوعات دفاع مقدس است. اين كتاب از جهت شناخت شعر آزادگان، مرجع خوبي ميتواند باشد.
براي پرستوها دفتري است كه به كوشش شاعر آزاده، بيژن كياني، در 140 صفحه در 1387 ازسوي انتشارات پيام آزادگان منتشر شده است. در اين دفتر قريب به 77 شعر وجود دارد كه ناظر بر موضوع آزادگان است. اشعار قابلتوجهي از شاعران مطرح معاصر در اين دفتر آمده است.
در نهايت، اشك پروانهها كه دربردارندة 31 قطعه شعر از شاعراني چون عباس براتيپور، اميرعلي قزويني، سيد محمدحسين ابوترابي و همچنين آزادگاني چون محمدرضا شايق (1 قطعه)، ابوالقاسم عيسيمراد (1 قطعه)، نوراله عظيمزاده آراني (5 قطعه)، بيژن كياني (13 قطعه)، و احمد رضايي (13 قطعه) است. اين اثر به لحاظ محتوايي، سوگسرودهايي است خالصانه در رثاي سيد آزادگان، سيد علياكبر ابوترابيفرد. اشك پروانهها را بيژن كياني تدوين و انتشارات پيام آزادگان آن را در 1385 در 111 صفحه به چاپ رسانده است.
شاعران پيشكسوت و جوان معاصر موضوع اسارت رزمندگان در چنگال دشمن بعثي، آزادگي ايشان از بند و موضوعات مرتبط با آزادگي را بهخوبي و شايستگي در شعر خود مطرح كردهاند و به تعدادي از مطرحترين شعرها در اين زمينه اشاره ميشود:
بحر متقارب از وزنهاي كوتاه است كه در شعر دفاع مقدس، كمتر مورد استفاده قرار گرفته و بيشتر از وزنهاي بلند و نظاير آن استفاده شده است. شعرِ توران شهرياري بهرامي، كه در اين وزن سروده شده، اثر منسجم و نظاميافته و داراي درونماية قابلتوجهي است كه شاعر، تعصب و عِرق ملي و احساس خود را در مواجهه با موضوع بهخوبي بيان ميكند.
درود و ستايش به آزادگان
به آن پاكبازان و دلدادگان
كه از جان و آزادي خويشتن
گذشتند بهر نجات وطن
چو رستم به اسطوره جان دادهاند
ز خود پايمردي نشان دادهاند
...
تو هرچند در بند دشمن بدي
گرفتار ديوان ريمن بدي
كنون، همچنان جان به تن آمدي
به دامانِ مام وطن آمدي
گشودهست آغوش، مام وطن
به روي بهينزادة خويشتن
كه پور وطن را كشد در برش
ببالد به فرزند نامآورش
(كياني، 1387: 70-71)
شعر «در ناگهاني از گل و لبخند» سرودة عليرضا قزوه در قالب نيمايي است كه شادماني را در نقش خورشيد و «دف زدن آسمان» و «آواز خواندن رودي از رنگينكمان» را در خيابان به نشانة خرسندي از بازگشت اسيران تجسم ميبخشد. بازگشت مرداني كه هويت آنان با فرهنگ جبهه «تنگه چزابه»، «خط شير» و «هور» و «بچههاي گريه در جشن حنابندان» رقم خورده است و لايهاي از اندوه كه در واژهها خودنمايي ميكند:
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
بازمیگردند
نقش پرچمهایشان خورشید
در خیابان
رودی از رنگینکمان آواز میخواند
آسمان دف میزند
با هفت دست سبز و پنهان
مردگان و زندگانش گرم همخوانی
کاش برگردند یک شب آسمانمردان خاکیپوش
صبحرویانی که در باران آتش چهره
میشستند
کاش برگردند
دستمال خونشان را
روی فرق چاک چاک خاک بگذارند
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
بازمیگردند
زخمهای بیصدا گل میدهد
تنهای بیسر گل
دستها گل میدهد
پای برادر گل
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
بازمیگردند
بچههای «کاروان کربلا» در صبح بیداری
بچههای «تنگه چزابه»، «خط شیر»
بچههای گریههای نیمهشب در رود «بهمنشیر»
بچههای بیریای «هور»
بچههای غرب غربت در شب «پاوه»
بچههای گریه در جشن حنابندان
بچههای «آه مادر، کاش وقت نامه خواندن بود»
بچههای «همسرم بدرود»
بچههای «کاش بودی، کاش میدیدی»
بچههای «تا قیامت برنمیگردیم»
انتهای جاده ایثار
بچههای «کربلای چار»
این زمان اما...
دست بر زخم دلم مگذار.
زخمها جانی بگیرد کاش
کاش توفانی بگیرد
کاش...
(گلمرادي، 1386: 212)
زندهياد سيد حسن حسيني در شعرِ روايتگونة «اعجاز»، كه در شبكهاي از از واژگان «رهايي» و «بند» و «قفس» و «زنجير» شكل گرفته، گزارش شاعرانهاي از اسارت و مقاومت آزادگان بهدست ميدهد كه در آن طرح واقعيت از ايجاز به اعجاز ميرسد:
دلا! دیدی آن عاشقان را؟
جهانی رهایی در آوازشان بود
و در بند حتی
قفس شرمگین از شکوفایی شوق پروازشان بود:
پیامآورانی که در قتلگاه ترنم
سرودن
- علیرغم زنجیر-
اعجازشان بود!
به سرسبزی نخل ایثار
به این آیههای تناور
دلا گر نه ای سنگ
ایمان بیاور
(يك باغ سپيده، 1370: 92-93)
شهيد محمدجواد تندگويان ازجمله مقامات كشور بود كه به اسارت نيروهاي بعثي درآمد؛ اين موضوع از ديد شاعران پنهان نماند. عبدالحميد رحمانيان در شعري با نام «رها در عرش» به اين شهيد عزيز ميپردازد. اين شعر، كه از بهترين غزلهاي شاعر است، بازگشت شهيد را در قالبي از هالة تابناك ميبيند كه چرخزنان از خيابان شهر اوجها را در پيش رو دارد و نيز دلهايي كه به اهتزاز درميآيند و تفاخر مييابند تا پيكر شهيد را با شانههاي خود مشايعت كنند:
در دلش خشم سالهاي هنوز، مثل آتشفشان زبانه كشيد
زير باران خون و خاكستر، سر به ميدان نهاد و پا نكشيد
سوز فرياد غربت آهنگش، لرزه بر جان آسمان انداخت
چشمه در چشمه، خون گلرنگش، بر زمين نقش جاودانه كشيد
آخرين روزهاي پاييزي، ظهر يك جمعه، جمعة متروك
ناگهان دل به اهتزاز آمد، پيكر مرد را به شانه كشيد
هالهاي تابناك از تابوت مثل پر، مثل ابر، مثل نسيم
در خيابان شهر چرخي زد، بال در عرش بيكرانه كشيد
مثل يك پرچم رها در باد، رفت و از چشم ماه پنهان شد
رفت و آهش در آسمان خدا، رد پاي كبوترانه كشيد
روز آخر نگاه نوحهگرش، پرده در پرده اين رجز ميخواند
از كرامات عقل دم مزنيد، از مقامات عشق پا نكشيد!
(گلمرادي، 1384: 178)
سيد ضياءالدين شفيعي نيز در شعر «اي آشناي غريب» به اين شهيد اداي احترام ميكند. تحقير و سرزنش خود ازجمله مؤلفههايي است كه در مقام اظهار احترام و ادب به مقامِ شامخ شهيدان در آثار شاعران ديده ميشود. ازهمينرو است كه راوي شعر خود را بهمثابه منجمي كور درمييابد كه ظهور ستارة غايب، «اسير دور از نظر»، به رصد نشسته است. شاعر با آگاهي از رابطة منطقي ستاره و منجم و رصد به روايت پرداخته است و تأكيد دارد به ضمير دوم شخص كه «تنت صندوقچه سر به مهر رازهاي مگوست»، چرا كه رازهاي شكنجه ديدن و تازيانه خوردن اسيران را ما در اين سوي آرامش درك نكرديم و در پايان شاعر بشارت ميدهد آنجا در عقبي «زلال چشمان پيرمردي-امام خميني (ره)- در انتظار شكفتن» يعني حيات دوباره توست.
اي آشناي غريب
ميآيي
به رجعت سرخ ستارهاي که هرچند گاه ميرويد
و ما منجماني کور
که ظهور تو را به رصد نشستهايم
در آسماني که از ستاره تهي است
ميآيي!
با نينواييترين عشق،
تنت
صندوقچة سر به مهر رازهاي مگوست.
اي آشناي غريب!
تو
ترانة دلتنگي آسماني
که در هيئت کبود گلي
به بارگاه ابديت سپرده خواهي شد
آنجا
زلال چشمان پيرمردي
در انتظار شکفتن توست.
(شفيعي، 1384: 53-55)
شعر «عقاب» سرودة شاعر جوان، محسن رزوان، كه در قالب غزل ارائه شده، بنا به ساختار دروني و ساير عناصر از نوع شعرهاي مدرن دفاع مقدس است. جنبههاي نمايشي و تصويري و گفتوگوهايي كه در انتظار مرد خانه، «اسير»، در ذهن زنِ خانه جا ميگيرد آفرينندة تصاويري است كه اندوه و شادي در آن به شكل دراماتيك ادغام شده است:
عقاب عاشق خانه بدون پر برگشت
نگاه خانه دوباره به روي در برگشت
تمام خانه، براي غمش بغل وا كرد
دلش گرفت، نشست و فقط تماشا كرد
تمام خانه زني بود، خانهدار غمش
تمام خانه نشست عاقبت به بار غمش
و مرد خانه در آغوش خانهاش بنشست
از اينكه دست ندارد، دلش گرفت و شكست
براي آنكه، بغل كرده بار دردش را
زني پس از همة انتظار مردش را
سه سال بعد زني در كنار مردش بود
براي مرد شد و بيقرار مردش بود
سه سال و نيم دوباره همين كه بود گذشت
سه سال نيم نبودي چقدر زود گذشت
ستارههاي زمين را به آسمان ميدوخت
از اينكه دست ندارد فقط دلش ميسوخت
جهان تازة خود را دوبارهتر ميساخت
جهان تازة خود را كه خوارتر ميساخت
(اين شرح بينهايت، 1387: 525-526)
ازجمله شخصيتهاي بيبديل و ماندگار اسارت، زندهياد ابوترابيفرد بود كه سلوك و شخصيتش در دوران اسارت براي آزادگان مرهمي بود تا از رنج و مرارتهاي آنان بكاهد. غلامرضا سليماني در شعر «سكوت و شب» از وضعيتي سياه ميگويد كه در آن «سكوت»، «شب»، «تازيانه»، «سلول» و كلماتي از اينگونه براي فهم اسارت و نقش زندهياد ابوترابيفرد واژههاي زبانداري هستند:
وقتي فقط سكوت و شب و تازيانه بود
لبخند تو، قشنگترين عاشقانه بود
وقتي كه آه تكتك سلولهاي من
سلول انفرادي بغضي شبانه بود
ميديدمت كه پشت قنوت ايستادهاي
با فوجي از پرنده كه بر روي شانه بود
آنجا كه هيچكس نفسي همنفس نشد
آغوش گرم تو، حرمي بيكرانه بود
شفاف مثل آب، به لبخند ميشكفت
مردي كه شاخههاي دلش آشيانه بود
اي مرد! با تو فاصله، چشمي به هم زدن
با تو مسير، زمزمهاي عاشقانه بود
پاييز هرگز از غم تو باخبر نشد
فريادهاي تو، به زبان ترانه بود
اكنون كه عشق پر شده در آشيانِ ما
ديگر چه وقت پر زدن از اين ميانه بود؟
(روايت مجنون، 1383: 82-83)
عباس محمدي در شعر «تو بودي و...» از زبان مادراني ميسرايد كه كبوترانشان در قفسهاي رژيم بعث پرپر شدند و بالهايشان را قاصدكي نياورد. انتظار و نرسيدن از عمده موضوعات در شعر آزادگان است كه شاعر اين همه را با تمام جزئيات و با اندوه فراوان نقشبندي كرده است:
ز نالههاي بلندي كه تا دهن نرسيد
چقدر نامه نوشتي به دست من نرسيد
به بغضهات نوشتي: «سلام، مادر، من...»
سكوت كردي و جمله، به آمدن نرسيد
نخواستي بنويسي به نامهاي حتي
كه نامههاي تو حتي به تا شدن نرسيد
چقدر گريه شدم هر غروب، شايد... نه -
به چشمهاي ترم بوي پيرهن نرسيد
چقدر آينه پر شد ترا ز آه و شكست
ولي به ثانيههاي گريستن نرسيد
*
پرنده بودي و خواب قفس تو را آشفت
و بالهاي سپيدت به پر زدن نرسيد
غم نيامدنت قطرهقطره آبم كرد
و سالهاي مرا مرد و تا كفن نرسيد
(اميني، 1384: 128-129)
اصغر معاذي براي آزادگان شهيد شعر «بهار سوخته» را به اين شرح سروده است:
در انجماد من آتش زدی نفسها را
به خواب، خواب تو آشفته هیچکسها را
تو از تبار کدامین پرندهای که چنین
اسیر بال و پرت کردهای قفسها را
شروع، بعد، نفس، بعد، شوق، بعد، ای عشق!
ز خط فاصله بردار پیش و پسها را
همیشه دورترین سیب شاخه، سرختر است
چرا دوباره بچینیم دسترسها را؟
بخند، قند تو طعم دهان این باغ است
مگر لب تو ببندد دهان گسها را!
نسیم، گم شده در آه شمعدانیها
بهار سوخته، آتش زدی نفسها را
(ميعاد دوازدهم، 1382: 204)
رضا اسماعيلي، صابر امامي، مهرداد اوستا، عباس باقري، پرويز بيگي حبيبآبادي، تيمور ترنج، بهروز سپيدنامه، اسماعيل سكاك، محمدكاظم عليپور، عبدالجبار كاكايي، محمدعلي مجاهدي، جواد محدثي، جواد محقق، سيدعلي موسوي گرمارودي و تعدادي ديگر از شاعران همروزگار سرودههايي در موضوع اسارت و آزادگان دارند.
تعدادي از آزادگان نيز، كه از ذوق شاعرانه برخودار بودهاند، با سرودههاي خود به موضوع اسارت و آزادگي واكنش نشان دادهاند. آزاده احمد رضايي با شعر «سنگ صبور»، روحاني آزاده با شعر «حديث محبت»، آزاده ابوالقاسم عيسيمراد با شعر «در سوگ سيدي از سلالة نور»، و آزاده بيژن كياني با شعر «مونس روزگار غربت» در رثاي سيد آزادگان حجهالاسلام ابوترابيفرد ذوقآزمايي كردهاند كه براي نمونه شعر «سنگ صبور» را از نظر ميگذرانيم:
آرامش اين سينة ويرانه تو بودي
اميد و نويد دل ديوانه تو بودي
هرگاه كه درمانده شديم از غم هجران
آن مأمن آرام و غريبانه تو بودي
در كوي جماران، به خدا خرمن گل كرد
يك بوي خوش از ساحت گلخانه تو بودي
تا ظلمت شب بر دل ما سايهفكن شد
روشنگر دل در ره جانانه تو بودي
اي سنگ صبور من اي همقفس من
با غصة من، همدم و همخانه تو بودي
(كياني، 1385: 84)
كتابشناسي
اميني، افسون (1384). شاخ نبات. تهران: سوره مهر.
اين شرح بينهايت (1387). تهران: بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس.
روايت مجنون (1383). تهران: صرير.
شفيعي، سيد ضياءالدين (1384). دلتنگي آسمان. سوگسرودههايي در اندوه شهادت مهندس محمدجواد تندگويان. تهران: هزاره ققنوس.
كياني، بيژن (1385). اشك پروانهها، سيد آزادگان در اشعار شعرا. تهران: باران انديشه و پيام آزادگان.
كياني، بيژن (1387). براي پرستوها. تهران: پيام آزادگان.
گلمرادي، شيرينعلي (1384). غزلهاي باغ ارغوان. تهران: خورشيدباران.
گلمرادي، شيرينعلي (1386). آوازهاي گل محمدي. تهران: فرهنگگستر.
ميعاد دوازدهم (1382). تهران: بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس.
يك باغ سپيده (1370). تهران: دفتر حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
شيرينعلي گلمرادي