نسخه برداری

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۱۹ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''ابزار و شیوه‌های نسخه‌برداری.''' ===مقدمه=== عجیب و دور از ذهن نبود که اسیران ایرانی در اسارت، شیوه جدیدی از زندگی را در پیش گیرند و کمبودها و سختی‌ها را به فرصتی برای ادامه زندگی تبدیل کنند. آنها ثابت کردند که بدخواهی‌های دشمنان نه تنها سدی م...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ابزار و شیوه‌های نسخه‌برداری.

مقدمه

عجیب و دور از ذهن نبود که اسیران ایرانی در اسارت، شیوه جدیدی از زندگی را در پیش گیرند و کمبودها و سختی‌ها را به فرصتی برای ادامه زندگی تبدیل کنند. آنها ثابت کردند که بدخواهی‌های دشمنان نه تنها سدی مقابل اراده و هدفشان نیست، بلکه باعث شکوفایی و خلاقیت آنها نیز می‌شود. دیری نپایید که متوجه شدند محیط بسته اسارت، فشارهای روحی، تحمل تنهایی و دوری از وطن، دلتنگی‌های مکرر برای خانواده و شکنجه دشمن باعث انزوا و افسردگی خواهد شد. ازاین‌رو برای جست‌وجوی معنویت و شاد زیستن بیکار ننشستند و با حداکثر استفاده از توانمندی‌های فکری و خلاقیت‌های ذاتی خود تلاش كردند که ضمن یافتن تصویری جدید از زندگی در این شرایط سخت، با دنیای اطراف خود ارتباط بهتری برقرار كنند.

    مهم‌ترین راه برقراری ارتباط وجود قلم و کاغذ بود. آنها به این موضوع پی بردند که برای اطلاع از خبرها و حوادث پیش‌آمده، برای متحد شدن و تقویت ایمان خویش به قلم و کاغذ نیاز دارند. داشتن کاغذ و قلم برای اسرا گاه ممنوع و گاه با محدودیت‌ همراه بود؛ كاغذ و قلم در اردوگاه‌های صلیب سرخ ندیده تا آخر اسارت ممنوع بود و در سایر اردوگاه‌ها نیز، بسته به شرایط مختلف، محدودیت‌ها متفاوت بود. داشتن مدادی پنج سانتی‌متری باعث می‌شد که فرد به مدت طولانی، گاهی تا یک ماه، همراه با ضرب‌وشتم به زندان فرستاده شود[۱]

   قلم در اسارت

قلم یکی از ابتدای‌ترین وسایل برای نوشتن بود که اسرای ایرانی در اختیار نداشتند. یکی از راه‌هایی که آنها را به قلم می‌رساند، عبور از خط قرمز بود. در روزهای پرداخت حقوق، عراقی‌ها برای گرفتن امضا به اسرای ایرانی خودکار می‌دادند که در این فرصت، آنها مغزی خودکار را عوض می‌کردند و برای اینکه عراقی‌ها متوجه خالی بودن خودکار نشوند، از قبل چوبی آتش می‌زدند تا کاملاً زغال شود. سپس این ماده سیاه را درون مغزی خودکار می‌كردند كه تا ته خودکار بالا می‌آمد و فقط نوکش رنگ داشت. این مغزی را سریع جا می‌زدند و امضا می‌کردند. هفت یا هشت نفر که امضا می‌کردند، تمام می‌شد. عراقی‌ها با نگاه به خودکار، فکر می‌کردند که خراب شده، آن را کنار می‌گذاشتند و با خودشان می‌بردند. اسرا باید این کار را طوری انجام می‌دادند که پنج شش نفر عراقی که دور میز بودند، متوجه نشوند[۲] .

    راه دیگر برداشتن خودکار از نمایندگان صلیب سرخ بود. یکی از اسرا با برنامه قبلی به جعبه خودکاری که در دست نماینده صلیب سرخ بود، ضربه‌ای می‌زد و با این حرکت، همه خودکارها روی زمین می‌ریخت و در چشم‌برهم‌زدنی، اثری از خودکارها بر روی زمین نبود. نمایندگان صلیب سرخ گاهی عصبانی می‌شدند و اعتراض می‌کردند و گاهی هم از این پیشامد چشم‌پوشی می‌کردند. اما این خودکارها، بعد از مدتی تمام می‌شد و ناچار به تعویض آن می‌شدند. در مواقعی كه اسرا نیاز ضروری به خودکار پیدا می‌کردند، کار را به مسئول نظافت اتاق نگهبان می‌سپردند. او با سرنگ از خودکارِ روی میزِ کار عراقی‌ها جوهر می‌کشید و داخل مغزی خالی خودکار خودشان می‌ریخت[۱] .

  باید از قلم‌هایی که با این دردسر به‌دست می‌آمد، به‌خوبی محافظت می‌شد. عده‌ای از اسرا مسئول مخفی کردن این قلم‌ها بودند. آنها را داخل تیوپ خمیر دندان‌های مصرف‌شده، داخل قوطی‌های پُر از شیر خشک و همچنین حاشیه پتوها و بعضی وقت‌ها درعصاها مخفی می‌کردند[۳].(← قلم در اسارت)

کاغذ در اسارت

دومین چیزی که اسرا برای نوشتن بدان نیاز داشتند کاغذ بود. شایع‌ترین روش برای تأمین کاغذ استفاده از پاکت سیگار (کاغذ لف) بود؛ کاغذهایی که در آن توتون پیچیده می‌شد و به‌عنوان سیگار به‌کار می‌رفت. پاکت سیمان یا کارتن‌های پودر لباسشویی و مواد مشابه، از دیگر منابع تأمین کاغذ بود؛ بدین‌شکل که ابتدا کاغذ پاکت سیمان یا کارتن را در آب قرار می‌دادند تا کاملاً خیس بخورد، سپس لایه‌های آن را با دقت از هم جدا و در زیر نور خورشید خشک می‌کردند. در نهایت، این کاغذها را به‌صورت تکه‌های کوچک و به ابعاد گوناگونی مثلاً ده در ده سانتی‌متر می‌بریدند، برای استفاده به‌صورت دفترچه درمی‌آوردند.

    اسرای ایرانی بارها اعتراض خود را به مأموران صلیب سرخ برای ممنوع بودن قلم و کاغذ اعلام كرده بودند، ولی دولت عراق اهمیتی نمی‌داد. سرانجام در اوایل ۱۳۶۴ دولت عراق به کمیته بین‌المللی صلیب سرخ اجازه داد تا قلم و کاغذ در اختیار اسرای ایرانی قرار بدهند. البته این اجازه به معنی آزادی مطلق استفاده از قلم و کاغذ نبود. عراقی‌ها، که می‌دانستند اسرا علاقه زیادی به نوشتن دارند، قلم و کاغذ را وسیله‌ای برای اذیت و آزار آنها قرار می‌دادند. به بهانه‌های مختلف وسایل نوشتن را به‌عنوان تنبیه از كلّ اردوگاه جمع می‌کردند و پس از گذشت مدتی، با شرط‌های جدیدی به اسرا می‌دادند.

    اردوگاه‌های مفقودین از همین حق نصفه‌ونیمه هم محروم بودند. در هر نوبت مراجعه نمایندگان صلیب سرخ به اردوگاه،‌ یک خودکار و یک دفتر چهل‌برگ در اختیار هر اسیر قرار می‌گرفت؛ البته عراقی‌ها قبل از آن، دفتر و خودکار ماه قبل را جمع می‌كردند.

    علاوه‌بر قلم و کاغذ، کتاب‌های قرآن، نهج‌البلاغه، مفاتیح، کتاب‌های درسی دبیرستان و کتاب‌های آموزشی زبان انگلیسی مورد درخواست اسرا از نمایندگان صلیب سرخ بود.

    در ابتدا به هر آسایشگاه یک جلد قرآن می‌دادند كه با گذشت زمان بیشتر هم شد، اما سربازان عراقی بیشتر مواقع نهج‌البلاغه و مفاتیح را از اسرا می‌گرفتند و به بهانه‌های واهی به آنها پس نمی‌دادند. به‌همین‌خاطر اسرای ایرانی به فکر نسخه‌برداری از کتاب‌ها، دعاها و موضوعات خاصی که از ایران به یاد داشتند افتادند. به‌این‌ترتیب، اگر کتاب‌های منبع را در دست نداشتند، می‌توانستند با دست به دست کردنِ این نسخه‌ها همچنان مطالعه داشته باشند[۱]. در اردوگاه موصل، زمانی‌که نهج‌البلاغه به دست اسرا رسید، حاج‌آقا سید علی اکبر ابوترابی فرد( ←ابوترابی فرد ،سید علی اکبر ) به عده‌ای پیشنهاد کرد که از روی آن در چند جلد نسخه‌برداری كنند و آنها را زیر خاک مخفی سازند تا زمانی‌که عراقی‌ها نهج‌البلاغه را از اسرا گرفتند، از این نسخه‌ها استفاده شود. افراد خوش‌ذوقی هم در اردوگاه بودند که در جلسات سخنرانی و تفسیر نهج‌البلاغه حاج‌آقا سید علی اکبر ابوترابی فرد( ←ابوترابی فرد ،سید علی اکبر )شرکت و سخنان ایشان را روی کاغذهای لف یادداشت‌برداری می‌كردند و سپس در اختیار اسرا قرار می‌دادند تا در طول سال مطالعه کنند. حاصل دسترنج و نسخه‌برداری آن‌ سال‌ها، اکنون در دو جلد کتاب تحت عنوان منشور پاکی و خدمتگزاری به چاپ رسیده است که جایگاه خاصی در ادبیات مقاومت آزادگان دارد.

    عده‌ای از اسرا نیز مسئول نوشتن اخباری بودند که از رادیو پخش می‌شد و عده‌ای دیگر از روی آن نسخه‌برداری و در اردوگاه‌های دیگر پخش می‌کردند. (← رادیو ) بسیاری از خبرها نیز ازطریق بیمارانی که به بیمارستان‌های شهر اعزام می‌شدند به اردوگاه‌های دیگر منتقل می‌شد. خبر را روی کاغذهای لف می‌نوشتند؛ سپس داخل کپسول حاوی خبر دست به دست می‌شد و در اختیار دیگر اسرا قرار می‌گرفت[۴]. (← رسانه و خبر)

نیز نگاه كنید به نامه نگاری؛ استنساخ

کتاب‌شناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان.
  2. نوذری، فرامرز (1392). خاکریز پنهان. تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
  3. سالمی‌نژاد، عبدالرضا (1386). دانستنی‌های آزادگان. تهران: پیام آزادگان.
  4. رجایی، غلامعلی (1395). سیره ابوترابی. چ دوم. تهران: پیام آزادگان.

برای مطالعه بیشتر

حسینی‌پور، سید ناصر (1395). پایی که جا ماند. چ 46. تهران: سوره مهر.

پروین کاشانی‌زاده