استخبارات

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۰۴ توسط A-hamidian (بحث | مشارکت‌ها)

سازمان اطلاعات و امنيت رژيم بعث عراق.

یکی از مکان‌هایی که در تاریخ جنگ تحمیلی برای آزادگان خاطرات دردآوری را زنده می‌کند، سازمان اطلاعات و امنیت عراق یا استخبارات است. این سازمان در دوران هشت سال جنگ تحمیلی محل شهادت و شکنجة بسیاری از اسيران ايراني بود. استخبارات نام سازمان حفاظت اطلاعات نیروهای نظامی و انتظامی عراق است، که مشهورترین بازوی سیستم امنیتی دولت در زمان حزب بعث بود و از هرگونه ترور و شکنجه علیه مخالفین خودداری نمی‌کرد. برزان تکریتی، برادر ناتنی صدام حسین، در زمان حکومت حزب بعث، رئیس استخبارات عراق بود که از جهت بی‌رحمی و ظلم بی‌نظیر بود.

    مرکز اصلی استخبارات در شهر بغداد بود که در حفاظت شدید بعثی‌های عراق قرار داشت. کارگزاران و افسران این سازمان، متعصب و خشن و جنایتکار بودند. عملکرد مأموران این سازمان چنان وحشیانه و ددمنشانه بود که مردمِ عراق و حتی نیروهای بعثی با شنیدنِ نام آن، دچار وحشت می‌شدند. زندان‌های استخبارات علاوه‌بر اسرای ایرانی، عناصر سیاسی و مبارز عراقی را هم پذیرا بود. درحالی‌که مأموران این سازمان در بازجویی و شکنجه، حتی به مردم کشور خود رحم نمی‌کردند، رفتارهای وحشیانه و ظالمانة آنها‌ با اسرای ما دور از ذهن نبود[۱].

    عراقی‌ها برای شناسایی افسران و عالی‌رتبه‌های جنگ، جمع‌آوری اطلاعات از جبهه‌ها و وضعیت مردم در ایران اسیران را بازجویی می‌کردند و زماني‌كه در مراحل اولیة بازجویی به اطلاعات اسیری مشکوک می‌شدند، او را به مأموران استخبارات تحویل می‌دادند. بازجوها در استخبارات، در بازجویی از اسرا چند هدف را دنبال می‌کردند: یکی از هدف‌ها، اطلاع پیدا کردن از مشخصات منطقة عملیاتی اسیر بود. سربازانی که در هنگام عملیات اسیر می‌شدند، بازجویی و شکنجه مي‌شدند تا اطلاعاتی ازقبیل نام لشکر و فرمانده عملیات، تعداد سربازان، تجهیزات و... را در اختیار عراقی‌ها بگذارند تا آنها در اسرع وقت این اطلاعات را به اطلاع فرماندهان خود در خط مقدم برسانند. دومين هدف مهمي که دنبال می‌کردند، گرفتن اطلاعات از نيروهاي اسيرشده در شناسایی‌ها دربارة عملیات احتمالی بود که در آینده انجام می‌شد؛ زیرا از این طریق می‌توانستند از اطلاعات و جزئيات عملیاتی که به‌زودی انجام می‌گرفت، آگاه شوند و آن را خنثی سازند. این کار برای آنها جنبة حیاتی داشت. هدف ديگري که همواره در بازجویی‌ها دنبال می‌شد، پیدا کردن افراد مهم و مؤثر در عملیات جنگی ایران بود. فرماندهان، پاسداران و روحانیونی که اطلاعات مهمی داشتند، در تيررس بودند؛ هم برای اینکه با اذیت و آزار در حین شکنجه اطلاعات خاص آنها را بفهمند و هم اینکه این اشخاص مهم شناسایی شوند و بعد از انتقال به اردوگاه، نارضایتی اسرا را رهبری نکنند. ضمن آنكه اين بازجویی‌ها با هدف مشخص كردن اردوگاه اسرا انجام می‌شد؛ عراقی‌ها اسرای ایرانی را به ارتشی، روحانی، پاسدار و بسیجی تقسیم می‌کردند و برای هريك شرایط و اردوگاه ویژه‌ای درنظر می‌گرفتند. حتی بعضی‌ها را در سلول انفرادی قرار می‌دادند.


    اسرا در این دوره از بازجویی در استخبارات در بدترین وضعیت ممکن نگه‌داري می‌شدند. خبری از بهداشت و درمان زخمی‌ها نبود. اسرا را به تعداد زیاد در اتاق‌های مثلثی‌شکل با زور وخشونت جای می‌دادند. این سلول‌ها تاریک و نمناک و خالی از هر گونه امکانات اولیه بود. بوی تعفن و رطوبت حاصل از زخم‌های چرک‌کردة اسرا تمام فضا را پُر می‌کرد و در بیشتر مواقع اسرا با لباس‌های خونی و پاره و بدون اینکه جهت صحیح قبله را بدانند، نماز می‌خواندند. اکثر مواقع برای تضعیف روحیة اسرا چراغ کم‌نور یا قرمز روشن می‌کردند و به هیچ‌یک از خواسته‌های آنها پاسخ نمی‌دادند. ازاین‌رو خیلی از اسرا در حین شکنجه در این سازمان مخوف بر اثر زخم‌هایشان شهید می‌شدند[۲].

کتاب‌شناسی

  1. عطایی، سیامک (1388). سفر به شهر آزادی. تهران: پيام آزادگان.
  2. سالمی‌نژاد، عبدالرضا (1386). دانستنی‌های آزادگان. تهران: پیام آزادگان.