سید آزادگان
کتاب سید آزادگان، زندگینامهی داستانی آزادهی سرافراز سیدعلیاکبر ابوترابی است.
فراداده کتاب
نویسنده: داود امیریان
ناشر: روزنامه همشهری
سال نشر: 1386
تعداد صفحات: 32
شابک: 5- 16- 2924- 964- 978
نوع ماده: کتاب(داستان)
معرفی کتاب
این کتاب زندگی نامهی داستانی آزادهی سرافراز سید علی اکبر ابوترابی است که در 5 فصل کوتاه چاپ شده است.
گزیده ای از محتوای کتاب
سرهنگ نجم دستور داد برایش میخ و چکش بیاورند. میخ را روی سر سید گذاشت و گفت: «مثل اینکه اطلاعاتی را که لازم دارم باید بهزور میخ و چکش از سرت بیرون بکشم.» و چکش را کوبید. میخ تا نیمه در کاسهی سر سیدعلیاکبر فرو رفت. سید از شدت درد لبانش را گاز گرفت. با ضربهی سوم خون لبان او با خون جمجمهاش قاطی شد.
«آهای سرباز نگذار این خیرهسر چشم روی هم بگذارد. خواب بر این ایرانی کافر حرام است.» آن شب سید با سر سوراخ و شکسته تا صبح کتک خورد و نتوانست لحظهای چشم روی هم بگذارد. روز بعد سرهنگ آمد و شکنجه و بازجویی شروع شد. سرانجام دستور اعدام سیدعلیاکبر صادر شد..[۱]