ترکش های زردآلو
بانوان منتظر آزادگان، قهرمانانی گمنام که صبر و انتظار را به عفاف و پاکدامنی پیوند زدند.
فراداده کتاب
نویسنده: حمیده سلطانی
ویراستار: فرزانه قلعه قوند
صفحه آرایی و صفحه بندی: مریم مردانی
تصویرگر و طراح چاپ: سید ایمان نوری نجفی
سال نشر: 1403
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب( خاطره )
گزیده ای از محتوای کتاب
دوازده بهمنماه 1366 دوازده نقطة سلماس را بمباران کرده بودند. پسرم حجت شیفت صبح به مدرسه میرفت و مهدی شیفت بعدازظهر بود. میرفتم که مهدی را برسانم به سرویس سر خیابان. آژیر قرمز کشیده شد. چند کوچه پایینتر را بمباران کرده بودند. من که مهدی را بغل کرده بودم، چادرم را پهن کردم رویش و روی زانو افتادم زمین. خیلی ترسیده بودم. فکرم مانده بود پیش حجت که خدایا مدرسه را بمباران نکرده باشند. از ترس برگشتیم خانه. احساس کردم پشت پایم داغ شده است. دستم را که بردم دیدم خون دارد چکه میکند. پایم سوراخ شده بود. بعد دیدم مهدی داد میزند و گریه میکند. زمستان بود و هوا هم خیلی سرد. ترکش از روی کاپشن و پلیوری که تنش پوشانده بودم رد شده و بازویش را مجروح کرده بود. تصور کنید زنی که تنها پشتوپناه و پایة اصلی زندگیش کنارش نبود، حالا با دو بچه در منطقة ناامن باید چه میکرد! به حال خودم گریهام میگرفت، ولی نمیخواستم مهدی اشکهایم را ببیند..
معرفی کتاب
بدون تردید بانوان منتظر آزادگان سهم بیشتری در این دیدهشدن دارند، قهرمانانی گمنام که صبر و انتظار را به عفاف و پاکدامنی پیوند زدند و سالها در برزخ انتظار، بلاتکلیفی و هجران به تربیت فرزند و نگاهبانی از حریم خانواده پرداختند و بسیاری از آنها پساز آزادی همسر نیز همچنان به پرستاری و تیمار او مشغولند.[۱]