رهاورد غربت(معرفی کوتاه کتاب)

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۴ توسط Marjan-khanlari (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

کتاب رهاورد غربت، به معرفی دست ساخته‌های دوران اسارت آزادگان در خاک عراق می پردازد.

فراداده کتاب

رهاورد غربت
رهاورد.jpg
معرفی دست ساخته‌های دوران اسارت آزادگان در خاک عراق
فراداده کتاب
نویسندهعبدالمجید رحمانیان
حروف چین و صفحه‌آراسید شهاب‌الدین طباطبایی
لیتوگرافی، چاپ و صحافیگرافیک گستر، چاپ و نشر نظر
نوبت و سال چاپاول، 1382
شمارگان4000
قیمت پشت جلد35000 ریال
تعداد صفحات66
شابک964-5815-04-5
قطع کتابخشتی
نوع مادهکتاب(پژوهشی)

نویسنده: عبدالمجید رحمانیان

حروف چین و صفحه‌آرا: سید شهاب‌الدین طباطبایی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: گرافیک گستر، چاپ و نشر نظر

نوبت و سال چاپ: اول، 1382

شمارگان: 4000

قیمت پشت جلد: 35000 ریال

تعداد صفحات: 66

شابک: 5-04-5815-964

قطع کتاب: خشتی

نوع ماده: کتاب(پژوهشی)

معرفی کتاب

در این کتاب، دست ساخته‌های دوران اسارت آزادگان در خاک عراق معرفی شده است. هر محصول دست ساز با خاطره‌ای مربوط به آن آغاز می‌شود؛ سپس چگونگی ساخت و شکل‌های مختلف آن همراه با تصویر توضیح داده می‌شود .

صنایع دستی یکی از فعالیت‌های اسرای جنگ تحمیلی بود. آنها در دوران اسارت با انگیزه‌ها و اهداف متعهدانه فعالیت‌هایی را آغاز کردند و آثاری ارزشمند پدید آوردند. در همه این آثار، جلوه‌های هنر متعهد به خوبی دیده می‌شود. پای‌بندی به ارزش‌های دینی، وطن‌دوستی، وفاداری به اصول انقلاب اسلامی، عشق‌ورزی به خانواده و امید به آینده‌ای درخشان مفاهیمی هستند که می‌توان

آنها را در هنر صنایع دستی آزادگان مشاهده کرد. هدف از تدوین کتاب حاضر نشان دادن این نکته است که اسرای مظلوم ایرانی با وجود شکنجه‌ها و فشارهای روحی و جسمی و درد هجران، نه تنها در رکود و انزوا قرار نگرفتند، بلکه با اخلاص، عشق و پای‌بندی به ارزش‌های انسانی و وفاداری با میهن اسلامی خویش در فعالیت‌های هنری و فرهنگی و اجتماعی تلاش نمودند. از جمله این آثار عبارت‌اند از: تسبیح گلی؛ تسبیح هسته خرمایی؛ تسبیح ساخته شده از نوک خودکار؛ گل‌دوزی؛ پولک‌دوزی؛ کیف؛ گیوه‌بافی و صحافی؛ کیف‌های آلبوم؛ و سنگ‌سایی.

گزیده‌ای از محتوای کتاب                 

ماه‌ها او را می‌دیدم که آن گوشه اردوگاه، سنگ‌های ریز را بر زمین سیمانی می‌کشید. گاهی کمی آب می‌ریخت تا سنگ‌ها بهتر ساییده شوند. گاهی هم به سرانگشتانش نگاه می‌کرد که ساییده و مجروح می‌شدند. روزی که کار را تمام کرد آن را جلوی چشمانش گرفته بود و لبخند می‌زد. زیر لب هم چیزی می‌گفت. تسبیحی 99 دانه، یک‌دست و سیاه که رشته‌ای تابیده از نخ، از میانشان عبور می‌کرد. حالا دیگر هدیه مادر آماده بود. چند روز دیگر نمایندگان صلیب سرخ می‌آمدند و او امیدوار بود که بتواند آن را به همراه نامه‌ای به مادر برساند. روز بعد وقتی تفتیش عراقی‌ها در آسایشگاه تمام شد. او را سرجایش دیدم. نشسته بود و هیچی نمی‌گفت. نزدیک رفتم و سلامش کردم. با لبخندی تلخ به آرامی گفت: «تسبیح را عراقی‌ها بردند..»[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،