عمو علاءالدین

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۹ توسط Beheshtipour (بحث | مشارکت‌ها) (دلیل اینکه چرا اسیران در نامه های خود از مشکلات اسارت به صورت واضح نمی نوشتند توضیح داده شد.)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

کتاب عمو علاءالدین، درباره ی سال‌های اسارات سیدجمال‌الدین زهرایی است.

فراداده کتاب

عمو علاءالدین
عموعلاءالدین.jpg
کتاب عمو علاءالدین، درباره سال های اسارت سیدجمال الدین زهرایی است.
فراداده کتاب
نویسندهسیدجمال الدین زهرایی
ویراستارفرزانه قلعه قوند
صفحه آرایی و صفحه بندیمریم مردانی
تصویرگر و طراح چاپسیدایمان نوری نجفی
سال نشر1403
قطع کتابرقعی
نوع مادهکتاب(پژوهشی)

نویسنده: سیدجمال الدین زهرایی

ویراستار: فرزانه قلعه قوند

صفحه آرایی و صفحه بندی: مریم مردانی

تصویرگر و طراح چاپ: سیدایمان نوری نجفی

سال نشر: 1403

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب( پژوهشی )

معرفی کتاب

سیدجمال‌الدین زهرایی در عملیات بیت‌المقدس، عملیات محرم و حضور داشت و در سال 1362 در عملیات والفجر1 به اسارت درآمد. سال‌های اسارات ایشان در بیمارستان العماره و الرشید، اردوگاه‌های الانبار (کمپ 8 یا عنبر)، رمادی 2 (کمپ 7 یا بین‌القفصین)، رمادی 13، تکریت 5 و موصل 2 سپری شد.

آنچه در این کتاب موردتوجه است رمزگشایی واژه‌ها و عبارت‌هاست، کلمات رمزآمیزی که سال‌های‌سال لابه‌لای نامه‌های ردوبدل‌شده بین ایشان و خانواده استتار شده بود.

یاد خدا، توکل، مادر (ننه)، توصیه به صبر، پندواندرز، احساس و عاطفه، عبارت رمزی شهید و شهدا، اوضاع جبهه (رمزی)، تأخیر و چشم‌انتظاری در ارسال و رسیدن نامه بیشترین واژه و عبارت پیداوپنهان این نامه‌ها را تشکیل می‌دهد و در جای‌جای این مکتوب به چشم می‌خورد؛ نکتة جالب‌توجه اینکه در نامه‌ها خبری از اوضاع سخت اسارت به‌لحاظ شکنجه، گرسنگی، تشنگی و امثال این نیست! شاید دلیل اصلی این موضوع آگاهی اسیران ایرانی به کنترل نامه هایشان از سوی بعثی های عراق بود . آنها می دانستند بعد از خواندن محتوای نامه اگر از شکنجه ها و گرسنگی و تشنگی بنویسند اساسا نامه های آنها تحویل صلیب سرخ داده نمی شد . ضمن آن که نمی خواستند خانواده های خود را نگران کنند.

گزیده ای از محتوای کتاب

«نامه ­هایی را که 7 ماه پیش نوشته بودی! همراه با سه قطعه عکس زیبایتان به دستم رسید. خیلی خوشحال شدم. چون شما سال نو را تبریک گفته بودید، با این حساب تبریک شما بعداز 7 ماه به دستم رسیده، فکر می­کنم از همین حالا سال 65 را تبریک بگویم، عقب نیفتم! من که باشم تا بخواهم شما را تذکر بدهم، حرکت و گفتار شما مایة تحرک و الگوی من است.»[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان.