روزه و روزه داری

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۰۳ توسط M-jafari (بحث | مشارکت‌ها)

نحوه روزه‌داری در اسارت و مشکلات آن در مقایسه با دوران قبل از اسارت.

مقدمه

کسانی که یک‌بار لذت روزه‌داری را در ماه مبارک رمضان چشیده باشند، قطعاً این لذت را با چیز دیگری تعویض نخواهند کرد. روزه‌داری در شرایطی که فرد آزاد و مختار و وسیله آسایش و آرامش او فراهم است، با روزه‌داری در شرایط اسارت قابل مقایسه نیست. به گفته اسرای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، شاید بتوان گفت سخت‌ترین روزها در دوران اسارت، ماه مبارک رمضان بوده است. در این ماه مشکلات اسرا چندین برابر می‌شد و تحمل آن جز در سایه توکل و توسل به خداوند میسر نبود. اسرا مجبور بودند در کنار تحمل گرسنگی و تشنگی، مشکلات اسارت و درگیری با عراقی‌ها را نیز تحمل کنند و به‌همین‌علت عقیده داشتند که اجر روزه‌داری آنان، چندین برابر روزهای قبل از اسارتشان خواهد بود.

    عراقی‌ها با این عقیده که ایرانی‌ها آتش‌پرست (مجوس) هستند و در جنگ با اعراب به‌زور مسلمان شده‌اند، روزه گرفتن اسرا را قبول نداشتند و با این عمل، تا حدودی مخالفت می‌کردند؛ بنابراین مسئولان ایرانی هر اردوگاه به نمایندگی از کلیه اسرا، پیش از شروع ماه مبارک رمضان با فرمانده اردوگاه به مذاکره می‌نشستند تا آنان را به این امر راضی کنند.

    عراقی‌ها در ماه رمضان طبق روال همیشگی، غذای اسرا را در ساعت‌های مقرر، صبح و ظهر و شب، توزیع می‌کردند؛ بنابراین آنها مجبور بودند در هوای گرم و داغ عراق، این غذاها را بدون هیچ وسیله گرمایشی یا سرمایشی، داخل آسایشگاه نگه‌داری کنند. ازطرفی، مقدار غذا بسیار کم بود و بدن اسرا برای تأمین حداقل انرژی لازم برای ادامه حیات، به همان مقدار اندک غذا نیاز داشت و اصلاً نمی‌توانستند از آن چشم‌پوشی کنند. ازطرف‌دیگر كم‌كیفیت بود. غذایی که از ظهر تا غروب داخل فضای گرم و دم‌کرده آسایشگاه باقی می‌ماند و كیفیت چندانی هم نداشت، اکثر اوقات فاسد می‌شد. با خوردن این غذاها اسرا دچار اسهال می‌شدند که به‌راحتی می‌توانست آنها را از پای دربیاورد.

    در چنین شرایطی، اسرا مشورت و چاره‌اندیشی می‌کردند. عده‌ای معتقد بودند که با این وضعیت، روزه جایز نیست، ولی عده کثیری با این عقیده موافق نبودند. تصیم‌گیری در مورد ترک یک عمل واجب و آن هم در شرایط اسارت، کار آسانی نبود و در نهایت، تصمیم به ادامه روزه گرفتن و تحمل وضعیت موجود می‌انجامید.

    گرمای طاقت‌فرسای عراق در ماه رمضان بسیار مشكل‌ساز بود. تشنگی بر اسرای روزه‌دار مستولی می‌شد. گاهی گرما آن‌قدر زیاد بود که افراد، پیراهن‌ها را بالا می‌زدند و شکم خود را روی موزاییک‌های کف آسایشگاه می‌گذاشتند تا شاید کمی خنک شوند یا اینکه با حوله یکدیگر را باد می‌زدند. گاهی پیش می‌آمد که اسیر روزه‌داری بر اثر شدت گرما از حال می‌رفت و آن‌وقت بود که چند نفری با هم او را باد می‌زدند تا حالش اندکی بهتر شود، اما دست از روزه‌داری برنمی‌داشتند [۱].با وجود سختی و مشكلات پیش‌گفته، مناسك این ماه در كامل‌ترین شكل ممكن به‌جا آورده می‌شد، البته با توجه به محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های حاكم بر هر اردوگاه.

آداب ماه رمضان در دوره اسارت و اعمال مستحبی

اسرا هنگام نماز صبح برای صرف سحری، شور و شعف خاصی داشتند. سفره بزرگی وسط آسایشگاه پهن می‌شد و همه با هم دور از چشم عراقی‌ها سحری می‌خوردند. همیشه یک نفر نگهبانی می‌داد، مبادا سربازان عراقی متوجه این حرکت‌های جمعی اسرا شوند. درصورتی‌که سربازان عراقی متوجه می‌شدند، بساط سحری و افطار را به‌ هم می‌ریختند. اسرا از چند ماه قبل از شروع ماه رمضان، شیرخشک و شکر و دیگر مواد غذایی مانند نان خشک را، که قابلیت نگه‌داری داشت، ذخیره می‌کردند و در ماه رمضان با روش‌ها و وسایلی که دست‌ساز خودشان بود، شیرینی و حلوا و... درست می‌کردند. همه سر یک سفره می‌نشستند و از آنها پذیرایی می‌شد.

    دعای سفره، دعای سحر و دیگر ادعیه ماه رمضان را همه با هم می‌خواندند. موقع اذان مغرب درحالی‌که رمقی برایشان باقی نمانده بود، مقدمات افطاری را فراهم می‌كردند. با شیر یا آب گرم روزه‌شان را باز می‌کردند. برای آنکه عراقی‌ها را تحریک نکنند، دعای شب را به‌تنهایی می‌خواندند و بعد از اینکه سربازان عراقی سر پست‌های خود می‌‌رفتند و اطراف آسایشگاه اندکی خلوت می‌شد، برنامه‌های گروهی انجام می‌دادند. بیشتر شب‌های ماه رمضان بچه‌ها بیدار بودند و به نماز شب می‌پرداختند[۲].

    در بعضی اردوگاه‌های صلیب‌ندیده مانند تکریت 12 و 16، در ابتدا داشتن قرآن جرم بود، اما بعد از یك سال، به‌ویژه اواخر 1368 به بعد یك جلد قرآن به هر آسایشگاه دادند، اما این تعداد کم قرآن، پاسخ‌گوی نیاز اسرا نبود. آنان با رایزنی یا با کمک یکی دو سرباز عراقی که گه‌گاه با آنها همکاری می کردند، قرآن به‌دست می‌آوردند یا اسرایی که قرآن را از حفظ بودند، خودشان با روش‌های مختلف، آیات را روی پوسته‌های کاغذ سیگار یا تاید می‌نوشتند و دست به دست می‌خواندند.

    در اردوگاه‌های صلیب‌دیده اوضاع اندکی بهتر بود. اسرا از نمایندگان صلیب سرخ درخواست قرآن می‌کردند و برایشان فراهم می‌شد. در این ماه فرصت قرائت قرآن خیلی کم بود. زیرا قرآن به تعداد کافی وجود نداشت و همه هم می‌خواستند از آن بهره ببرند. به‌ناچار قرآن‌ها را نوبت‌بندی کرده و به‌ترتیب استفاده می‌کردند. تعدادی از اسرا در این ماه حافظ کل قرآن می‌شدند یا آیات و سوره‌هایی را که در توانشان بود حفظ می‌کردند. عراقی‌ها نسبت به قرائت قرآن با صدای آهسته و انفرادی حساسیت زیادی نداشتند و بسیاری از اسرا در طول ماه رمضان حداقل یک‌بار و عده‌ای هم چند مرتبه قرآن را ختم می‌کردند. در طول این ماه، کلیه کلاس‌های دیگر ازجمله زبان انگلیسی تعطیل می‌شد و به‌جای آن کلاس‌هایی مانند تجوید قرآن و احکام و اخلاق برگزار می‌شد که با معنویت بچه‌ها سروکار داشت.

تأثیر معنوی روزه‌داری بر روح و جسم اسیران

اسرا شب‌های قدر از خود بی‌خود می‌شدند و ارتباط معنوی عجیبی بین آنان و خداوند ایجاد می‌شد که آثار آن تا مدت‌ها در روح و جانشان باقی می‌ماند. ماه رمضان برای اسرا ماه خودسازی و تهذیب نفس بود. بیشتر آنان در ابتدای این ماه با خود عهدی می‌بستند و اجرا می‌کردند. در یکی از موارد ذکرشده، به نقل از خاطرات اسرا آمده است: «یکی از بچه‌ها در ماه رمضان قبل از ورود به آسایشگاه، کفش‌های کتانی همه را از گرد و خاک تمیز می‌کرد و مرتب سر جای خودش قرار می‌داد.»[۱]

    عبادت‌های جمعی مسکّنی بود که اسرا را در برابر عراقی‌ها و فشارهای روحی و جسمی‌شان، ضدضربه و نفوذناپذیر می‌کرد. اسرا سعی می‌کردند در چنین شرایطی، برای تحمل شکنجه بر دیگری پیشی بگیرند. با هم ذکر می‌گفتند و با هم اشک می‌ریختند. در شب‌های قدر و در کنار عزاداری‌های جمعی و قرآن سرگرفتن، روحیه‌ها تقویت می‌شد و پیوندهای قلبی عمق می‌گرفت و دل‌ها صبورتر می‌شد[۲].

    اسرا سعی می‌کردند حتی حرف بی‌مورد نزنند و تاآنجاکه امکان دارد بدون توجه به دنیا و مادّیات روز را به شب برسانند. به‌همین‌خاطر گفت‌وگوها و معاشرت‌ها در این ماه خیلی کم می‌شد. آنها بیشتر مشغول ذکر و عبادت بودند و توجهی به دیگر مسائل نداشتند[۱].

    از زیباترین جلوه‌های روزه و روزه‌داری در دوران اسارت، مشاهده آسمان و ستارگانش بود. تعداد قلیلی از اسرا آسمان شب را دیده بودند. در سال‌های آخر و با توجه به كیفیت بد غذا و تشدید بیماری‌ها، عراقی‌ها با پیشنهاد طبخ غذا توسط خود اسرا موافقت كردند و شب‌ها از هر آسایشگاه ده نفر انتخاب می‌شدند تا غذا را از آشپزخانه تحویل بگیرند. به‌این‌ترتیب فرصت مشاهده آسمان در شب برای عده‌ای فراهم می‌شد و خیلی از بچه‌ها آنقدر كه منتظر توصیف آسمان بودند، ‌منتظر غذا و افطاری نبودند[۳].(← آشپزی و آشپزخانه).

    اسرا نه تنها به استقبال ماه رمضان می‌رفتند، بلکه بعد از اتمام این ماه به توصیه امام خمینی، روزهای دوشنبه و پنجشنبه را هم روزه می‌گرفتند. روزه گرفتن در صبر و مقاومت آنان، نقش چشمگیری داشت؛ به‌حدی‌که عراقی‌ها هم کم‌کم به این امر پی بردند و به‌مرور زمان کمتر در امر روزه‌داری با اسرا درگیر می‌شدند یا بهانه‌گیری می‌کردند[۴].

کتاب‌شناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ عبداللهی، سرافراز (1393). زخم عشق. تهران: پیام آزادگان.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ آشنا، قادر (1393). روزگار آشنا. تهران: پیام آزادگان
  3. خوب نژاد، فریبرز(1398).مصاحبه . مورخ 13 شهریور 1398.
  4. شریفی، اسماعیل (1378). تحول در اسارت. کمیسیون ادارة اسرای جنگی، تهران: مؤسسه فرهنگی نشر رامین.

برای مطالعه بیشتر

خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاه‌های اسیران. تهران: پیام آزادگان.

داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بین‌المللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان.

ذكریایی، مریم سادات (1394). می‌شود از اینجا هم فرار کرد؟. خاطرات علی احدی‌نژاد، چ دوم. تهران: امینان.

ستاد آزادگان استان سمنان (1374). آسمانه. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

عزیزی، مجتبی (1389). «نگاهی به وضعیت اسیران ایرانی در عراق.» تهران: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

عسگری، شاداب (1393). اسارت شقاوت مهرورزی، حدیث عزت و اقتدار. تهران: آتشبار، وابسته به سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران.

محمدی ینگجه، عبداله (1394). تهاجم نرم و جنگ روانی در اسارت. اردبیل: خط هشت.

مریم‌سادات ذكریایی