معرفی اردوگاه موصل 2: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[اردوگاه]] موصل 2 [1] | |||
'''در يک نگاه''' | |||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|نام های | | | ||
|وضعیت | |||
|- | |||
|زمان تأسیس | |||
|مقطع اول: مهرماه 1359 | |||
مقطع دوم: اسفندماه 1362 | |||
|- | |||
|زمان انحلال | |||
|مقطع اول: اسفند 1362 | |||
مقطع دوم: مرداد 1369 | |||
|- | |||
|نام های دیگر | |||
|مقطع اول: موصل 1 قدیم | |||
مقطع دوم: اردوگاه خیبریها | |||
|- | |||
|تعداد اسیران | |||
|[[آمار]] پایانی مقطع اول: | |||
آمار پایانی مقطع دوم: حدود 2000 نفر | |||
|- | |||
|تعداد آسایشگاه در پایان | |||
|مقطع اول: 14 آسایشگاه | |||
مقطع دوم: 21 آسایشگاه | |||
|- | |||
|جغرافیای اردوگاه | |||
|حدود پانزدهکیلومتری شرق شهر موصل در شمال عراق و استان نینوا، در مناطق کردنشین، هم مرز با سوریه، سومین شهر پرجمعیت عراق | |||
|- | |||
|وضعیت اقلیمی | |||
|دارای [[آب]] و هوا بری، خشک و گرم در تابستان و سرد در زمستان | |||
|- | |||
|موقعیت اردوگاه | |||
|براساس قرارگیری مکانی دومین اردوگاه موصل | |||
|- | |||
|وضعیت ظاهری | |||
|دارای دو طبقه و 15 آسایشگاه | |||
|- | |||
|ابعاد کل محوطه | |||
|حدوداً 190 در 130 متر | |||
|- | |||
|ابعاد اردوگاه | |||
|80 × 80 | |||
|- | |||
|تعداد حمام | |||
|6 حمام | |||
|- | |||
|تعداد دستشویی و [[توالت]] | |||
|24 تا | |||
|- | |||
|[[زندان انفرادی]] (سجن) | |||
|3 سلول | |||
|- | |||
|آشپزخانه (مطبخ) | |||
|یک | |||
|- | |||
|[[درمانگاه]] (صيدَليه) | |||
|یک | |||
|- | |- | ||
| | |درمانگاه (مَستُوصِف) | ||
|یک | |||
|- | |- | ||
| | |آرایشگاه | ||
|یک | |||
|- | |- | ||
| | |خیاطخانه | ||
|یک | |||
|- | |- | ||
| | |مغازه ([[حانوت]]) | ||
|یک | |||
|- | |- | ||
| | |کتابخانه | ||
|یک | |||
|- | |- | ||
| | |حفاظت | ||
|4 برج مراقبت، 12 نگهبانی طبقة بالا | |||
|} | |} | ||
'''موقعيت جغرافيايي و ظاهري اردوگاه''' | |||
< | |||
[[ | در گزارش مربوط به بازديد نمايندگان كميتة بينالمللي صليبسرخ آمده است که ساختمان اردوگاه دو طبقة مستطيلشکل به ابعاد 80×80 متر داشت که در دور حياط اندروني به ابعاد 50×150 متر ساخته شده بود. | ||
در اين اردوگاه ابتدا شش آسايشگاه [در دو رديف]، سه آسايشگاه در قسمت شمال و سه آسايشگاه در قسمت جنوب، مورداستفاده قرار گرفت و سپس شش آسايشگاه ديگر به آن اضافه شد. در مرحلة بعد در قسمت زيرپلهها دو آسايشگاه ديگر تأسيس شد و درنهايت، تعداد آسايشگاهها به چهارده رسيد و تا پايان اسارت بههمينوضع قرار داشت. (همان: 155) «آسايشگاه 1 و 14 در طرفين راست و چپ اردوگاه در خط عرضي قرار داشتند و پنجرههاي آنها مشرف بر همة محوطة حياط اردوگاه بود؛ البته در سال 1365 ديوار دهدوازدهمتري کشيدند که اين اشراف را از بين برد. درِ ورودي بين اين دو آسايشگاه قرار داشت. (محمدجواد اسکافي، 1393: 62) | |||
طول و عرض هر آسايشگاه بهترتيب 24 و 12 متر بود. دوازده پنجره در سمت حياط بود که هرکدام يک متر و 40 سانتيمتر طول و 70 سانتيمتر عرض داشت که با ميلههاي آهني در جلوي آن مانع ايجاد کرده بودند. هر آسايشگاه دو درِ آهني بزرگ داشت که يکي از آنها هميشه بسته بود. هر آسايشگاه شش ستون در وسط و هشت پنکه داشت. اين ساختمان به شکل قلعه و از بتون ساخته شده بود. پهناي ديوارها بيشاز 60 سانتيمتر و بلندي ساختمان حدود ده متر بود. طبقة دوم اردوگاه در اختيار خود عراقيها بود و [[اسرا]] را فقط براي [[شکنجه]] به بالا ميبردند. (شوراي علمي دانشنامة آزادگان، 1399: 345) | |||
هريک از اين آسايشگاهها بادبزن سقفي داشت که خاموش و روشن کردنشان به اختيار اسرا بود و شانزده چراغ نئون لولهاي که در تمام طول شب روشن ميماند. شش کمد براي جادادن وسايل شخصي، چند سطل زباله و سطل آب هم در اختيارشان بود و يک لگن براي استفاده در شب و يک توالت مخصوص مردها که، برايآنکه دور از انظار باشد، در درون يک اسکلت فلزي قرار داشت و دورش را با پتو پوشانده بودند. | |||
افسران اسير در اتاقي جاي داشتند که در ساختمان قسمت اداري و در سمت چپ ورودي اصلي قرار داشت. اسيراني که خياطي ميکردند در اتاقي به ابعاد 10 × 12 متر جاي داشتند که در سمت چپ بين سلول شمارة 5 و خوابگاه بيماران اردوگاه قرار داشت. ورودي آن يک درِ آهني بود شبيه درهايي که وصفشان آمد. از مجموع يازده پنجره، شش پنجرهاي که به بيرون مشرف بود با [ورق آهني (عليدوست)] پوشانده شده بود و [بعد نيز با بلوک ديوار کشيده بودند، همان] پنج پنجرة باقيمانده (هرکدام به ابعاد 0/70×1/40 متر) به حياط اندروني اشراف داشت. (خاجي، 1391: 158) | |||
'''تاريخچه و [[امکانات]] اردوگاه''' | |||
[[اردوگاه موصل 2]] در دو مقطع تأسيس شد: | |||
'''مقطع اول)''' | |||
مقطع اول اردوگاه ابتدا قبلاز شروع رسمی جنگ، یعنی در مرداد سال 1359، با انتقال 61 نفر از اسیرانی<sup>[2]</sup> که پیشاز شروع رسمی جنگ به اسارت درآمده بودند، تشکیل شد. از این تعداد یازده نفر را مستقیم از سلیمانیة عراق به کرکوک آورند تا بهقول خودشان آنها را آزاد کنند که واقعیت نداشت. سیزدهچهارده نفر مانند علیاکبر یکشنبه، شهید محمد سوری[3]، سروان محمدی و ...در کرکوک به این گروه ملحق شدند. البته هنوز اردوگاه تشکل خاصی نداشت و یک پادگان نظامی بود. در بدو ورود هنوز وسایل سربازان عراقی آنجا دیده میشد! همة این اسیران به یک آسایشگاه منتقل شده بودند. علاوه بر این تعداد افراد دیگری را نیز آوردند و درنهایت تعداد اسیران به 61 نفر رسید. | |||
بعداز تشکیل اولیه اردوگاه، قبلاز شروع رسمی جنگ، اولین گروه از اسیران ایرانی، تقریباً همزمان با اردوگاه رمادی در این اردوگاه اسکان داده شدند. اكثر اسیرانی كه در منطقة غرب مانند شهرهای سرپلذهاب، قصر شیرین و ایلام اسير شده بودند به اردوگاه رمادي منتقل كردند و اكثر اسیرانی كه در منطقة جنوب به اسارت درآمده بودند را به اردوگاه موصل 2 بردند.<sup>[4]</sup> در بین اسیران این اردوگاه افراد غیرنظامی مانند کشاورز، چوپان، کودک و سالخورده و نظامیان سپاه و ارتش نیز حضور داشتند که اغلب از مناطق جنوبی مانند خرمشهر، جادة اهواز-آبادان، آبادان – ماهشهر و ... بودند. | |||
در میان این گروه، افرادی از گروههای علیاللهی و حتی شیطانپرست نیز حضور داشتند؛ درواقع اردوگاه موصل 2 ترکیبی از اسیران جنگی و غیرجنگی، اعماز نظامیان مرزی و ژاندارمهای رژیم سابق تا شخصیها بود که در میان آنها از همهنوع افراد دیده میشد ... . (علی علیدوست (1385)، سعید طائفهنوروز (1384)، عطاالله تاجیک (1404)، | |||
اسیران مقطع اول از حیث ترکیبِ جمعیتی و تاریخ اسارت یا زمان عملیاتی که در آن اسیر شده بودند به چندین گروه عمده تقسیم میشوند: | |||
اولین گروه اسیرانی بودند که قبلاز شروع رسمی جنگ، زمستان 1358 بعداز درگیری با گروهک ضدانقلاب در غرب کشور مانند منطقة اورامانات کردستان، بین مسیر پاوه-کرمانشاه و ... به اسارت درآمدند. | |||
گروه دوم، از آزادگان این مقطع نیروهای نظامی و غیرنظامی بودند که بعداز پیشروی دشمن در ایران و محاصرة شهر قصرشیرین در مهر 1359، به اسارت درآمده بودند و در حدود دوازده روز بعد به اردوگاه موصل 2 منتقل شدند. | |||
گروه سوم، حدود 150 نفر (بین 100 الی 150 نفر روایت شده است.) از اسیران شخصی و غیرنظامی بودند که بعداز پیشروی نیروهای بعثی در خاک ایران به همراه اعضای خانوادة خویش در گروههای متفاوت و در 25 یا 26 مهرماه 1359 به اسارت درآمده و دیماه همان سال به اردوگاه منتقل شدند. | |||
گروه چهارم، چهار نفر بانوی اسیر غیرنظامی<sup>[5]</sup>، که بهعنوان بهیار یا برای انجامدادن مسئولیتهای دیگر در مناطق جنگی حضور داشتند و در مهرماه 1359 به اسارت دشمن درآمده بودند. | |||
گروه پنجم، افرادی نظامی بودند که برای دفاع از کشور در مناطق مرزی حضور داشتند. آنان پساز پیشروی در منطقة عملیاتی، در محاصرة نیروهای دشمن قرار گرفتند و در تاریخ 04/08/1359 به اسارت درآمده بودند و در تاریخ 17/08/1359 نیز به اردوگاه موصل 2، مقطع اول منتقل شدند. | |||
گروه ششم، رزمندگانی بودند که در تاریخ 25/08/1359 در عملیات پدافندی سوسنگرد به اسارت دشمن درآمده بودند و در تاریخ 17/08/1359 به اردوگاه موصل 2، مقطع اول منتقل شدند. | |||
گروه هفتم، رزمندگانی بودند که در ادامة عملیات پدافندی سوسنگرد و در تاریخ 02/09/1359 در منطقة جلالیه به اسارت نیروهای بعثی درآمدند. | |||
گروه هشتم، ده نفر از افراد غیرنظامی بودند که پساز پیشروی نیروهای بعثی در خاک ایران به اسارت آنان درآمدند و در تاریخ 08/10/1359 به این اردوگاه منتقل شدند. | |||
نهمین گروه، حدود 11 نفر از رزمندگان عملیات آفندی خوارزم در تاریخ 19/10/1359 بودند. | |||
دهمین گروه، حدود 350 نفر از رزمندگان عملیات آفندی توکل در تاریخ 20/10/1359 بودند که در تاریخ 26/10/1359 به این اردوگاه منتقل شدند. | |||
گروه یازدهم، رزمندگانی از عملیات بازیدراز در تاریخ 26/02/1360 به این اردوگاه انتقال یافتند. | |||
گروه دوازدهم، 150 نفر از اسیران را ،که قبلاً در اردوگاه رمادی 8 (معروف به اردوگاه [[عنبر]] و الانبار) بودند، در فروردین 1361 به اردوگاه منتقل کردند. که حاجآقا ابوترابی جزو آنها بود. | |||
گروه دوازدهم، 300 نفر از اسیران را که تعدادی از آنها از فتحالمبين و بقیه از عملیات قبلی بودند، از اردوگاه رمادی 8 (معروف به اردوگاه عنبر و الانبار) ، در اردیبهشت 1361 به اردوگاه منتقل کردند. | |||
گروه سیزدهم، ابتدا 500 نفر از اسیران عملیات بیتالمقدس را به [[اردوگاه موصل 1]] (بزرگ) منتقل و 400 نفر از اسیران عملیات والفجر و رمضان را در خرداد سال 1361 به این اردوگاه آوردند. | |||
در سوم شهریور سال 1361 800 نفر را به [[اردوگاه موصل 4]] (معروف به موصل 3 قدیم یا حرس خمینی) منتقل کردند و گروه آخر نیز، که حدود 150 نفر از آزادگان موصل 3 (جدید) بودند در روزهای پایانی مقطع اول، یعنی در اسفند 1362به اردوگاه انتقال یافتند و حدود دو هفته بعد اردوگاه منحل شد. (شورای علمی دانشنامة آزادگان، محرمعلی آهنگران، حمید بناپور، علی بیات، عطاءالله تاجیک، احمد روزبهانی، عبدالله عابدی، علی علیدوست) | |||
اولین اردوگاهی که صلیبسرخ از آن دیدن کرد اردوگاه موصل 2، مقطع اول (موصل 1 قدیم) بود و از شمارة یک تا هزار متعلق به اسیران این اردوگاه بود. حشمت گودرزی، که از درجهداران ارتشی بود، شمارة یک صلیبسرخ را به خود اختصاص داد. (شورای علمی دانشنامة آزادگان، 1399: 351-352) | |||
'''مقطع دوم)''' | |||
مقطع دوم در 12 اسفند 1362 با حضور اسیران عملیات خیبر تأسیس شد، بهایندلیل این مقطع به اردوگاه خیبریها معروف است. اسبران عملیات خیبر تا 1369 با فرازونشیبهای زیادی در این اردوگاه بودند، زیرا این افراد اولین گروهی بودند که داخل خاک عراق اسیر شدند، بههمینخاطر بهمدت یک سال به صلیبسرخ اجازه ندادند که وارد این اردوگاه شود. در زمستان 1363 هيئتي سهنفره ازطرف سازمان ملل براي بازدید از اسیران به عراق آمد و بعداز دیدار این هیئت بود که اندکی از آزار و اذیت اسیران خیبر کاسته شد. | |||
تاریخچة حضور اسیران این مقطعِ اردوگاه به شرح زیر است: | |||
گروه اول، اسیرانی بودند که پساز بهاسارتدرآمدن و گذراندن مراحل زندان و بازجوییهای اولیه به اردوگاه منتقل شدند که شامل 1700 نفر از اسیران عملیات خیبر و والفجر 6، از تیپهای مستقل 21 امامرضا<sup>(ع)</sup> و 15 امامحسن<sup>(ع)</sup> و لشکرهای 5 نصر خراسان، 27 محمد رسولالله<sup>(ص)</sup>، 31 عاشورا، 41 ثارالله، ولیعصر<sup>(عج)</sup>، امامحسین<sup>(ع)</sup>، علیبنابیطالب<sup>(ع)</sup>، 25 کربلا و 8 نجف اشرف و اسیران عملیات آفندی عاشورا، گشت و شناسایی در منطقة مهران، گشت و شناسایی در منطقة کوشک و طلائیه و گشت و شناسایی در مناطق متعدد بودند. نمایندگان کمیتة بینالمللی صلیبسرخ این گروه از اسیران را پساز چند ماه در تاریخ 05/10/1363 ثبتنام کردند. | |||
گروه دوم، شامل اسیرانی از اردوگاه موصل 1 و عملیاتهای رمضان، والفجر مقدماتی، اسیران شخصی و ... هستند که نامشان در اردوگاههای دیگر ثبت و در سالهای بعد به این اردوگاه منتقل شدند. | |||
یکی از ویژگیهای این مقطع اردوگاه، که آن را متمایز میکند، اسارت اسیران عملیات خیبر بود که بههمراه فرماندهان خود به اسارت درآمدند. حضور حدود پانزده فرمانده جنگ، که در یک اردوگاه با افراد تحتفرمان خود زندانی بودند، موجب شده بود تا آزادگان خیبر همچنان با مدیریت این افراد تصمیم بگیرند و زندگی کنند و این امر انسجامی خاص بین اسیران اردوگاه 2 موصل، موسوم به اردوگاه خیبریها، ایجاد کرده بود. هماهنگی، یکدستی و فعالیتهای فرهنگی و مذهبی، که از همان ابتدا هدفمند برگزار میشد، در این اردوگاه چشمگیر بوده است. | |||
ازآنجاييکه تعداد شايانتوجهي از فرماندهان جنگ و روحانيان در اين اردوگاه حضور داشتند، دشمن بعثي همواره براي پيداکردن آنها در تکاپو بود، ازجمله حسن آنجلاني معروف به حاجحسين انجيدني، فرمانده يکي از تيپهاي لشکر 5 نصر، ابطحي، علي اجاقي، عليرضا احمدي، جمشيد اردبيلي، مقداد اسکندري، وحيد اکرامي، مرتضي بختياري، بابک بهراميون، محمود پهلوان، جلال جابريان، محسن جزمي، عباس جعفري، قاسم جعفري، صمد چراندايي، سياوش حاتمي، محمد حسنزاده، رمضاني، اردشير روغني، زنگنه، زهدي، عبدالرضا سرخه، مهدي شريفات، ناصر شهبازي، سعيد عباسپور، حسين عموتايي، فرجالله فصيحيرامندي، محمد قاسمخاني، محمد کمايي، حسين گرجي، حسن مفرح، مجيد نظري، مهدي وکيلي و ... . (محمدجواد اسکافي، 1393: 43ـ46) | |||
'''حوادث و رويدادهاي مهم اردوگاه''' | |||
'''مقطع اول)''' | |||
- جداسازي و انتقال چند نفر از اسرا ازجمله دکتر حبيبالله جريري، استاندار سابق سيستانوبلوچستان، و سعيد نوذري به خارج از اردوگاه که وضعيتشان تا پايان اسارت نامعلوم بود و احتمالاً در دهة فجر سال 1359 آنها را به شهادت رساندهاند؛ | |||
- ضربوشتم وحشيانة اسرا بهدنبال اعتصاب غذاي آنها در روزهاي اول فروردين 1360؛ | |||
- حادثة معروف بلوکزني در ديماه 1360؛<sup>[6]</sup> | |||
- انتقال حدود 800 نفر از بچههاي مذهبي به اردوگاههاي ديگر در 16 شهريور 1360؛ | |||
- انتقال يک راديو از اردوگاه عنبر به اين اردوگاه توسط محمدعلي ملتجايي در سال 1360؛<sup>[7]</sup> | |||
- سوزاندن پاي علي بيات، بهبهانة برگزاري کلاس قرآن، در ارديبهشتماه 1360؛ | |||
- انتقال سيد آزادگان به اردوگاه در 17 اردیبهشت 1361 (پايان اعتصاب بلوکزني با درايت ايشان)؛ | |||
- آتشسوزي يکي از انبارهاي داخل اردوگاه در ارديبهشت 1361؛<sup>[8]</sup> | |||
- ضربوشتم يکي از مجروحان و درگيري در پي [[اعتراض]] چند نفر از اسرا به اين اقدام در 3 مرداد 1361؛<sup>[9]</sup> | |||
- برداشتن راديو از ماشين زباله توسط علي نجفي (معروف به عليفرعون)، با همکاري عليپور در سال 1361؛ | |||
- [[فرار]] موفق دو نفر از اسرا از اردوگاه در شب عيد سال 1362؛<sup>[10]</sup> | |||
- شهادت يعقوب فاتحآغبلاغ (معروف به خليل اصلان فاتح) در سال 1362؛ | |||
ـ پيداکردن يک راديو از آزادگان و شکنجهشدن حدود 40 نفر در پاييز 1362 | |||
و ... . | |||
'''مقطع دوم)''' | |||
- آمدن شيخعلي تهراني و پاسخ کوبنده اسرا به او در ماه مبارک رمضان مصادف با تيرماه 1363؛ | |||
- جمعآوري صحنة (سِن) عراقيها و درگيري با آنها که منجر به قطعشدن انگشت حسين شيري شد؛ در سال 1363 | |||
- انتقال 400 نفر از اسرا به اردوگاه اطفال در سال 1363؛ | |||
ـ جداکردن پاسداران از بسيجيها در سال 1363؛ | |||
- برگزاري اولين [[نماز]] جماعت به پيشنمازي جهان نجفي در اسفند 1363؛ | |||
- درستکردن مهر تمثال حضرت امام از پاککن و جوهر خودکار صليب براي استفاده در روز آزادي<sup>[11]</sup> در سال 1367؛ | |||
- بردن تعدادي از اسرا به عتباتِعاليات و نقاشي جمال محرر از [[عکس]] امام روي دشداشه و آويختن آن از غذاخوري حرم حضرت عباس<sup>(ع)</sup> در سال 1368 | |||
- اجراي سرود کجاييد اي شهيدان خدايي توسط گروه 42نفره در هفتة آخر شهريور مصادف با شروع جنگ، در سال 1368 | |||
و ... . | |||
----<sup>[1]</sup>. ويژة آزادگاني که صليبسرخ آنها را ثبتنام کرده است. | |||
[2] این اسیران از کسانی بودند که در ناآرامیهای غرب کشور، اسیر ضدانقلاب شده و به نیروهای بعثی تحویل داده شدند. بعضی از این افراد مانند عطاءالله تاجیک و احمد روزبهانی در اواخر سال 1358 به اسارت دشمن درآمدند. | |||
[3] از نیروهای ژاندارمری تویسرکان همدان | |||
[4] این اردوگاه دارای شماره بود و به آن موصل 1 میگفتند، بردند. بعداز مدتی، کمیتة صلیبسرخ جهانی براساس موقعیت مکانی نام این اردوگاه را به موصل 2 تغییر داد، اما اردوگاه رمادی از همان ابتدا شماره نداشت و با نام رمادی خوانده میشد، بعدها به لحاظ زمان تشکیلِ اردوگاه، رمادی 1 خوانده شد که هنوز بین اسیران به این نام معروف است. پس از بازدید کمیتة صلیبسرخ، با توجه به قرارگیری مکانی، با عنوان رمادی 6 نامگذاری شد. | |||
[5] معصومه آباد، حلیمه آزموده، شمسی بهرامی، [[فاطمه ناهیدی]] | |||
<sup>[6]</sup>. در اواخر پاييز 1360، فرمانده عراقي، سرهنگ محمد، اسرا را گرد هم آورد و اعلام کرد: «طبق قانون ژنو بايد براي ما کارِ بلوكزني کنيد و در ازاي آن حقوق بگيريد. از آسايشگاه 9 شروع کردند تا نوبت آسايشگاه 4 شد. اسراي اين آسايشگاه به اين نتيجه رسيدند که بلوکزدن براي عراقيها جايز نيست و چهبسا از اين بلوکها براي سنگرسازي استفاده شود. بنابراين زير بار بلوکزني نرفتند. عراقيها درها را بستند و فقط ده دقيقه در روز براي دستشويي درها را باز ميکردند. اين اعتصاب چهار ماه طول کشيد و سرانجام با درايت و مديريت حاجآقا ابوترابي پايان يافت. (آرشيو مؤسسة پيام آزادگان) | |||
<sup>[7]</sup>. حسين فتحي در اردوگاه عنبر با تباني جمشيد نريماني، که ارشد بود، به بيگاري رفت و دو راديو از عراقيها برداشت که يکي از اين دو راديو را محمدعلي ملتجايي زير بغلش جاسازي کرد، بهگونهاي که پارچهاي روي عصايش انداخته بود و آورد به اين اردوگاه که در نهايت در اختيار خليل فاتح قرار گرفت. (مصاحبه با کاظم کاشتکار، 1401) | |||
<sup>[8]</sup>. در اين مدت بچهها به داخل يکي از اين انبارها نفوذ کردند و وسايلي ازجمله راديو از آنجا برداشتند. اما خطاي دو نفر از بچهها اوضاع را بههم ريخت؛ يکي به نام محمد نيازي اهل سرپلذهاب و ديگري تهراني به اسم قدرت هزاوه بود، قدرت نظامي بود و محمد نيازي از بچههاي سپاه بود. اين دو باهم به انبار رفته بودند؛ معلوم نشد به چه دليل. وقتي اين دو داخل انبار بودند، انبار آتش گرفت. (علي عليدوست، 1398: 125) در اين درگيري چند قبضه سلاح، فشنگ، نارنجک، تعدادي راديو و وسايل ديگر مفقود شد. شهيد يعقوب فاتحآغبلاغ (معروف به خليل اصلان فاتح) براي خلاصي اسرا از شکنجه مسئوليت آتشسوزي و نيز مفقودشدن برخي از وسايل گمشده مانند سلاح را بهعهده گرفت و براثر شکنجة شديد بعثيها به شهادت رسيد. | |||
<sup>[9]</sup>. اين درگيري منجر به شهادت دو نفر و مجروحشدن دهپانزده نفر از اسرا شد. يکي از آنها شهيد محمد سوري از نيروهاي ژاندارمري و اهل تويسرکان همدان بود و ديگري شهيد امير باميريزاده از اهالي آغاجاري. همچنين حدود دهپانزده روز پساز اين حادثه، تعداد پانصد نفر از اسراي ساكن در اين محل را به [[اردوگاه موصل 3]] انتقال دادند. | |||
<sup>[10]</sup>. اين افراد محمدرضا عبدي و زاگرس (مجيد) ميراني، پساز 27 روز تحمل مشکلات و مشقتهاي بسيار، توانستند خود را به ايران برسانند. | |||
<sup>[11]</sup>. هنگام برگشت از عتبات و تفتيش پسازآن در آسايشگاهها کشف شد. (مصاحبه با حسن جمشيدي، 1402) | |||
[[رده:اردوگاه موصل 2]] | [[رده:اردوگاه موصل 2]] | ||
[[رده:معرفی اردوگاه موصل 2]] | [[رده:معرفی اردوگاه موصل 2]] | ||
نسخهٔ ۱۱ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۲۷
اردوگاه موصل 2 [1]
در يک نگاه
| وضعیت | |
| زمان تأسیس | مقطع اول: مهرماه 1359
مقطع دوم: اسفندماه 1362 |
| زمان انحلال | مقطع اول: اسفند 1362
مقطع دوم: مرداد 1369 |
| نام های دیگر | مقطع اول: موصل 1 قدیم
مقطع دوم: اردوگاه خیبریها |
| تعداد اسیران | آمار پایانی مقطع اول:
آمار پایانی مقطع دوم: حدود 2000 نفر |
| تعداد آسایشگاه در پایان | مقطع اول: 14 آسایشگاه
مقطع دوم: 21 آسایشگاه |
| جغرافیای اردوگاه | حدود پانزدهکیلومتری شرق شهر موصل در شمال عراق و استان نینوا، در مناطق کردنشین، هم مرز با سوریه، سومین شهر پرجمعیت عراق |
| وضعیت اقلیمی | دارای آب و هوا بری، خشک و گرم در تابستان و سرد در زمستان |
| موقعیت اردوگاه | براساس قرارگیری مکانی دومین اردوگاه موصل |
| وضعیت ظاهری | دارای دو طبقه و 15 آسایشگاه |
| ابعاد کل محوطه | حدوداً 190 در 130 متر |
| ابعاد اردوگاه | 80 × 80 |
| تعداد حمام | 6 حمام |
| تعداد دستشویی و توالت | 24 تا |
| زندان انفرادی (سجن) | 3 سلول |
| آشپزخانه (مطبخ) | یک |
| درمانگاه (صيدَليه) | یک |
| درمانگاه (مَستُوصِف) | یک |
| آرایشگاه | یک |
| خیاطخانه | یک |
| مغازه (حانوت) | یک |
| کتابخانه | یک |
| حفاظت | 4 برج مراقبت، 12 نگهبانی طبقة بالا |
موقعيت جغرافيايي و ظاهري اردوگاه
در گزارش مربوط به بازديد نمايندگان كميتة بينالمللي صليبسرخ آمده است که ساختمان اردوگاه دو طبقة مستطيلشکل به ابعاد 80×80 متر داشت که در دور حياط اندروني به ابعاد 50×150 متر ساخته شده بود.
در اين اردوگاه ابتدا شش آسايشگاه [در دو رديف]، سه آسايشگاه در قسمت شمال و سه آسايشگاه در قسمت جنوب، مورداستفاده قرار گرفت و سپس شش آسايشگاه ديگر به آن اضافه شد. در مرحلة بعد در قسمت زيرپلهها دو آسايشگاه ديگر تأسيس شد و درنهايت، تعداد آسايشگاهها به چهارده رسيد و تا پايان اسارت بههمينوضع قرار داشت. (همان: 155) «آسايشگاه 1 و 14 در طرفين راست و چپ اردوگاه در خط عرضي قرار داشتند و پنجرههاي آنها مشرف بر همة محوطة حياط اردوگاه بود؛ البته در سال 1365 ديوار دهدوازدهمتري کشيدند که اين اشراف را از بين برد. درِ ورودي بين اين دو آسايشگاه قرار داشت. (محمدجواد اسکافي، 1393: 62)
طول و عرض هر آسايشگاه بهترتيب 24 و 12 متر بود. دوازده پنجره در سمت حياط بود که هرکدام يک متر و 40 سانتيمتر طول و 70 سانتيمتر عرض داشت که با ميلههاي آهني در جلوي آن مانع ايجاد کرده بودند. هر آسايشگاه دو درِ آهني بزرگ داشت که يکي از آنها هميشه بسته بود. هر آسايشگاه شش ستون در وسط و هشت پنکه داشت. اين ساختمان به شکل قلعه و از بتون ساخته شده بود. پهناي ديوارها بيشاز 60 سانتيمتر و بلندي ساختمان حدود ده متر بود. طبقة دوم اردوگاه در اختيار خود عراقيها بود و اسرا را فقط براي شکنجه به بالا ميبردند. (شوراي علمي دانشنامة آزادگان، 1399: 345)
هريک از اين آسايشگاهها بادبزن سقفي داشت که خاموش و روشن کردنشان به اختيار اسرا بود و شانزده چراغ نئون لولهاي که در تمام طول شب روشن ميماند. شش کمد براي جادادن وسايل شخصي، چند سطل زباله و سطل آب هم در اختيارشان بود و يک لگن براي استفاده در شب و يک توالت مخصوص مردها که، برايآنکه دور از انظار باشد، در درون يک اسکلت فلزي قرار داشت و دورش را با پتو پوشانده بودند.
افسران اسير در اتاقي جاي داشتند که در ساختمان قسمت اداري و در سمت چپ ورودي اصلي قرار داشت. اسيراني که خياطي ميکردند در اتاقي به ابعاد 10 × 12 متر جاي داشتند که در سمت چپ بين سلول شمارة 5 و خوابگاه بيماران اردوگاه قرار داشت. ورودي آن يک درِ آهني بود شبيه درهايي که وصفشان آمد. از مجموع يازده پنجره، شش پنجرهاي که به بيرون مشرف بود با [ورق آهني (عليدوست)] پوشانده شده بود و [بعد نيز با بلوک ديوار کشيده بودند، همان] پنج پنجرة باقيمانده (هرکدام به ابعاد 0/70×1/40 متر) به حياط اندروني اشراف داشت. (خاجي، 1391: 158)
تاريخچه و امکانات اردوگاه
اردوگاه موصل 2 در دو مقطع تأسيس شد:
مقطع اول)
مقطع اول اردوگاه ابتدا قبلاز شروع رسمی جنگ، یعنی در مرداد سال 1359، با انتقال 61 نفر از اسیرانی[2] که پیشاز شروع رسمی جنگ به اسارت درآمده بودند، تشکیل شد. از این تعداد یازده نفر را مستقیم از سلیمانیة عراق به کرکوک آورند تا بهقول خودشان آنها را آزاد کنند که واقعیت نداشت. سیزدهچهارده نفر مانند علیاکبر یکشنبه، شهید محمد سوری[3]، سروان محمدی و ...در کرکوک به این گروه ملحق شدند. البته هنوز اردوگاه تشکل خاصی نداشت و یک پادگان نظامی بود. در بدو ورود هنوز وسایل سربازان عراقی آنجا دیده میشد! همة این اسیران به یک آسایشگاه منتقل شده بودند. علاوه بر این تعداد افراد دیگری را نیز آوردند و درنهایت تعداد اسیران به 61 نفر رسید.
بعداز تشکیل اولیه اردوگاه، قبلاز شروع رسمی جنگ، اولین گروه از اسیران ایرانی، تقریباً همزمان با اردوگاه رمادی در این اردوگاه اسکان داده شدند. اكثر اسیرانی كه در منطقة غرب مانند شهرهای سرپلذهاب، قصر شیرین و ایلام اسير شده بودند به اردوگاه رمادي منتقل كردند و اكثر اسیرانی كه در منطقة جنوب به اسارت درآمده بودند را به اردوگاه موصل 2 بردند.[4] در بین اسیران این اردوگاه افراد غیرنظامی مانند کشاورز، چوپان، کودک و سالخورده و نظامیان سپاه و ارتش نیز حضور داشتند که اغلب از مناطق جنوبی مانند خرمشهر، جادة اهواز-آبادان، آبادان – ماهشهر و ... بودند.
در میان این گروه، افرادی از گروههای علیاللهی و حتی شیطانپرست نیز حضور داشتند؛ درواقع اردوگاه موصل 2 ترکیبی از اسیران جنگی و غیرجنگی، اعماز نظامیان مرزی و ژاندارمهای رژیم سابق تا شخصیها بود که در میان آنها از همهنوع افراد دیده میشد ... . (علی علیدوست (1385)، سعید طائفهنوروز (1384)، عطاالله تاجیک (1404)،
اسیران مقطع اول از حیث ترکیبِ جمعیتی و تاریخ اسارت یا زمان عملیاتی که در آن اسیر شده بودند به چندین گروه عمده تقسیم میشوند:
اولین گروه اسیرانی بودند که قبلاز شروع رسمی جنگ، زمستان 1358 بعداز درگیری با گروهک ضدانقلاب در غرب کشور مانند منطقة اورامانات کردستان، بین مسیر پاوه-کرمانشاه و ... به اسارت درآمدند.
گروه دوم، از آزادگان این مقطع نیروهای نظامی و غیرنظامی بودند که بعداز پیشروی دشمن در ایران و محاصرة شهر قصرشیرین در مهر 1359، به اسارت درآمده بودند و در حدود دوازده روز بعد به اردوگاه موصل 2 منتقل شدند.
گروه سوم، حدود 150 نفر (بین 100 الی 150 نفر روایت شده است.) از اسیران شخصی و غیرنظامی بودند که بعداز پیشروی نیروهای بعثی در خاک ایران به همراه اعضای خانوادة خویش در گروههای متفاوت و در 25 یا 26 مهرماه 1359 به اسارت درآمده و دیماه همان سال به اردوگاه منتقل شدند.
گروه چهارم، چهار نفر بانوی اسیر غیرنظامی[5]، که بهعنوان بهیار یا برای انجامدادن مسئولیتهای دیگر در مناطق جنگی حضور داشتند و در مهرماه 1359 به اسارت دشمن درآمده بودند.
گروه پنجم، افرادی نظامی بودند که برای دفاع از کشور در مناطق مرزی حضور داشتند. آنان پساز پیشروی در منطقة عملیاتی، در محاصرة نیروهای دشمن قرار گرفتند و در تاریخ 04/08/1359 به اسارت درآمده بودند و در تاریخ 17/08/1359 نیز به اردوگاه موصل 2، مقطع اول منتقل شدند.
گروه ششم، رزمندگانی بودند که در تاریخ 25/08/1359 در عملیات پدافندی سوسنگرد به اسارت دشمن درآمده بودند و در تاریخ 17/08/1359 به اردوگاه موصل 2، مقطع اول منتقل شدند.
گروه هفتم، رزمندگانی بودند که در ادامة عملیات پدافندی سوسنگرد و در تاریخ 02/09/1359 در منطقة جلالیه به اسارت نیروهای بعثی درآمدند.
گروه هشتم، ده نفر از افراد غیرنظامی بودند که پساز پیشروی نیروهای بعثی در خاک ایران به اسارت آنان درآمدند و در تاریخ 08/10/1359 به این اردوگاه منتقل شدند.
نهمین گروه، حدود 11 نفر از رزمندگان عملیات آفندی خوارزم در تاریخ 19/10/1359 بودند.
دهمین گروه، حدود 350 نفر از رزمندگان عملیات آفندی توکل در تاریخ 20/10/1359 بودند که در تاریخ 26/10/1359 به این اردوگاه منتقل شدند.
گروه یازدهم، رزمندگانی از عملیات بازیدراز در تاریخ 26/02/1360 به این اردوگاه انتقال یافتند.
گروه دوازدهم، 150 نفر از اسیران را ،که قبلاً در اردوگاه رمادی 8 (معروف به اردوگاه عنبر و الانبار) بودند، در فروردین 1361 به اردوگاه منتقل کردند. که حاجآقا ابوترابی جزو آنها بود.
گروه دوازدهم، 300 نفر از اسیران را که تعدادی از آنها از فتحالمبين و بقیه از عملیات قبلی بودند، از اردوگاه رمادی 8 (معروف به اردوگاه عنبر و الانبار) ، در اردیبهشت 1361 به اردوگاه منتقل کردند.
گروه سیزدهم، ابتدا 500 نفر از اسیران عملیات بیتالمقدس را به اردوگاه موصل 1 (بزرگ) منتقل و 400 نفر از اسیران عملیات والفجر و رمضان را در خرداد سال 1361 به این اردوگاه آوردند.
در سوم شهریور سال 1361 800 نفر را به اردوگاه موصل 4 (معروف به موصل 3 قدیم یا حرس خمینی) منتقل کردند و گروه آخر نیز، که حدود 150 نفر از آزادگان موصل 3 (جدید) بودند در روزهای پایانی مقطع اول، یعنی در اسفند 1362به اردوگاه انتقال یافتند و حدود دو هفته بعد اردوگاه منحل شد. (شورای علمی دانشنامة آزادگان، محرمعلی آهنگران، حمید بناپور، علی بیات، عطاءالله تاجیک، احمد روزبهانی، عبدالله عابدی، علی علیدوست)
اولین اردوگاهی که صلیبسرخ از آن دیدن کرد اردوگاه موصل 2، مقطع اول (موصل 1 قدیم) بود و از شمارة یک تا هزار متعلق به اسیران این اردوگاه بود. حشمت گودرزی، که از درجهداران ارتشی بود، شمارة یک صلیبسرخ را به خود اختصاص داد. (شورای علمی دانشنامة آزادگان، 1399: 351-352)
مقطع دوم)
مقطع دوم در 12 اسفند 1362 با حضور اسیران عملیات خیبر تأسیس شد، بهایندلیل این مقطع به اردوگاه خیبریها معروف است. اسبران عملیات خیبر تا 1369 با فرازونشیبهای زیادی در این اردوگاه بودند، زیرا این افراد اولین گروهی بودند که داخل خاک عراق اسیر شدند، بههمینخاطر بهمدت یک سال به صلیبسرخ اجازه ندادند که وارد این اردوگاه شود. در زمستان 1363 هيئتي سهنفره ازطرف سازمان ملل براي بازدید از اسیران به عراق آمد و بعداز دیدار این هیئت بود که اندکی از آزار و اذیت اسیران خیبر کاسته شد.
تاریخچة حضور اسیران این مقطعِ اردوگاه به شرح زیر است:
گروه اول، اسیرانی بودند که پساز بهاسارتدرآمدن و گذراندن مراحل زندان و بازجوییهای اولیه به اردوگاه منتقل شدند که شامل 1700 نفر از اسیران عملیات خیبر و والفجر 6، از تیپهای مستقل 21 امامرضا(ع) و 15 امامحسن(ع) و لشکرهای 5 نصر خراسان، 27 محمد رسولالله(ص)، 31 عاشورا، 41 ثارالله، ولیعصر(عج)، امامحسین(ع)، علیبنابیطالب(ع)، 25 کربلا و 8 نجف اشرف و اسیران عملیات آفندی عاشورا، گشت و شناسایی در منطقة مهران، گشت و شناسایی در منطقة کوشک و طلائیه و گشت و شناسایی در مناطق متعدد بودند. نمایندگان کمیتة بینالمللی صلیبسرخ این گروه از اسیران را پساز چند ماه در تاریخ 05/10/1363 ثبتنام کردند.
گروه دوم، شامل اسیرانی از اردوگاه موصل 1 و عملیاتهای رمضان، والفجر مقدماتی، اسیران شخصی و ... هستند که نامشان در اردوگاههای دیگر ثبت و در سالهای بعد به این اردوگاه منتقل شدند.
یکی از ویژگیهای این مقطع اردوگاه، که آن را متمایز میکند، اسارت اسیران عملیات خیبر بود که بههمراه فرماندهان خود به اسارت درآمدند. حضور حدود پانزده فرمانده جنگ، که در یک اردوگاه با افراد تحتفرمان خود زندانی بودند، موجب شده بود تا آزادگان خیبر همچنان با مدیریت این افراد تصمیم بگیرند و زندگی کنند و این امر انسجامی خاص بین اسیران اردوگاه 2 موصل، موسوم به اردوگاه خیبریها، ایجاد کرده بود. هماهنگی، یکدستی و فعالیتهای فرهنگی و مذهبی، که از همان ابتدا هدفمند برگزار میشد، در این اردوگاه چشمگیر بوده است.
ازآنجاييکه تعداد شايانتوجهي از فرماندهان جنگ و روحانيان در اين اردوگاه حضور داشتند، دشمن بعثي همواره براي پيداکردن آنها در تکاپو بود، ازجمله حسن آنجلاني معروف به حاجحسين انجيدني، فرمانده يکي از تيپهاي لشکر 5 نصر، ابطحي، علي اجاقي، عليرضا احمدي، جمشيد اردبيلي، مقداد اسکندري، وحيد اکرامي، مرتضي بختياري، بابک بهراميون، محمود پهلوان، جلال جابريان، محسن جزمي، عباس جعفري، قاسم جعفري، صمد چراندايي، سياوش حاتمي، محمد حسنزاده، رمضاني، اردشير روغني، زنگنه، زهدي، عبدالرضا سرخه، مهدي شريفات، ناصر شهبازي، سعيد عباسپور، حسين عموتايي، فرجالله فصيحيرامندي، محمد قاسمخاني، محمد کمايي، حسين گرجي، حسن مفرح، مجيد نظري، مهدي وکيلي و ... . (محمدجواد اسکافي، 1393: 43ـ46)
حوادث و رويدادهاي مهم اردوگاه
مقطع اول)
- جداسازي و انتقال چند نفر از اسرا ازجمله دکتر حبيبالله جريري، استاندار سابق سيستانوبلوچستان، و سعيد نوذري به خارج از اردوگاه که وضعيتشان تا پايان اسارت نامعلوم بود و احتمالاً در دهة فجر سال 1359 آنها را به شهادت رساندهاند؛
- ضربوشتم وحشيانة اسرا بهدنبال اعتصاب غذاي آنها در روزهاي اول فروردين 1360؛
- حادثة معروف بلوکزني در ديماه 1360؛[6]
- انتقال حدود 800 نفر از بچههاي مذهبي به اردوگاههاي ديگر در 16 شهريور 1360؛
- انتقال يک راديو از اردوگاه عنبر به اين اردوگاه توسط محمدعلي ملتجايي در سال 1360؛[7]
- سوزاندن پاي علي بيات، بهبهانة برگزاري کلاس قرآن، در ارديبهشتماه 1360؛
- انتقال سيد آزادگان به اردوگاه در 17 اردیبهشت 1361 (پايان اعتصاب بلوکزني با درايت ايشان)؛
- آتشسوزي يکي از انبارهاي داخل اردوگاه در ارديبهشت 1361؛[8]
- ضربوشتم يکي از مجروحان و درگيري در پي اعتراض چند نفر از اسرا به اين اقدام در 3 مرداد 1361؛[9]
- برداشتن راديو از ماشين زباله توسط علي نجفي (معروف به عليفرعون)، با همکاري عليپور در سال 1361؛
- فرار موفق دو نفر از اسرا از اردوگاه در شب عيد سال 1362؛[10]
- شهادت يعقوب فاتحآغبلاغ (معروف به خليل اصلان فاتح) در سال 1362؛
ـ پيداکردن يک راديو از آزادگان و شکنجهشدن حدود 40 نفر در پاييز 1362
و ... .
مقطع دوم)
- آمدن شيخعلي تهراني و پاسخ کوبنده اسرا به او در ماه مبارک رمضان مصادف با تيرماه 1363؛
- جمعآوري صحنة (سِن) عراقيها و درگيري با آنها که منجر به قطعشدن انگشت حسين شيري شد؛ در سال 1363
- انتقال 400 نفر از اسرا به اردوگاه اطفال در سال 1363؛
ـ جداکردن پاسداران از بسيجيها در سال 1363؛
- برگزاري اولين نماز جماعت به پيشنمازي جهان نجفي در اسفند 1363؛
- درستکردن مهر تمثال حضرت امام از پاککن و جوهر خودکار صليب براي استفاده در روز آزادي[11] در سال 1367؛
- بردن تعدادي از اسرا به عتباتِعاليات و نقاشي جمال محرر از عکس امام روي دشداشه و آويختن آن از غذاخوري حرم حضرت عباس(ع) در سال 1368
- اجراي سرود کجاييد اي شهيدان خدايي توسط گروه 42نفره در هفتة آخر شهريور مصادف با شروع جنگ، در سال 1368
و ... .
[1]. ويژة آزادگاني که صليبسرخ آنها را ثبتنام کرده است.
[2] این اسیران از کسانی بودند که در ناآرامیهای غرب کشور، اسیر ضدانقلاب شده و به نیروهای بعثی تحویل داده شدند. بعضی از این افراد مانند عطاءالله تاجیک و احمد روزبهانی در اواخر سال 1358 به اسارت دشمن درآمدند.
[3] از نیروهای ژاندارمری تویسرکان همدان
[4] این اردوگاه دارای شماره بود و به آن موصل 1 میگفتند، بردند. بعداز مدتی، کمیتة صلیبسرخ جهانی براساس موقعیت مکانی نام این اردوگاه را به موصل 2 تغییر داد، اما اردوگاه رمادی از همان ابتدا شماره نداشت و با نام رمادی خوانده میشد، بعدها به لحاظ زمان تشکیلِ اردوگاه، رمادی 1 خوانده شد که هنوز بین اسیران به این نام معروف است. پس از بازدید کمیتة صلیبسرخ، با توجه به قرارگیری مکانی، با عنوان رمادی 6 نامگذاری شد.
[5] معصومه آباد، حلیمه آزموده، شمسی بهرامی، فاطمه ناهیدی
[6]. در اواخر پاييز 1360، فرمانده عراقي، سرهنگ محمد، اسرا را گرد هم آورد و اعلام کرد: «طبق قانون ژنو بايد براي ما کارِ بلوكزني کنيد و در ازاي آن حقوق بگيريد. از آسايشگاه 9 شروع کردند تا نوبت آسايشگاه 4 شد. اسراي اين آسايشگاه به اين نتيجه رسيدند که بلوکزدن براي عراقيها جايز نيست و چهبسا از اين بلوکها براي سنگرسازي استفاده شود. بنابراين زير بار بلوکزني نرفتند. عراقيها درها را بستند و فقط ده دقيقه در روز براي دستشويي درها را باز ميکردند. اين اعتصاب چهار ماه طول کشيد و سرانجام با درايت و مديريت حاجآقا ابوترابي پايان يافت. (آرشيو مؤسسة پيام آزادگان)
[7]. حسين فتحي در اردوگاه عنبر با تباني جمشيد نريماني، که ارشد بود، به بيگاري رفت و دو راديو از عراقيها برداشت که يکي از اين دو راديو را محمدعلي ملتجايي زير بغلش جاسازي کرد، بهگونهاي که پارچهاي روي عصايش انداخته بود و آورد به اين اردوگاه که در نهايت در اختيار خليل فاتح قرار گرفت. (مصاحبه با کاظم کاشتکار، 1401)
[8]. در اين مدت بچهها به داخل يکي از اين انبارها نفوذ کردند و وسايلي ازجمله راديو از آنجا برداشتند. اما خطاي دو نفر از بچهها اوضاع را بههم ريخت؛ يکي به نام محمد نيازي اهل سرپلذهاب و ديگري تهراني به اسم قدرت هزاوه بود، قدرت نظامي بود و محمد نيازي از بچههاي سپاه بود. اين دو باهم به انبار رفته بودند؛ معلوم نشد به چه دليل. وقتي اين دو داخل انبار بودند، انبار آتش گرفت. (علي عليدوست، 1398: 125) در اين درگيري چند قبضه سلاح، فشنگ، نارنجک، تعدادي راديو و وسايل ديگر مفقود شد. شهيد يعقوب فاتحآغبلاغ (معروف به خليل اصلان فاتح) براي خلاصي اسرا از شکنجه مسئوليت آتشسوزي و نيز مفقودشدن برخي از وسايل گمشده مانند سلاح را بهعهده گرفت و براثر شکنجة شديد بعثيها به شهادت رسيد.
[9]. اين درگيري منجر به شهادت دو نفر و مجروحشدن دهپانزده نفر از اسرا شد. يکي از آنها شهيد محمد سوري از نيروهاي ژاندارمري و اهل تويسرکان همدان بود و ديگري شهيد امير باميريزاده از اهالي آغاجاري. همچنين حدود دهپانزده روز پساز اين حادثه، تعداد پانصد نفر از اسراي ساكن در اين محل را به اردوگاه موصل 3 انتقال دادند.
[10]. اين افراد محمدرضا عبدي و زاگرس (مجيد) ميراني، پساز 27 روز تحمل مشکلات و مشقتهاي بسيار، توانستند خود را به ايران برسانند.
[11]. هنگام برگشت از عتبات و تفتيش پسازآن در آسايشگاهها کشف شد. (مصاحبه با حسن جمشيدي، 1402)