ستارگان بهبهو( کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|ستارگان بهبهو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهاني است === فرداده کتاب === ن'''ويسنده:''' محمدجواد اسکافي '''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند  '''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' ندا اسمعيلي  '''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' خانه چاپ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:ستارگان بهبهو.jpg|بندانگشتی|ستارگان بهبهو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهاني است]]
[[پرونده:ستارگان بهبهو.jpg|بندانگشتی|ستارگان بهبهو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهانی است]]'''ستارگان بِهبَهُو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهانی است.'''


=== فرداده کتاب ===
=== فرداده کتاب ===
ن'''ويسنده:''' محمدجواد اسکافي
ن'''ویسنده:''' محمدجواد اسکافی


'''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند   
'''ویراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند   


'''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' ندا اسمعيلي 
'''حروف‌چین و صفحه‌آرا:''' ندا اسمعیلی 


'''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' خانه چاپ کتاب
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' خانه چاپ کتاب


'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1396  
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1396  
خط ۱۴: خط ۱۴:
'''شمارگان:''' 1000  
'''شمارگان:''' 1000  


'''قيمت پشت جلد:''' 196000 ريال
'''قیمت پشت جلد:''' 196000 ریال


'''تعداد صفحات:''' 392  
'''تعداد صفحات:''' 392  
خط ۲۰: خط ۲۰:
'''شابک:''' 6-20-8520-600-978
'''شابک:''' 6-20-8520-600-978


'''قطع کتاب:''' رقعي
'''قطع کتاب:''' رقعی


'''نوع کتاب:''' خاطره  
'''نوع کتاب:''' خاطره  


=== معرفي کتاب ===
=== معرفی کتاب ===
ستارگان بِهبَهُو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهاني است. اين کتاب از روزهاي شور و شعور انقلابي اين دلاورمردان تا روزهاي جنگ و اسارت حکايت مي‌کند. ممکن است در بخش‌هايي از اين اثر ارزشمند به لحاظ خاطرات مشترک، تشابهاتي نيز به چشم بخورد که صلاح به حذف و يا تعديل آن نبود، زيرا هر حادثه و واقعه اين مکتوب به تنهايي از منظر راوي نيز قابل تأمل خواهد بود...کتاب ستارگان بِهبَهُوبه اهتمام محمدجواد اسکافي جانباز و آزادة خوزستاني به نگارش درآمد.
ستارگان بِهبَهُو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهانی است. این کتاب از روزهای شور و شعور انقلابی این دلاورمردان تا روزهای جنگ و [[اسارت و اسیران|اسارت]] حکایت می‌کند. ممکن است در بخش‌هایی از این اثر ارزشمند به لحاظ خاطرات مشترک، تشابهاتی نیز به چشم بخورد که صلاح به حذف و یا تعدیل آن نبود، زیرا هر حادثه و واقعه این مکتوب به تنهایی از منظر راوی نیز قابل تأمل خواهد بود...کتاب ستارگان بِهبَهُوبه اهتمام محمدجواد اسکافی جانباز و آزاده خوزستانی به نگارش درآمد.


محمدجواد اسکافي سال 1362 در عمليات خيبر به اسارت درآمد. اين آزاده مدت کوتاهي در موصل 3 اسکان داشت و بقية سال‌هاي اسارت او در اردوگاه موصل 1 کمپ 2 سپري شد.
محمدجواد اسکافی سال 1362 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A8%D8%B1#:~:text=%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%DB%B3,%D8%A7%D8%B2%20%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C%20%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF. عملیات خیبر] به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد. این آزاده مدت کوتاهی در [[اردوگاه موصل 3]] اسکان داشت و بقیه سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] او در [[اردوگاه موصل 1]] (کمپ 2) سپری شد.


=== گزيده‌اي از محتواي کتاب ===
=== گزیده‌ای از محتوای کتاب ===
پنج‌شنبه شب بود و بچه‌ها درحال خواندن دعاي کميل. سرباز عراقي از پشت پنجره نگاه مي‌کرد شايد بتواند دعاخوان را شناسايي کند اما او پشت ستونِ وسط آسايشگاه نشسته بود و ديدنش کمي مشکل بود. مداح، رسول آقا بالا‌زاده از بچه‌هاي تبريز بود. سرباز عراقي، مسئول آسايشگاه، آقاي رسولي را صدا زد و گفت: «چه کسي دعا مي‌خواند؟ او را معرفي کن.» مسئول آسايشگاه پاسخ داد: «همه دعا مي‌خوانند هرکس براي خودش، چه کسي را معرفي کنم؟» سرباز عراقي تهديد کرد که فردا در صف آمار او را به افسر عراقي معرفي مي‌کنم، اما اگر الان بيايد او را مي‌بخشم! سرباز رفت و صبح روز بعد در صف آمار به چهره‌ها خيره شد تا دعاخوان مورد نظر را پيدا کند. نمي‌دانم با اطمينان و يا به‌طور اتفاقي رسول را از صف بيرون کشيد و گفت: «تو ديشب دعا مي‌خواندي؟» در همين حين آقاي راشد بلند شد و گفت: «من ديشب دعا مي‌خواندم» رسول نيز با ديدن اين صحنه به زبان آمد و گفت: «نه خودم بودم من دعا مي‎‌خواندم.» سرباز متحير شد که چه خبر است؟ افسر عراقي براي آمار آمد و ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.
پنج‌شنبه شب بود و بچه‌ها درحال خواندن [[دعا و توسل|دعا]]<nowiki/>ی کمیل. سرباز عراقی از پشت پنجره نگاه می‌کرد شاید بتواند دعاخوان را شناسایی کند اما او پشت ستونِ وسط آسایشگاه نشسته بود و دیدنش کمی مشکل بود. مداح، رسول آقا بالا‌زاده از بچه‌های تبریز بود. سرباز عراقی، مسئول آسایشگاه، آقای رسولی را صدا زد و گفت: «چه کسی [[دعا و توسل|دعا]] می‌خواند؟ او را معرفی کن.» مسئول آسایشگاه پاسخ داد: «همه [[دعا و توسل|دعا]] می‌خوانند هرکس برای خودش، چه کسی را معرفی کنم؟» سرباز عراقی تهدید کرد که فردا در صف [[آمار]] او را به افسر عراقی معرفی می‌کنم، اما اگر الان بیاید او را می‌بخشم! سرباز رفت و صبح روز بعد در صف [[آمار]] به چهره‌ها خیره شد تا دعاخوان مورد نظر را پیدا کند. نمی‌دانم با اطمینان و یا به‌طور اتفاقی رسول را از صف بیرون کشید و گفت: «تو دیشب [[دعا و توسل|دعا]] می‌خواندی؟» در همین حین آقای راشد بلند شد و گفت: «من دیشب [[دعا و توسل|دعا]] می‌خواندم» رسول نیز با دیدن این صحنه به زبان آمد و گفت: «نه خودم بودم من [[دعا و توسل|دعا]] می‎‌خواندم.» سرباز متحیر شد که چه خبر است؟ افسر عراقی برای [[آمار]] آمد و ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۰۳

ستارگان بهبهو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهانی است

ستارگان بِهبَهُو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهانی است.

فرداده کتاب

نویسنده: محمدجواد اسکافی

ویراستار: فرزانه قلعه‌قوند 

حروف‌چین و صفحه‌آرا: ندا اسمعیلی 

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب

نوبت و سال چاپ: اول، 1396

شمارگان: 1000

قیمت پشت جلد: 196000 ریال

تعداد صفحات: 392

شابک: 6-20-8520-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع کتاب: خاطره

معرفی کتاب

ستارگان بِهبَهُو خاطرات 62 نفر از آزادگان بهبهانی است. این کتاب از روزهای شور و شعور انقلابی این دلاورمردان تا روزهای جنگ و اسارت حکایت می‌کند. ممکن است در بخش‌هایی از این اثر ارزشمند به لحاظ خاطرات مشترک، تشابهاتی نیز به چشم بخورد که صلاح به حذف و یا تعدیل آن نبود، زیرا هر حادثه و واقعه این مکتوب به تنهایی از منظر راوی نیز قابل تأمل خواهد بود...کتاب ستارگان بِهبَهُوبه اهتمام محمدجواد اسکافی جانباز و آزاده خوزستانی به نگارش درآمد.

محمدجواد اسکافی سال 1362 در عملیات خیبر به اسارت درآمد. این آزاده مدت کوتاهی در اردوگاه موصل 3 اسکان داشت و بقیه سال‌های اسارت او در اردوگاه موصل 1 (کمپ 2) سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

پنج‌شنبه شب بود و بچه‌ها درحال خواندن دعای کمیل. سرباز عراقی از پشت پنجره نگاه می‌کرد شاید بتواند دعاخوان را شناسایی کند اما او پشت ستونِ وسط آسایشگاه نشسته بود و دیدنش کمی مشکل بود. مداح، رسول آقا بالا‌زاده از بچه‌های تبریز بود. سرباز عراقی، مسئول آسایشگاه، آقای رسولی را صدا زد و گفت: «چه کسی دعا می‌خواند؟ او را معرفی کن.» مسئول آسایشگاه پاسخ داد: «همه دعا می‌خوانند هرکس برای خودش، چه کسی را معرفی کنم؟» سرباز عراقی تهدید کرد که فردا در صف آمار او را به افسر عراقی معرفی می‌کنم، اما اگر الان بیاید او را می‌بخشم! سرباز رفت و صبح روز بعد در صف آمار به چهره‌ها خیره شد تا دعاخوان مورد نظر را پیدا کند. نمی‌دانم با اطمینان و یا به‌طور اتفاقی رسول را از صف بیرون کشید و گفت: «تو دیشب دعا می‌خواندی؟» در همین حین آقای راشد بلند شد و گفت: «من دیشب دعا می‌خواندم» رسول نیز با دیدن این صحنه به زبان آمد و گفت: «نه خودم بودم من دعا می‎‌خواندم.» سرباز متحیر شد که چه خبر است؟ افسر عراقی برای آمار آمد و ... [۱].

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،