اسرای متاهل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «وضعیت اسرای متأهل جنگ تحمیلی در دوران اسارت. طبق آمار مؤسسه پيام آزادگان، حدود 17 درصد از اسرای جنگ تحمیلی متأهل بودند.     اسراي متأهل به‌خصوص آنها كه دارای فرزند بودند، بیش از دیگر اسرا دچار سردرگمی و ناراحتی و آلام روحی می‌شدند. بلاتکلیفی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
وضعیت اسرای متأهل جنگ تحمیلی در دوران اسارت.
'''وضعیت اسرای متأهل جنگ تحمیلی در دوران اسارت.'''


طبق آمار مؤسسه پيام آزادگان، حدود 17 درصد از اسرای جنگ تحمیلی متأهل بودند.
طبق آمار مؤسسه پيام آزادگان، حدود 17 درصد از اسرای جنگ تحمیلی متأهل بودند. اسراي متأهل به‌خصوص آنها كه دارای فرزند بودند، بیش از دیگر اسرا دچار سردرگمی و ناراحتی و آلام روحی می‌شدند. بلاتکلیفی و سردرگمی و ازطرفی احساس تعهد نسبت به همسر و فرزندان و اینکه امور زندگی آنان پس از اسارت چگونه می‌گذرد، همواره فکر و ذهن اسرای متأهل را به خود مشغول می‌کرد. تحمل و صبوری بر این رنج عظیم میسر نمی‌شد مگر با توکل و توسل به خداوند و یاری جستن از او و امید به اینکه روزی از قید اسارت آزاد خواهند شد.


    اسراي متأهل به‌خصوص آنها كه دارای فرزند بودند، بیش از دیگر اسرا دچار سردرگمی و ناراحتی و آلام روحی می‌شدند. بلاتکلیفی و سردرگمی و ازطرفی احساس تعهد نسبت به همسر و فرزندان و اینکه امور زندگی آنان پس از اسارت چگونه می‌گذرد، همواره فکر و ذهن اسرای متأهل را به خود مشغول می‌کرد. تحمل و صبوری بر این رنج عظیم میسر نمی‌شد مگر با توکل و توسل به خداوند و یاری جستن از او و امید به اینکه روزی از قید اسارت آزاد خواهند شد.
    ازیک‌طرف عشق و علاقة اسیر متأهل به همسر و فرزند(ان) و خودخواهی‌ دروني‌اش مانع می‌شد اختیار و اجازة طلاق و جدایی به همسرش بدهد. از‌سوي‌ديگر هم نمي‌خواست همسرش پایبندِ آیندة مبهم و نامشخص او شود. اين تضادهای فکری، اسیر متأهل را تحت‌فشار قرار می‌داد، تا یکی از اين دو راه را انتخاب کند و اکثریت قریب‌به‌اتفاق هم راه دوم را انتخاب می‌کردند. اسرایی که امکان نامه‌نگاری با همسرانشان را داشتند- اگر از سانسور عراقی‌ها و گروهک منافقين و دستكاري نامه‌ها در امان می‌ماندند- به آنها اجازه می‌دادند راه و مسیر زندگی‌شان را خودشان انتخاب کنند. اعضای گروهک [[منافقین]] علاوه‌بر جلوگیری از ارسال نامه‌های اسرا به ایران، نامه‌هايی غیرواقعی نيز به نام اسرا می‌نوشتند؛ اخباری مبنی‌بر طلاق غیابی همسران اسراي متاهل را بین سايرين پخش می‌کردند؛ همچنين با کنترل دقیق نامه‌های افراد و آگاهی کامل از مضامین آنها، با درج اخبار کذب و خبرهای مأیوس‌کننده از خانواده‌ها در لابه‌لای نامه‌های ارسال‌شده، مانند: درج خبر فوت یا طلاق همسر یا بیماری او، سعی داشتند بین اسرا جنگ روانی ایجاد کنند و با تحمیل فشار روحی و روانی، اسرا را از مقاومت و پایبندی به اعتقادات خود و تعهد به میهن بازدارند و به‌سوی [[پناهندگی]] به کشور عراق بکشانند<ref name=":0">عزیزی، مجتبی (1389). «نگاهی به وضعیت اسیران ایرانی در عراق.» تهران: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، مقاله</ref> . (← [[منافقین]] )


    ازیک‌طرف عشق و علاقة اسیر متأهل به همسر و فرزند(ان) و خودخواهی‌ دروني‌اش مانع می‌شد اختیار و اجازة طلاق و جدایی به همسرش بدهد. از‌سوي‌ديگر هم نمي‌خواست همسرش پایبندِ آیندة مبهم و نامشخص او شود. اين تضادهای فکری، اسیر متأهل را تحت‌فشار قرار می‌داد، تا یکی از اين دو راه را انتخاب کند و اکثریت قریب‌به‌اتفاق هم راه دوم را انتخاب می‌کردند. اسرایی که امکان نامه‌نگاری با همسرانشان را داشتند- اگر از سانسور عراقی‌ها و گروهک منافقين و دستكاري نامه‌ها در امان می‌ماندند- به آنها اجازه می‌دادند راه و مسیر زندگی‌شان را خودشان انتخاب کنند. اعضای گروهک منافقين علاوه‌بر جلوگیری از ارسال نامه‌های اسرا به ایران، نامه‌هايی غیرواقعی نيز به نام اسرا می‌نوشتند؛ اخباری مبنی‌بر طلاق غیابی همسران اسراي متاهل را بین سايرين پخش می‌کردند؛ همچنين با کنترل دقیق نامه‌های افراد و آگاهی کامل از مضامین آنها، با درج اخبار کذب و خبرهای مأیوس‌کننده از خانواده‌ها در لابه‌لای نامه‌های ارسال‌شده، مانند: درج خبر فوت یا طلاق همسر یا بیماری او، سعی داشتند بین اسرا جنگ روانی ایجاد کنند و با تحمیل فشار روحی و روانی، اسرا را از مقاومت و پایبندی به اعتقادات خود و تعهد به میهن بازدارند و به‌سوی پناهندگی به کشور عراق بکشانند. (عزیزی، 1389) (← منافقين)
    اما عدة کثیری از اسرای اردوگاه‌هایی که در فهرست [[صلیب سرخ]] ثبت نشده بود، از امکان [[نامه نگاری]] برخوردار نبودند. اسیر ثبت‌نام‌نشده تا واپسین روزهای اسارت خبر نداشت که آیا خانواده و همسرش، او را شهید و مفقودالاثر فرض کرده‌اند؟ آیا همسرش منتظر او مانده یا ازدواج کرده است؟ آیا اصلاً زنده است؟ چه بلایی بعد از اسارت او بر سر همسر و فرزندانش آمده؟ حتي، تعدادی از اين اسرای متأهل كه در هنگام اسارت  منتظر تولد فرزندشان بودند، نمی‌دانستند آيا دارای فرزند شده‌اند يا فرزندشان سالم به دنيا آمده است يا خير؟ اما این شانس برای اسرای ثبت‌نام‌شده محفوظ بود. هرچند که دانستن اینکه دارای فرزند شده‌اند، رنج مضاعفی بر تألمات روحی اسیر متأهل بود و حسرت دیدار فرزند را هر لحظه در دل داشت.  


    اما عدة کثیری از اسرای اردوگاه‌هایی که در فهرست صلیب سرخ ثبت نشده بود، از امکان نامه‌نگاري برخوردار نبودند. اسیر ثبت‌نام‌نشده تا واپسین روزهای اسارت خبر نداشت که آیا خانواده و همسرش، او را شهید و مفقودالاثر فرض کرده‌اند؟ آیا همسرش منتظر او مانده یا ازدواج کرده است؟ آیا اصلاً زنده است؟ چه بلایی بعد از اسارت او بر سر همسر و فرزندانش آمده؟ حتي، تعدادی از اين اسرای متأهل كه در هنگام اسارت  منتظر تولد فرزندشان بودند، نمی‌دانستند آيا دارای فرزند شده‌اند يا فرزندشان سالم به دنيا آمده است يا خير؟ اما این شانس برای اسرای ثبت‌نام‌شده محفوظ بود. هرچند که دانستن اینکه دارای فرزند شده‌اند، رنج مضاعفی بر تألمات روحی اسیر متأهل بود و حسرت دیدار فرزند را هر لحظه در دل داشت.  
    همسران اسرا نيز در سال‌های اسارت همسر و نبود پشتیبان و تکیه‌گاه زندگی‌ رنج‌هاي فراواني را تحمل كرده‌اند. مادر باید نقش پدر را در خانواده ایفا مي‌کرد و با همة توان تلاش مي‌كرد این خلأ برای فرزندان آن‌چنان پررنگ و آزاردهنده به چشم نیاید. دومین عاملی که زندگی در شرایط اسارت همسر را برای آنان سخت می‌کرد، مسئولیت گذران امور مادی بود، در شرایطی که مرد خانواده حضور نداشت. زن باید بار مسئولیت بزرگ کردن فرزندان و تامين مادی خانواده‌ و البته زخم‌زبان‌ها و طعنه‌های اطرافیان را تحمل می‌کرد. شاید بتوان گفت بیشترین موضوعی که موجب رنجش همسران آزادگان شده‌، البته اسرا که در طول دوران اسارت فرصت نامه‌نگاری داشته‌اند، درخواست همسر از آنها براي طلاق و جدایی بوده است. هرچند به همسرشان حق می‌دادند که چنین درخواستی از آنان داشته باشد و این از سر خیرخواهی بوده است، اما آنان از این دست نامه‌ها به‌عنوان خاطرات تلخ زندگی‌شان یاد می‌کنند: «از من خواستند برايش نامه بنويسيم. من هم كوتاه نوشتم: حسين عزيز سلام... بعد از شانزده سال حيراني و بي‌خبري از تو نامه‌ات رسيد... در اوج بي‌خبري براي تو صبر كردم و تو خيلي راحت مي‌نويسي برو ازدواج كن... بنياد شهيد سال‌ها پيش اين حجت را، كه تو امروز بر من تمام كردي، بر ما تمام كرده بود. در تمام اين سال‌هاي سخت چهرة علي پيش رويم بود و اميد زندگي‌ام... پس ازدواج را فراموش كردم... زندگي برايم سخت شده... ولي چه بايد بكنم... سعي مي‌كنم قوي باشم.» <ref>جعفريان، گلستان (1393). روزهاي بي‌آينه. خاطرات منيژه لشگري. چ سوم، تهران: سوره مهر.</ref>.البته تعداد بسیار محدودی از اسرا، که فرزند نداشتند، يا به اصرار خود يا تقاضاي همسر از يكديگر جدا شدند.


    همسران اسرا نيز در سال‌های اسارت همسر و نبود پشتیبان و تکیه‌گاه زندگی‌ رنج‌هاي فراواني را تحمل كرده‌اند. مادر باید نقش پدر را در خانواده ایفا مي‌کرد و با همة توان تلاش مي‌كرد این خلأ برای فرزندان آن‌چنان پررنگ و آزاردهنده به چشم نیاید. دومین عاملی که زندگی در شرایط اسارت همسر را برای آنان سخت می‌کرد، مسئولیت گذران امور مادی بود، در شرایطی که مرد خانواده حضور نداشت. زن باید بار مسئولیت بزرگ کردن فرزندان و تامين مادی خانواده‌ و البته زخم‌زبان‌ها و طعنه‌های اطرافیان را تحمل می‌کرد. شاید بتوان گفت بیشترین موضوعی که موجب رنجش همسران آزادگان شده‌، البته اسرا که در طول دوران اسارت فرصت نامه‌نگاری داشته‌اند، درخواست همسر از آنها براي طلاق و جدایی بوده است. هرچند به همسرشان حق می‌دادند که چنین درخواستی از آنان داشته باشد و این از سر خیرخواهی بوده است، اما آنان از این دست نامه‌ها به‌عنوان خاطرات تلخ زندگی‌شان یاد می‌کنند: «از من خواستند برايش نامه بنويسيم. من هم كوتاه نوشتم: حسين عزيز سلام... بعد از شانزده سال حيراني و بي‌خبري از تو نامه‌ات رسيد... در اوج بي‌خبري براي تو صبر كردم و تو خيلي راحت مي‌نويسي برو ازدواج كن... بنياد شهيد سال‌ها پيش اين حجت را، كه تو امروز بر من تمام كردي، بر ما تمام كرده بود. در تمام اين سال‌هاي سخت چهرة علي پيش رويم بود و اميد زندگي‌ام... پس ازدواج را فراموش كردم... زندگي برايم سخت شده... ولي چه بايد بكنم... سعي مي‌كنم قوي باشم.» (جعفريان، 1396: 94) البته تعداد بسیار محدودی از اسرا، که فرزند نداشتند، يا به اصرار خود يا تقاضاي همسر از يكديگر جدا شدند.
    تعداد انگشت‌شماري از اسرای متأهلِ مفقودالاثر نيز، وقتی روزهای واپسین اسارت ثبت‌نام شدند و به ایران بازگشتند، ناباورانه با طلاق و جدایی همسرشان مواجه گردیدند و باخبر شدند که همسرشان با شخص دیگری ازدواج کرده یا بدتر از آن شخص مذکور، یکی از بستگان آنها و گاهي برادرشان بوده است. در چنین شرایطی مشکلات روحی عدیده و توان‌فرسایی برای دو طرف به‌خصوص اسیر تازه‌آزاد‌شده پدیدار مي‌شد که گاه موجبات منزوی یا بستری شدن فرد در آسایشگاه‌های روانی را فراهم کرده است<ref name=":0" /> .


    تعداد انگشت‌شماري از اسرای متأهلِ مفقودالاثر نيز، وقتی روزهای واپسین اسارت ثبت‌نام شدند و به ایران بازگشتند، ناباورانه با طلاق و جدایی همسرشان مواجه گردیدند و باخبر شدند که همسرشان با شخص دیگری ازدواج کرده یا بدتر از آن شخص مذکور، یکی از بستگان آنها و گاهي برادرشان بوده است. در چنین شرایطی مشکلات روحی عدیده و توان‌فرسایی برای دو طرف به‌خصوص اسیر تازه‌آزاد‌شده پدیدار مي‌شد که گاه موجبات منزوی یا بستری شدن فرد در آسایشگاه‌های روانی را فراهم کرده است. (عزیزی، 1389)
    پس از آزادي، یکی از موضوعات شاخص و مشکلات مهم، عدم ارتباط‌گيري و فاصله گرفتن فرزندان از پدرِ اسير خانواده بود: «علي اوايل با حسين غريبگي مي‌كرد؛ پدرش را به اسم كوچك صدا مي‌كرد. انگار نمي‌توانست راحت بگويد «پدر». مي‌فهميدم دوست دارد حسين را در آغوش بگيرد و ببوسد، اما چيزي مانع بود: نه حسين بزرگ شدن علي را ديده بود و حس كرده بود و نه علي هيچ‌وقت فهميده بود پدرش كيست و چه حسي به او دارد. آنها نمي‌توانستند يكديگر را جذب كنند.» <ref name=":0" />. اين مسئله در فرزندان دختر نمود بيشتري داشت. فرزندان دختری که به سن تکلیف رسیده‌ بودند، تا مدتی جلوی پدر چادر سر کرده و از او رو می‌گرفتند، انگار که غریبه‌ای در خانه است و آنان راحت نیستند. رفع این معضل بسیار اساسی نيازمند تلاش فراوان و تدبير پدر آزاده و همسر بود و روش‌های متفاوتی به‌کار مي‌بردند تا به‌مرور زمان فرزندان با پدر خانواده خو گرفته و به وجود او در خانه نه تنها عادت کرده بلکه به‌عنوان یک نیاز نگریسته‌اند و کار بر آزادگانی که سال‌های سال مفقودالاثر بودند، بسیار سخت‌تر از اسرای ثبت‌نام‌شده بود. زیرا در اینجا همسر نیز به جمع فرزندان اضافه شده و آنان در مدت زمان طولانی‌تری موفق شدند به اینکه جایگاه خود را در خانواده و نزد همسر و فرزندان تثبیت كنند.
 
    پس از آزادي، یکی از موضوعات شاخص و مشکلات مهم، عدم ارتباط‌گيري و فاصله گرفتن فرزندان از پدرِ اسير خانواده بود: «علي اوايل با حسين غريبگي مي‌كرد؛ پدرش را به اسم كوچك صدا مي‌كرد. انگار نمي‌توانست راحت بگويد «پدر». مي‌فهميدم دوست دارد حسين را در آغوش بگيرد و ببوسد، اما چيزي مانع بود: نه حسين بزرگ شدن علي را ديده بود و حس كرده بود و نه علي هيچ‌وقت فهميده بود پدرش كيست و چه حسي به او دارد. آنها نمي‌توانستند يكديگر را جذب كنند.» (همان: 113-114) اين مسئله در فرزندان دختر نمود بيشتري داشت. فرزندان دختری که به سن تکلیف رسیده‌ بودند، تا مدتی جلوی پدر چادر سر کرده و از او رو می‌گرفتند، انگار که غریبه‌ای در خانه است و آنان راحت نیستند. رفع این معضل بسیار اساسی نيازمند تلاش فراوان و تدبير پدر آزاده و همسر بود و روش‌های متفاوتی به‌کار مي‌بردند تا به‌مرور زمان فرزندان با پدر خانواده خو گرفته و به وجود او در خانه نه تنها عادت کرده بلکه به‌عنوان یک نیاز نگریسته‌اند و کار بر آزادگانی که سال‌های سال مفقودالاثر بودند، بسیار سخت‌تر از اسرای ثبت‌نام‌شده بود. زیرا در اینجا همسر نیز به جمع فرزندان اضافه شده و آنان در مدت زمان طولانی‌تری موفق شدند به اینکه جایگاه خود را در خانواده و نزد همسر و فرزندان تثبیت كنند.
 
'''کتاب‌شناسی'''


=== '''کتاب‌شناسی''' ===
پایگاه خبری، تحلیلی مطالعات تروریسم، «هابیلیان» .مروری بر اعمال منافقین در اردوگاه‌های اسرا، 25 آذر 1395.
پایگاه خبری، تحلیلی مطالعات تروریسم، «هابیلیان» .مروری بر اعمال منافقین در اردوگاه‌های اسرا، 25 آذر 1395.



نسخهٔ ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۳۱

وضعیت اسرای متأهل جنگ تحمیلی در دوران اسارت.

طبق آمار مؤسسه پيام آزادگان، حدود 17 درصد از اسرای جنگ تحمیلی متأهل بودند. اسراي متأهل به‌خصوص آنها كه دارای فرزند بودند، بیش از دیگر اسرا دچار سردرگمی و ناراحتی و آلام روحی می‌شدند. بلاتکلیفی و سردرگمی و ازطرفی احساس تعهد نسبت به همسر و فرزندان و اینکه امور زندگی آنان پس از اسارت چگونه می‌گذرد، همواره فکر و ذهن اسرای متأهل را به خود مشغول می‌کرد. تحمل و صبوری بر این رنج عظیم میسر نمی‌شد مگر با توکل و توسل به خداوند و یاری جستن از او و امید به اینکه روزی از قید اسارت آزاد خواهند شد.

    ازیک‌طرف عشق و علاقة اسیر متأهل به همسر و فرزند(ان) و خودخواهی‌ دروني‌اش مانع می‌شد اختیار و اجازة طلاق و جدایی به همسرش بدهد. از‌سوي‌ديگر هم نمي‌خواست همسرش پایبندِ آیندة مبهم و نامشخص او شود. اين تضادهای فکری، اسیر متأهل را تحت‌فشار قرار می‌داد، تا یکی از اين دو راه را انتخاب کند و اکثریت قریب‌به‌اتفاق هم راه دوم را انتخاب می‌کردند. اسرایی که امکان نامه‌نگاری با همسرانشان را داشتند- اگر از سانسور عراقی‌ها و گروهک منافقين و دستكاري نامه‌ها در امان می‌ماندند- به آنها اجازه می‌دادند راه و مسیر زندگی‌شان را خودشان انتخاب کنند. اعضای گروهک منافقین علاوه‌بر جلوگیری از ارسال نامه‌های اسرا به ایران، نامه‌هايی غیرواقعی نيز به نام اسرا می‌نوشتند؛ اخباری مبنی‌بر طلاق غیابی همسران اسراي متاهل را بین سايرين پخش می‌کردند؛ همچنين با کنترل دقیق نامه‌های افراد و آگاهی کامل از مضامین آنها، با درج اخبار کذب و خبرهای مأیوس‌کننده از خانواده‌ها در لابه‌لای نامه‌های ارسال‌شده، مانند: درج خبر فوت یا طلاق همسر یا بیماری او، سعی داشتند بین اسرا جنگ روانی ایجاد کنند و با تحمیل فشار روحی و روانی، اسرا را از مقاومت و پایبندی به اعتقادات خود و تعهد به میهن بازدارند و به‌سوی پناهندگی به کشور عراق بکشانند[۱] . (← منافقین )

    اما عدة کثیری از اسرای اردوگاه‌هایی که در فهرست صلیب سرخ ثبت نشده بود، از امکان نامه نگاری برخوردار نبودند. اسیر ثبت‌نام‌نشده تا واپسین روزهای اسارت خبر نداشت که آیا خانواده و همسرش، او را شهید و مفقودالاثر فرض کرده‌اند؟ آیا همسرش منتظر او مانده یا ازدواج کرده است؟ آیا اصلاً زنده است؟ چه بلایی بعد از اسارت او بر سر همسر و فرزندانش آمده؟ حتي، تعدادی از اين اسرای متأهل كه در هنگام اسارت  منتظر تولد فرزندشان بودند، نمی‌دانستند آيا دارای فرزند شده‌اند يا فرزندشان سالم به دنيا آمده است يا خير؟ اما این شانس برای اسرای ثبت‌نام‌شده محفوظ بود. هرچند که دانستن اینکه دارای فرزند شده‌اند، رنج مضاعفی بر تألمات روحی اسیر متأهل بود و حسرت دیدار فرزند را هر لحظه در دل داشت.

    همسران اسرا نيز در سال‌های اسارت همسر و نبود پشتیبان و تکیه‌گاه زندگی‌ رنج‌هاي فراواني را تحمل كرده‌اند. مادر باید نقش پدر را در خانواده ایفا مي‌کرد و با همة توان تلاش مي‌كرد این خلأ برای فرزندان آن‌چنان پررنگ و آزاردهنده به چشم نیاید. دومین عاملی که زندگی در شرایط اسارت همسر را برای آنان سخت می‌کرد، مسئولیت گذران امور مادی بود، در شرایطی که مرد خانواده حضور نداشت. زن باید بار مسئولیت بزرگ کردن فرزندان و تامين مادی خانواده‌ و البته زخم‌زبان‌ها و طعنه‌های اطرافیان را تحمل می‌کرد. شاید بتوان گفت بیشترین موضوعی که موجب رنجش همسران آزادگان شده‌، البته اسرا که در طول دوران اسارت فرصت نامه‌نگاری داشته‌اند، درخواست همسر از آنها براي طلاق و جدایی بوده است. هرچند به همسرشان حق می‌دادند که چنین درخواستی از آنان داشته باشد و این از سر خیرخواهی بوده است، اما آنان از این دست نامه‌ها به‌عنوان خاطرات تلخ زندگی‌شان یاد می‌کنند: «از من خواستند برايش نامه بنويسيم. من هم كوتاه نوشتم: حسين عزيز سلام... بعد از شانزده سال حيراني و بي‌خبري از تو نامه‌ات رسيد... در اوج بي‌خبري براي تو صبر كردم و تو خيلي راحت مي‌نويسي برو ازدواج كن... بنياد شهيد سال‌ها پيش اين حجت را، كه تو امروز بر من تمام كردي، بر ما تمام كرده بود. در تمام اين سال‌هاي سخت چهرة علي پيش رويم بود و اميد زندگي‌ام... پس ازدواج را فراموش كردم... زندگي برايم سخت شده... ولي چه بايد بكنم... سعي مي‌كنم قوي باشم.» [۲].البته تعداد بسیار محدودی از اسرا، که فرزند نداشتند، يا به اصرار خود يا تقاضاي همسر از يكديگر جدا شدند.

    تعداد انگشت‌شماري از اسرای متأهلِ مفقودالاثر نيز، وقتی روزهای واپسین اسارت ثبت‌نام شدند و به ایران بازگشتند، ناباورانه با طلاق و جدایی همسرشان مواجه گردیدند و باخبر شدند که همسرشان با شخص دیگری ازدواج کرده یا بدتر از آن شخص مذکور، یکی از بستگان آنها و گاهي برادرشان بوده است. در چنین شرایطی مشکلات روحی عدیده و توان‌فرسایی برای دو طرف به‌خصوص اسیر تازه‌آزاد‌شده پدیدار مي‌شد که گاه موجبات منزوی یا بستری شدن فرد در آسایشگاه‌های روانی را فراهم کرده است[۱] .

    پس از آزادي، یکی از موضوعات شاخص و مشکلات مهم، عدم ارتباط‌گيري و فاصله گرفتن فرزندان از پدرِ اسير خانواده بود: «علي اوايل با حسين غريبگي مي‌كرد؛ پدرش را به اسم كوچك صدا مي‌كرد. انگار نمي‌توانست راحت بگويد «پدر». مي‌فهميدم دوست دارد حسين را در آغوش بگيرد و ببوسد، اما چيزي مانع بود: نه حسين بزرگ شدن علي را ديده بود و حس كرده بود و نه علي هيچ‌وقت فهميده بود پدرش كيست و چه حسي به او دارد. آنها نمي‌توانستند يكديگر را جذب كنند.» [۱]. اين مسئله در فرزندان دختر نمود بيشتري داشت. فرزندان دختری که به سن تکلیف رسیده‌ بودند، تا مدتی جلوی پدر چادر سر کرده و از او رو می‌گرفتند، انگار که غریبه‌ای در خانه است و آنان راحت نیستند. رفع این معضل بسیار اساسی نيازمند تلاش فراوان و تدبير پدر آزاده و همسر بود و روش‌های متفاوتی به‌کار مي‌بردند تا به‌مرور زمان فرزندان با پدر خانواده خو گرفته و به وجود او در خانه نه تنها عادت کرده بلکه به‌عنوان یک نیاز نگریسته‌اند و کار بر آزادگانی که سال‌های سال مفقودالاثر بودند، بسیار سخت‌تر از اسرای ثبت‌نام‌شده بود. زیرا در اینجا همسر نیز به جمع فرزندان اضافه شده و آنان در مدت زمان طولانی‌تری موفق شدند به اینکه جایگاه خود را در خانواده و نزد همسر و فرزندان تثبیت كنند.

کتاب‌شناسی

پایگاه خبری، تحلیلی مطالعات تروریسم، «هابیلیان» .مروری بر اعمال منافقین در اردوگاه‌های اسرا، 25 آذر 1395.

جعفريان، گلستان (1393). روزهاي بي‌آينه. خاطرات منيژه لشگري. چ سوم، تهران: سوره مهر.

خاجی، علی (1391). شرح قفص. اردوگاه‌های اسیران، تهران: پیام آزادگان.

داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بین‌المللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان.

شادمانی، مهدیه (1394). بانوی انتظار. تهران: پیام آزادگان.

عزیزی، مجتبی (1389). «نگاهی به وضعیت اسیران ایرانی در عراق.» تهران: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، مقاله.

عسگری، شاداب (1393). اسارت شقاوت مهرورزی، حدیث عزت و اقتدار. تهران: آتشبار وابسته به سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران.

محمدی ینگجه، عبداله (1394). تهاجم نرم و جنگ روانی در اسارت. اردبیل: خط هشت.

مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان (1395). به استقامت سرو. مشهد: بوی شهر بهشت.

نظری گیلانده، لیلا (1396). پشت پنجره‌های انتظار. اردبیل: خط هشت.

مريم‌سادات ذكريايي

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ عزیزی، مجتبی (1389). «نگاهی به وضعیت اسیران ایرانی در عراق.» تهران: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، مقاله
  2. جعفريان، گلستان (1393). روزهاي بي‌آينه. خاطرات منيژه لشگري. چ سوم، تهران: سوره مهر.