منافقین

از ویکی آزادگان

اقدامات سازمان منافقین علیه اسیران ایرانی در عراق.

سازمان مجاهدین خلق، که به‌علت داشتن دیدگاه‌های التقاطی به سازمان منافقین مشهور شده است، در خردادماه 1360 علیه دولت جمهوری اسلامی ایران اعلان جنگ مسلحانه کرد و در صف مخالفان انقلاب اسلامی و نظام قرار گرفت. سران این سازمان، پس از آغاز یک رشته درگیری و ترور و عدم توفیق از اقدامات خود، به خارج از کشور گریختند و ازآن‌پس فعالیت اعضای باقی‌مانده آن در ایران، به‌صورت زیرزمینی درآمد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سازمان مذکور، نقش ستون پنجم را برای ارتش بعثی عراق بازی کرد و ضمن ادامه خط ترور و ناامنی در کشور، اقدام به جاسوسی به نفع دولت صدام کرد. همکاری سازمان مجاهدین خلق با دولت بعثی صدام، در میانه جنگ تحمیلی(←جنگ تحمیلی عراق علیه ایران)، با ایجاد پایگاه‌های نظامی در عراق شکل گسترده‌تر و آشکاری به خود گرفت و با اقامت مسعود رجوی در عراق و تشکیل ارتش به‌اصطلاح آزادی‌بخش با حمایت مستقیم صدام و برخی کشورهای دیگر، رسماً در کنار ارتش عراق علیه ملت خود وارد جنگ شد و تا پایان جنگ در کنار ارتش عراق باقی ماند.یکی از ابعاد همکاری سازمان مجاهدین خلق با دولت صدام اقدام علیه اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراقی بوده است. این همکاری در چند زمینه صورت پذیرفت:

کمک به عوامل رژیم صدام در مطالعه، کشف رمز و دستکاری در نامه‌های اسرا

اسرای ثبت‌نام‌شده در اردوگاه‌های محل نگه‌داری، در هر دوره ملاقات اعضای کمیته بین‌المللی صلیب سرخ مجاز بودند دو نامه مختصر به خانواده‌های خود بنویسند. نامه‌های نوشته‌شده را اعضای صلیب سرخ جمع‌آوری و برای بررسی محتوای آنها به اداره سانسورخانه ارتش عراق در بغداد تحویل می‌دادند. در اداره یادشده نامه‌های اسرا مورد مطالعه قرار می‌گرفت و در صورت نبود مطالب ممنوعه، مجوز فرستادن آنها به ایران صادر می‌شد.تعدادی از اسرا در نامه‌های خود اخبار و اطلاعاتی را به‌صورت رمزی یا با دست‌خط بد و عدم رعایت فاصله خط‌ها می‌نوشتند و سانسورچی‌ها هم به‌علت کم‌حوصلگی و مسلط نبودن به زبان فارسی، قادر به کشف رمز از نامه‌ها یا مطالعه درست آنها نبودند و این نامه‌ها از زیر دست آنان رد می‌شد و در ایران به دست مخاطبان می‌رسید و مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفت. این روند تا میانه جنگ ادامه داشت و نامه‌های رمزی زیادی به ایران رسید. بعثی‌ها برای حل این مشکل، عناصری از سازمان منافقین را برای سانسور نامه‌ها به کار گرفتند.

    با حضور عناصر سازمان در سانسورخانه، با توجه به اشراف آنان به زبان فارسی و انواع کنایه‌ها و رمزها در متن نامه‌ها، توانستند نامه‌های رمزی را شناسایی و رمزگشایی کنند و در اختیار عوامل استخبارات (اطلاعات) عراق قرار دهند. آنان نیز به فرماندهان اردوگاه‌ها دستور می‌دادند که نگارندگان نامه‌های رمزدار را به بغداد اعزام کنند. این افراد در بغداد شکنجه و بازجویی و در پایان، به حبس در سلول انفرادی محکوم می‌شدند.

    هرچه اسرا بر پیچیدگی رموز در نامه‌ها می‌افزودند، سانسورچی‌ها موفق می‌شدند بیشتر این نامه‌ها را شناسایی و رمزگشایی کنند. از دیگر اقدامات عناصر سازمان در سانسورخانه، دستکاری در نامه‌ها و درج مطالب غیرواقعی از زبان اسرا برای خانواده‌های آنان یا برعکس از زبان خانواده‌ها برای اسرا بود. نوشتن مطالبی ازقبیل درخواست طلاق همسر از اسیر یا بر عکس درخواست اسیر از همسر برای جدا شدن و ازدواج کردن، فوت پدر یا مادر یا شهادت برادر و دیگر بستگان. این مطالب مشکلاتی را برای اسرا و خانواده‌های آنان به وجود می‌آورد و در روحیه آنها تأثیر منفی می‌گذاشت. اقدام دیگر سانسورچیان، ضبط نامه‌های برخی اسرا و نامه‌های خانواده‌های آنان بود. با این کار همان ارتباط محدود و ضعیف نیز قطع می‌شد و در روحیه‌ها اثر بد به‌جای می‌گذاشت[۱] [۲] [۳] .

مشاوره به بعثی‌ها درخصوص راه‌های فشار بر اسرا برای شکستن مقاومت آنان

با توجه به آشنایی کامل عناصر سازمان با روحیات و نقاط قوت و ضعف اسرا، سعی کردند راه‌های ضربه زدن به آنان را به بعثی‌ها نشان دهند تا بتوانند مقاومتشان را در هم بشکنند. کاهش سهمیه لباس، بی‌کیفیت شدن غذا، قطع مکرر آب، ایجاد آلودگی صوتی شدید، راه‌اندازی جنگ روانی و محدود کردن دیدارهای اعضای صلیب سرخ و... ازجمله اقداماتی بود که با مدیریت سازمان منافقین توسط عراقی‌ها در اردوگاه‌ها علیه آزادگان صورت گرفت.[۴]

راه‌اندازی تبلیغات و زمینه‌سازی برای جذب افراد به سازمان

پس از برقراری آتش‌بس میان ایران و عراق، اسرا امیدوار شدند اندکی پس از آتش‌بس، به وطن بازخواهند گشت. تب بازگشت تا یکی دو ماه پس از آتش‌بس ادامه داشت، ولی با بهانه‌گیری‌های دولت بعثی، این تب آرام‌آرام فروکش کرد و افق آزادی و بازگشت به ایران غبارآلود شد. به درازا کشیدن مذاکرات نمایندگان دو کشور و بی‌نتیجه بودن این مذاکرات، در کنار اقدامات عوامل بعثی در اردوگاه‌ها ازقبیل کاهش سهمیه لباس، بی‌کیفیت شدن غذا، قطع مکرر آب، محدود شدن دیدار اعضای کمیته بین‌المللی صلیب سرخ و به‌وجود آمدن اختلال در روند ارسال و دریافت نامه‌ها، که تنها وسیله ارتباطی آزادگان با خانواده‌های خود بودند، شرایط را بیش از پیش سخت‌تر می‌کرد.

    رهبران و برنامه‌ریزان سیاسی و فرهنگی اسرا تلاش کردند تا در آن شرایط دشوار، روحیه اسرا حفظ شود، ولی اقدامات بعثی‌ها و سازمان مجاهدین خلق به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شده بود که در آن فضای غبارآلود، آینده را برای آنان تیره و تار جلوه دهند و با فشار سنگینی که از حیث مادی و معنوی وارد می‌کردند، زمینه را برای شکستن مقاومت اسرا و پیوستن آنها به سازمان فراهم كنند. علاوه‌بر رسانه‌های دولت عراق، که مدام بر طبل تبلیغات مسموم خود علیه ایران می‌کوبیدند، رسانه‌های سازمان نیز وارد عمل شدند و خط القای نومیدی و تخریب روحیه‌ را دنبال کردند. صداوسیمای مجاهد که از عراق پخش می‌شد و روزنامه مجاهد که به اردوگاه‌ها فرستاده می‌شد اگرچه در یک برنامه‌ریزی کلی خطابشان مردم ایران بود، ولی در تحلیل سازمان، اسرا با توجه به شرایط خاصی که داشتند، می‌توانستند بیش از بقیه مخاطبان تأثیر بپذیرند.

    در کنار هجمه رسانه‌ای بعثی‌ها و سازمان مجاهدین خلق، عناصر وابسته به سازمان نیز در بعضی اردوگاه‌ها با شناسایی افراد کم‌سواد و ضعیف‌النفس و خسته تلاش می‌کردند خط تخریب و القای ناامیدی را تقویت، و این‌گونه افراد را به پیوستن به سازمان ترغیب كنند.

    در آخر نیز مهدی ابریشم‌چی به‌عنوان نفر دوم سازمان، به همراه تعدادی از هم‌قطاران خود و در معیت افسران اطلاعاتی ارتش صدام، به بعضی از اردوگاه‌ها آمدند و از اسرا دعوت ‌کردند که به آنان بپیوندند. در اردوگاه‌های موصل، الانبار، تکریت و رمادی ( ← اردوگاه ) به محض ظاهر شدن ابریشم‌چی و همراهان، شعارهای تندی علیه سازمان داده شد و آنان مجبور ‌شدند خود را از انظار عمومی مخفی کنند. ماحصل همه اقدامات بعثی‌ها و سازمان، پیوستن تعداد اندکی از افراد به سازمان مجاهدین خلق بود که آنها هم پس از مدتی، پشیمان می‌شدند و درخواست بازگشت می‌کردند. به گفته تعدادی از این افراد، اقدام آنها در پیوستن به سازمان، قبول ایدئولوژی آن نبود، بلکه تنها می‌خواستند خود را از شرایط طاقت‌‌فرسای اسارت در اردوگاه‌ها نجات دهند.[۵] [۶] [۷] [۸] [۹]( ← تبلیغات منافقین برای جذب اسرا در اسارت)

جاسوسی برای بعثی‌ها و تلاش برای ایجاد اختلاف و تفرقه

از دیگر اقدامات سازمان علیه اسرا، جاسوسی توسط عناصر وابسته به خود در برخی اردوگاه‌ها و شناسایی و معرفی برنامه‌ریزان و فعالان فرهنگی بود. ازسوی‌دیگر، عناصر وابسته به سازمان، در مواردی تلاش می‌کردند میان اسرای شیعه و سنی تفرقه ایجاد کنند و آنان را به جان یکدیگر بیندازند که با هوشیاری اسرا، این اقدامات، به نتیجه نرسید[۱۰] [۱۱] [۱۲].

نیز نگاه کنید به

كتاب‌شناسی

  1. منتظرین، سید حسن (1396). نهال‌های برومند، سیری در باورهای آزادگان سربلند. قم: شهید کاظمی
  2. مهبوتی، احمد (1388). دیار غریب. تهران: پیام آزادگان.
  3. سلمانی لطف‌آبادی، عیسی و عرفانی، علی‌اکبر (1387). روایت سنگرسازان 3 (مجموعه خاطرات آزادگان جهاد سازندگی خراسان). مشهد: سلمان.
  4. احمدزاده، میکائیل (1388). اردوگاه 15 تکریت. تهران: شاهد.
  5. خرمی، مسعود (1389). ما هشت نفر. تهران: پیام آزادگان.
  6. ایروانی، حجت (1372). هوای اسارت. ج1، خاطرات اسارت آزادگان استان فارس، تهران: حوزه هنری
  7. زاغیان، اصغر (1389). دوازدهمین اردوگاه. تهران: پیام آزادگان.
  8. عبدالهی، سرافراز (1393). خاطرات اسارت، زخم عشق. تهران: پیام آزادگان
  9. ده‌نمکی، مسعود؛ قاسم‌خان، محمد؛ موسوی، مهدی، هاتفی، ایرج، ملکی، بهرام (1375). مقاومت در اسارت، خاکریز پنهان (4)، دفتر سوم، گروه تحقیق و نویسندگان دفتر پژوهش و انتشارات
  10. احمدزاده، میکائیل (1389). آخرین خاکریز. تهران: آجا.
  11. مشتاقی‌نیا، سید حمید (1391). روایت آزادگی. بابل: مشق.
  12. دهنوی، علیرضا (1382). برزخ اسارت، خاطرات اسیر آزاد شده ایران. تهران: حوزه هنری.

برای مطالعه بیشتر

براتی، محمدرضا (1387). ترنم رهایی، مجموعه خاطرات اسارت تا رهایی. مشهد: زلال اندیشه.

بصیری جزی، علیرضا (1390). تاب، اصفهان: فرهنگ مردم.

حدادی، سید احمد و صادقی، علی نقی (1391). عاشق در قفس. قم: شهیدین.

حمزه‌ای، محمدمراد ‌(1386). آزادگی در اسارت.  تهران: پیام آزادگان.

حیدری‌نسب، علیرضا‌ (1383). اتاق پیامبران. همدان: آل احمد (ع).

خوش‌‌زاد، اکبر (1391). اسارت فرحبخش. خاطرات اکبر فرحبخش. همدان: آل احمد (ع).

رحمانیان، عبدالمجید (1377). قصه شعله‌نوشان (خاطرات آزاده محمد‌حسین رافعی). تهران: امید آزادگان.

رحمانیان، عبدالمجید (1386). رنج و تبسم (خاطرات آزاده محمدحسین رافعی). تهران: پیام آزادگان.

رکنی، سید کاظم (1389). دست بالای دست. خاطرات 118 ماه اسارت بسیجی آزاده و جانباز حاج حسین اسلامی (آبادانی). قم: ابتکار دانش.

رومزی‌پور، عبدالصاحب (1379). آن سوی افق. مجموعه خاطرات آزادگان کربلای خوزستان. اهواز: کنگره سرداران و 16 هزار شهید کربلای خوزستان. سالمی‌نژاد، عبدالرضا (1386). در زندان دژخیم، خاطرات آزادگان جهاد کشاورزی استان خوزستان. تهران: پیام آزادگان.

فروغی، محمدقاسم (1371). مجموعه خاطره، بشنو از دل (مصاحبه با چهل نفر از آزادگان سلحشور). تهران: معاونت تبلیغات و انتشارات نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی.

فیروزی، اسماعیل (1388). گنجشک‌های ملاقات ممنوع. مجموعه صبورانه‌های آزادگان خراسان جنوبی. خراسان جنوبی: سوره مهر.

محمدی، حمید (1369). اردوگاه موصل 3، خاطرات اسیر آزاده‌شده ایرانی. تهران حوزه هنری.

محمودی نورآبادی، محمد (1392). شب‌های بی‌آسمان. خاطرات اسیر آزادشده ایرانی رمضانعلی زارعی. شیراز: آسمان هشتم.

مهرابی کوشکی، قدرت‌الله (1395). ملاقات بار غریبه‌ها. اصفهان: ستارگان درخشان.

نوری (زید)، حسن (1387).  سه هزار روز در اسارت. تهران: پیام آزادگان.

نیکجو، ضیغم (1386). زخمه‌های چنگ اسارت. تهران: شاهد.

یازده. خاطرات اسارت پروفسور احمد چلداوی در زندان مخفی صدام، اردوگاه شماره یازده تکریت (1393). چاپ دوم، تهران: نشر معارف بهار.

یوسفی مرند، محمود (1382). حکایت یادها. مجموعه خاطرات آزادگان تهران: سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح.

مصاحبه‌ها

محمد آزاد جامی فریمانی، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ ع-ر-ی- ؛ عمران احمدی، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ حیدر جهانسوز، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ حاج علی حسین جمالی، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ نادر حقانی، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ ابراهیم حقیقی، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ عیسی سرکوهی، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ علی اصغر قبادی آرام، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ پژند گلچین، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ محمد حسین مؤذن زاده سقا، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ مهدی موسوی، مؤسسه پیام آزادگان، 1369؛ یاوری، مؤسسه پیام آزادگان، 1369.

بیژن کیانی شاهوندی