بازمانده(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:


== فراداده کتاب ==
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=بازمانده}}
{{Infobox|title=بازمانده|image=[[پرونده:بازمانده.jpg]]|caption=کتاب داستانی که آزاده سرافراز عباس فلاحتی آن را در دوران اسارت خود نوشت|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=تصویر|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=نوبت و سال چاپ|label7=شمارگان|label8=قیمت پشت جلد|label9=تعداد صفحات|label10=شابک|label11=قطع کتاب|label12=نوع ماده|data2=عباس فلاحتی|data3=بیژن کیانی|data4=عباس فلاحتی|data5=عترت چاپ|data6=اول، 1387|data7=2200|data8=25000 ریال|data9=70|data10=978-600-5013-06-1|data11=خشتی|data12=کتاب(داستان)}}
'''نویسنده:''' عباس فلاحتی  
'''نویسنده:''' عباس فلاحتی  



نسخهٔ کنونی تا ‏۸ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۵

کتاب داستانی که آزاده سرافراز عباس فلاحتی آن را در دوران اسارت خود نوشت.

فراداده کتاب

بازمانده
بازمانده.jpg
کتاب داستانی که آزاده سرافراز عباس فلاحتی آن را در دوران اسارت خود نوشت
فراداده کتاب
نویسندهعباس فلاحتی
ویراستاربیژن کیانی
تصویرعباس فلاحتی
لیتوگرافی، چاپ و صحافیعترت چاپ
نوبت و سال چاپاول، 1387
شمارگان2200
قیمت پشت جلد25000 ریال
تعداد صفحات70
شابک978-600-5013-06-1
قطع کتابخشتی
نوع مادهکتاب(داستان)

نویسنده: عباس فلاحتی

ویراستار: بیژن کیانی  

تصویر: عباس فلاحتی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: عترت چاپ

نوبت و سال چاپ: اول، 1387

شمارگان: 2200

قیمت پشت جلد: 25000 ریال

تعداد صفحات: 70 

شابک: 1-06-5013-600-978

قطع کتاب: خشتی

نوع ماده: کتاب(داستان)

معرفی کتاب

این کتاب داستانی است که آزاده سرافراز عباس فلاحتی آن را در دوران اسارت خود نوشت. دست‌نوشته‌های داستانی سهم خوبی در پرکردن بخشی از اوقات اسرا داشت. یکی از آثار خوبی که در اردوگاه موصل 1، این هنرمند آزاده خلق کرد و طرفداران زیادی پیدا کرد، داستان بازمانده بود. ایشان در زمینه نقاشی هم توانمندی خوبی دارند و در کنار نگارش متن آن را نقاشی نیز کرد تا برای خوانندگان جذابیت بیشتری ایجاد کند.

عباس فلاحتی مهر ماه  سال 1361 به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در اردوگاه موصل 1 ، اردوگاه موصل 2 و اردوگاه موصل 3 (جدید) و اردوگاه الانبار(کمپ 8 معروف به عنبر) سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب 

ناگهان باران شدید شروع به باریدن می‌کند و شلاق‌گونه بر بدنه هواپیما می‌کوبد.وضعیت خطرناک به نظر می‌رسد. روحیه‌ها ضعیف شده است و همگی مرگ را جلوی چشمان خود می‌بینند. حالت عادی و جدی مردان، جای خود را به چهره‌های وحشت‌زده و منتظر مرگ داده است. بنابراین خلبان دریچه سوخت اضطراری را باز می‌کند[۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،