معرفی اردوگاه موصل 1: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[رده:اردوگاه موصل 1]]
[[رده:معرفی اردوگاه موصل 1]]
[[اردوگاه موصل 1]] <sup>[1]</sup>
(معروف به موصل 2 قدیم و موصل‌بزرگه)
'''در یک نگاه'''
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|نام های قبلی و بعدی
|زمان تأسیس
|مقطع اول: خرداد  1361
 
مقطع دوم: مرداد  1361
|-
|زمان انحلال
|مقطع اول: تیر  1361
 
مقطع دوم: مرداد  1369
|-
|نام های دیگر
|موصل 1جدید/  موصل 2 قدیم/ موصل بزرگ
|-
|تعداد [[اسیران جنگ|اسیران]]
|[[آمار]] پایانی:  حدود 1700 نفر
|-
|تعداد آسایشگاه (آمار پایانی)
|21 آسایشگاه
|-
|-
|منطقه، اقلیم، [[آب]] و هوا
|جغرافیای [[اردوگاه]]
|حدود پانزده‌کیلومتری  شرق شهر موصل در شمال عراق و استان نینوا، در مناطق کردنشین، هم مرز با سوریه،  سومین شهر پرجمعیت عراق
|-
|-
|وضعیت فیزیکی [[اردوگاه]]  
|وضعیت اقلیمی
|دارای [[آب]] و هوا  بری، خشک و گرم در تابستان و سرد در زمستان
|-
|-
|تعداد آسایشگاه
|موقعیت [[اردوگاه]]
|براساس قرارگیری  مکانی اولین اردوگاه موصل
|-
|-
|نقشه، [[عکس]] و فیلم اردوگاه
|وضعیت ظاهری
|دارای دو طبقه  هر طبقه 14 آسایشگاه
|-
|-
|دوره های تأسیس و خاتمه اردوگاه
|ابعاد کل ساختمان
|حدوداً 190 در  130 متر
|-
|-
|پایان آزادگان در اردوگاه
|ابعاد محوطه اطراف
|160 در 100 متر
|-
|تعداد [[حمام در اسارت|حمام]]
|6 [[حمام در اسارت|حمام]]
|-
|تعداد دست‌شویی و [[توالت]]
|24 تا
|-
|[[زندان انفرادی]] (سجن)
|3 سلول
|-
|[[آشپزخانه در اسارت|آشپزخانه]] (مطبخ)
|یک
|-
|داروخانه (صیدَلیه)
|یک
|-
|[[درمانگاه]] (مَستُوصِف)
|یک
|-
|آرایشگاه
|یک
|-
|خیاط‌خانه
|یک
|-
|مغازه ([[حانوت]])
|یک
|-
|کتابخانه
|یک
|-
|حفاظت
|4 برج مراقبت،  12 نگهبانی طبقه بالا
|}
|}


== مقدمه ==
== وضعیت جغرافیایی و ظاهری اردوگاه ==
[[اردوگاه موصل 1|اردوگاه‌ موصل 1]] به فاصله 15 کیلومتری شرق شهر موصل و در شمال جاده موصل- اربیل قرار گرفته بود.
این اردوگاه‌ قلعه‌مانند بود و چهار برج در گوشه‌هایش قرار داشت. آسایشگاه‌ها و اتاق‌ها در کنار و مابین برج‌ها قرار داشت و حیاط هم در وسط [[اردوگاه]]. ساختمانش دوطبقه بود و ارتفاعش به ده متر می‌رسید. [[اسرا]] در طبقه اول نگهداری می‌شدند و طبقه دوم در اختیار عراقی‌ها بود<ref>شورای علمی [[دانشنامه آزادگان]]، 1399. ص 343</ref>. البته چهارده آسایشگاه در طبقه اول و چهارده آسایشگاه در طبقه دوم بود که در سال آخر اسارت هفت آسایشگاه طبقه دوم در اختیار اسرای ایرانی قرار گرفت. یک آسایشگاه در موصل‌بزرگه را از اول برای زندان درنظر گرفته بودند. آنجا سه سلول انفرادی داشت و یک دست‌شویی و [[حمام در اسارت|حمام]] و یک سالن؛ چون سه‌تا پنجره کوچک نزدیک سقف داشت، برای زندان مناسب بود<ref name=":0">علیدوست، علی (1401). مصاحبه،
 
</ref>. [[اردوگاه]] چهار راه‌پله طولی و یک راه‌پله عرضی برای دسترسی به طبقه بالا داشت که با بلوک‌های سیمانی مسدود شده بود و [[اسرا]] به آنجا دسترسی نداشتند<ref>شورای علمی [[دانشنامه آزادگان]]، 1399. ص 344</ref>.
 
به‌طورِ متوسط 120 اسیر در هر آسایشگاه ساکن بودند. ساختمان اردوگاه به ابعاد 130×190 مترمربع دور حیاطی به ابعاد 100×160 مترمربع بنا شده بود. یک خیابان سیمانی به عرض 4 متر تا انتهای اردوگاه [وجود داشت] و خیابان دیگری از وسط حیاط عبور کرده و درختان مختلفی داخل حیاط کاشته شده بود. در چپ و راست ساختمان، ایوان مسقفی به‌پهنای 3 متر وجود داشت. در ضلع چپ، شش اتاق بزرگ، دو اتاق متوسط و یک اتاق کوچک برای [[اسرا]]، [[آشپزخانه در اسارت|آشپزخانه]]، داروخانه و اتاق معاینه دکتر بود و در ضلع راست، چهار اتاق بزرگ؛ دو اتاق متوسط، که یکی از آنها درمانگاه بود و دو اتاق کوچک‌تر برای سکونت [[اسرا]]؛ سلول‌های انفرادی؛ خیاط‌خانه؛ سلمانی؛ فروشگاه و کتابخانه قرار داشت. ابعاد هر اتاق 4×24×12 مترمربع بود. <ref name=":1">خاجی، علی (1391). [[شرح قفس(کتاب)|شرح قفص]]، اردوگاه‌های اسیران. تهران: [https://www.mfpa.ir پیام آزادگان]، ص.164-165.
 
</ref>
 
اکثر [[اسرا]] در ده اتاق بزرگ مشابه زندگی می‌کردند، شش اتاق در ضلع چپ (شماره 1 تا 6) و چهار اتاق در ضلع راست (شماره 13 تا 16) واقع شده بود. سقف آنها به روی دو ردیف ستون بنا شده و هر ردیف شامل سه عدد ستون بود. هر اتاق دو درِ آهنی 1/5×1/95 متر داشت که یکی از آنها همیشه قفل بود. دوازده پنجره 0/75×0/50 متری را، که مشرف به بیرون بودند، کاملاً با آجر مسدود کرده بودند و دوازده پنجره دیگر به ابعاد 0/70×1/40 متر مجهز به میله بودند و به حیاط داخلی اشراف داشتند. هر اتاق بزرگ دارای هشت بادبزن سقفی [بود]. در هر اتاق بزرگ دو هواکش و در اتاق‌های کوچک‌تر یک هواکش نصب شده بود. شانزده چراغ نئون لوله‌ای روشنایی آسایشگاه را تأمین می‌کرد و درطول شب، به‌علل امنیتی، کلیه چراغ‌ها روشن بود.<ref name=":1" />
 
در حیاط [[اردوگاه]] میدانی قرار داشت که وسط آن فضای سبز بود و آن را گل‌کاری کرده بودند. وسط میدان راه باریکی هم دیده می‌شد. این میدان فقط در موصل‌بزرگه بود<ref name=":0" />.
 
== تاریخچه و [[امکانات]] اردوگاه ==
بعدازاینکه ظرفیت [[اردوگاه موصل 2]] تکمیل شد، [[اردوگاه موصل 1]] در دو مقطع تشکیل شد:
 
'''مقطع اول)'''
 
'''مقطع اول)'''
 
مقطع اول [[اردوگاه موصل 1]] (موصل‌بزرگ) در تاریخ 23/03/1361 [ژوئن 1982م] هم‌زمان با عملیات بیت‌المقدس، با انتقال 500 نفر از اسیرانی ساکن کمپ 8 (الانبار، معروف به اردوگاه [[عنبر]]) تأسیس شد. سپس تعداد 74 نفر غیرنظامی ایرانی از [[رمادی 1 ،اردوگاه(کمپ 6)|اردوگاه رمادی 6]]، که تا آن زمان ثبت‌نام نشده بودند، به این [[اردوگاه]] منتقل شدند.
 
مقطع اول تا تاریخ 31/04/1361 [ژوئیه 1982] با انتقال اسیران آن ادامه داشت<ref>شورای علمی [[دانشنامه آزادگان]] (با تلخیص و اندکی تغییر).</ref>. در ایام عملیات رمضان، [[اسیران جنگ|اسیران]] موصل 1 را به [[اردوگاه موصل 2]] بردند و افرادی را که در عملیات رمضان اسیر شده بودند به [[اردوگاه موصل 1]] منتقل کردند.» <ref>علیدوست‌، علی (1402). مصاحبه،</ref>
 
آن‌طوری‌که از شواهد مشخص است وضعیت [[بهداشت و درمان و اقدامات پزشکی در اردوگاه|بهداشت]]، [[تغذیه]] و [[شکنجه]] در این [[اردوگاه]] همانند سایر مکان‌های نگهداری اسیران جنگی اسفناک بوده است:
 
شش‌هفت ماه با دشداشه زندگی كردیم. دمپایی هم تعداد کمی داشتیم؛ خیلی از اسرا برای دست‌شویی‌رفتن در مضیقه بودند، چون هم مسافت زیاد بود و هم دست‌شویی كثیف و ما هم دمپایی نداشتیم.
 
ناخن‌هایمان بلند شده بود؛ نوک پلاك گردنمان را تیز كرده بودیم و با آن ناخن می‌گرفتیم. ناخن‌های من چنان بلند شده بود كه در گوشتم فرورفته و چرك كرده بود، برای همین دوازده بار ناخن‌های مرا بدون مواد بی‌حس‌کننده كشیده بودند. حدود 800 زخمی داشتیم و همه بدنشان عفونت کرده بود؛ به‌شدت از بوی تعفن اذیت می‌شدیم. نه دارویی در اختیار ما قرار می‌دادند و نه غذایی! تا اینكه بچه‌ها [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] كردند. آنها هم درها را قفل كردند و ما یك هفته فقط هر چندساعت دو قاشق [[آب]] می‌خوردیم ... <ref>ورسیده، محمدرضا (1384). مصاحبه (آرشیو اسناد و اطلاعات [https://www.mfpa.ir مؤسسه پیام آزادگان] (طرح حماسه).</ref>.
 
'''مقطع دوم)'''
 
مقطع دوم [[اردوگاه موصل 1]] در مردادماه 1361 [ژوئیه 1982] با انتقال 1200 نفر از [[اسیران جنگ|اسیران]] عملیات رمضان و 100 نفر از [[اسیران جنگ|اسیران]] عملیات زین‌العابدین تشکیل شد<ref name=":2">کیانی، بیژن (1373). مصاحبه،</ref> و پس‌از آن «22 نفر از عملیات ثارالله، 60 نفر از عملیات محرم و حدود 50 نفر از عملیات مسلم‌بن‌عقیل <ref>قره‌باغی، امرالله (1403). مصاحبه،</ref>» به این [[اردوگاه]] منتقل شدند. تا چندماه پس‌از [[اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران|اسارت]]، [[اسیران جنگ|اسیران]] و خانواده‌ها از هم بی‌اطلاع بودند و در «25 آبان 1361، اولین دیدار [[صلیب سرخ|صلیب‌سرخ]] از [[اردوگاه موصل 1|اردوگاه‌ موصل 1]] جدید (موصل بزرگ) انجام و اولین [[نامه]] آزادگان این [[اردوگاه]] به ایران ارسال شد.»<ref>قلعه‌قوند، فرزانه (1402). سفری کوتاه به اردوگاه‌های موصل. تهران: [https://www.mfpa.ir پیام آزادگان]. ص147</ref> بعد نیز [[اسیران جنگ|اسیران]] عملیات محرم و حاج‌عمران را نیز به آن جا بردند. در 22 بهمن همان سال 929 تن از [[اسیران جنگ|اسیران]] عملیات والفجر مقدماتی به این [[اردوگاه]] منتقل شدند<ref>علیدوست، علی (1403). مصاحبه،</ref>.
 
در اوایل دو بار در روز آمار می‌گرفتند، صبح و عصر، ولی بعدها روزی سه بار شد. [[اسرا]] باید در زمستان سرد برای [[آمار]] بیرون می‌نشستند. [[آمار]] درواقع برای ما نوعی [[شکنجه های روحی و روانی|شکنجه روحی]] بود. آنها گاهی برای اذیت‌کردن ما آمارگرفتن را بارها تکرار می‌کردند<ref>قاسمی، غلامعلی (1384). مصاحبه (آرشیو اسناد و اطلاعات [https://www.mfpa.ir مؤسسه پیام آزادگان] (طرح حماسه).</ref>.


== وضعیت ظاهری ==
فشار عراقی‌ها [پس‌از واقعه [[درگیری هشتم آذرماه 1361 در اردوگاه موصل 1|هشتم آذر 1361]]] چندبرابر شد و [[اردوگاه موصل 1]] ازآن‌به‌بعد به [[اردوگاه]] [[شکنجه]] معروف شد؛ البته [[اسرا]] نیز کوتاه نیامدند و بر اصول و ارزش‌های خود پافشاری می‌کردند. آنها [[نماز]] جماعت و [[دعا و توسل|دعا]]<nowiki/>های دست‌جمعی را هیچ‌وقت تعطیل نکردند و عراقی‌ها نیز تا توانستند آنها را اذیت کردند و در مضیقه قرار دادند.
این اردوگاه‌ قلعه‌مانند و چهار برج در گوشه‌هایش واقع‌ شده بود. آسایشگاه‌ها و اتاق‌ها در کنار و مابین برج‌ها و حیاط هم در وسط [[اردوگاه]] قرار داشت.  


ساختمانش دوطبقه بود و ارتفاعش به ده متر می‌رسید. [[اسرا]] در طبقه اول نگه‌داری می‌شدند و طبقه دوم در اختیار عراقی‌ها بود.
[[اردوگاه موصل 1]] ازنظر [[امکانات]] صفر بود و بچه‌ها ازنظر لباس و [[غذای اسارت|غذا]] سخت در فشار بودند. گاهی سال‌ها می‌گذشت و به آنها لباس و کفش نمی‌دادند<ref>علیدوست، علی ( 1385). [[ابر فیاض(کتاب)|ابر فیاض]]. تهران: [https://www.mfpa.ir پیام آزادگان]. ص97ـ98</ref>.  


این [[اردوگاه]] دارای بهداری یا درمانگاه، فروشگاه ([[حانوت]])، خیاط‌خانه، کتابخانه، سلمانی (حلاقه)، داروخانه، [[آشپزخانه در اسارت|آشپزخانه]] و سلول انفرادی بود<ref>ذكریایی، مریم‌سادات (1390). خاطرات آزادگان در لحظه تحویل سال. مازندران: کمیته تدوین و انتشارات کنگره سرداران و ده هزار شهید استان مازندران.</ref>.
بدونِ‌تردید نقش مؤثر و راهبری [[سید آزادگان]]، مرحوم ابوترابی، را می‌توان عامل مهمی در ساماندهی این [[اردوگاه]] دانست:


    به‌طور متوسط 120 نفر [[اسیران جنگ|اسیر]] در هر آسایشگاه ساکن بودند. ساختمان [[اردوگاه]] به ابعاد 130×190 مترمربع، دور حیاطی به ابعاد 100×160 مترمربع بنا شده بود. یک خیابان سیمانی به عرض 4 متر تا انتهای اردوگاه و خیابان دیگری، از وسط حیاط عبور کرده و درختان مختلفی داخل حیاط کاشته شده بود. در چپ و راست ساختمان، ایوان مسقفی به پهنای 3 متر وجود داشت. در ضلع چپ، شش اتاق بزرگ، دو اتاق متوسط و یک اتاق کوچک برای اسرا، آشپزخانه، داروخانه و اتاق معاینه دکتر بود. در ضلع راست، چهار اتاق بزرگ، دو اتاق متوسط که یکی از آنها [[درمانگاه]] بود و دو اتاق کوچک‌تر برای سکونت اسرا، سلول‌های انفرادی، خیاط‌خانه، سلمانی، فروشگاه، کتابخانه قرار داشت. ابعاد هر اتاق 4×24×12 مترمربع بود<ref name=":02">خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاه‌های اسیران. تهران: [https://www.mfpa.ir پیام آزادگان].</ref>.
«به‌تدریج ایشان بر اوضاع [[اردوگاه]] مسلط شدند. اولین كار این بود كه تنش را دربرابر عراقی‌ها كم كنیم و آن برنامه‌هایی را انجام دهیم كه به نفع خودمان است. بعد گفتند هر اتاقی زمین خالی جلوی خودش را احیا كند؛ یعنی، سبزی بكارد. در فاصله زمانی كمی زمینی كه بسیار خاكی و زمخت بود به یك باغچه زیبا تبدیل شد<ref name=":2" />.»


    اکثر اسرا در 10 اتاق بزرگ مشابه زندگی می‌کردند؛ شش اتاق در ضلع چپ (شماره 1 تا 6) و چهار اتاق در ضلع راست (شماره 13 تا 16) واقع شده بود. سقف آنها به روی دو ردیف ستون بنا شده و هر ردیف شامل سه عدد ستون بود. هر اتاق دو در آهنی 5/1×95/1 متر داشت که یکی از آنها همیشه قفل بود. دوازده پنجره 75/0×50/0 متر را که مشرف به بیرون بود، کاملاً با آجر مسدود کرده و دوازده پنجره دیگر به ابعاد 70/0×40/1 متر مجهز به میله بود و به حیاط داخلی اشراف داشت. هر اتاق بزرگ دارای 8 بادبزن سقفی و در هر اتاق بزرگ، دو هواکش و در اتاق‌های کوچک‌تر یک هواکش نصب شده بود. شانزده چراغ نئون لوله‌ای، روشنایی آسایشگاه را تأمین می‌کرد و در طول شب، به‌علل امنیتی، کلیه چراغ‌ها روشن بود.
ایشان مثل لیگ برتر خودمان مسابقه راه می‌انداختند، مثلاً جام دهه فجر و جام رمضان داشتیم. روزانه حدود نیم ساعت [[ورزش]] می‌كردیم؛ فوتبال، بسكتبال، پینگ‌پونگ و حتی هندبال هم داشتیم. حاج‌آقا می‌گفتند اگر افراد [[ورزش]] نكنند، درطول روز می‌خوابند، آن‌وقت علاوه‌بر كسالت شب‌ها خوابشان نمی‌برد. وقتی شب نتوانند بخوابند، هزاران فكر به ذهنشان هجوم می‌آورد، اما وقتی كه [[ورزش]] كنند و مشغول باشند، خسته می‌شوند و شب راحت خوابشان می‌برد<ref name=":2" />.


    [[اردوگاه]] چهار راه‌پله طولی و یک راه‌پله عرضی برای دسترسی به طبقه بالا داشت که با بلوک‌های سیمانی مسدود شده و [[اسرا]] به آنجا دسترسی نداشتند. تا اینکه اوایل 1369، عراقی‌ها پنج آسایشگاه جدید در طبقه بالا راه‌اندازی کردند و تعدادی از [[اسرا]] را به طبقات بالا بردند<ref>کامور بخشایش، جواد (1394). زندان موصل. تهران: سوره مهر.</ref>.
== حوادث و رویدادهای مهم اردوگاه<sup>[2]</sup> ==
- [[درگیری هشتم آذرماه 1361 در اردوگاه موصل 1|درگیری هشتم آذر 1361]] با شهادت دو یا چهار نفر و مجروح‌شدن حدود 100 نفر؛<sup>[3]</sup> در اواخر سال 1361؛
 
- درآمدن چشم رضا شریفی، آزاده همدانی، به‌وسیله کابل در بدو ورود به اردوگاه در 18 اسفند 1362؛
 
- ضرب‌وشتم [[سید آزادگان]]، پس‌از انتقال به [[اردوگاه]] همراه 50 نفر دیگر در 28 فروردین 1363؛
 
- بردن چند نفر از آزادگان به [[زیارت کربلا]] در سال‌های1364 و 1365؛<sup>[4]</sup>
 
ـ انتقال [[سید آزادگان]] از موصل 1 جدید به تکریت 5 در 13 اردیبهشت 1366؛
 
- بردن 13 نفر از آزادگان به کربلا، حدود ده‌دوازده روز قبل‌از ماه محرم سال 1366، حدود 25 مرداد؛
 
- بریدن گوش یکی از اسرای خبرچین به نام رضا کدخدایی، معروف به رضازاغی، توسط آزادگان با شدت‌گرفتن آزارواذیت [[اسرا]] در سال 1366؛
 
- سفر زیارتی انبوه به کربلا در دی‌ماه سال 1367؛
 
- آمدن ابریشم‌چی به اردوگاه در تابستان 1368.
 
و ... . (همان)
 
== پاورقی ==
<small>[1]. ویژه آزادگانی که [[صلیب سرخ|صلیب‌سرخ]] آنها را ثبت‌نام کرده است.</small>
 
<small>[2].  استخراج‌شده از آرشیو اسناد و اطلاعات [https://www.mfpa.ir مؤسسه پیام آزادگان] (طرح حماسه)، 1384 و 1385، مصاحبه با آزادگان</small>
 
<small>[3]. در اواخر سال 1361، عراقی‌ها تصمیم گرفتند بسیجی‌ها‌ و ارتشی‌ها را از هم جدا کنند و در دو قاطع جدا اسکان بدهند. بچه‌ها می‌گفتند ما ارتشی‌ها و بسیجی‌ها همه‌باهم جنگیدیم و حالا هم باید همه‌باهم یک‌جا باشیم. بچه‌ها فکر می‌کردند که اگر بخواهند آنها را از هم جدا کنند، بینشان تفرقه می‌افتد، به‌همین‌دلیل زیر بار نرفتند. صبح روز دوم آذر درِ اتاق‌ها را روی بچه‌ها باز نکردند و [[ارشد اردوگاه|ارشد]] آسایشگاه‌ها را هم صدا کردند و به طبقه بالا بردند. پدرم آن موقع [[ارشد اردوگاه|ارشد]] آسایشگاه 5 بود، حسابی کتکشان زده بودند. در همچنان به روی بچه‌ها بسته بود و این قضیه شش روز طول کشید. در این مدت، نه آبی می‌دادند و نه غذایی! هیچی. بچه‌ها هرچه از قبل داشتند استفاده می‌کردند. آبی را که جمع کرده بودند جیره‌بندی می‌کردند. [[اسرا]] بعداز شش روز درِ آسایشگاه‌ها را شکستند. یک شب هم اردوگاه دست بچه‌ها بود. عراقی‌ها جرئت نداشتند داخل بیایند. فردایش حدود 1200 نفر نماز ظهر و عصر را به جماعت در وسط اردوگاه خواندند. من مکبر بودم. بعداز نماز، سرتیپ عراقی آمد؛ حدود بیست تا سی نفر هم دور و برش بودند. پرسید چرا این کار را کردید؟ گفتیم ما نکردیم، شما خودتان در را روی ما بستید. بعد اشاره کرد و ناگهان درِ [[اردوگاه]] باز شد، حدود 300 تا 400 نفر سرباز عراقی با چوب، چماق، میل‌گرد، شلاق، باتون و هرچه به دستشان رسیده بود ریختند بین بچه‌ها. بچه‌ها داخل آسایشگاه‌ها پخش شدند تا کمتر کتک بخورند، ولی آنها به همه‌جا سر زدند تا کسی سالم در نرود. پیرمردی اراکی با ما بود که اسمش یادم نیست؛ روی سر این بنده‌‌خدا بنزین ریختند و او را گذاشتند وسط آفتاب، بعد او را با بلوکی که به سرش زدند شهید کردند. البته این شورش به نتیجه نرسید و تفکیک این دو گروه انجام شد. (آرشیو اسناد و اطلاعات [https://www.mfpa.ir مؤسسه پیام آزادگان]، 1384، مصاحبه با آزاده نوجوان علیرضا احمدی)</small>
 
<small>[4]. بار اول چهار نفر را برای زیارت بردند. در پاییز سال1365 هم آقای ابوترابی و دکتر حسین و دو نفر دیگر را بردند. (علی علیدوست، 1398: 256)</small>


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==


* [[اردوگاه]]
* [[اردوگاه موصل 1]]
* [[اردوگاه موصل 1]]
* [[درگیری هشتم آذرماه 1361 در اردوگاه موصل 1]]


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==
<references />
 
[[رده:اردوگاه]]
 
[[رده:اردوگاه موصل 1]]
[[رده:وقایع مهم اردوگاه موصل 1]]
[[رده:معرفی اردوگاه موصل 1]]
<references />'''فرزانه قلعه‌قوند'''
[[رده:آشپزخانه در اسارت]]
[[رده:اسیران جنگ]]
[[رده:اسرا]]
[[رده:اسرای اردوگاه موصل 1]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۰:۰۴

اردوگاه موصل 1 [1]

(معروف به موصل 2 قدیم و موصل‌بزرگه)

در یک نگاه

زمان تأسیس مقطع اول: خرداد 1361

مقطع دوم: مرداد 1361

زمان انحلال مقطع اول: تیر 1361

مقطع دوم: مرداد 1369

نام های دیگر موصل 1جدید/ موصل 2 قدیم/ موصل بزرگ
تعداد اسیران آمار پایانی: حدود 1700 نفر
تعداد آسایشگاه (آمار پایانی) 21 آسایشگاه
جغرافیای اردوگاه حدود پانزده‌کیلومتری شرق شهر موصل در شمال عراق و استان نینوا، در مناطق کردنشین، هم مرز با سوریه، سومین شهر پرجمعیت عراق
وضعیت اقلیمی دارای آب و هوا بری، خشک و گرم در تابستان و سرد در زمستان
موقعیت اردوگاه براساس قرارگیری  مکانی اولین اردوگاه موصل
وضعیت ظاهری دارای دو طبقه هر طبقه 14 آسایشگاه
ابعاد کل ساختمان حدوداً 190 در 130 متر
ابعاد محوطه اطراف 160 در 100 متر
تعداد حمام 6 حمام
تعداد دست‌شویی و توالت 24 تا
زندان انفرادی (سجن) 3 سلول
آشپزخانه (مطبخ) یک
داروخانه (صیدَلیه) یک
درمانگاه (مَستُوصِف) یک
آرایشگاه یک
خیاط‌خانه یک
مغازه (حانوت) یک
کتابخانه یک
حفاظت 4 برج مراقبت، 12 نگهبانی طبقه بالا

وضعیت جغرافیایی و ظاهری اردوگاه

این اردوگاه‌ قلعه‌مانند بود و چهار برج در گوشه‌هایش قرار داشت. آسایشگاه‌ها و اتاق‌ها در کنار و مابین برج‌ها قرار داشت و حیاط هم در وسط اردوگاه. ساختمانش دوطبقه بود و ارتفاعش به ده متر می‌رسید. اسرا در طبقه اول نگهداری می‌شدند و طبقه دوم در اختیار عراقی‌ها بود[۱]. البته چهارده آسایشگاه در طبقه اول و چهارده آسایشگاه در طبقه دوم بود که در سال آخر اسارت هفت آسایشگاه طبقه دوم در اختیار اسرای ایرانی قرار گرفت. یک آسایشگاه در موصل‌بزرگه را از اول برای زندان درنظر گرفته بودند. آنجا سه سلول انفرادی داشت و یک دست‌شویی و حمام و یک سالن؛ چون سه‌تا پنجره کوچک نزدیک سقف داشت، برای زندان مناسب بود[۲]. اردوگاه چهار راه‌پله طولی و یک راه‌پله عرضی برای دسترسی به طبقه بالا داشت که با بلوک‌های سیمانی مسدود شده بود و اسرا به آنجا دسترسی نداشتند[۳].

به‌طورِ متوسط 120 اسیر در هر آسایشگاه ساکن بودند. ساختمان اردوگاه به ابعاد 130×190 مترمربع دور حیاطی به ابعاد 100×160 مترمربع بنا شده بود. یک خیابان سیمانی به عرض 4 متر تا انتهای اردوگاه [وجود داشت] و خیابان دیگری از وسط حیاط عبور کرده و درختان مختلفی داخل حیاط کاشته شده بود. در چپ و راست ساختمان، ایوان مسقفی به‌پهنای 3 متر وجود داشت. در ضلع چپ، شش اتاق بزرگ، دو اتاق متوسط و یک اتاق کوچک برای اسرا، آشپزخانه، داروخانه و اتاق معاینه دکتر بود و در ضلع راست، چهار اتاق بزرگ؛ دو اتاق متوسط، که یکی از آنها درمانگاه بود و دو اتاق کوچک‌تر برای سکونت اسرا؛ سلول‌های انفرادی؛ خیاط‌خانه؛ سلمانی؛ فروشگاه و کتابخانه قرار داشت. ابعاد هر اتاق 4×24×12 مترمربع بود. [۴]

اکثر اسرا در ده اتاق بزرگ مشابه زندگی می‌کردند، شش اتاق در ضلع چپ (شماره 1 تا 6) و چهار اتاق در ضلع راست (شماره 13 تا 16) واقع شده بود. سقف آنها به روی دو ردیف ستون بنا شده و هر ردیف شامل سه عدد ستون بود. هر اتاق دو درِ آهنی 1/5×1/95 متر داشت که یکی از آنها همیشه قفل بود. دوازده پنجره 0/75×0/50 متری را، که مشرف به بیرون بودند، کاملاً با آجر مسدود کرده بودند و دوازده پنجره دیگر به ابعاد 0/70×1/40 متر مجهز به میله بودند و به حیاط داخلی اشراف داشتند. هر اتاق بزرگ دارای هشت بادبزن سقفی [بود]. در هر اتاق بزرگ دو هواکش و در اتاق‌های کوچک‌تر یک هواکش نصب شده بود. شانزده چراغ نئون لوله‌ای روشنایی آسایشگاه را تأمین می‌کرد و درطول شب، به‌علل امنیتی، کلیه چراغ‌ها روشن بود.[۴]

در حیاط اردوگاه میدانی قرار داشت که وسط آن فضای سبز بود و آن را گل‌کاری کرده بودند. وسط میدان راه باریکی هم دیده می‌شد. این میدان فقط در موصل‌بزرگه بود[۲].

تاریخچه و امکانات اردوگاه

بعدازاینکه ظرفیت اردوگاه موصل 2 تکمیل شد، اردوگاه موصل 1 در دو مقطع تشکیل شد:

مقطع اول)

مقطع اول)

مقطع اول اردوگاه موصل 1 (موصل‌بزرگ) در تاریخ 23/03/1361 [ژوئن 1982م] هم‌زمان با عملیات بیت‌المقدس، با انتقال 500 نفر از اسیرانی ساکن کمپ 8 (الانبار، معروف به اردوگاه عنبر) تأسیس شد. سپس تعداد 74 نفر غیرنظامی ایرانی از اردوگاه رمادی 6، که تا آن زمان ثبت‌نام نشده بودند، به این اردوگاه منتقل شدند.

مقطع اول تا تاریخ 31/04/1361 [ژوئیه 1982] با انتقال اسیران آن ادامه داشت[۵]. در ایام عملیات رمضان، اسیران موصل 1 را به اردوگاه موصل 2 بردند و افرادی را که در عملیات رمضان اسیر شده بودند به اردوگاه موصل 1 منتقل کردند.» [۶]

آن‌طوری‌که از شواهد مشخص است وضعیت بهداشت، تغذیه و شکنجه در این اردوگاه همانند سایر مکان‌های نگهداری اسیران جنگی اسفناک بوده است:

شش‌هفت ماه با دشداشه زندگی كردیم. دمپایی هم تعداد کمی داشتیم؛ خیلی از اسرا برای دست‌شویی‌رفتن در مضیقه بودند، چون هم مسافت زیاد بود و هم دست‌شویی كثیف و ما هم دمپایی نداشتیم.

ناخن‌هایمان بلند شده بود؛ نوک پلاك گردنمان را تیز كرده بودیم و با آن ناخن می‌گرفتیم. ناخن‌های من چنان بلند شده بود كه در گوشتم فرورفته و چرك كرده بود، برای همین دوازده بار ناخن‌های مرا بدون مواد بی‌حس‌کننده كشیده بودند. حدود 800 زخمی داشتیم و همه بدنشان عفونت کرده بود؛ به‌شدت از بوی تعفن اذیت می‌شدیم. نه دارویی در اختیار ما قرار می‌دادند و نه غذایی! تا اینكه بچه‌ها اعتصاب كردند. آنها هم درها را قفل كردند و ما یك هفته فقط هر چندساعت دو قاشق آب می‌خوردیم ... [۷].

مقطع دوم)

مقطع دوم اردوگاه موصل 1 در مردادماه 1361 [ژوئیه 1982] با انتقال 1200 نفر از اسیران عملیات رمضان و 100 نفر از اسیران عملیات زین‌العابدین تشکیل شد[۸] و پس‌از آن «22 نفر از عملیات ثارالله، 60 نفر از عملیات محرم و حدود 50 نفر از عملیات مسلم‌بن‌عقیل [۹]» به این اردوگاه منتقل شدند. تا چندماه پس‌از اسارت، اسیران و خانواده‌ها از هم بی‌اطلاع بودند و در «25 آبان 1361، اولین دیدار صلیب‌سرخ از اردوگاه‌ موصل 1 جدید (موصل بزرگ) انجام و اولین نامه آزادگان این اردوگاه به ایران ارسال شد.»[۱۰] بعد نیز اسیران عملیات محرم و حاج‌عمران را نیز به آن جا بردند. در 22 بهمن همان سال 929 تن از اسیران عملیات والفجر مقدماتی به این اردوگاه منتقل شدند[۱۱].

در اوایل دو بار در روز آمار می‌گرفتند، صبح و عصر، ولی بعدها روزی سه بار شد. اسرا باید در زمستان سرد برای آمار بیرون می‌نشستند. آمار درواقع برای ما نوعی شکنجه روحی بود. آنها گاهی برای اذیت‌کردن ما آمارگرفتن را بارها تکرار می‌کردند[۱۲].

فشار عراقی‌ها [پس‌از واقعه هشتم آذر 1361] چندبرابر شد و اردوگاه موصل 1 ازآن‌به‌بعد به اردوگاه شکنجه معروف شد؛ البته اسرا نیز کوتاه نیامدند و بر اصول و ارزش‌های خود پافشاری می‌کردند. آنها نماز جماعت و دعاهای دست‌جمعی را هیچ‌وقت تعطیل نکردند و عراقی‌ها نیز تا توانستند آنها را اذیت کردند و در مضیقه قرار دادند.

اردوگاه موصل 1 ازنظر امکانات صفر بود و بچه‌ها ازنظر لباس و غذا سخت در فشار بودند. گاهی سال‌ها می‌گذشت و به آنها لباس و کفش نمی‌دادند[۱۳].

بدونِ‌تردید نقش مؤثر و راهبری سید آزادگان، مرحوم ابوترابی، را می‌توان عامل مهمی در ساماندهی این اردوگاه دانست:

«به‌تدریج ایشان بر اوضاع اردوگاه مسلط شدند. اولین كار این بود كه تنش را دربرابر عراقی‌ها كم كنیم و آن برنامه‌هایی را انجام دهیم كه به نفع خودمان است. بعد گفتند هر اتاقی زمین خالی جلوی خودش را احیا كند؛ یعنی، سبزی بكارد. در فاصله زمانی كمی زمینی كه بسیار خاكی و زمخت بود به یك باغچه زیبا تبدیل شد[۸]

ایشان مثل لیگ برتر خودمان مسابقه راه می‌انداختند، مثلاً جام دهه فجر و جام رمضان داشتیم. روزانه حدود نیم ساعت ورزش می‌كردیم؛ فوتبال، بسكتبال، پینگ‌پونگ و حتی هندبال هم داشتیم. حاج‌آقا می‌گفتند اگر افراد ورزش نكنند، درطول روز می‌خوابند، آن‌وقت علاوه‌بر كسالت شب‌ها خوابشان نمی‌برد. وقتی شب نتوانند بخوابند، هزاران فكر به ذهنشان هجوم می‌آورد، اما وقتی كه ورزش كنند و مشغول باشند، خسته می‌شوند و شب راحت خوابشان می‌برد[۸].

حوادث و رویدادهای مهم اردوگاه[2]

- درگیری هشتم آذر 1361 با شهادت دو یا چهار نفر و مجروح‌شدن حدود 100 نفر؛[3] در اواخر سال 1361؛

- درآمدن چشم رضا شریفی، آزاده همدانی، به‌وسیله کابل در بدو ورود به اردوگاه در 18 اسفند 1362؛

- ضرب‌وشتم سید آزادگان، پس‌از انتقال به اردوگاه همراه 50 نفر دیگر در 28 فروردین 1363؛

- بردن چند نفر از آزادگان به زیارت کربلا در سال‌های1364 و 1365؛[4]

ـ انتقال سید آزادگان از موصل 1 جدید به تکریت 5 در 13 اردیبهشت 1366؛

- بردن 13 نفر از آزادگان به کربلا، حدود ده‌دوازده روز قبل‌از ماه محرم سال 1366، حدود 25 مرداد؛

- بریدن گوش یکی از اسرای خبرچین به نام رضا کدخدایی، معروف به رضازاغی، توسط آزادگان با شدت‌گرفتن آزارواذیت اسرا در سال 1366؛

- سفر زیارتی انبوه به کربلا در دی‌ماه سال 1367؛

- آمدن ابریشم‌چی به اردوگاه در تابستان 1368.

و ... . (همان)

پاورقی

[1]. ویژه آزادگانی که صلیب‌سرخ آنها را ثبت‌نام کرده است.

[2].  استخراج‌شده از آرشیو اسناد و اطلاعات مؤسسه پیام آزادگان (طرح حماسه)، 1384 و 1385، مصاحبه با آزادگان

[3]. در اواخر سال 1361، عراقی‌ها تصمیم گرفتند بسیجی‌ها‌ و ارتشی‌ها را از هم جدا کنند و در دو قاطع جدا اسکان بدهند. بچه‌ها می‌گفتند ما ارتشی‌ها و بسیجی‌ها همه‌باهم جنگیدیم و حالا هم باید همه‌باهم یک‌جا باشیم. بچه‌ها فکر می‌کردند که اگر بخواهند آنها را از هم جدا کنند، بینشان تفرقه می‌افتد، به‌همین‌دلیل زیر بار نرفتند. صبح روز دوم آذر درِ اتاق‌ها را روی بچه‌ها باز نکردند و ارشد آسایشگاه‌ها را هم صدا کردند و به طبقه بالا بردند. پدرم آن موقع ارشد آسایشگاه 5 بود، حسابی کتکشان زده بودند. در همچنان به روی بچه‌ها بسته بود و این قضیه شش روز طول کشید. در این مدت، نه آبی می‌دادند و نه غذایی! هیچی. بچه‌ها هرچه از قبل داشتند استفاده می‌کردند. آبی را که جمع کرده بودند جیره‌بندی می‌کردند. اسرا بعداز شش روز درِ آسایشگاه‌ها را شکستند. یک شب هم اردوگاه دست بچه‌ها بود. عراقی‌ها جرئت نداشتند داخل بیایند. فردایش حدود 1200 نفر نماز ظهر و عصر را به جماعت در وسط اردوگاه خواندند. من مکبر بودم. بعداز نماز، سرتیپ عراقی آمد؛ حدود بیست تا سی نفر هم دور و برش بودند. پرسید چرا این کار را کردید؟ گفتیم ما نکردیم، شما خودتان در را روی ما بستید. بعد اشاره کرد و ناگهان درِ اردوگاه باز شد، حدود 300 تا 400 نفر سرباز عراقی با چوب، چماق، میل‌گرد، شلاق، باتون و هرچه به دستشان رسیده بود ریختند بین بچه‌ها. بچه‌ها داخل آسایشگاه‌ها پخش شدند تا کمتر کتک بخورند، ولی آنها به همه‌جا سر زدند تا کسی سالم در نرود. پیرمردی اراکی با ما بود که اسمش یادم نیست؛ روی سر این بنده‌‌خدا بنزین ریختند و او را گذاشتند وسط آفتاب، بعد او را با بلوکی که به سرش زدند شهید کردند. البته این شورش به نتیجه نرسید و تفکیک این دو گروه انجام شد. (آرشیو اسناد و اطلاعات مؤسسه پیام آزادگان، 1384، مصاحبه با آزاده نوجوان علیرضا احمدی)

[4]. بار اول چهار نفر را برای زیارت بردند. در پاییز سال1365 هم آقای ابوترابی و دکتر حسین و دو نفر دیگر را بردند. (علی علیدوست، 1398: 256)

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. شورای علمی دانشنامه آزادگان، 1399. ص 343
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ علیدوست، علی (1401). مصاحبه،
  3. شورای علمی دانشنامه آزادگان، 1399. ص 344
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاه‌های اسیران. تهران: پیام آزادگان، ص.164-165.
  5. شورای علمی دانشنامه آزادگان (با تلخیص و اندکی تغییر).
  6. علیدوست‌، علی (1402). مصاحبه،
  7. ورسیده، محمدرضا (1384). مصاحبه (آرشیو اسناد و اطلاعات مؤسسه پیام آزادگان (طرح حماسه).
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ کیانی، بیژن (1373). مصاحبه،
  9. قره‌باغی، امرالله (1403). مصاحبه،
  10. قلعه‌قوند، فرزانه (1402). سفری کوتاه به اردوگاه‌های موصل. تهران: پیام آزادگان. ص147
  11. علیدوست، علی (1403). مصاحبه،
  12. قاسمی، غلامعلی (1384). مصاحبه (آرشیو اسناد و اطلاعات مؤسسه پیام آزادگان (طرح حماسه).
  13. علیدوست، علی ( 1385). ابر فیاض. تهران: پیام آزادگان. ص97ـ98

فرزانه قلعه‌قوند