اعتراض: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
== شیوه های [[بازجویی در اسارت|بازجویی]] از [[اسرا]] == | == شیوه های [[بازجویی در اسارت|بازجویی]] از [[اسرا]] == | ||
دشمن از هر اسیری چندینبار و به روشهای مختلف [[بازجویی در اسارت|بازجویی]] میکند<ref>داعی، علی (1387). [[نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بینالمللی دولت عراق]]. تهران: پیام آزادگان.</ref>. معمولاً دشمن، دست به اعمال زیر میزند: | دشمن از هر اسیری چندینبار و به روشهای مختلف [[بازجویی در اسارت|بازجویی]] میکند<ref>داعی، علی (1387). [[نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بینالمللی دولت عراق]]. تهران: [https://www.mfpa.ir/ پیام آزادگان].</ref>. معمولاً دشمن، دست به اعمال زیر میزند: | ||
الف) محبوس کردن اسیر در اتاقی تنگ و تاریک بدون پنجره؛ | * الف) محبوس کردن اسیر در اتاقی تنگ و تاریک بدون پنجره؛ | ||
* ب) بستن چشمان اسیر و تهدید او به اعدام؛ | |||
ب) بستن چشمان اسیر و تهدید او به اعدام؛ | * ج) اسیر را شبهنگام بهصورت برهنه در هوای سرد تا صبح نگه میدارد یا او را در محلی که حشرات زیادی وجود دارند، قرار میدهد؛ | ||
* د) خسته و اذیت کردن اسیر و منع او از خواب؛ | |||
ج) اسیر را شبهنگام بهصورت برهنه در هوای سرد تا صبح نگه میدارد یا او را در محلی که حشرات زیادی وجود دارند، قرار میدهد؛ | * ذ) اهانت و ناسزا گفتن به اسیر و مسخره کردن او؛ | ||
* و) اخبار دروغی از وضع جبهه و اوضاع سیاسی داخل کشورش به او میدهد؛ | |||
د) خسته و اذیت کردن اسیر و منع او از خواب؛ | * ی) [[شکنجه های جسمی|شکنجه جسمی]] و محروم کردن او از خوردن و آشامیدن<ref>سایت پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس. قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.dsrc.ir/</ref> و این روشهای برخورد، نمونه بارز همان چیزهایی است که عموم اسیران ایرانی در عراق با آن مواجه شدهاند. | ||
ذ) اهانت و ناسزا گفتن به اسیر و مسخره کردن او؛ | |||
و) اخبار دروغی از وضع جبهه و اوضاع سیاسی داخل کشورش به او میدهد؛ | |||
ی) [[شکنجه های جسمی|شکنجه جسمی]] و محروم کردن او از خوردن و آشامیدن<ref>سایت پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس. قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.dsrc.ir/</ref> و این روشهای برخورد، نمونه بارز همان چیزهایی است که عموم اسیران ایرانی در عراق با آن مواجه شدهاند. | |||
در پاییز 1363، پس از بالاگرفتن فشارهای بینالمللی در موضوع [[اسرا]]، رژیم بعث اجازه داد کمیتهای از [https://www.un.org/ سازمان ملل] برای بررسی وضعیت اسیران از نزدیک از چند [[اردوگاه]] بازدید کنند. گزارش آنها حاوی شواهدی بود که از خشونتها و بدرفتاریهای روحی و جسمی در اسرای ایرانی حکایت میکرد. در این گزارش اذعان شده بود بدون استثنا، بر بدن اسیران ایرانی آثار کبودی مشاهده شده است و بهواسطه ضربات وارده، به بینایی و شنوایی تعدادی از آنها آسیبهای جدی وارد شده است. | در پاییز 1363، پس از بالاگرفتن فشارهای بینالمللی در موضوع [[اسرا]]، رژیم بعث اجازه داد کمیتهای از [https://www.un.org/ سازمان ملل] برای بررسی وضعیت اسیران از نزدیک از چند [[اردوگاه]] بازدید کنند. گزارش آنها حاوی شواهدی بود که از خشونتها و بدرفتاریهای روحی و جسمی در اسرای ایرانی حکایت میکرد. در این گزارش اذعان شده بود بدون استثنا، بر بدن اسیران ایرانی آثار کبودی مشاهده شده است و بهواسطه ضربات وارده، به بینایی و شنوایی تعدادی از آنها آسیبهای جدی وارد شده است. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۳: | ||
عمده این اعتراضات در قالب شکوائیههای شفاهی به [[صلیب سرخ]] جهانی، که هراز چندگاه از اردوگاهها بازدید میکردند، یا بهصورت نادر به فرماندهان ارشد [[اردوگاه]] مطرح میشد که غالباً مورد بیتوجهی مقامات عراقی قرار میگرفت. | عمده این اعتراضات در قالب شکوائیههای شفاهی به [[صلیب سرخ]] جهانی، که هراز چندگاه از اردوگاهها بازدید میکردند، یا بهصورت نادر به فرماندهان ارشد [[اردوگاه]] مطرح میشد که غالباً مورد بیتوجهی مقامات عراقی قرار میگرفت. | ||
== | == [[اعتراض به وضعیت بهداشتی اسیران]] == | ||
عراقیها ازلحاظ بهداشتی، به اسرای ایرانی توجهی مسئولانه نداشتند و بسیاری از اسرای مجروح، جان خود را بهخاطر بیماریهای جزئی و زخمهای واردشده از دست میدادند یا بهراحتی دست و پای آنها را بهسبب جراحتی كه برداشته بود، از بدنشان جدا میکردند: «به [[اردوگاه]] وارد شدیم... جاییکه در بیمارستانهایش دست شکسته را میبریدند و پای مجروح را قطع میکردند. کسی دغدغه معالجه اسیر را به دلش راه نمیداد... هنگامیکه یک زخم ساده با سهلانگاری عراقیها در مراقبت از آنها عفونت میکرد، عمیقتر میشد و... آنها با قیافهای دلسوزانه! میگفتند راهی جز قطع عضو وجود ندارد! این قانقاریاست و ممکن است موجب مرگ اسیر شود<ref name=":0" /> (← [[بهداشت و درمان]]) | عراقیها ازلحاظ بهداشتی، به اسرای ایرانی توجهی مسئولانه نداشتند و بسیاری از اسرای مجروح، جان خود را بهخاطر بیماریهای جزئی و زخمهای واردشده از دست میدادند یا بهراحتی دست و پای آنها را بهسبب جراحتی كه برداشته بود، از بدنشان جدا میکردند: «به [[اردوگاه]] وارد شدیم... جاییکه در بیمارستانهایش دست شکسته را میبریدند و پای مجروح را قطع میکردند. کسی دغدغه معالجه اسیر را به دلش راه نمیداد... هنگامیکه یک زخم ساده با سهلانگاری عراقیها در مراقبت از آنها عفونت میکرد، عمیقتر میشد و... آنها با قیافهای دلسوزانه! میگفتند راهی جز قطع عضو وجود ندارد! این قانقاریاست و ممکن است موجب مرگ اسیر شود<ref name=":0" /> (← [[بهداشت و درمان]]) | ||
== | == [[اعتراض به شکنجه و آزار اسیران]] == | ||
شکنجه امری عادی در اردوگاههای اسرا بود طوریکه هر امر کوچکی بهانهای میشد برای شکنجه اسیران ایرانی بهدست عراقیها. یکی از موارد شکنجه در اردوگاههای عراقی «قانون سربهزیری» بود؛ بهاینصورت که اسرای ایرانی ملزم بودند که در برابر عراقیها همیشه سرشان پایین باشد و درصورتیکه این قانون اطاعت نمیشد، شکنجههای سختتری در انتظار آنها بود. عراقیها اسیران ایرانی را به بهانهای کوچک روزها در تشنگی و گرسنگی نگه میداشتند و پس از آن، با باتوم و کابل به شکنجه آنها میپرداختند طوریکه یکی از اسیران در زیر | [[شکنجه]] امری عادی در اردوگاههای [[اسرا]] بود طوریکه هر امر کوچکی بهانهای میشد برای [[شکنجه]] [[اسیران جنگ|اسیران ایرانی]] بهدست عراقیها. یکی از موارد [[شکنجه]] در اردوگاههای عراقی «قانون سربهزیری» بود؛ بهاینصورت که اسرای ایرانی ملزم بودند که در برابر عراقیها همیشه سرشان پایین باشد و درصورتیکه این قانون اطاعت نمیشد، شکنجههای سختتری در انتظار آنها بود. عراقیها اسیران ایرانی را به بهانهای کوچک روزها در تشنگی و گرسنگی نگه میداشتند و پس از آن، با باتوم و کابل به شکنجه آنها میپرداختند طوریکه یکی از [[اسیران جنگ|اسیران]] در زیر [[شکنجه|شکنجه]]<nowiki/>های آنها و آن هم بهخاطر یادآوری منشور ژنو درباره اسیران جان خود را از دست داد<ref name=":0" /> (← [[تنبیه و شکنجه]]) | ||
== | == [[اعتراض اسرا به وضعیت اردوگاه ها|اعتراض به وضعیت آسایشگاهها]] == | ||
عراقیها اسرای ایرانی را در بدترین جاها اسکان میدادند و طوری آنها را در آسایشگاهها تقسیم میکردند که متحمل سختترین عذاب و شکنجه روحی و جسمی میشدند. یکی از آزادگان که در [[اردوگاه رمادی 10]] به مدت 5 سال اسیر بوده، وضعیت رفاهی و بهداشتی را چنین تشریح میکند: «از حداقل [[امکانات]] رفاهی نیز برخوردار نبودیم. جای سکونت ما برای تعداد نفراتی که در آن زندگی میکردیم، بسیار کوچک بود. آسایشگاه ما از حمام و دستشویی برخوردار نبود. گاهیاوقات بهسبب اتمام وقت آزادباش عدهای نمیتوانستند یا فرصت نداشتند که به دستشویی بروند. کیفیت غذا بسیار بد بود و ازنظر کمّی نیز بسیار پایین بود. بسیاری از اسرا نمیتوانستند بهطور مرتب و عادی استحمام كنند و گاهی با یک تیغ ده نفر از اسرا سروصورت خودشان را اصلاح میکردند. داروها و دیگر امکانات بهداشتی، بسیار اندک و ابتدایی بود. طوریکه یک روز بهخاطر اعتراض بنده به این وضعیت نزد مأموران [[صلیب سرخ]]، ازطرف نگهبان احضار و تنبیه شدم و بههمینخاطر یک روز که به بهداری مراجعه کردم تا دندان پوسیدهام را بکشم، بهدار دندان سالمی را هم همراه آن کشید که ریشه آن در لثهام ماند و تا آخر اسارت اذیتم میکرد. بهلحاظ آموزشی، آنها نه تنها کمکی به [[آموزش]] اسیران نمیکردند، بلکه در استفاده از حداقل [[امکانات]] آموزشیای که [[صلیب سرخ]] برای اسیران ایرانی (کتاب، [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] و [[قلم در اسارت|قلم]]) فراهم میكرد، نهایت سختگیری ممکن را روا میداشتند<ref name=":0" />. | عراقیها اسرای ایرانی را در بدترین جاها اسکان میدادند و طوری آنها را در آسایشگاهها تقسیم میکردند که متحمل سختترین عذاب و [[شکنجه های جسمی و روحی|شکنجه روحی و جسمی]] میشدند. یکی از آزادگان که در [[اردوگاه رمادی 10]] به مدت 5 سال اسیر بوده، وضعیت رفاهی و بهداشتی را چنین تشریح میکند: «از حداقل [[امکانات]] رفاهی نیز برخوردار نبودیم. جای سکونت ما برای تعداد نفراتی که در آن زندگی میکردیم، بسیار کوچک بود. آسایشگاه ما از حمام و دستشویی برخوردار نبود. گاهیاوقات بهسبب اتمام وقت آزادباش عدهای نمیتوانستند یا فرصت نداشتند که به دستشویی بروند. کیفیت غذا بسیار بد بود و ازنظر کمّی نیز بسیار پایین بود. بسیاری از اسرا نمیتوانستند بهطور مرتب و عادی استحمام كنند و گاهی با یک تیغ ده نفر از اسرا سروصورت خودشان را اصلاح میکردند. داروها و دیگر امکانات بهداشتی، بسیار اندک و ابتدایی بود. طوریکه یک روز بهخاطر اعتراض بنده به این وضعیت نزد مأموران [[صلیب سرخ]]، ازطرف نگهبان احضار و تنبیه شدم و بههمینخاطر یک روز که به بهداری مراجعه کردم تا دندان پوسیدهام را بکشم، بهدار دندان سالمی را هم همراه آن کشید که ریشه آن در لثهام ماند و تا آخر اسارت اذیتم میکرد. بهلحاظ آموزشی، آنها نه تنها کمکی به [[آموزش]] اسیران نمیکردند، بلکه در استفاده از حداقل [[امکانات]] آموزشیای که [[صلیب سرخ]] برای اسیران ایرانی (کتاب، [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] و [[قلم در اسارت|قلم]]) فراهم میكرد، نهایت سختگیری ممکن را روا میداشتند<ref name=":0" />. | ||
== | == [[اعتراض به وضعیت غذا و پوشاک در اردوگاه ها|اعتراض به وضعیت غذا و پوشاک]] و شرایط سخت و طاقتفرسا == | ||
روزی مسئولان عراقی برای بازدید به [[اردوگاه]] آمدند. یکی از اسرا بلند شد و به وضعیت غذا، [[پوشاک]] و کفش اسیران اعتراض کرد. بعد از آنکه مسئولان عراقی رفتند، زندانبانان به سروقت او آمدند. او را حسابی زدند، آنگونه که از ضربات کابل بیهوش شد <ref>امانی ، محمد رضا (1396). روزنامه شهر اراء،شماره 1044.</ref>.· نیروهای بعثی در واپسین روزهای آبان ۱۳۶۱ طرح جداسازی اسرای ارتشی از بسیجی را مطرح کردند که این طرح، با مخالفت و اعتراض اسیران روبهرو شد. اجتناب اسرا از اجرای طرح جداسازی، باعث بروز تنش بین آنان و بعثیها شد. اسیران به مدت یک هفته، به اعتراض خود تحت حصر شدید ادامه دادند و در روز هشتم، با وجود ضعف از گرسنگی و تشنگی طاقتفرسا، اقدام به خروج از آسایشگاهها کردند و در مقابل هشدار نگهبانان مبنیبر بازگشت به آسایشگاهها، شرط بازگشت خود را آزادی ارشدها اعلام و در محوطه اردوگاه [[نماز]] جماعت اقامه کردند. در تاریخ ۸ آذر 13۶۱ اسرا علیه وحشیگری و درندهخویی بعثیها شورش کردند؛ بعثیها برای سرکوبی این شورش، ناچار شدند نیروهای ویژه خود را وارد عمل کنند. در این روز، اسیران ایرانی درحالیکه قریب هشت روز در [[اردوگاه موصل 2]] تحت حصر شدید و شکنجه بیآبی و بیغذایی ظالمانه و ضدبشری زندانبانان بعثی قرار داشتند، دست به شورش زدند که در جریان سرکوب وحشیانه این شورش ازسوی نیروهای بعثی، دو تن از اسیران بیدفاع، محمد سوری و امیر بامیریزاده، مظلومانه به شهادت رسیدند و بیش از ۳۰۰ تن دیگر مجروح شدند<ref name=":1">سایت مؤسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان. قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.mfpa.ir/</ref>. | روزی مسئولان عراقی برای بازدید به [[اردوگاه]] آمدند. یکی از اسرا بلند شد و به وضعیت غذا، [[پوشاک]] و کفش اسیران اعتراض کرد. بعد از آنکه مسئولان عراقی رفتند، زندانبانان به سروقت او آمدند. او را حسابی زدند، آنگونه که از ضربات کابل بیهوش شد <ref>امانی ، محمد رضا (1396). روزنامه شهر اراء،شماره 1044.</ref>.· نیروهای بعثی در واپسین روزهای آبان ۱۳۶۱ طرح جداسازی اسرای ارتشی از بسیجی را مطرح کردند که این طرح، با مخالفت و اعتراض اسیران روبهرو شد. اجتناب اسرا از اجرای طرح جداسازی، باعث بروز تنش بین آنان و بعثیها شد. اسیران به مدت یک هفته، به اعتراض خود تحت حصر شدید ادامه دادند و در روز هشتم، با وجود ضعف از گرسنگی و تشنگی طاقتفرسا، اقدام به خروج از آسایشگاهها کردند و در مقابل هشدار نگهبانان مبنیبر بازگشت به آسایشگاهها، شرط بازگشت خود را آزادی ارشدها اعلام و در محوطه اردوگاه [[نماز]] جماعت اقامه کردند. در تاریخ ۸ آذر 13۶۱ اسرا علیه وحشیگری و درندهخویی بعثیها شورش کردند؛ بعثیها برای سرکوبی این شورش، ناچار شدند نیروهای ویژه خود را وارد عمل کنند. در این روز، اسیران ایرانی درحالیکه قریب هشت روز در [[اردوگاه موصل 2]] تحت حصر شدید و شکنجه بیآبی و بیغذایی ظالمانه و ضدبشری زندانبانان بعثی قرار داشتند، دست به شورش زدند که در جریان سرکوب وحشیانه این شورش ازسوی نیروهای بعثی، دو تن از اسیران بیدفاع، محمد سوری و امیر بامیریزاده، مظلومانه به شهادت رسیدند و بیش از ۳۰۰ تن دیگر مجروح شدند<ref name=":1">سایت مؤسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان. قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.mfpa.ir/</ref>. | ||
== [[اعتراض به شکنجه های روحی و روانی در اردوگاه ها|اعتراض به شکنجههای روحی و روانی]] == | == [[اعتراض به شکنجه های روحی و روانی در اردوگاه ها|اعتراض به شکنجههای روحی و روانی]] == | ||
اجبار اسیران ایرانی به تماشای فیلمهای مبتذل و شنیدن موسیقی پخششده در ساعتهای متمادی در شبانهروز، یکی دیگر از روشهای شکنجه عراقیها بود و اگر کسی در حین پخش اینگونه فیلمها سرش را پایین میانداخت یا از نگاه کردن به فیلم خودداری میکرد، مورد شکنجه و اذیت سربازان عراقی قرارمیگرفت<ref>سایت راسخون.</ref> . واکنش اعتراضی اسیران، به این اقدامات گاهی منفی بود؛ یعنی برخلاف ضربوشتم به تماشای فیلم رغبتی نشان نمیدادند و خودشان را به کارهای دیگر ازجمله گفتوگو با یکدیگر سرگرم میکردند یا به همهمه میپرداختند بهگونهایکه خشم عراقیها برانگیخته میشد و آنها مجبور میشدند با ضربوشتم اسیران به کارشان خاتمه بدهند. در بعضی مواقع اسیران به اعتراض پنهان دست میزدند که غالباً از نوع آسیب زدن به دستگاهها بود؛ مثلاً ریختن [[آب]] درون تلویزیون و یا وارد کردن سوزن به سیمهای بلندگو و ایجاد اتصال و مختل کردن عملکرد آن. در مواردی هم اعتراضات با سر دادن شعار و به پا کردن سروصدا و برهمزدن فضا بوده است... سربازها وقتی میدیدند بچهها بهجای تماشای فیلم چهارپایه فلزی و دستگاه ویدئو را نگاه میکنند، افتادند به جان اسیران و عدهای را برای شکنجه اختصاصیتر انتخاب کردند... چندبار که این مسئله تکرار شد، عراقیها از صرافت نمایش دادن فیلم افتادند<ref>[[طحانیان، مهدی]] (1391). [[سرباز کوچک امام]]. تهران:پیام آزادگان.</ref>. | اجبار اسیران ایرانی به تماشای فیلمهای مبتذل و شنیدن موسیقی پخششده در ساعتهای متمادی در شبانهروز، یکی دیگر از روشهای شکنجه عراقیها بود و اگر کسی در حین پخش اینگونه فیلمها سرش را پایین میانداخت یا از نگاه کردن به فیلم خودداری میکرد، مورد شکنجه و اذیت سربازان عراقی قرارمیگرفت<ref>سایت راسخون.</ref> . واکنش اعتراضی اسیران، به این اقدامات گاهی منفی بود؛ یعنی برخلاف ضربوشتم به تماشای فیلم رغبتی نشان نمیدادند و خودشان را به کارهای دیگر ازجمله گفتوگو با یکدیگر سرگرم میکردند یا به همهمه میپرداختند بهگونهایکه خشم عراقیها برانگیخته میشد و آنها مجبور میشدند با ضربوشتم اسیران به کارشان خاتمه بدهند. در بعضی مواقع اسیران به اعتراض پنهان دست میزدند که غالباً از نوع آسیب زدن به دستگاهها بود؛ مثلاً ریختن [[آب]] درون تلویزیون و یا وارد کردن سوزن به سیمهای بلندگو و ایجاد اتصال و مختل کردن عملکرد آن. در مواردی هم اعتراضات با سر دادن شعار و به پا کردن سروصدا و برهمزدن فضا بوده است... سربازها وقتی میدیدند بچهها بهجای تماشای فیلم چهارپایه فلزی و دستگاه ویدئو را نگاه میکنند، افتادند به جان اسیران و عدهای را برای شکنجه اختصاصیتر انتخاب کردند... چندبار که این مسئله تکرار شد، عراقیها از صرافت نمایش دادن فیلم افتادند<ref>[[طحانیان، مهدی]] (1391). [[سرباز کوچک امام]]. تهران:[https://www.mfpa.ir/ پیام آزادگان.]</ref>. | ||
یکی از روشهای شکنجه روانی، که زندانبانان برای تحقیر اسیران بهکار میگرفتند، این بود که اسیران را وادار میکردند هنگام صف کشیدن هنگام [[آمار]] و... به حالت سجده دربیایند که این وضعیت برایشان خیلی سنگین بود. بعضی از اسیران برای اعتراض به این وضعیت از فرمان عراقیها تبعیت نمیكردند و با زندانبانان مقابله اعتراضآمیز میکردند<ref>زاغیان، اصغر (1389). دوازدهمین اردوگاه. قم: انتشارات ولاءمنتظر</ref>. | یکی از روشهای شکنجه روانی، که زندانبانان برای تحقیر اسیران بهکار میگرفتند، این بود که اسیران را وادار میکردند هنگام صف کشیدن هنگام [[آمار]] و... به حالت سجده دربیایند که این وضعیت برایشان خیلی سنگین بود. بعضی از اسیران برای اعتراض به این وضعیت از فرمان عراقیها تبعیت نمیكردند و با زندانبانان مقابله اعتراضآمیز میکردند<ref>زاغیان، اصغر (1389). دوازدهمین اردوگاه. قم: انتشارات ولاءمنتظر</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۳: | ||
قبل از اینکه خبرنگاران به اردوگاه [[عنبر]] بیایند و به نفع رژیم صدام تبلیغات کنند، اسیران در جریان قرار گرفته بودند. آنروز چهارم بهمن 1362 به محض اینکه خبرنگاران از بیرون مشاهده شدند، قرار این شد که اگر به قاطع 2 آمدند، همه به اعتراض بهسمت آسایشگاهها بروند... به محض اینکه خبرنگاران وارد شدند، اسیران بهطرف آسایشگاهها هجوم بردند. عراقیها، ابتدا با اصرار و سپس تهدید، از اسیران خواستند که از آسایشگاه بیرون بیایند که البته اسیران معترض به خواسته آنها توجهی نكردند. بهناچار عراقیها از قسمتهای دیگر [[اردوگاه]] تعداد اندکی از اسیران را که به هر دلیلی با عراقیها همکاری میکردند جمع کردند و آنها برخلاف میل اکثریت اسیران به رقص و پایکوبی پرداختند و در واکنش به این اقدام سایر اسیران، بهاعتراض به خبرنگاران و سربازان و حتی معاون فرمانده عراقی که در داخل بود حملهور شدند و به تخریب تجهیزات و خودرو خبرنگاران پرداختند، ولی به کسی آسیبی نرساندند. این عمل اسیران باعث شد تا فرمانده با کلت چند شلیک هوایی کرد و اسیران سراسیمه، بهسمت آسایشگاهها بازگشتند، سربازان عراقی نیز با بیرون رفتن از [[اردوگاه]]، خط آتش تشکیل دادند و به داخل [[اردوگاه]] شلیک کردند. در جریان این درگیری، چشم راست یکی از اسیران بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. بعد از این ماجرا درِ آسایشگاهها را بستند و تمام خوراکیها را از دسترس خارج کردند و تهدید كردند که تا یک ماه از غذا خبری نیست که در اعتراض به این اقدام، خواهران اسیر هم برای حمایت از برادران دست به اعتصاب غذا زدند و همه [[اردوگاه]] نیز در اعتصاب قرار گرفت. کار به جایی رسید که عراقیها برای شکسته شدن اعتصاب در [[اردوگاه]] التماس میکردند و نهایتاً وادار به تسلیم شدند<ref>علیدوستی، همایون (1370). غربت نوشتهها. تهران: حوزه هنری.</ref>. | قبل از اینکه خبرنگاران به اردوگاه [[عنبر]] بیایند و به نفع رژیم صدام تبلیغات کنند، اسیران در جریان قرار گرفته بودند. آنروز چهارم بهمن 1362 به محض اینکه خبرنگاران از بیرون مشاهده شدند، قرار این شد که اگر به قاطع 2 آمدند، همه به اعتراض بهسمت آسایشگاهها بروند... به محض اینکه خبرنگاران وارد شدند، اسیران بهطرف آسایشگاهها هجوم بردند. عراقیها، ابتدا با اصرار و سپس تهدید، از اسیران خواستند که از آسایشگاه بیرون بیایند که البته اسیران معترض به خواسته آنها توجهی نكردند. بهناچار عراقیها از قسمتهای دیگر [[اردوگاه]] تعداد اندکی از اسیران را که به هر دلیلی با عراقیها همکاری میکردند جمع کردند و آنها برخلاف میل اکثریت اسیران به رقص و پایکوبی پرداختند و در واکنش به این اقدام سایر اسیران، بهاعتراض به خبرنگاران و سربازان و حتی معاون فرمانده عراقی که در داخل بود حملهور شدند و به تخریب تجهیزات و خودرو خبرنگاران پرداختند، ولی به کسی آسیبی نرساندند. این عمل اسیران باعث شد تا فرمانده با کلت چند شلیک هوایی کرد و اسیران سراسیمه، بهسمت آسایشگاهها بازگشتند، سربازان عراقی نیز با بیرون رفتن از [[اردوگاه]]، خط آتش تشکیل دادند و به داخل [[اردوگاه]] شلیک کردند. در جریان این درگیری، چشم راست یکی از اسیران بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. بعد از این ماجرا درِ آسایشگاهها را بستند و تمام خوراکیها را از دسترس خارج کردند و تهدید كردند که تا یک ماه از غذا خبری نیست که در اعتراض به این اقدام، خواهران اسیر هم برای حمایت از برادران دست به اعتصاب غذا زدند و همه [[اردوگاه]] نیز در اعتصاب قرار گرفت. کار به جایی رسید که عراقیها برای شکسته شدن اعتصاب در [[اردوگاه]] التماس میکردند و نهایتاً وادار به تسلیم شدند<ref>علیدوستی، همایون (1370). غربت نوشتهها. تهران: حوزه هنری.</ref>. | ||
در یکی از روزها، خبرنگار خارجی، که اتفاقاً حجاب مناسبی هم نداشت، برای فیلمبرداری وارد [[اردوگاه]] شد. اسرا برای اعلام اعتراض خود فریاد اللهاکبر سر دادند و دمپاییهای خود را بهطرف نیروهای بعثی پرتاب کردند. به دنبال این حرکتمان، 5 روز تنبیه شدیم و به ما [[آب]] و غذا ندادند. 50 نفرمان را از اردوگاه رمادی به اردوگاه موصل( ←[[اردوگاه]] ) انتقال دادند<ref>زنگانه ،حسن (1394). سایت گلستان ما . مورخ 27 مرداد 1394.</ref> .عراقیها از این موضوع واقعاً نگران بودند که چرا جمهوری اسلامی از اسرای آنها به قول خودشان استفاده تبلیغاتی میکند؛ مثلاً آنها را به نماز جمعه میآورد تا آزادانه در میان مردم باشند و یا کارهای دیگر؛ لذا قصد داشتند به شکلی به این مسئله پاسخ بدهند. برای این منظور، اردوگاهی در رمادی 2 (← [[اردوگاه رمادی 2]] )تشکیل دادند که بچّهها به آن میگفتند بینالقفصین. این [[اردوگاه]] تشکیل شده بود از بچّههای زیر هجده سال. معاون فرمانده عراقی [[اردوگاه]] اعلام کرد شما باید برای یک رژه آماده شوید؛ سپس سؤال کرد: آیا بلدید رژه بروید؟ بچّهها که از نقشه عراقیها باخبر بودند، همه با هم گفتند: ما نیروهای مردمی هستیم و از این چیزها بلد نیستیم. معاون اردوگاه گفت: ما به شما [[آموزش]] میدهیم. از آن روز به مدت بیش از یک ماه، شرایط سختی بر [[اردوگاه]] حاکم شد. هر روز صبح [[آموزش]] به چپچپ و به راستراست- که در عربی به اِلی الیمین دور و الی الیسار دور میگویند- و دیگر چیزهای لازم بهاصطلاح آموزش داده میشد. افسر به عربی دستور میداد به راست راست، اما اسیران برای اینکه اخلالی در کار بهوجود بیاورند عدّهای به چپ میرفتند و عدّهای به راست و بقیه عقبگرد میکردند. خلاصه چند مرتبه این جریان تکرار شد و بچّهها هربار بدتر عمل کردند. بالأخره عراقیها متوجه شدند که اسرا عمداً این کار را میکنند؛ لذا هرکسی اشتباه میکرد، با شلّاق او را میزدند. ولی بچّهها زیر بار نمیرفتند. در نهایت پس از آن چند ده روز ملالآور و دشوار، فرمانده عراقی اردوگاه اعلام کرد که فردا افسری عالیرتبه برای سان به [[اردوگاه]] میآید و درصورتیکه کارتان را خوب انجام دهید، مورد تشویق قرار میگیرید. اسیران که میدانستند در صورت تأیید [[آموزش]]، به احتمال زیاد بایستی رژهای در بغداد انجام دهند، تصمیم گرفتند که اوضاع را نابسامان جلوه دهند. فردای آن روز، افسر عالیرتبه آمد، اسیران را در صفوفی منظم آرایش دادند و به فرمان آن افسر، رژه آزمایشی آغاز شد. زمین [[اردوگاه]] کاملاً خاکی بود. اسیران در کمال بینظمی ممکن، قدمرویی را به بدترین شکل ممکن در مقابل افسر عراقی به نمایش گذاشتند. بچّهها مانند اسبسوارانی که در میدان تاختوتاز کنند، فضای [[اردوگاه]] را پر از گرد و غبار کردند؛ بهطوریکه افسر عراقی دهان و بینی خود را گرفته و به کناری پناه برده بود. بچّهها با حرکاتی ناموزون، پا بر زمین می کوبیدند و همگی از این صحنه، به خنده افتاده بودند. بعد از اینکه افسر عراقی کاملاً ناامید شد، دستور داد بچّهها را با کتک روانه اتاقها کردند. در این زمان، اسیران که از این همه ظلم و اذیت به خشم آمده بودند با ندای اللهاکبر، اعتراض خود را نشان دادند و از همان روز، دست به اعتصاب غذا زدند و سرانجام پس از مقاومتی صبورانه و تحمل شکنجههای دردناک و خطرناک، موفق شدند به مدت چندین ماه ابتکار عمل در [[اردوگاه]] را در دست داشته باشند و عراقیها را از صرافت انجام چنین اقداماتی منصرف نمایند<ref>خبرگزاری فارس(1391).خاکریز پنهان .مورخ 30 مهر 1391.</ref>. | در یکی از روزها، خبرنگار خارجی، که اتفاقاً حجاب مناسبی هم نداشت، برای فیلمبرداری وارد [[اردوگاه]] شد. اسرا برای اعلام اعتراض خود فریاد اللهاکبر سر دادند و دمپاییهای خود را بهطرف نیروهای بعثی پرتاب کردند. به دنبال این حرکتمان، 5 روز تنبیه شدیم و به ما [[آب]] و غذا ندادند. 50 نفرمان را از اردوگاه رمادی به اردوگاه موصل( ←[[اردوگاه]] ) انتقال دادند<ref>زنگانه ،حسن (1394). سایت گلستان ما . مورخ 27 مرداد 1394.</ref> .عراقیها از این موضوع واقعاً نگران بودند که چرا جمهوری اسلامی از اسرای آنها به قول خودشان استفاده تبلیغاتی میکند؛ مثلاً آنها را به نماز جمعه میآورد تا آزادانه در میان مردم باشند و یا کارهای دیگر؛ لذا قصد داشتند به شکلی به این مسئله پاسخ بدهند. برای این منظور، اردوگاهی در رمادی 2 (← [[اردوگاه رمادی 2]] )تشکیل دادند که بچّهها به آن میگفتند بینالقفصین. این [[اردوگاه]] تشکیل شده بود از بچّههای زیر هجده سال. معاون فرمانده عراقی [[اردوگاه]] اعلام کرد شما باید برای یک رژه آماده شوید؛ سپس سؤال کرد: آیا بلدید رژه بروید؟ بچّهها که از نقشه عراقیها باخبر بودند، همه با هم گفتند: ما نیروهای مردمی هستیم و از این چیزها بلد نیستیم. معاون اردوگاه گفت: ما به شما [[آموزش]] میدهیم. از آن روز به مدت بیش از یک ماه، شرایط سختی بر [[اردوگاه]] حاکم شد. هر روز صبح [[آموزش]] به چپچپ و به راستراست- که در عربی به اِلی الیمین دور و الی الیسار دور میگویند- و دیگر چیزهای لازم بهاصطلاح آموزش داده میشد. افسر به عربی دستور میداد به راست راست، اما اسیران برای اینکه اخلالی در کار بهوجود بیاورند عدّهای به چپ میرفتند و عدّهای به راست و بقیه عقبگرد میکردند. خلاصه چند مرتبه این جریان تکرار شد و بچّهها هربار بدتر عمل کردند. بالأخره عراقیها متوجه شدند که اسرا عمداً این کار را میکنند؛ لذا هرکسی اشتباه میکرد، با شلّاق او را میزدند. ولی بچّهها زیر بار نمیرفتند. در نهایت پس از آن چند ده روز ملالآور و دشوار، فرمانده عراقی اردوگاه اعلام کرد که فردا افسری عالیرتبه برای سان به [[اردوگاه]] میآید و درصورتیکه کارتان را خوب انجام دهید، مورد تشویق قرار میگیرید. اسیران که میدانستند در صورت تأیید [[آموزش]]، به احتمال زیاد بایستی رژهای در بغداد انجام دهند، تصمیم گرفتند که اوضاع را نابسامان جلوه دهند. فردای آن روز، افسر عالیرتبه آمد، اسیران را در صفوفی منظم آرایش دادند و به فرمان آن افسر، رژه آزمایشی آغاز شد. زمین [[اردوگاه]] کاملاً خاکی بود. اسیران در کمال بینظمی ممکن، قدمرویی را به بدترین شکل ممکن در مقابل افسر عراقی به نمایش گذاشتند. بچّهها مانند اسبسوارانی که در میدان تاختوتاز کنند، فضای [[اردوگاه]] را پر از گرد و غبار کردند؛ بهطوریکه افسر عراقی دهان و بینی خود را گرفته و به کناری پناه برده بود. بچّهها با حرکاتی ناموزون، پا بر زمین می کوبیدند و همگی از این صحنه، به خنده افتاده بودند. بعد از اینکه افسر عراقی کاملاً ناامید شد، دستور داد بچّهها را با کتک روانه اتاقها کردند. در این زمان، اسیران که از این همه ظلم و اذیت به خشم آمده بودند با ندای اللهاکبر، اعتراض خود را نشان دادند و از همان روز، دست به اعتصاب غذا زدند و سرانجام پس از مقاومتی صبورانه و تحمل شکنجههای دردناک و خطرناک، موفق شدند به مدت چندین ماه ابتکار عمل در [[اردوگاه]] را در دست داشته باشند و عراقیها را از صرافت انجام چنین اقداماتی منصرف نمایند<ref>خبرگزاری فارس(1391).[[خاکریز پنهان]] .مورخ 30 مهر 1391.</ref>. | ||
در ایامی که در اسارت عراقی ها بودیم، هرازگاهی افرادی را در کسوت روحانی به اردوگاهها میآوردند تا شاید بتوانند با استفاده از سخنرانیهای آنان، خللی هرچند ناچیز در اعتقادات اسرا ایجاد کنند. اینبار نیز عراقیها دو نفر روحانینما را همراه خود به آسایشگاه آوردند و آنها هم یکی پس از دیگری شروع به صحبت کردند. صحبتها همان چیزهایی بود که همیشه میگفتند و ما تقریباً همه را از حفظ شده بودیم: مثلاً شما گمراه شدهاید، شما از دین خارج شدهاید و... سخنرانیهایشان که به پایان رسید، گفتند: حالا اگر سؤالی دارید بپرسید تا پاسخ بدهیم. یکی از اسرا بلند شد و گفت: یک سؤال شرعی دارم. حکم دزدی که وارد خانهای میشود چیست؟ پاسخ دادند: کمترین کیفر قطع انگشتان یا دست اوست. برادر اسیرمان گفت: ما هم برای مجازات دزدی که وارد خانه ما شده است، میجنگیم و این نه تنها بیدینی نیست، بلکه مطابق شرع است! در این موقع بود که تازه افسران بعثی توجیه سیاسی متوجه مطلب شدند، اما دیگر دیر شده بود. آنها بهسرعت دو روحانینمای عراقی را از اردوگاه با خفت و خواری بیرون بردند<ref>دهنمكی، مسعود و دیگران (1375). طنز در اسارت، زیرنظر عباسعلی وكیلی. تهران: معاونت فرهنگی ستاد آزادگان.</ref>. | در ایامی که در اسارت عراقی ها بودیم، هرازگاهی افرادی را در کسوت روحانی به اردوگاهها میآوردند تا شاید بتوانند با استفاده از سخنرانیهای آنان، خللی هرچند ناچیز در اعتقادات اسرا ایجاد کنند. اینبار نیز عراقیها دو نفر روحانینما را همراه خود به آسایشگاه آوردند و آنها هم یکی پس از دیگری شروع به صحبت کردند. صحبتها همان چیزهایی بود که همیشه میگفتند و ما تقریباً همه را از حفظ شده بودیم: مثلاً شما گمراه شدهاید، شما از دین خارج شدهاید و... سخنرانیهایشان که به پایان رسید، گفتند: حالا اگر سؤالی دارید بپرسید تا پاسخ بدهیم. یکی از اسرا بلند شد و گفت: یک سؤال شرعی دارم. حکم دزدی که وارد خانهای میشود چیست؟ پاسخ دادند: کمترین کیفر قطع انگشتان یا دست اوست. برادر اسیرمان گفت: ما هم برای مجازات دزدی که وارد خانه ما شده است، میجنگیم و این نه تنها بیدینی نیست، بلکه مطابق شرع است! در این موقع بود که تازه افسران بعثی توجیه سیاسی متوجه مطلب شدند، اما دیگر دیر شده بود. آنها بهسرعت دو روحانینمای عراقی را از اردوگاه با خفت و خواری بیرون بردند<ref>دهنمكی، مسعود و دیگران (1375). طنز در اسارت، زیرنظر عباسعلی وكیلی. تهران: معاونت فرهنگی ستاد آزادگان.</ref>. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۲: | ||
* [[مقاومت اعتراضی در اسارت]] | * [[مقاومت اعتراضی در اسارت]] | ||
== | == كتابشناسی == | ||
<references /> | <references /> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۳: | ||
'''مجید فصیحی هرندی''' | '''مجید فصیحی هرندی''' | ||
[[رده:اعتراض]] | |||
[[رده:شیوه های اعتراض در اردوگاه ها]] | |||
[[رده:اهمیت اعتراض در اردوگاه ها]] | |||
[[رده:مقاومت اعتراضی در اسارت]] | |||
[[رده:انواع اعتراضات اسرا]] | |||
[[رده:اردوگاه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۱
رژیم بعث عراق در دوران جنگ و پس از آن تا پایان اسارت، در رفتار با اسیران ایرانی، مقررات کنوانسیونهای بینالمللی درخصوص اسیران جنگی را نادیده میگرفت. گزارشگران نهادهای بینالمللی، که تحت تدابیر این رژیم از اردوگاهها بازدید میکردند، گزارشهایی از رفتار خشونتآمیز با اسرای ایرانی منتشر میکردند که ازسوی رژیم بعث تکذیب میشد[۱] .
برخلاف مقررات کنوانسیونهای بینالمللی ناظر بر نحوه رفتار با اسرای جنگی، که هرگونه شکنجه و رفتارهای تحقیرآمیز را منع میکند، اسیران ایرانی آزادشده روایتهایی را از سوءرفتار و اعمال انواع شکنجههای شدید جسمی و روانی و رفتارهای تحقیرآمیز زندانبانان عراقی گزارش کردهاند؛ درحالیکه دولت عراق خود واقف به این حقوق بوده است و سند آن دستورالعملی است که در 1360 آن را به فرماندهانش ابلاغ میکند که به اطلاع نیروهای زیردست برسانند؛ در این سند به این حقوق اشاره میشود و اضافه بر آن، روشهایی را که ممکن است برای کسب اطلاعات از نیروهای اسیر بهکار رود نیز به اطلاع نیروهایش میرساند. جالب اینکه خود اصلاً به رعایت این حقوق درخصوص اسیران ایرانی پایبند نیست، بلکه با نقض آن به اعمال ضد مفاد این کنوانسیون و دیگر روشها دست میزند. در این دستورالعمل آمده است: براساس قرارداد ژنو، دشمن حق ندارد بهجز شماره نظامی پرسنل، نه شماره سری واحد مربوطه، مسئولیت، نام حقیقی، و تاریخ تولد پرسش دیگری را مطرح کند و در ادامه عنوان میکند: اسیر باید بداند که دشمن برای بهدست آوردن اطلاعات، از روشهای ویژه استفاده میکند که خود البته همه موارد شمردهشده را در برخورد با اسیران ایرانی مرتکب میشود. دشمن اسرا را شکنجه، اذیت، آزار و تهدید میکند تا بدینطریق از او اطلاعاتی را کسب کند؛ اسرا باید به این مسئله توجه کنند که دشمن نخست با بعضی از اسرا با نرمی و مهربانی رفتار میکند تا اطلاعات سرّی را از آنها کسب کند.
شیوه های بازجویی از اسرا
دشمن از هر اسیری چندینبار و به روشهای مختلف بازجویی میکند[۲]. معمولاً دشمن، دست به اعمال زیر میزند:
- الف) محبوس کردن اسیر در اتاقی تنگ و تاریک بدون پنجره؛
- ب) بستن چشمان اسیر و تهدید او به اعدام؛
- ج) اسیر را شبهنگام بهصورت برهنه در هوای سرد تا صبح نگه میدارد یا او را در محلی که حشرات زیادی وجود دارند، قرار میدهد؛
- د) خسته و اذیت کردن اسیر و منع او از خواب؛
- ذ) اهانت و ناسزا گفتن به اسیر و مسخره کردن او؛
- و) اخبار دروغی از وضع جبهه و اوضاع سیاسی داخل کشورش به او میدهد؛
- ی) شکنجه جسمی و محروم کردن او از خوردن و آشامیدن[۳] و این روشهای برخورد، نمونه بارز همان چیزهایی است که عموم اسیران ایرانی در عراق با آن مواجه شدهاند.
در پاییز 1363، پس از بالاگرفتن فشارهای بینالمللی در موضوع اسرا، رژیم بعث اجازه داد کمیتهای از سازمان ملل برای بررسی وضعیت اسیران از نزدیک از چند اردوگاه بازدید کنند. گزارش آنها حاوی شواهدی بود که از خشونتها و بدرفتاریهای روحی و جسمی در اسرای ایرانی حکایت میکرد. در این گزارش اذعان شده بود بدون استثنا، بر بدن اسیران ایرانی آثار کبودی مشاهده شده است و بهواسطه ضربات وارده، به بینایی و شنوایی تعدادی از آنها آسیبهای جدی وارد شده است.
این کمیته اظهارنظر اسیران درباره انواع و اقسام شکنجهها را تأیید و در گزارش سالانه خود منعکس کرد. البته قبل از آن نیز جمهوری اسلامی ایران در 25 آذر 1360 طی یادداشتی که برای دبیرکل سازمان ملل متحد ارسال کرد، اعلام نمود که عراق افراد غیرنظامی و اسیران جنگی را شکنجه داده و به قتل رسانده است؛ همچنین دولت ایران در سراسر سالهای جنگ نیز در نامههایی به دبیرکل سازمان ملل، گوشهای از تخلفات عراق از کنوانسیون ژنو و بدرفتاری و خشونت با اسیران جنگی را اعلام میکند، اما متأسفانه شورای امنیت سازمان ملل در برابر آن هیچ واکنشی درخور مسئولیت خود نشان نمیدهد و تنها از طرفهای درگیر میخواهد که به کلیه اصول و قواعد حقوق بینالملل انساندوستانه، که برای درگیریهای مسلحانه وضع شده است، پایبند باشند[۴]. این شرایط و رفتارهای غیرانسانی و وحشیانه عراقیها در مجموع اسیران ایرانی را در موقعیتهای گوناگون وادار به واکنش و اعتراض فردی و دستهجمعی میکرد.
شیوههای اعتراض
اسیران ایرانی برای مقابله با عراقیها اعتراض خود را به شیوههای مختلف ازجمله تحصن، قدم زدن دستهجمعی، فریاد اللهاکبر، اعتصاب غذا، مبارزه منفی و درنهایت شورش نشان میدادند تا دشمن را وادار به تغییر رفتار خود كنند. برهمیناساس، همفکری و هماهنگی افراد تصمیمساز و پشتیبانی سایر اسیران و كسب آمادگی متناسب با شرایط به یک یا چند شیوه اعتراض دست میزدند. البته اولویت اصلی در مبارزه و مقاومت، عنصر صبر و مبارزه منفی و گاه مخفی بود. اسیران به تجربه دریافته بودند که بهترین راه مبارزه با فعالیتهای دشمن، افزایش امید به آینده، ارتقای روحیه سلحشوری و ایجاد انگیزههای مثبت، تقویت حس نوعدوستی، و ایمان به خدا است. اسیران ایرانی در اردوگاهها از هر فرصتی برای ایجاد فضای نشاط و امیدواری استفاده میکردند و در واقع تبدیل شرایط سخت به فرصت را بهترین نوع مبارزه در مقابل فضای خفقانآور ایجادشده ازسوی دشمن میدانستند. آنها فعالیتهای عادی همچون ورزش، مطالعه، کارهای روزمره و عادی و... را تبدیل به فرصتهایی برای تقویت روحیه مقاومت در مقابل شرایطی میساختند که هریک از آنها میتوانست بهتنهایی شرایط یأس و نومیدی و افسردگی ایجاد و در نتیجه روحیه را تخریب كند. در نهایت، اگر شرایط به مرز تحملناپذیری میرسید یا اسیران در موقعیت عملی انجامشده قرار میگرفتند و متقاعد میشدند که راهی غیر از ابراز اعتراض علنی وجود ندارد، به این روش قهرآمیز دست میزدند.(← شیوه های اعتراض در اردوگاه ها).
اهمیت اعتراض
اسارت و زندان، بهخودیخود، شرایط سخت و تحملناپذیری را برای زندانی و اسیر فراهم میکند و زمانی این شرایط خفقانآورتر میشود که زندانبان از هیچ اقدام سختگیرانهای نسبت به اسیر کوتاهی نکند. گرچه با پذیرش شرایط اسارت، میزان انتظار از رفتار دشمن و تحمل آن ازسوی افراد بیشتر میشود و انتظارات از رفتار بد دشمن تا حدود زیادی آمادگی صبر و استقامت را بیشتر میكند، ولی گاهی در شرایط سخت برای متوقف کردن رفتار سختگیرانه دشمن راهی جز ابراز اعتراض نمیماند. یا هنگامیکه دشمن آبرو و اعتقاد اسیران را هدف قرار میدهد و با اعمال انواع و اقسام شکنجههای شاقّه جسمی و روانی در صدد تخریب شخصیت و تغییر ماهیت اعتقادی فرد برمیآید، گزینهای جز اعتراض باقی نمیماند و اینجاست که میتوان به اسیران حق داد برای دفاع از سلامت جسم و روان و کیان شخصیتی و مقابله با تحقیر شدن ازسوی دشمن، به اهمیت اعتراض در بازدارندگی دشمن و کارآیی آن پی ببرند و به انواع اعتراض دست بزنند.
انواع اعتراضات
با مرور خاطرات آزادگان و با توجه به شرایطی که در زندانها و بازداشتگاهها و اردوگاهها حاکم بوده است، به علل متعددی برای بروز انواع اعتراضات برمیخوریم که میتوان بعضی از آنها را به شرح زیر دستهبندی کرد:
مقاومت اعتراضی در هنگام اسارت
بهسبب انگیزشهای قوی اعتقادی، دینی، مذهبی و عرق ملی، رزمندگان ایرانی تا آخرین لحظه ممکن، با دشمن نبرد و مقاومت اعتراضی میکردند و زمانی تن به اسارت میدادند که دیگر گریزی از آن وضعیت نداشتند. مواردی نیز مشاهده شده است که بعضی افراد با مقاومت اعتراضی حاضر به تسلیم نبودهاند که بعضاً منجر به شهادت آنان شده است.
اعتراض به وضعیت زندانها و رفتار زندانبانان
عمده این اعتراضات در قالب شکوائیههای شفاهی به صلیب سرخ جهانی، که هراز چندگاه از اردوگاهها بازدید میکردند، یا بهصورت نادر به فرماندهان ارشد اردوگاه مطرح میشد که غالباً مورد بیتوجهی مقامات عراقی قرار میگرفت.
اعتراض به وضعیت بهداشتی اسیران
عراقیها ازلحاظ بهداشتی، به اسرای ایرانی توجهی مسئولانه نداشتند و بسیاری از اسرای مجروح، جان خود را بهخاطر بیماریهای جزئی و زخمهای واردشده از دست میدادند یا بهراحتی دست و پای آنها را بهسبب جراحتی كه برداشته بود، از بدنشان جدا میکردند: «به اردوگاه وارد شدیم... جاییکه در بیمارستانهایش دست شکسته را میبریدند و پای مجروح را قطع میکردند. کسی دغدغه معالجه اسیر را به دلش راه نمیداد... هنگامیکه یک زخم ساده با سهلانگاری عراقیها در مراقبت از آنها عفونت میکرد، عمیقتر میشد و... آنها با قیافهای دلسوزانه! میگفتند راهی جز قطع عضو وجود ندارد! این قانقاریاست و ممکن است موجب مرگ اسیر شود[۴] (← بهداشت و درمان)
اعتراض به شکنجه و آزار اسیران
شکنجه امری عادی در اردوگاههای اسرا بود طوریکه هر امر کوچکی بهانهای میشد برای شکنجه اسیران ایرانی بهدست عراقیها. یکی از موارد شکنجه در اردوگاههای عراقی «قانون سربهزیری» بود؛ بهاینصورت که اسرای ایرانی ملزم بودند که در برابر عراقیها همیشه سرشان پایین باشد و درصورتیکه این قانون اطاعت نمیشد، شکنجههای سختتری در انتظار آنها بود. عراقیها اسیران ایرانی را به بهانهای کوچک روزها در تشنگی و گرسنگی نگه میداشتند و پس از آن، با باتوم و کابل به شکنجه آنها میپرداختند طوریکه یکی از اسیران در زیر شکنجههای آنها و آن هم بهخاطر یادآوری منشور ژنو درباره اسیران جان خود را از دست داد[۴] (← تنبیه و شکنجه)
اعتراض به وضعیت آسایشگاهها
عراقیها اسرای ایرانی را در بدترین جاها اسکان میدادند و طوری آنها را در آسایشگاهها تقسیم میکردند که متحمل سختترین عذاب و شکنجه روحی و جسمی میشدند. یکی از آزادگان که در اردوگاه رمادی 10 به مدت 5 سال اسیر بوده، وضعیت رفاهی و بهداشتی را چنین تشریح میکند: «از حداقل امکانات رفاهی نیز برخوردار نبودیم. جای سکونت ما برای تعداد نفراتی که در آن زندگی میکردیم، بسیار کوچک بود. آسایشگاه ما از حمام و دستشویی برخوردار نبود. گاهیاوقات بهسبب اتمام وقت آزادباش عدهای نمیتوانستند یا فرصت نداشتند که به دستشویی بروند. کیفیت غذا بسیار بد بود و ازنظر کمّی نیز بسیار پایین بود. بسیاری از اسرا نمیتوانستند بهطور مرتب و عادی استحمام كنند و گاهی با یک تیغ ده نفر از اسرا سروصورت خودشان را اصلاح میکردند. داروها و دیگر امکانات بهداشتی، بسیار اندک و ابتدایی بود. طوریکه یک روز بهخاطر اعتراض بنده به این وضعیت نزد مأموران صلیب سرخ، ازطرف نگهبان احضار و تنبیه شدم و بههمینخاطر یک روز که به بهداری مراجعه کردم تا دندان پوسیدهام را بکشم، بهدار دندان سالمی را هم همراه آن کشید که ریشه آن در لثهام ماند و تا آخر اسارت اذیتم میکرد. بهلحاظ آموزشی، آنها نه تنها کمکی به آموزش اسیران نمیکردند، بلکه در استفاده از حداقل امکانات آموزشیای که صلیب سرخ برای اسیران ایرانی (کتاب، کاغذ و قلم) فراهم میكرد، نهایت سختگیری ممکن را روا میداشتند[۴].
اعتراض به وضعیت غذا و پوشاک و شرایط سخت و طاقتفرسا
روزی مسئولان عراقی برای بازدید به اردوگاه آمدند. یکی از اسرا بلند شد و به وضعیت غذا، پوشاک و کفش اسیران اعتراض کرد. بعد از آنکه مسئولان عراقی رفتند، زندانبانان به سروقت او آمدند. او را حسابی زدند، آنگونه که از ضربات کابل بیهوش شد [۵].· نیروهای بعثی در واپسین روزهای آبان ۱۳۶۱ طرح جداسازی اسرای ارتشی از بسیجی را مطرح کردند که این طرح، با مخالفت و اعتراض اسیران روبهرو شد. اجتناب اسرا از اجرای طرح جداسازی، باعث بروز تنش بین آنان و بعثیها شد. اسیران به مدت یک هفته، به اعتراض خود تحت حصر شدید ادامه دادند و در روز هشتم، با وجود ضعف از گرسنگی و تشنگی طاقتفرسا، اقدام به خروج از آسایشگاهها کردند و در مقابل هشدار نگهبانان مبنیبر بازگشت به آسایشگاهها، شرط بازگشت خود را آزادی ارشدها اعلام و در محوطه اردوگاه نماز جماعت اقامه کردند. در تاریخ ۸ آذر 13۶۱ اسرا علیه وحشیگری و درندهخویی بعثیها شورش کردند؛ بعثیها برای سرکوبی این شورش، ناچار شدند نیروهای ویژه خود را وارد عمل کنند. در این روز، اسیران ایرانی درحالیکه قریب هشت روز در اردوگاه موصل 2 تحت حصر شدید و شکنجه بیآبی و بیغذایی ظالمانه و ضدبشری زندانبانان بعثی قرار داشتند، دست به شورش زدند که در جریان سرکوب وحشیانه این شورش ازسوی نیروهای بعثی، دو تن از اسیران بیدفاع، محمد سوری و امیر بامیریزاده، مظلومانه به شهادت رسیدند و بیش از ۳۰۰ تن دیگر مجروح شدند[۶].
اعتراض به شکنجههای روحی و روانی
اجبار اسیران ایرانی به تماشای فیلمهای مبتذل و شنیدن موسیقی پخششده در ساعتهای متمادی در شبانهروز، یکی دیگر از روشهای شکنجه عراقیها بود و اگر کسی در حین پخش اینگونه فیلمها سرش را پایین میانداخت یا از نگاه کردن به فیلم خودداری میکرد، مورد شکنجه و اذیت سربازان عراقی قرارمیگرفت[۷] . واکنش اعتراضی اسیران، به این اقدامات گاهی منفی بود؛ یعنی برخلاف ضربوشتم به تماشای فیلم رغبتی نشان نمیدادند و خودشان را به کارهای دیگر ازجمله گفتوگو با یکدیگر سرگرم میکردند یا به همهمه میپرداختند بهگونهایکه خشم عراقیها برانگیخته میشد و آنها مجبور میشدند با ضربوشتم اسیران به کارشان خاتمه بدهند. در بعضی مواقع اسیران به اعتراض پنهان دست میزدند که غالباً از نوع آسیب زدن به دستگاهها بود؛ مثلاً ریختن آب درون تلویزیون و یا وارد کردن سوزن به سیمهای بلندگو و ایجاد اتصال و مختل کردن عملکرد آن. در مواردی هم اعتراضات با سر دادن شعار و به پا کردن سروصدا و برهمزدن فضا بوده است... سربازها وقتی میدیدند بچهها بهجای تماشای فیلم چهارپایه فلزی و دستگاه ویدئو را نگاه میکنند، افتادند به جان اسیران و عدهای را برای شکنجه اختصاصیتر انتخاب کردند... چندبار که این مسئله تکرار شد، عراقیها از صرافت نمایش دادن فیلم افتادند[۸].
یکی از روشهای شکنجه روانی، که زندانبانان برای تحقیر اسیران بهکار میگرفتند، این بود که اسیران را وادار میکردند هنگام صف کشیدن هنگام آمار و... به حالت سجده دربیایند که این وضعیت برایشان خیلی سنگین بود. بعضی از اسیران برای اعتراض به این وضعیت از فرمان عراقیها تبعیت نمیكردند و با زندانبانان مقابله اعتراضآمیز میکردند[۹].
اعتراض به تبلیغات دروغین
قبل از اینکه خبرنگاران به اردوگاه عنبر بیایند و به نفع رژیم صدام تبلیغات کنند، اسیران در جریان قرار گرفته بودند. آنروز چهارم بهمن 1362 به محض اینکه خبرنگاران از بیرون مشاهده شدند، قرار این شد که اگر به قاطع 2 آمدند، همه به اعتراض بهسمت آسایشگاهها بروند... به محض اینکه خبرنگاران وارد شدند، اسیران بهطرف آسایشگاهها هجوم بردند. عراقیها، ابتدا با اصرار و سپس تهدید، از اسیران خواستند که از آسایشگاه بیرون بیایند که البته اسیران معترض به خواسته آنها توجهی نكردند. بهناچار عراقیها از قسمتهای دیگر اردوگاه تعداد اندکی از اسیران را که به هر دلیلی با عراقیها همکاری میکردند جمع کردند و آنها برخلاف میل اکثریت اسیران به رقص و پایکوبی پرداختند و در واکنش به این اقدام سایر اسیران، بهاعتراض به خبرنگاران و سربازان و حتی معاون فرمانده عراقی که در داخل بود حملهور شدند و به تخریب تجهیزات و خودرو خبرنگاران پرداختند، ولی به کسی آسیبی نرساندند. این عمل اسیران باعث شد تا فرمانده با کلت چند شلیک هوایی کرد و اسیران سراسیمه، بهسمت آسایشگاهها بازگشتند، سربازان عراقی نیز با بیرون رفتن از اردوگاه، خط آتش تشکیل دادند و به داخل اردوگاه شلیک کردند. در جریان این درگیری، چشم راست یکی از اسیران بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. بعد از این ماجرا درِ آسایشگاهها را بستند و تمام خوراکیها را از دسترس خارج کردند و تهدید كردند که تا یک ماه از غذا خبری نیست که در اعتراض به این اقدام، خواهران اسیر هم برای حمایت از برادران دست به اعتصاب غذا زدند و همه اردوگاه نیز در اعتصاب قرار گرفت. کار به جایی رسید که عراقیها برای شکسته شدن اعتصاب در اردوگاه التماس میکردند و نهایتاً وادار به تسلیم شدند[۱۰].
در یکی از روزها، خبرنگار خارجی، که اتفاقاً حجاب مناسبی هم نداشت، برای فیلمبرداری وارد اردوگاه شد. اسرا برای اعلام اعتراض خود فریاد اللهاکبر سر دادند و دمپاییهای خود را بهطرف نیروهای بعثی پرتاب کردند. به دنبال این حرکتمان، 5 روز تنبیه شدیم و به ما آب و غذا ندادند. 50 نفرمان را از اردوگاه رمادی به اردوگاه موصل( ←اردوگاه ) انتقال دادند[۱۱] .عراقیها از این موضوع واقعاً نگران بودند که چرا جمهوری اسلامی از اسرای آنها به قول خودشان استفاده تبلیغاتی میکند؛ مثلاً آنها را به نماز جمعه میآورد تا آزادانه در میان مردم باشند و یا کارهای دیگر؛ لذا قصد داشتند به شکلی به این مسئله پاسخ بدهند. برای این منظور، اردوگاهی در رمادی 2 (← اردوگاه رمادی 2 )تشکیل دادند که بچّهها به آن میگفتند بینالقفصین. این اردوگاه تشکیل شده بود از بچّههای زیر هجده سال. معاون فرمانده عراقی اردوگاه اعلام کرد شما باید برای یک رژه آماده شوید؛ سپس سؤال کرد: آیا بلدید رژه بروید؟ بچّهها که از نقشه عراقیها باخبر بودند، همه با هم گفتند: ما نیروهای مردمی هستیم و از این چیزها بلد نیستیم. معاون اردوگاه گفت: ما به شما آموزش میدهیم. از آن روز به مدت بیش از یک ماه، شرایط سختی بر اردوگاه حاکم شد. هر روز صبح آموزش به چپچپ و به راستراست- که در عربی به اِلی الیمین دور و الی الیسار دور میگویند- و دیگر چیزهای لازم بهاصطلاح آموزش داده میشد. افسر به عربی دستور میداد به راست راست، اما اسیران برای اینکه اخلالی در کار بهوجود بیاورند عدّهای به چپ میرفتند و عدّهای به راست و بقیه عقبگرد میکردند. خلاصه چند مرتبه این جریان تکرار شد و بچّهها هربار بدتر عمل کردند. بالأخره عراقیها متوجه شدند که اسرا عمداً این کار را میکنند؛ لذا هرکسی اشتباه میکرد، با شلّاق او را میزدند. ولی بچّهها زیر بار نمیرفتند. در نهایت پس از آن چند ده روز ملالآور و دشوار، فرمانده عراقی اردوگاه اعلام کرد که فردا افسری عالیرتبه برای سان به اردوگاه میآید و درصورتیکه کارتان را خوب انجام دهید، مورد تشویق قرار میگیرید. اسیران که میدانستند در صورت تأیید آموزش، به احتمال زیاد بایستی رژهای در بغداد انجام دهند، تصمیم گرفتند که اوضاع را نابسامان جلوه دهند. فردای آن روز، افسر عالیرتبه آمد، اسیران را در صفوفی منظم آرایش دادند و به فرمان آن افسر، رژه آزمایشی آغاز شد. زمین اردوگاه کاملاً خاکی بود. اسیران در کمال بینظمی ممکن، قدمرویی را به بدترین شکل ممکن در مقابل افسر عراقی به نمایش گذاشتند. بچّهها مانند اسبسوارانی که در میدان تاختوتاز کنند، فضای اردوگاه را پر از گرد و غبار کردند؛ بهطوریکه افسر عراقی دهان و بینی خود را گرفته و به کناری پناه برده بود. بچّهها با حرکاتی ناموزون، پا بر زمین می کوبیدند و همگی از این صحنه، به خنده افتاده بودند. بعد از اینکه افسر عراقی کاملاً ناامید شد، دستور داد بچّهها را با کتک روانه اتاقها کردند. در این زمان، اسیران که از این همه ظلم و اذیت به خشم آمده بودند با ندای اللهاکبر، اعتراض خود را نشان دادند و از همان روز، دست به اعتصاب غذا زدند و سرانجام پس از مقاومتی صبورانه و تحمل شکنجههای دردناک و خطرناک، موفق شدند به مدت چندین ماه ابتکار عمل در اردوگاه را در دست داشته باشند و عراقیها را از صرافت انجام چنین اقداماتی منصرف نمایند[۱۲].
در ایامی که در اسارت عراقی ها بودیم، هرازگاهی افرادی را در کسوت روحانی به اردوگاهها میآوردند تا شاید بتوانند با استفاده از سخنرانیهای آنان، خللی هرچند ناچیز در اعتقادات اسرا ایجاد کنند. اینبار نیز عراقیها دو نفر روحانینما را همراه خود به آسایشگاه آوردند و آنها هم یکی پس از دیگری شروع به صحبت کردند. صحبتها همان چیزهایی بود که همیشه میگفتند و ما تقریباً همه را از حفظ شده بودیم: مثلاً شما گمراه شدهاید، شما از دین خارج شدهاید و... سخنرانیهایشان که به پایان رسید، گفتند: حالا اگر سؤالی دارید بپرسید تا پاسخ بدهیم. یکی از اسرا بلند شد و گفت: یک سؤال شرعی دارم. حکم دزدی که وارد خانهای میشود چیست؟ پاسخ دادند: کمترین کیفر قطع انگشتان یا دست اوست. برادر اسیرمان گفت: ما هم برای مجازات دزدی که وارد خانه ما شده است، میجنگیم و این نه تنها بیدینی نیست، بلکه مطابق شرع است! در این موقع بود که تازه افسران بعثی توجیه سیاسی متوجه مطلب شدند، اما دیگر دیر شده بود. آنها بهسرعت دو روحانینمای عراقی را از اردوگاه با خفت و خواری بیرون بردند[۱۳].
اعتراض به ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم و آیینهای دینی و مذهبی
اولین محرم اسارت در آبان 1359 در اردوگاه رمادی 1، اسیران اقدام به برپایی مراسم عزاداری كردند. با بالا گرفتن شور عزاداری، زندانبانان عراقی متوجه شدند و اخطار دادند نباید به عزاداری ادامه دهید در غیر اینصورت، بهشدت با شما برخورد میکنیم. اسیران در اعتراض به آنها گفتند که وفق قوانین بینالمللی، اسیر در چهارچوب اعتقادات مذهبی اجازه برپایی مراسم دارد، ولی عراقیها این مسئله را نپذیرفتند و گفتند اینجا کسی حق ندارد کار جمعی انجام دهد و این کارها مجاز نیست و متعاقب آن، زندانبانان به دستور فرمانده عراقی اردوگاه با ضربوشتم و توهین، اسیران را مورد شکنجه قرار دادند.
برگزاری هرگونه مراسم مذهبی ممنوع بود. محرم 1361 در اردوگاه عنبر، عراقیها اخطار داده بودند در صورت برگزاری مراسم عزاداری، با شدت برخورد خواهند كرد. محرم فرا رسید و اسیران هر شب بسیار آرام و مخفیانه عزاداری میکردند و در واقع به وظیفه خود، که همانا برپایی مراسم عزاداری بود، اقدام کردند. تا اینکه شب تاسوعا، صدای زمزمه حسین حسین از یکی از آسایشگاهها بلندتر شنیده شد. در آن شب، بعثیها با کابل و باتوم و... به جان اسرا افتاده بودند. خواهران آزاده نیز همزمان شروع به نوحهسرایی کردند. پس از اینکه عراقیها ددمنشانه و بهشدت به ضربوشتم اسیران، مخصوصاً اسیران مجروح و معلول، در انظار دیگر اسیران پرداختند، صبر دیگر اسیران لبریز شد و در اقدامی ناگهانی و اعتراضی با فریادهای بلند اللهاکبر و یاحسین شروع به تکان دادن میلههای زندان اقدام كردند. این عمل در روزهای بعد با واکنش شدید زندانبانان روبهرو شد[۱۴].
آن روز، بههرصورت که بود گذشت، تا اینکه شب عاشورا فرا رسید. در آن شب، مجدداً پنجاه سرباز عراقی به داخل آسایشگاه هجوم آوردند و آنقدر برادران را کتک زدند که دیگر بچهها قادر نبودند نماز را ایستاده اقامه کنند. کینه آنها نسبت به اسرای ایرانی بهقدری بود که بعضی از سربازان بعثی گوشهای عزیزان را با دندان میجویدند. بچهها هم در واکنش به این اعمال، بعد از مراسم اعتصاب کردند و هیچکس از آسایشگاه بیرون نرفت. [۱۵]
· یک شب تصمیم گرفتیم همزمان با دیگر آسایشگاهها نماز را به جماعت بخوانیم... بعد از آمارگیری شب، هر آسایشگاه یک مؤذن، یک امام جماعت و دو نفر نگهبان تعیین كردند و صفهای منظم نماز جماعت همزمان در همه آسایشگاهها تشکیل شد. معمولاً این موقع از شب، سروصدای زیادی در اردوگاه ایجاد میشد. بههمینعلت سکوت آن شب عراقیها را متعجب کرده بود و آنها برای سر درآوردن از این موضوع، یک نفر نگهبان را به بالا و نگهبان دیگری را به پایین فرستادند. نگهبانانی که ازطرف ما تعیین شده بودند، خبر ورود عراقیها را به ما دادند. ولی بدون هیچ التفات و توجهی، نماز را ادامه دادیم. در رکعت آخر نماز بودیم که عراقیها به ما حمله کردند و با کابل و چوب تا میتوانستند بچهها را کتک زدند[۶].
اعتراض به حضور مخالفین نظام و جاسوسان
در 1361، یک روز گروهی 9 نفره شامل شش مرد و سه زن از مخالفان جمهوری اسلامی با هماهنگی مسئولان عراقی و با هدف تأثیرگذاری بر اسیران جوان و نوجوان به اردوگاه آمدند. حدود پنجاه نفر از اسیران کمسنوسال را در سالنی در مقر فرمانده اردوگاه جمع كردند. در مجموع هرکدام که صحبت میکردند، جنبههایی از موضوعات را مطرح و سعی میکردند با برانگیختن احساسات و عواطف اسیران به تأثیرگذاری حرفهایشان عمق بیشتری ببخشند... در نهایت، تعدادی از اسیران نوجوان و جوان ضمن اعتراض به حضور آنان در خاک دشمن، به ادعاهای آنها پاسخ دادند. یکی از اسیران گفت شما چند ساعت خودتان را خسته کردهاید. اگر چهل ساعت دیگر هم صحبت کنید، ما دست از یاری امام خمینی نخواهیم کشید. با شنیدن نام امام، همه اسیران حاضر در سالن در مقابل چشمان مخالفان و عراقیها معترضانه به حضور آنها با صدای بلند صلوات فرستادند که مخالفین به این نتیجه رسیدند که حضورشان دیگر فایدهای ندارد و مغبونانه اردوگاه را ترک کردند؛ گرچه همه اسیران حاضر در آن جلسه شبهنگام بهشدت مورد ضربوشتم قرار گرفتند[۱۴]
در برخورد با جاسوسان همواره قرار بر تحمل، مدارا و نصیحت آنان بود که دست از این عمل خائنانه بردارند، ولی تحمل بعضی از این اشخاص، بهسبب پیشینه و خیانتهایی که مرتکب میشدند بسیار دشوار بود. یکی از این افراد، که سالها به عمل خائنانه خود آن هم بیپروا و وقیحانه ادامه داده بود، گذارش به اردوگاه موصل 1 افتاد. وقتی او پس از نصایح دلسوزانه و اخطارهای جدی دست از این عمل بدش برنداشت، بهوسیله چند تن از اسیران باغیرتی که طاقتشان طاق شده بود بهشدت مورد حمله و ضربوشتم قرار گرفت؛ بهحدیکه عراقیها مجبور شدند او را به بیمارستان موصل انتقال دهند[۱۴].
نتایج اعتراض
در بسیاری از موارد، اعتراضات به نتیجه مطلوب میرسید و در بعضی مواقع نیز به شکست میانجامید. آنچه از خاطرات آزادگان قابل دریافت است، مطلوب بودن نتیجه کلی اعتراضات بوده است. در بسیاری از موارد اعتراضات منجر به تغییر یا بهبود وضعیت شده یا بعضی از اعتراضات شیوه رفتار دشمن را اصلاح کرده است. موارد زیادی وجود دارد که اعتراضات منجر به ایجاد شرایط بهتر شده است. در مواردی هم دشمن موفق شده است که روشهای خود را ادامه بدهد.
نگاه کنید به
- شیوه های اعتراض در اردوگاه ها
- انواع اعتراضات اسرا
- اعتراض در اسارت
- اسارت و اسیران
- مقاومت اعتراضی در اسارت
كتابشناسی
- ↑ زمانی، علیاصغر (1382). بررسی وضعیت اسرای ایرانی در اردوگاههای عراقی. تهران: سروش.
- ↑ داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بینالمللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان.
- ↑ سایت پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس. قابل بازیابی ازhttps://www.dsrc.ir/
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ درویشی، فرهاد (1391). جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.
- ↑ امانی ، محمد رضا (1396). روزنامه شهر اراء،شماره 1044.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ سایت مؤسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان. قابل بازیابی ازhttps://www.mfpa.ir/
- ↑ سایت راسخون.
- ↑ طحانیان، مهدی (1391). سرباز کوچک امام. تهران:پیام آزادگان.
- ↑ زاغیان، اصغر (1389). دوازدهمین اردوگاه. قم: انتشارات ولاءمنتظر
- ↑ علیدوستی، همایون (1370). غربت نوشتهها. تهران: حوزه هنری.
- ↑ زنگانه ،حسن (1394). سایت گلستان ما . مورخ 27 مرداد 1394.
- ↑ خبرگزاری فارس(1391).خاکریز پنهان .مورخ 30 مهر 1391.
- ↑ دهنمكی، مسعود و دیگران (1375). طنز در اسارت، زیرنظر عباسعلی وكیلی. تهران: معاونت فرهنگی ستاد آزادگان.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ نوری، حسن (1391). سه هزار روز در اسارت. تهران: پیام آزادگان.
- ↑ یحیی کمالی پور ، آزاده (1395).سایت جامع آزادگان دفاع مقدس.
برای مطالعه بیشتر
خبرگزاری ایسنا.قابل بازیابی ازhttps://www.isna.ir/
شروین، هوشنگ (1374). مسافر، آسمان، زنجیر. خاطرات خلبان آزاده، تهران: نیروی زمینی سپاه.
یوسفزاده، احمد (1392). آن 23 نفر. تهران: سوره مهر.
مجید فصیحی هرندی