تنبیه در اسارت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « ===مقدمه=== در فرهنگ بزرگ سخن دو تعریف برای تنبیه ذكر شده است: 1. مجازات كردن به قصد اصلاح و تربیت؛ 2. آگاه كردن و هشیار ساختن. تنبیه در اسارت در واقع، نوعی مجازات اسرا بود برای انجام عملی كه از نگاه مسئولان عراقی اردوگاه خلاف مقررات تلقی میشد. ===...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
=== کتابشناسی === | === کتابشناسی === | ||
<references />مراد شفیعی |
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۰۴
مقدمه
در فرهنگ بزرگ سخن دو تعریف برای تنبیه ذكر شده است: 1. مجازات كردن به قصد اصلاح و تربیت؛ 2. آگاه كردن و هشیار ساختن. تنبیه در اسارت در واقع، نوعی مجازات اسرا بود برای انجام عملی كه از نگاه مسئولان عراقی اردوگاه خلاف مقررات تلقی میشد.
انواع تنبیه
تنبیه در اسارت انواع مختلفی داشت:
الف) تنبیههای جسمی: 1. فردی و 2. گروهی.
ب) تنبیههای روحی: 1. فردی و 2. گروهی.
تنبیههای جسمی
اقدامات سربازان و مأمورین عراقی بهصورت فیزیکی که باعث درد و رنج فراوان اسرای ایرانی میشد. این اقدامات بدون هیچگونه محدودیتی با ابزاری همچون کابل، شلنگ، باتوم، نبشی، چوب، سیلی، لگد و هر اقدامی که براساس سلیقه شخصی سربازان بعثی برای اذیت اسرا مطلوب بود اعمال میشد:
ایجاد تونل مرگ
تونل مرگ یا وحشت وضعیتی بود که تکتک اسیران ایرانی بارها آن را تجربه کردند و هرکدام خاطرهای تلخ از آن در بدو ورود به اردوگاه، جابهجایی، تبعید و هنگام انتقال به اردوگاه دیگر به یاد دارند: «برنامه عراقیها این بود که هروقت میخواستند عدهای را به اردوگاهی منتقل کنند، جلوی در اردوگاه، تعدادی سرباز بعثی روبهروی هم قرار میگرفتند و یک راهرو درست میکردند. اسرا مجبور بودند که از این راهرو عبور کنند و سربازان نیز، که از قبل با در دست داشتن باتوم، کابل، نبشی، چوب، طنابهای ضخیم، تسمه و... آماده بودند، شروع میکردند به زدن اسرا. و گاهی همین ضربهها، به صدمههای جدی بدنی یا نقص عضو منجر میشد.»[۱] [۲][۳][۴]
فلک کردن
از رایجترین تنبیههای عراقیها فلک کردن بود که دو سر چوب یا میلگردی را با طنابی به پای اسرا میبستند. نحوه تنبیه به این شکل بود که فرد را وادار میكردند بر پشت دراز بكشد، مورد تنبیه قرار گرفته، علاوهبر کفشها جورابهایش را باید درمیآورد و پاهایش را تا مچ بین طناب و چوب فلک قرار میداد.»[۵] در این وضعیت، سربازان عراقی چوب فلک را چندبار میپیچاندند تا پاهای فرد محکم و کامل بین چوب و طناب قرار بگیرد که این کار موجب وارد شدن فشار بیش ازحد بر ساق و پشت پا میشد و اگر کسی زمان زیادی را در حال فلک شدن بود، چوب فلک و طناب، پاها را زخم میکرد.
کتك زدن
از ابزاری که سربازان بعثی عراقی جهت تنبیه اسرای ایرانی از آن بسیار استفاده میکردند زدن اسرا با وسایلی همچون کابل، شلنگ، و باتوم بود. حضور سربازان عراقیِ کابل به دست در اردوگاهها امری عادی و همیشگی بهشمار میرفت. گاهی افراد را مجبور میکردند پیراهن خود را دربیاورند و سپس اقدام به زدن با کابل و باتوم بر پیکر او میکردند. بعضی مواقع نیز دراینحالت، آب روی بدن اسرا میریختند تا کاملاً بدنشان خیس شود و بعد آنها را میزدند. در بسیاری از مواقع برای تسلط کامل، فردی را که قصد زدنش را داشتند، به حالت سجده یا نیمخیز مینشاندند و سپس شروع به زدن وی میکردند. کابلی که مورد استفاده قرار میگرفت بیش از ۲ سانتیمتر قطر داشت و فوقالعاده سنگین بود که تحمل ضربههای این نوع کابل بسیار سخت بود. سربازان عراقی نوع دیگری از کابلها را مورداستفاده قرار میدادند که بهدلیل قطر کم آن، بسیار انعطافپذیر بود. روکش چند سانتیمتر قسمت انتهای این کابل را برمیداشتند و سیمهای داخلی بیرون میماند. این سیمها را خم کرده و بهصورت چماق یا چنگک درمیآوردند. هنگامی که با این کابل فردی را میزدند، بهعلت خاصیت انعطافپذیری آن، کابل به دور بدن میپیچید و سر چنگک در بدن فرو میرفت. هنگامیکه سرباز عراقی اقدام به کشیدن کابل میکرد تا از دور بدن باز شود، سر (سیمی) کابل که در بدن فرو رفته بود باعث کنده شدن پوست و در مواردی عضلات زیر آن نیز میشد. این روش باعث ایجاد زخمهای عمیق و وسیعی میشد[۱][۶] .
باتوم
انواع مختلفی داشت و گاهی نیز از دستۀ تی یا چماق یا شاخههای ضخیم درخت استفاده میشد. در مواقعی هم سربازان عراقی از هر وسیلهای که در دسترسشان بود همانند دسته کلنگ، میله آهنی، میلگرد، نبشی و... استفاده میکردند. متأسفانه بر اثر ضرب و جرح شدید، تعدادی از اسرا دچار نقص عضو یا آسیبهای شدیدی همچون شکستگی اندام میشدند.
سیلی زدن
ازجمله روشهای تنبیه اسرای ایرانی در اردوگاهها بهشمار میرفت، بهگونهایکه افراد همهروزه در اردوگاهها شاهد آن بودهاند. نکتۀ مهم دراینخصوص جای سیلی است. ضربه بهشکلی زده میشد که نیروی حاصل از آن بیشتر به گوش و جمجمه وارد میشد. در بعضی اوقات منجر به پاره شدن پردۀ گوش و اختلال در شنوایی برخی از آنان میشد.
مشت و لگد
تنبیه با مشت و لگد بسیار شایع و روشی معمولی بهحساب میآمد. بیشتر ضربات به نواحی سروصورت، ساق پا، مفاصل و دستگاه تناسلی وارد میشد. تعداد فراوانی از اسرای ایرانی بر اثر این ضربات دچار آسیبهای شدیدی همچون شکستگی فک، بینی، دندان و... شدند.
آویزان کردن از پنکههای سقفی
از روشهای تنبیه بستن پاهای برخی از اسرا به پنکههای سقفی بود، درحالیکه پنکه را از سرعت کم و زیاد براساس میل خود تنظیم میکردند و با چرخش آن، گاهی سروصورت اسیر به دیوار برخورد میکرد و گاهی در حال چرخش، او را با کابل مورد ضربوشتم قرار میدادند. در گزارش کمیته ویژه صلیب سرخ جهانی در بازرسی از اردوگاه صلاحالدین آمده است: اسیران را ساعتها از دستها و پاها بدون تماس بدن با زمین آویزان میکردند و مدت زمان آن مختلف بوده است؛ بین 5 الی 10 ساعت و گاهی تا 36 ساعت طول میکشیده است. این عمل در سلولهای انفرادی بهوسیله چنگکهایی که از سقف آویزان شده بود صورت میگرفت، به شکلی که در معرض آفتاب باشند آویخته بودند.
انداختن اسرا در فاضلاب اردوگاه
بهعلت کمبود فاضلاب، گودالهایی در اردوگاهها برای جمع شدن فاضلاب ایجاد میشد. با جمع شدن فاضلابهای پراکنده، اسرا دوباره با سطل آن را به اطراف میپاشیدند. گاهی برای تنبیه از آن استفاده میشد؛ با انداختن اسیر در این گودال به مدت طولانی در سرما و گرما موجب شکنجه او میگردیدند و البته گاهی اسیر را در فاضلاب دستشویی میانداختند و موجب اذیت جسمی و روحی شدید او میشدند. «یک صبح سرد زمستانی به بهانهای تعدادی از بچهها را مورد آزار و اذیت قرار دادند که ازجمله یکی از بچههای اردکان یزد را در چاه فاضلاب فرو کردند بهصورتیکه فقط سروصورت او پیدا بود و با پوتین بر سر او فشار میدادند؛ بعد از چند دقیقه او را از فاضلاب بیرون آوردند درحالیکه تمام وجودش را کثافت گرفته بود و به خود میلرزید.»[۷]
تنبیه بهخاطر کمک به دیگران
بعثیها بهشدت از کمک اسرا به همدیگر عصبی میشدند و در صورت مشاهده، اسیر را بهشدت تنبیه میکردند. «یکی از اسرا که ترکش در پایش بود، هنگام حرکت یا برای صف دیر حرکت میکرد؛ عراقیها دور او را گرفتند و بهشدت او را زدند که ناگهان آقای ابوترابیفرد(← ابوترابی فرد ،سید علی اکبر) از صف خارج شد و برای کمک به جلال زیر بغل او را گرفت و او را به صف رساند؛ بههمینعلت، عراقیها آقای ابوترابیفرد(← ابوترابی فرد ،سید علی اکبر) را به بهانه برهمزدن نظم زیر کتک و کابل چنان زدند که سروصورت او کبود شد.»[۸]
انضباط سخت نظامی
سلسلهمراتب در ظالمانهترین شکل خود در عراق وجود داشت. زیردست بههیچوجه حق نداشت نسبت به دستور مافوق خود اعتراض کند یا نظر خود را بگوید. دستور مافوق که صادر میشد، زیردست میبایست میگفت: نعم سیدی! نه کمتر، نه بیشتر. در غیر اینصورت، مافوق میتوانست انواع تنبیههای انضباطی را در مورد او اجرا کند. حتی اجازه داشت شخصاً او را تنبیه بدنی کند[۹].
تنبیههای روحی
ممانعت از انجام فرایض دینی
در اردوگاهها، کلیه فعالیتهای دینی ممنوع بود، حتی فرایض دینی و علیرغم عدم تصریح به ممنوعیت آن، هر اسیری که مقید به انجام فرایض دینی بود و عراقیها او را مشاهده میکردند (چون قاطبه آزادگان مقید به امور شرعی و دینی بودند ولی در مرأی و منظر عراقیها نبودند)، به بهانههای دیگر تنبیه میشدند. البته عراقیها برای نماز خواندن مشكلی ایجاد نمیكردند؛ بیشتر با عبادتهایی كه دستهجمعی بود مخالفت میكردند.
پخش ترانههای مستهجن از بلندگوها در اردوگاه
بلندگوهای بزرگی در اردوگاهها و نیز بلندگوهای کوچکی در داخل آسایشگاه تعبیه شده بود که صبح تا شب و گاهی تا نصف شب ترانههای عربی و فارسی با صدای دلخراش پخش میکردند که بسیار منزجرکننده بود[۱۰].
اجبار اسرا به دادن شعار علیه مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران
از ابتدا تا آخر اسارت، عراقیها با بهانههای که داشتند، از اسرا درخواست داشتند که به رهبران انقلاب اهانت بشود، كه با وجودِ تنبیهات و شکنجههای سخت، کمتر موفق میشدند و اسرا بهشدت در مقابل خواسته آنها مقاومت میکردند. «او زیر ضربات سنگین شکنجه و کابل، که تا سرحد شکستن استخوانهای دستها و فک او رسید، به عراقیها گفت: من هرگز به امام خمینی توهین نمیکنم، حتی اگر من را بکشید و اگر امام را ببینم، از پاهایش تا عمامهاش را میبوسم و جلوی پاهایش حاضرم جان بدهم.»[۱۱]
اجبار اسرا به کتک زدن یکدیگر
مأموران بعثی اسرا را وادار میکردند همدیگر را کتک بزنند و اگر کسی استنکاف میورزید، بهشدت تنبیه میشد.
قطع آب
عراقیها برای تحت فشار قرار دادن اسرا، اقدام به قطع آب اردوگاهها میکردند که تا مدتها از جریان آب خبری نبود و به وضعیت بهداشتی اسفناکی منجر میشد و آب شرب را ازطریق تانکر و بهصورت سهمیهبندی بین اسرا تقسیم میکردند.
تشنه و گرسنه نگه داشتن
برخلاف مقررات بینالمللی (مواد 26 تا 27 و مواد 129 الی 131 کنوانسیون سوم ژنو)، اسیران جنگی ایرانی در طول دوران اسارت خود طعم تشنگی و گرسنگی مفرط را چشیدهاند. ابتدای اسارت تا مدت زیادی هیچگاه عطش از میان نمیرفت. عراقیها گاهی با بهانههایی آب موجود در آسایشگاه را با ریختن مواد شوینده و خارج کردن مواد غذایی و بستن درها، تا چند روز اسرا را در وضعیت دشواری قرار میدادند. «سرباز عراقی در قمقمه را باز کرد و به سرگرد بعثی داد، مقدار کمی آب ریخت روی سرم، طوریکه سردی آب را حس کردم. نگاهم به دستش بود که آب قمقمه را در مقابل زبان عطشزدهام به زمین ریخت.» [۱۲]
آینده مبهم و تهدید به قتل
تهدیدهای پیدرپی برای کلیه اسرا در ابتدای اسارت و همچنین تهدید به قتل و شکنجه مفقودین و انداختن در زندان انفرادی، آینده کاملاً مبهمی را برای اسرای ایرانی درست کرده بود که فشار روحی شدیدی بر روح و روان آزادگان برجا میگذاشت.
برخی از تنبیهات هم ازسوی عراقیها تنها در برخی از اردوگاهها بهصورت موردی به اجرا درمیآمد كه از آن جملهاند:
1. قرار دادن اسیر در کیسه و ضربوشتم وی؛
2. اجبار اسیر به تراشیدن سروصورت با تیغ كُند؛ گاهی 16 نفر مجبور بودند با یك تیغ اصلاح كنند؛
3. قرار دادن اتوی داغ بر اعضای بدن؛
4. اجبار اسرای مریض و مجروح به دویدن؛
5. گذاشتن سنگهای بتونی بر روی سینه و زدن با کابل بر بدن اسیر؛
6. جلوگیری از هواخوری؛
7. تلویزیون اجباری و نمایش برنامههای مبتذل؛
8. ورود شبانه به آسایشگاه و جلوگیری از استراحت اسرا؛
9. جلوگیری از ملاقات دیگر اسرای همبند؛
10. ممنوعیت نگاه کردن به اطراف اردوگاه؛
11. بهانهگیریهای بیمورد؛
12. جلوگیری از فراگیری علم؛
13. ممنوعیت استفاده از کاغذ و قلم؛
14. بردن سینهخیز، کلاغپر و نگه داشتن زیر آفتاب به مدت طولانی؛
15. خاموش کردن سیگار روی بدن؛
16. غلت دادن با بدن لخت روی زمین و شیشه؛
17. جارو کردن حیاط اردوگاه با دست در زمستان و تابستان؛
18. بیگاریهای طاقتفرسا؛
19. کشیدن دندان بدون بیحسی؛
20. جراحیهای جزیی بدون بیحسی؛
21. دست بردن در نامههای آزادگان و دادن اخبار ناراحتکننده روحی؛
22. گرفتن آمار در شبها و بهصورت پیدرپی؛
23. عدم ثبتنام اسیر در صلیب سرخ و در نتیجه عدم امكان نامه نگاری و بیخبری محض از خانواده.
نیز نگاه کنید به تنبیه و شکنجه؛ شکنجه در اسارت
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ نوبرانی، امیر (1391). رنج و گنج. تهران: پیام آزادگان،ص.277
- ↑ مبهوتی، احمد (1389). دیارغربت. چ دوم، تهران: پیام آزادگان ،ص.51-52.
- ↑ سالمینژاد، عبدالرضا (1388). در زندان دژخیم. چ دوم، تهران: پیام آزادگان،ص.59
- ↑ اکبرنیا، عبدالحمید (1389). تبسم اشکها. تهران: پیام آزادگان،ص.31.
- ↑ كاشانیزاده، پروین (1395). شبهای آپادانا. خاطرات علیرضا داوری، چ سوم، تهران: پیام آزادگان،ص.232.
- ↑ حاتمی، زهرا (1393). برای عاطفه. تهران: پیام آزادگان،ص.37.
- ↑ دوستکامی، فاطمه (1390). چشم تر. خاطرات بهجت افراز، تهران: پیام آزادگان،ص.66.
- ↑ رجایی، غلامرضا/غلامعلی (1391). سیره ابوترابی. ج1، تهران: پیام آزادگان ،ج.1،ص.62.
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران(1395). بازیابی از https://www.jamaran.news/
- ↑ داعی. علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسولیت بینالملل. تهران: پیام آزادگان،ص.90-92.
- ↑ عبدالهی، سرافراز (1393). زخم عشق. تهران: پیام آزادگان،ص.134.
- ↑ حسینیپور، سید ناصر (1395). پایی که جا ماند. چاپ 58، تهران: سوره مهر،ص.80 و367.
مراد شفیعی