حمله گرگ ها: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{Infobox|title=حمله گرگ ها|image=[[پرونده:1721554674389.png]]|label2=نویسنده|data2=امیرمحمد عباس نژاد|label3=سال انتشار|data3=1403|label4=ناشر|data4=موسسه پیام آزادگان}} | کتاب خاطره سرهنگ علی شطنیسانی در دوران اسارت.{{Infobox|title=حمله گرگ ها|image=[[پرونده:1721554674389.png]]|label2=نویسنده|data2=امیرمحمد عباس نژاد|label3=سال انتشار|data3=1403|label4=ناشر|data4=موسسه پیام آزادگان}} | ||
== فرا داده کتاب == | == فرا داده کتاب == | ||
'''نویسنده''': امیر محمد عباس نژاد | '''نویسنده''': امیر محمد عباس نژاد | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== گزیده ای از محتوای کتاب == | == گزیده ای از محتوای کتاب == | ||
تکهای نان را کندم و به سرباز نابینای عراقی دادم. او هم کورمال کورمال نان را گرفت و بدون اینکه چیزی بگوید، قورتش داد. معلوم بود خیلی گرسنه است، تکهای دیگر کندم و به او دادم. دو سه روز بود که غذا و [[آب]] نخورده بودم. از درد گرسنگی یادم رفته بود. تکهای هم خودم برداشتم و گذاشتم توی دهانم. نان خمیر و خشکشدهای بود که به زور از گلویم پایین میرفت، مجبور شدم کمی آب بخورم تا نان خیس شود. آنقدر سفت و خشک بود که نتوانستم دومین لقمه را بخورم. بقیه را به آن سرباز عراقی دادم و او خورد. لیوان آب را هم دادم تا ته سر کشید. | تکهای نان را کندم و به سرباز نابینای عراقی دادم. او هم کورمال کورمال نان را گرفت و بدون اینکه چیزی بگوید، قورتش داد. معلوم بود خیلی گرسنه است، تکهای دیگر کندم و به او دادم. دو سه روز بود که غذا و [[آب]] نخورده بودم. از درد گرسنگی یادم رفته بود. تکهای هم خودم برداشتم و گذاشتم توی دهانم. نان خمیر و خشکشدهای بود که به زور از گلویم پایین میرفت، مجبور شدم کمی آب بخورم تا نان خیس شود. آنقدر سفت و خشک بود که نتوانستم دومین لقمه را بخورم. بقیه را به آن سرباز عراقی دادم و او خورد. لیوان آب را هم دادم تا ته سر کشید<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان</ref>. | ||
== نیز نگاه کنید به == | |||
[[اسارت و اسیران]] | |||
[[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] | |||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == |
نسخهٔ ۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۳
کتاب خاطره سرهنگ علی شطنیسانی در دوران اسارت.
نویسنده | امیرمحمد عباس نژاد |
---|---|
سال انتشار | 1403 |
ناشر | موسسه پیام آزادگان |
فرا داده کتاب
نویسنده: امیر محمد عباس نژاد
صفحه آرایی و صفحه بندی: مریم مردانی
تصویرگر و طراح چاپ: سید ایمان نوری نجفی
سال نشر: 1403
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب (خاطره)
معرفی کتاب
سرهنگ علی شطنیسانی در اولین روز مرداد ماه 1324 در هویزه خوزستان به دنیا آمد. او بعد از دیپلم وارد ارتش شده و جزو نیروهای لشکر 92 زرهی اهواز شد. علی شطنیسانی جزو معدود نیروهایی است که در هر دو تجاوز عراق به ایران در سال 1352 و هشت سال دفاع مقدس حضور داشته است.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در منطقه مرزی خوزستان حضور پیدا کرده و به دفاع پرداخته است و در حمله گسترده عراقیها در محاصره قرار گرفته و به اسارت نیروهای عراقی درآمد
اوبه مدت ده سال به عنوان مفقودالاثر در زندان ابوغریب و زندان الرشید نگهداری شده است. بعد از بازگشت به ایران به بدنه ارتش جمهوری اسلامی ایران برمیگردد و بعد از چند سال به دلیل صدمات دوران اسارت و جانبازی بازنشسته میشود.
در این کتاب، خاطرات ایشان از دوران تحصیل، عضویت در ارتش، حضور در جنگ عراق و ایران در سال 1352، روزهای انقلاب و برخورد مردم با او به عنوان نیروی ارتش شاهنشاهی در خیابانها، خاطراتش از اولین روزهای دفاع مقدس و اسارت در زندانهای ابوغریب و الرشید تا بازگشت به ایران را میتوان مطالعه کرد.
گزیده ای از محتوای کتاب
تکهای نان را کندم و به سرباز نابینای عراقی دادم. او هم کورمال کورمال نان را گرفت و بدون اینکه چیزی بگوید، قورتش داد. معلوم بود خیلی گرسنه است، تکهای دیگر کندم و به او دادم. دو سه روز بود که غذا و آب نخورده بودم. از درد گرسنگی یادم رفته بود. تکهای هم خودم برداشتم و گذاشتم توی دهانم. نان خمیر و خشکشدهای بود که به زور از گلویم پایین میرفت، مجبور شدم کمی آب بخورم تا نان خیس شود. آنقدر سفت و خشک بود که نتوانستم دومین لقمه را بخورم. بقیه را به آن سرباز عراقی دادم و او خورد. لیوان آب را هم دادم تا ته سر کشید[۱].