مادر(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب مادر: خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزادة جهرمي، عبدالمجيد رحمانيان، است === فراداده کتاب === '''نويسنده:''' عبدالمجيد رحمانيان                '''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند '''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني '''ليت...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:مادر.jpg|بندانگشتی|کتاب مادر: خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزادة جهرمي، عبدالمجيد رحمانيان، است]]
[[پرونده:مادر.jpg|بندانگشتی|کتاب مادر: خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزاده جهرمی، عبدالمجید رحمانیان، است]]'''این کتاب خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزاده جهرمی، عبدالمجید رحمانیان، است.'''


=== فراداده کتاب ===
=== فراداده کتاب ===
'''نويسنده:''' عبدالمجيد رحمانيان                 
'''نویسنده:''' [[عبدالمجید رحمانیان]]                 


'''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند
'''ویراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند


'''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني
'''حروف‌چین و صفحه‌آرا:''' مریم مردانی


'''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' خانه چاپ کتاب  
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' خانه چاپ کتاب  


'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1396         
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1396         
خط ۱۴: خط ۱۴:
'''شمارگان:''' 1000
'''شمارگان:''' 1000


'''قيمت پشت جلد:''' 80000 ريال
'''قیمت پشت جلد:''' 80000 ریال


'''تعداد صفحات:''' 136
'''تعداد صفحات:''' 136
خط ۲۰: خط ۲۰:
'''شابک:''' 5-14-8220-600-978
'''شابک:''' 5-14-8220-600-978


'''قطع کتاب:''' رقعي
'''قطع کتاب:''' رقعی


'''نوع کتاب:''' خاطره  
'''نوع کتاب:''' خاطره  


=== معرفي کتاب ===
=== معرفی کتاب ===
اين کتاب خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزادة جهرمي، عبدالمجيد رحمانيان، است. نويسنده خاطراتش را در دو بخش تدوين کرده است و در صفحات نخستين بخش اول به خاطرات دوران کودکي و در ادامه به خاطرات دوران انقلاب اسلامي و حضور در جبهه‌هاي جنگ و اسارت پرداخته است. اين کتاب ضمن بيان خاطرات نويسنده، روايتگر داستان مادري است که فرزندش را پروراند و او را به دامان انقلاب اسلامي سپرد و رنج‌هاي بسياري را متحمل شد.
این کتاب خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزاده جهرمی، [[عبدالمجید رحمانیان]]، است. نویسنده خاطراتش را در دو بخش تدوین کرده است و در صفحات نخستین بخش اول به خاطرات دوران کودکی و در ادامه به خاطرات دوران [https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 انقلاب اسلامی] و حضور در جبهه‌های جنگ و [[اسارت و اسیران|اسارت]] پرداخته است. این کتاب ضمن بیان خاطرات نویسنده، روایتگر داستان مادری است که فرزندش را پروراند و او را به دامان [https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 انقلاب اسلامی] سپرد و رنج‌های بسیاری را متحمل شد.


عبدالمجيد رحمانيان سال 1361 در عمليات بيت‌المقدس به اسارت درآمد. سال‌هاي اسارت اين آزاده در اردوگاه‌هاي موصل (1،2،3 و4) و نيز اردوگاه 5 (صلاح‌الدين) و 17 تکريت و الانبار (کمپ 8 معروف به عنبر) سپري شد.  
[[عبدالمجید رحمانیان]] سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در [[اردوگاه موصل 1]] ، [[اردوگاه موصل 2]] ، [[اردوگاه موصل 3]]، [[اردوگاه موصل 4]] و نیز [[اردوگاه 5 (صلاح‌الدین)]] و [[اردوگاه تکریت 17]] و [[اردوگاه الانبار]](کمپ 8 معروف به [[عنبر]]) سپری شد.  


=== گزيده‌اي از محتواي کتاب ===
=== گزیده‌ای از محتوای کتاب ===
مي‏گفت: «روزا وقتي آفتاب همه‌جا پهنه، درختا را نشوريد! اون‌موقع خورشيد مي‏زنه و قطره‏هاي آبي که رو برگا مي‌مونه، مي‌جوشونه و برگا زود خشک مي‏شن. ولي غروبا آب تا صبح رو برگا مي‌مونه و تروتازه‌ش مي‏کنه. همين باعث مي‏شه که نسيم خنکي از درختا بيرون بياد و نيمه‌شب بزنه صورتتون و شادابتون کنه.»
می‏گفت: «روزا وقتی آفتاب همه‌جا پهنه، درختا را نشورید! اون‌موقع خورشید می‏زنه و قطره‏های آبی که رو برگا می‌مونه، می‌جوشونه و برگا زود خشک می‏شن. ولی غروبا [[آب]] تا صبح رو برگا می‌مونه و تروتازه‌ش می‏کنه. همین باعث می‏شه که نسیم خنکی از درختا بیرون بیاد و نیمه‌شب بزنه صورتتون و شادابتون کنه.»


کمي در حياط نشستم، با امواجي از اندوه‏. هنوز بر آن چارپاية کوتاه آهني، که مادر بر آن مي‏نشست و با دستان ترک‌خورده‏اش در لگن فلزي لباس مي‏شست، ننشسته بودم که موج سنگين‏تري از اندوه‏هاي خاطره‌بار، مرا در خود پيچيدند. درخت نارنج پر از بلبلاني بود که مي‌خواندند و شادي مي‏کردند و گنجشک‏ها که جيک‌جيکشان نشان مي‏داد که جاي دنج و آرامي به‌دست‌آورده‏اند ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> .
کمی در حیاط نشستم، با امواجی از اندوه‏. هنوز بر آن چارپایه کوتاه آهنی، که مادر بر آن می‏نشست و با دستان ترک‌خورده ‏اش در لگن فلزی لباس می ‏شست، ننشسته بودم که موج سنگین‏تری از اندوه ‏های خاطره‌بار، مرا در خود پیچیدند. درخت نارنج پر از بلبلانی بود که می‌خواندند و شادی می‏ کردند و گنجشک‏ها که جیک‌جیکشان نشان می‏داد که جای دنج و آرامی به‌دست‌آورده ‏اند ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> .


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۵۷

کتاب مادر: خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزاده جهرمی، عبدالمجید رحمانیان، است

این کتاب خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزاده جهرمی، عبدالمجید رحمانیان، است.

فراداده کتاب

نویسنده: عبدالمجید رحمانیان               

ویراستار: فرزانه قلعه‌قوند

حروف‌چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب

نوبت و سال چاپ: اول، 1396       

شمارگان: 1000

قیمت پشت جلد: 80000 ریال

تعداد صفحات: 136

شابک: 5-14-8220-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع کتاب: خاطره

معرفی کتاب

این کتاب خاطرات خود‌نگاشت جانباز و آزاده جهرمی، عبدالمجید رحمانیان، است. نویسنده خاطراتش را در دو بخش تدوین کرده است و در صفحات نخستین بخش اول به خاطرات دوران کودکی و در ادامه به خاطرات دوران انقلاب اسلامی و حضور در جبهه‌های جنگ و اسارت پرداخته است. این کتاب ضمن بیان خاطرات نویسنده، روایتگر داستان مادری است که فرزندش را پروراند و او را به دامان انقلاب اسلامی سپرد و رنج‌های بسیاری را متحمل شد.

عبدالمجید رحمانیان سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در اردوگاه موصل 1 ، اردوگاه موصل 2 ، اردوگاه موصل 3، اردوگاه موصل 4 و نیز اردوگاه 5 (صلاح‌الدین) و اردوگاه تکریت 17 و اردوگاه الانبار(کمپ 8 معروف به عنبر) سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

می‏گفت: «روزا وقتی آفتاب همه‌جا پهنه، درختا را نشورید! اون‌موقع خورشید می‏زنه و قطره‏های آبی که رو برگا می‌مونه، می‌جوشونه و برگا زود خشک می‏شن. ولی غروبا آب تا صبح رو برگا می‌مونه و تروتازه‌ش می‏کنه. همین باعث می‏شه که نسیم خنکی از درختا بیرون بیاد و نیمه‌شب بزنه صورتتون و شادابتون کنه.»

کمی در حیاط نشستم، با امواجی از اندوه‏. هنوز بر آن چارپایه کوتاه آهنی، که مادر بر آن می‏نشست و با دستان ترک‌خورده ‏اش در لگن فلزی لباس می ‏شست، ننشسته بودم که موج سنگین‏تری از اندوه ‏های خاطره‌بار، مرا در خود پیچیدند. درخت نارنج پر از بلبلانی بود که می‌خواندند و شادی می‏ کردند و گنجشک‏ها که جیک‌جیکشان نشان می‏داد که جای دنج و آرامی به‌دست‌آورده ‏اند ...[۱] .

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،