اردوگاه کرکوک

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۱ توسط Marjan-khanlari (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

یكی از اردوگاه‌های نگه‌داری اسرای ایرانی در عراق.

این اردوگاه در استان کرکوک و در نزدیکی شهر کرکوک- با شرایط آب‌وهوایی معتدل- قرار داشت. اداره اردوگاه در دست نیروهای مجاهدین خلق (منافقین) بود. منافقین با حمایت مالی و نظامی رژیم بعث عراق واحدهای نظامی و پایگاه‌هایی برای سازمانشان ایجاد و تجهیز کرده بودند. رژیم عراق با تجهیز منافقین از همکاری برجسته آنها در هر زمینه‌ای علیه ایران برخوردار بود. این گروه در سال‌های پایانی جنگ تحمیلی (← جنگ تحمیلی عراق علیه ایران )، عملیات‌هایی مانند خورشید تابان (آفتاب) (1/1/1367)، چلچراغ (28/3/1367)، فروغ جاویدان (مرصاد) (درست شش روز بعد از قبول قطعنامه که در 29 تیر 1367 منعقد شده بود) را با پشتیبانی رژیم عراق علیه ایران انجام داد. منافقین در عملیات‌های خورشید تابان و چلچراغ، تعدادی از نیروهای ایرانی را به اسارت گرفتند. از این اسرا در اردوگاه کرکوک نگه‌داری می‌شد. اردوگاهی که اسم هیچ‌یک از اسرایش در فهرست صلیب سرخ وارد نشده و هنوز هم در فهرست هلال احمر مدارکشان به‌عنوان مفقود‌الاثر موجود است.

    زندگی اسرا در این اردوگاه به دو دوره تقسیم می‌شود: دوره قبل از عملیات مرصاد و دوره بعد از عملیات. در ابتدای ورود اسرا به این اردوگاه، منافقین از موضع فریبکارانه و تطمیع وارد شدند. در مواقعی هم از درِ رعب و وحشت وارد می‌شدند. در موقعیت‌های متفاوت رفتارهایشان تغییر می‌کرد. شرایط حاکم بر این اردوگاه با سایر اردوگاه‌های عراق فرق داشت.

    تاریخ تأسیس اردوگاه تقریباً شش ماه قبل از عملیات چلچراغ اعلام شده؛ چراکه وقتی اسرای این عملیات وارد اردوگاه می‌شوند، رزمندگان ایرانی را آنجا می‌بینند که در بند بودند. این اسرا اظهار می‌کنند كه خودشان شش ماه قبل، این اردوگاه را احداث کرده‌اند. 300 اسیر ابتدایی این اردوگاه از لشکر 64 ارومیه و همچنین رزمندگانی از سپاه و بسیج بودند.

وضعیت ظاهری

برحسب دیده و توصیف اسرا از معماری و ساختمان‌های اردوگاه کرکوک، به‌نظر می‌رسد این اردوگاه قلعه‌مانند و تودرتو با زیربنای مستطیل‌شکل بوده است. محوطه داخلی دارای سه یا چهار آسایشگاه جداگانه در اندازه متفاوت بود. هرکدام از این آسایشگاه‌ها هم زیربنایی مستطیل‌شکل داشتند و چسبیده‌به‌هم و ازطریق درهایی در انتهای سالن‌های بزرگ با هم مرتبط بودند. این آسایشگاه‌ها دارای حیاط مرکزی و دورتادور این حیاط ساختمان‌های دوطبقه از بلوک‌های پیش‌ساخته یا آجر ردیف شده و دارای یک ورودی اصلی بودند. کف آسایشگاه‌ها کاشی بود. دو آسایشگاه این اردوگاه مساحتی بزرگ داشته است با حیاط مرکزی (به‌اندازه دو حیاط مدرسه دولتی قدیم). این حیاط‌ها آسفالته بودند. آسایشگاه‌های بزرگ دارای اتاق‌های بسیار در سایزهای متفاوت بود، برای مثال: 6 متری، 12 متری و یک سالن غذا خوری در طبقه اول.

    آسایشگاه کوچکِ متروکه، حیاطی کوچک و خاکی داشت و دارای 6 الی 7 اتاق در طبقه پایین بود. پنجره‌های آسایشگاه‌ها نرده‌بندی‌شده به‌سمت حیاط مرکزی بودند و تنها وسیله تهویه اتاق‌ها محسوب می‌شدند. درهای ورودی طبقه اول به حیاط باز می‌شد. ورودی آشپزخانه، حمام و سرویس بهداشتی از حیاط بود. راه‌پله‌ای هم از حیاط به طبقه بالا می‌خورد.

    طبقه بالای آسایشگاه‌ها در اختیار منافقین بود. اسرا اجازه تردد در آن طبقه را نداشتند الا وقتی که می‌خواستند از کتابخانه استفاده کنند. البته به گفته اسماعیل دهقانپور، یکی از اسرای حاضر در این اردوگاه، منافقین از اسرا در ساختن قسمتی از این اردوگاه استفاده کرده بودند.

    تنها منظره‌ای که بعضی اسرا از خارج از اردوگاه به یاد دارند در بعضی از اتاق‌ها پنجره‌ای محصور با میله‌های آهنی در مقیاس 70 در 50 سانتی‌متر (مستطیل عمودی) بود. از پس دیوارهای سیم‌خاردار کشیده‌شده، جاده‌ای در دوردست دیده می‌شد که به‌ندرت ماشینی از آن عبور می‌کرده، و همچنین در نزدیکی جاده کارخانه گچ‌پزی وجود داشت.

    محوطه داخلی اردوگاه در محاصره محوطه بیرونی بود. این محوطه بالای دیوارهایش سیم‌خاردار کشیده شده و در اختیار رژیم بعث عراق بود.

اداره اردوگاه

منافقین محوطه داخلی را تحت کنترل داشتند. لباس فرم مختص خودشان را می‌پوشیدند و غیرمسلح در داخل اردوگاه تردد می‌کردند الا وقتی که با نفرات بیشتری برای انجام برنامه یا کاری به آنجا می‌آمدند. ولی دیده‌بان‌های منافقین، که در پشت‌بام ساختمان‌ها قرار داشتند و از آن بالا در هر شرایطی اسرا را کنترل می‌کردند، همیشه مسلح بودند.

    محوطه بیرونی در کنترل نیروهای رژیم بعث بود. اسرا با نیروهای عراقی چندان ارتباطی نداشتند. فقط در بهداری اردوگاه کلاه‌قرمز‌های عراقی را می‌دیدند. حتی بازجویی‌ها را خود منافقین انجام می‌دادند. چشمان اسرا را بسته، به ‌جای دیگر می‌بردند و در آنجا بازجویی می‌کردند.

    این اردوگاه فرمانده عراقی، مسئول اردوگاه ایرانی و مسئول آسایشگاه نداشت. همه امور تحت‌نظر منافقین بود. آنها هم اسم مستعار داشتند مثل حسن، کاظم، محمد و علی.

امکانات

در این اردوگاه، 300 اسیر مربوط به قبل از عملیات چلچراغ و 1800 نفر مربوط به عملیات چلچراغ در آسایشگاه‌های مختلف نگه‌داری می‌شدند. اسرا در گروه‌های 10 نفره در یک اتاق اسکان داده شده بودند که بعضی مواقع تعداد اسرا در بعضی اتاق‌ها به بالای 15 نفر نیز می‌رسید. آسایشگاه‌ها شماره‌گذاری نشده بود. آسایشگاه‌های بزرگ دارای 6-5 حمام و سرویس بهداشتی بودند. آشپزخانه این آسایشگاه‌ها تقریباً مجهز بود. ابتدا غذای اسرا از بیرون اردوگاه تهیه و در آشپزخانه بین اسرا تقسیم می‌شد، ولی بعدها تحت‌نظر خود منافقین در داخل اردوگاه پخته شد. ولی آشپزخانه آسایشگاه کوچکِ متروکه هیچ امکاناتی نداشت.

    در آسایشگاه‌های بزرگ، برای نظافت سرویس‌های بهداشتی و حمام‌ها ساولن، جارو و شیلنگ در اختیار اسرا گذاشته شده بود. آب آشامیدنی و آب موردنیاز در آشپزخانه، حمام و دستشویی‌ها از آب لوله‌کشی تأمین می‌شد. در حمام آب گرم وجود داشت. به هرکدام از اسرا مسئولیتی داده بودند؛ برای مثال، چند نفر مسئول نظافت، چند نفر مسئول آشپزخانه و چند نفر مسئول حمام بود.

    به اسرا هیچ حقوقی داده نمی‌شد. فروشگاهی در آنجا نبود. پودر شوینده و صابون ازجمله اقلام بهداشتی بود که به اسرا داده می‌شد و همین‌طور تیغ برای اصلاح سر و صورت. هر فرد خودش موهایش را از ته می‌تراشید. سلمانی نداشتند. آسایشگاه‌های بزرگ خیاط‌خانه داشتند و خود اسرا در مواقع نیاز خیاطی می‌کردند. به هر اسیر یک پتو و یک بالش داده شده بود. کف اتاق‌ها موکت شده بود. به هر اتاق بخاری داده بودند. در طول اسارت، به اسرا فقط یک‌بار پوشاک داده شد. مثل زیرپوش و لباس شخصی راحتی. وقتی لباس‌هایشان را می‌شستند، روی سنگ‌های حیاط پهن می‌کردند تا خشک شود. به هر اسیر یک جفت دمپایی داده بودند. به این اسرا لباس مخصوص اسرا داده نشده بود.

  در طبقه دوم این اردوگاه کتابخانه‌ای وجود داشت که فقط روزنامه‌ها و کتاب‌های منتشرشده خود منافقین نگه‌داری می‌شد و اسرا می‌توانستند به کتابخانه بروند. محتوای این کتاب‌ها درباره ایدئولوژی‌ها، کارها و خیانت‌هایشان علیه ایران بود. به غیر از این کتاب‌ها کتاب دیگری در میانشان دیده نمی‌شد. برای همین، بیشتر اسرا این کتابخانه را تحریم کرده بودند.

    کلاس‌های فرهنگی یا حتی ورزش برای اسرا ممنوع بود. اسرا در حیاط پیاده‌روی یا هرازچندگاهی فقط توپ‌بازی می‌کردند. توپ‌های پاره‌ای را در داخل هم جاسازی کرده، از آن در بازی استفاده می‌کردند. به اسرا کاغذ و خودکار نمی‌دادند.بهداری اردوگاه ازنظر دارویی و لوازم موردنیاز اولیه تا حدی مجهز بود، ولی هیچ دکتر یا پرستاری نداشت. تزریقات و پانسمان در مواقع ضروری به‌عهده یکی از نیروهای منافق بود. اسرا را در موارد اضطراری، حاد و کشنده به بیمارستان یا به مطب دکترهای متخصص در شهر کرکوک منتقل می‌كردند. منافقین چند تن از اسرایی را که در اردوگاه مبتلا به بیماری سنگ کلیه شده بودند، برای درمان به شهر کرکوک بردند. البته داروی خاصی تجویز نشده بود.

    تماشای تلویزیون برای اسرا اجباری بود و اگر از این کار امتناع می‌کردند، با تهدید روبه‌رو می‌شدند. تلویزیون در سالنی قرار داشت که هر موقع منافقین تصمیم می‌گرفتند، اسرا را در آنجا جمع کرده و برای تماشا، برنامه کانال‌های عربی را انتخاب می‌کردند. ولی بیشتر اوقات فیلم‌هایی از جبهه‌ها و درگیری‌های خودشان و آنچه به سازمان خودشان مربوط بود، برای اسرا پخش می‌کردند. منافقین جلساتی برگزار کرده، در مورد ایدئولوژی‌ها و اهداف خود صحبت می‌کردند. سعی در شست‌وشوی مغزی اسرا به‌خصوص سرباز وظیفه‌ها، بسیجی‌های کم‌سن‌وسال و درجه‌دارها داشتند. بافت اسرا شامل افسر، درجه‌دار، سرباز وظیفه، پاسدار و بسیجی بود. البته بیشتر اسرا ارتشی بودند.

    قبل از عملیات مرصاد، در اوایل اسارت غذاهایی با کیفیت خوب به اسرا داده می‌شد. دو نفر در یک بشقاب غذا می‌خوردند. صبحانه، ناهار و شام وعده‌های غذایی آنها بود. تخم‌مرغ و شیر نیز به اسرا می‌دادند. عراقی‌ها در بسته‌بندی‌های سالم و مناسب مواد اولیه را در اختیار منافقین می‌گذاشتند. به‌ندرت، یک عدد میوه هم به هر اسیر می‌دادند.در طول روز، اسرا می‌توانستند در حیاط تردد کنند و با هم حرف بزنند. هروقت نیاز به حمام یا دستشویی داشتند، منعی نبود، ولی دائم تحت کنترل نگهبانان بودند. البته استحمام زمان‌بندی شده بود؛ هر فرد یک ربع مهلت داشت تا حمام کند. اگر کسی در حمام یا دستشویی زیاد معطل می‌کرد، نگهبان با لگد در را باز می‌کرد. در طول شب، در ساعتی معین درِ اتاق‌ها قفل می‌شد. در داخل اتاق‌ها، دستشویی یا سطلی برای مواقع اضطراری وجود نداشت.

    به‌نظر اسرا، منافقین در خوش‌خدمتی‌شان اهداف سیاسی را دنبال می‌کردند. همه کارها برای جذب نیرو بود. چنان‌که در ابتدای اسارت با وعده تأمین امکانات زندگی مانند خانه و شرایط ازدواج، تحصیل و مهاجرت به کشورهای خارج توانستند تعدادی از اسرا را فریب دهند. بعد از گذشت زمانی، شروع به تهدید، رعب و وحشت بین اسرا کردند. باز از این طریق، تعدادی از اسرا تسلیم شدند تا شاید زنده بمانند. منافقین در فکر استفاده نظامی- فیزیکی از اسرا علیه ایران بودند. چنان‌که این اسرای فریب‌خورده در عملیات مرصاد کشته شدند.

    از مجموع 2100 نفر اسیر این اردوگاه 300 نفر از مجروحین بعد از قبول قطعنامه و 867 نفر اواخر 1367 آزاد شدند و فقط این تعداد در برابر منافقین مقاومت کردند و به‌هیچ‌وجه تسلیم نشدند. آزاده رحیم بیانی می‌گوید: «300 نفر از مجروحین که وضع جسمی خوبی نداشتند قبل از ما آزاد شدند و وقتی ما آزاد شدیم و به تهران آمدیم، در ورزشگاهی سرپوشیده جمع‌مان کردند که آنجا اعلام شد تعداد 867 نفر از اردوگاه منافقین به وطن برگشته‌ایم.»

    این عده از اسرای مقاوم بعد از این ماجرا و همین‌طور شکست منافقان در عملیات مرصاد، تحت شکنجه‌های روحی‌روانی قرار گرفتند به‌قدری‌که دچار بیماری افسردگی شدند. وقتی اسرا در حیاط استراحت می‌کردند، نگهبانان از پشت‌بام تیرهوایی می‌زدند و زمین را به رگبار می‌بستند. 29 افسری که در مقابل منافقین هیچ‌وقت کوتاه نیامده و مانع پیوستن سربازها به منافقین می‌شدند، از اسرا جدا و در آسایشگاه کوچک متروکه زندانی شدند. این آسایشگاه در همسایگی آسایشگاه‌های اصلی قرار داشت و شامل 5 اتاق می‌شد که این تعداد در پنج اتاق تقسیم شدند. منافقین سعی داشتند بین اسرا تفرقه انداخته، جنگ روانی به راه بیندازند.

    از اوایل دی‌ماه 1367 کیفیت غذاها پایین آمده بود. مقداری استخوان را جوشانده، آبش را به همراه نان سمون کرم‌زده به اسرا می‌دادند. آب گرم قطع شده بود. وقتی هم اسرا با آب سرد حمام می‌کردند یا دستشویی می‌رفتند، ناگهان آب را قطع می‌کردند. داخل حمام شده، اسرا را با لگد به بیرون پرت می‌کردند.

وقایع مهم

از اتفاقات خاصی که در این اردوگاه افتاد مراسم عزاداری حسینی در ماه محرم بود. اسرا در حیاط مراسم سینه‌زنی و نوحه‌خوانی داشتند. شب اول، یکی از درجه‌دارانی که با منافقین همکاری می‌کرد، به جمع عزاداران پیوسته و نوحه‌خوانی کرد. در مراسم شب دوم، منافقین باز می‌خواستند کارشان را تکرار کنند که با اعتراض اسرا مواجه شدند. چون آن شب منافقین حین نوحه‌خوانی به امام (ره) توهین کردند. وقتی اسرا با افراد خودفروخته درگیر شدند، نگهبانان شروع به تیراندازی هوایی کردند.

سرانجام اردوگاه

بعد از عملیات مرصاد، اسرا در چند گروه آزاد می‌شوند. گروه اول 300 نفر بودند که بدون هماهنگی با نیروهای مرزی ایران، در مرز خسروی رها می‌شوند؛ گروه دوم 867 نفر بودند که در مرز مهران با هماهنگی نیروهای مرزی و تحت‌نظر صلیب سرخ آزاد می‌شوند.بعد از انتقال اسرا به ورزشگاهی در تهران، مسئولان از جاسوسان(←جاسوسی ) و مخبرین منافقین می‌خواهند که خودشان را معرفی کنند. حتی آن مقام مسئول تعداد این افراد را 22 نفر اعلام می‌کند که بعد از تهدید، همه 22 نفر خود را معرفی می‌کنند و از جمع آزادگان جدا می‌شوند.

    از سرنوشت بقیه اسرا اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به گفته رزمندگان حاضر در عملیات مرصاد و اسرای اردوگاه کرکوک، تعدادی از اسرا فریب منافقین را خوردند و به آنها ملحق شدند که حتی در عملیات مرصاد حضور یافتند و کشته شده بودند. تعدادی از این کشته‌شدگان بر این باور بودند که با ملحق شدن به منافقین یا به زندگی عالی در کشورهای اروپایی دست پیدا خواهند کرد یا در عملیات شرکت کرده و از این فرصت استفاده کرده از دست منافقین خلاص شده و به کشور بازمی‌گردند که تا به این لحظه سرنوشتشان معلوم نشده و مفقودالاثر هستند[۱].

نیز نگاه كنید به

کتابشناسی

  1. گفت‌وگو با دو آزادة حاضر در این اردوگاه رحیم بیانی (27/11/1395) و جعفر آقازاده (23/11/1395) . رحیم بیانی با درجه ستوان سومی جمعی تیپ دوم لشکر 16 به اسارت درآمد.

http://dehnamaki.com

وحید آقاكرمی