این دیوار چه رنگیه؟
این کتاب دربردارنده خاطرات آزاده یزدی، اصغر حکیمیمزرعهنو است.
فراداده کتاب
نویسنده: اصغر حکیمیمزرعهنو
ویراستار: مریم سیفی
صفحهآرا و صفحهبند: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: کاکی
نوبت و سال چاپ: اول / 1404
شمارگان: 1000
تعداد صفحات: 428
شابک: 7 ـ 05 ـ 5144 ـ 622 ـ 978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی نویسنده
اصغر حکیمی آزاده یزدی پس از چهار بار اعزام داوطلبانه به جبهههای جنگ، سرانجام در 11 بهمن، در جریان عملیات کربلای پنج، با تنی زخمی به اسارت دشمن بعثی درآمد. پس از اسارت ابتدا او را با دیگر اسیران به بصره و پس از سه روز به استخبارات فرستادند. در 18 بهمن 1365 به زندان الرشید منتقل شد و درنهایت از 5 اسفند 1365 تا لحظه آزادی در اردوگاه مفقودالاثرهای تکریت 11 بهسر برد.
گزیدهای از محتوای کتاب
بدترین شرایط ممکن زمانی بود که بعثیها پس از جمعآوری تیغها دوباره به مسئول آسایشگاه تحویل میدادند و میگفتند سرهایتان را نیز با همین تیغها بتراشید. تیغهایی که حالا هیچ شباهتی به تیغ نداشتند و لبههای آن کجومعوج شده و از چاقو هم کندتر بودند و مجبور بودیم با ساییدن آنها به کف سیمانی آسایشگاه مقداری آنها را تیز کنیم. این عملکرد دشمن باعث میشد زمانی که موهای سرمان بلند بود احتیاط کنیم و منتظر بازگرداندن آن باشیم. معمولاً هر چهل الی پنجاه روز یکبار باید سرهایمان را با تیغ از ته میتراشیدیم و با همان محدود تیغ ارائهشده این کار را میکردیم.
البته برای اصلاح سر معمولاً تعداد تیغها افزایش مییافت و تقریباً هر پنج نفر نصفه تیغ در شرایط عادی داشتیم. هر زمان موعد تراشیدن سرها میشد، غم بر چهرها نمایان میشد. صدای کشیدن تیغ بر پوست سر و جمع شدن پوست بهعلت کُندی تیغ آه از نهاد آدمی بلند میکرد و از نقاط متفاوت سر خون جاری میشد و با چشمانی اشکآلود کار پایان مییافت. البته زیاد به تمیزی و زیبایی اصلاح کاری نداشتیم و به قول معروف سر یکدیگر را بلاتشبیه بُزچین میکردیم. در بعضی مواقع ... .[۱]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ قلعهقوند، فرزانه؛ شاهرخآبادی، فهیمه؛ کیانی، طاهره؛ گودرزی، افسانه(1404). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،
