اردوگاه تکریت 12

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۲۳ توسط A-hamidian (بحث | مشارکت‌ها)
نقشه ساختمانی اردوگاه تکریت 12 است.

يكي از اردوگاه‌هاي نگه‌داري اسراي ايراني در عراق.

مقدمه

تکریت 12 دومین اردوگاه اختصاص‌یافته به اسرای مفقودین بود و صلیب سرخ از وجود چنین اردوگاهی در داخل خاک عراق اطلاعی نداشت. این اردوگاه در اوايل 1367 تأسيس شد[۱].

وضعيت ظاهری

اردوگاه از خارج، شبيه چهار رديف ساختمان بلوك‌سيماني بود که با فاصلة 20 متر از يكديگر قرار داشتند. اين ساختمان‌هاي يك‌طبقه نوساز و البته بدون امكانات لازم، براي زندگي كوتاه‌مدت و نگه‌داري اسرا ساخته شده بود.

    این اردوگاه از سه قسمت اصلی تشکیل شده بود: 1. قاطع 1 و 2 که ساختاری مشابه هم داشتند.

2. ملحق که به آن قاطع 3 نیز گفته می‌شد، و هر قاطع 9 آسايشگاه در ابعاد 5 در 20 داشت و به‌صورت شمالی-جنوبی قرار گرفته بود (البته ابعاد قاطع‌ها 6- 5 در 18 هم عنوان شده است)[۲].

    آسایشگاه‌ها در سه ردیف سه‌تایی قرار داشتند. درِ دو تا از آنها کنار یکدیگر و درِ سومی به پشت ساختمان باز می‌شد. سقف و کف آسایشگاه‌ها از بتون ساخته شده بود و اسرا آن را با پتو فرش کرده بودند. ملحق دارای 14 اتاق 2 در 3 متر بود و سلول‌های انفرادی، که براي تنبیه اسرا از آن استفاده می‌شد، مابین اتاق‌های 4 و 5 قرار داشت. ملحق دیوار بلندی نیز داشت و اتاق 14 ملحق در دوره‌ای به بیماران گال (جرب) اختصاص داده شده بود[۳].

امكانات اردوگاه

هر آسایشگاه، ده پنجره داشت که پنج پنجره به‌سمت پشت آسایشگاه باز می‌شد، که البته ازسوي عراقي‌ها مسدود شده بودند. جلوی پنج پنجره‌ای هم که به‌سمت حیاط اردوگاه باز می‌شد، نرده‌کشی کرده بودند؛ طوری‌که فقط یک دست می‌توانست از لای آن عبور کند. به‌طور متوسط براي تهویة هوا، سه پنکه سقفی در هر آسایشگاه وجود داشت و مثل همه اردوگاه‌های این منطقه آسایشگاه‌ها دارای سایه‌بان نیز بودند[۴].

    آشپزخانه اردوگاه در محوطه و در کنار اتاق نگهبانی قرار داشت. این آشپزخانه غذای کل اردوگاه 12 را تأمين مي‌كرد و به‌وسيلة اسرای ایرانی اداره می‌شد. روبه‌روی آن باغچه‌ای قرار داشت که اسرا در آن باغچه سبزیجات می‌کاشتند[۵].هر قاطع،‌ هشت کاسه توالت داشت که در کنار حمام واقع شده بود و البته بدون چاه بود. توالت ملحق بین اتاق‌های 13 و 14 کنار حمام واقع شده بود و ده کاسه توالت داشت[۶]. معمولاً در داخل هر آسایشگاه سطلی وجود داشت که از ساعت 5 عصر، که سوت داخل‌باش را می‌زدند، تا فردا صبح ساعت 8 از آن به‌جاي توالت استفاده می‌شد.هشت دوش در ابتدای  قاطع قرار داشت، ولی معمولاً آبش گرم نبوده و اسرا سطلی را در هوای گرم جلوی آفتاب می‌گذاشتند و برای استحمام از این آب استفاده می‌كردند.حمام ملحق نیز نزدیک دستشویی و مابین اتاق‌های 13 و 14 واقع شده بود، و برای حمام کردن پنج دوش وجود داشت[۷]. منبع آبی آن هم تانکری بود که بر سقف حمام گذاشته بودند. حمام کردن به‌صورت نوبتی بود.

    در ابتدا، اسرا آب را در قوطی‌های حلبی روغن با خود به آسایشگاه می‌بردند. مدتی بعد، برای هر آسایشگاه شیر آبی گذاشتند و حوضی هم وسط اردوگاه بود که براي آشامیدن آب مورد استفاده قرار می‌گرفت[۸].براي مداوای اسرا اتاق کوچک بهداری در کنار ساختمان حمایه در داخل محوطه اردوگاه قرار داشت. اسرا ازلحاظ دارو و درمان در مضیقه بودند و به‌خاطر وضعیت بد بهداشتی و شیوع شپش، به انواع و اقسام بیماری‌ها ازجمله گال، اسهال خونی و حتی بیماری‌های ریوی و کلیوی دچار می‌شدند. اسهال خونی و گال، جزء بیماری‌های واگیردار محسوب می‌شد. اسهال خونی در اردوگاه‌های مفقودین بیشترین تلفات را از اسرا می‌گرفت؛ به‌طوري‌كه سه‌چهار نفر از اسرا در اثر همین بیماری فوت کردند، ولی آقایان مرسلی، بخشی‌پور و دکتر بامداد، با همة کمبودها به درمان اسرا می‌پرداختند[۹].براي حفاظت از اردوگاه، اتاق نگهبانی در محوطه و نزدیک بهداری قرار داشت و علاوه‌بر نُه برجک‌ نگهبانیِ دورتادور اردوگاه، سیم‌خاردارهای حلقوی‌شکلی نیز به دور اردوگاه کشیده شده بود.تعدادی از اسرا، که با عراقی‌ها همکاری نزدیکی داشتند و کارهای عمومی اردوگاه را برعهده گرفته بودند، در ساختمانی جدا از آسایشگاه به نام «حمایه»، که در نزدیک آشپزخانه قرار داشت، اسکان داده شده بودند[۱۰].

گاه‌شمار و تركيب اسرا

اولین اسرای انتقالی به اردوگاه 12 را 550 نفر از اسرای عملیات فاو تشکیل می‌دادند که بر اثر تک دشمن در این منطقه اسیر شده و در قاطع 1 مستقر بودند. دور دوم اسرای ساکن در این اردوگاه 750 نفر بودند که در تاریخ 4/3/1367 بر اثر تک شدید دشمن در شلمچه به اسارت درآمده بودند. سومین گروه اسرای تکریت 12، 1116 نفر بودند که در تک دشمن در 4/4/1367 در جزیرة مجنون، کوشک، و طلائیه اسیر شدند. آخرین گروه اسرا تعداد 1500 نفر بودند در مناطق زبیدات، شرهانی و کربلای 7 در قسمت ملحق اسکان داده شدند[۱۱] [۱۲]. در یکی از دو قاطع اصلی، نیروهای ارتشی اعم‌از درجه‌دار و سرباز مستقر بودند[۱۳] و در قاطع دیگر خاصه در قاطع 2 تعداد اسرای بسیجی و سپاهی بیشتر بود[۱۴].

    براساس اظهارات اسرای ایرانی، تعداد افراد این اردوگاه در تیرماه 1367 حدوداً به 4000 نفر نیز می‌رسید و همین باعث شده بود که تراکم زیادی در آسایشگاه‌ها به‌وجود بیاید. به‌طورکلی، در هر آسایشگاه 160 نفر به‌سر می‌بردند که بعدها به‌دنبال جابه‌جایی و انتقال تعدادی از اسرا به ملحق و همچنین افسران به اردوگاه‌های دیگر، از تعداد افراد کاسته شد و تعداد آنها به 150 نفر رسید. همچنین در جابه‌جایی که در سال آخر انجام گرفت، تعداد افراد در هر آسایشگاه تا 140 نفر کاهش یافت[۱۵][۱۶]. ولی گزارش کمیته بین‌المللی صلیب سرخ، در زمان ثبت‌نام از اسرای ساکن در این اردوگاه، گویای این موضوع است که در زمان مبادلة اسرا نزدیک به 2950 نفر اسیر ایرانی در این اردوگاه حضور داشتند. [۱۷]

وقايع مهم

1. در تابستان 1367، نقیب جمال به‌همراه عامر فرحان وارد آسایشگاه‌ها شدند تعدادی از چهره‌های حزب‌اللهی را، که حدود نیمی از آسایشگاه می‌شد، انتخاب كردند و به اتاق نگهبانی بردند و پس از ضرب‌وشتم، کابل را به دست اسرا دادند تا همدیگر را بزنند، ولی با فریاد «مرگ بر صدامِ» علی امیری مواجه شدند. افسران او را به‌طرز وحشتناکی کتک زدند. بعد تمام اسرا را به خط کردند، لباس‌هایشان را کندند و آتش زدند. اسرا حدود 15 روز تنها یک لباس زیر داشتند. به دنبال انجام عزاداری در عاشورای 1369 و ضرب‌وشتم اسرا توسط عراقی‌ها، سه نفر را، که در بهداری مشغول مداوای اسرای بیمار بودند، زندانی کردند. اسرا نسبت به این عمل، واکنش نشان دادند و در 14/5/69 اقدام به اعتصاب غذا كردند. در ابتدا این حرکت جدی تلقی نشد، اما وقتی سه روز از اعتصاب غذای اسرا گذشت، فرماندة اردوگاه قول داد آن سه نفر را آزاد خواهد کرد. اعتصاب غذا در اردوگاه شکست، اما فرمانده به قول خود وفا نکرد و یک روز بعد از این اتفاق آنها را آزاد نمود[۱۸]

2. حاج‌ مرتضی حاج‌باقری از فرماندهان تیپ‌ لشکر 41 ثارالله در بین بچه‌های این اردوگاه بود. یک دست حاج ‌مرتضی در عملیات قطع شده بود. عراقی‌ها شنیده بودند که فرد مهمی از فرماندهان بین اسر حضور دارد. برای شناسایی، 14 نفر را به‌خط کردند و یکی از آنها را برای شناسایی بردند. نقیب جمال اين اسير را كتك مي‌زند تا حاج مرتضی را لو بدهد. آن فرد هم علاوه‌بر حاج مرتضی، چند فرمانده و پاسدار معمولی را نيز به بعثی‌ها معرفی مي‌كند. بعثي‌ها افراد شناسایی‌شده را بردند و به‌شدت شکنجه کردند. بعد از لو رفتنِ به‌قول عراقی‌ها جماعت اربعه‌عشر، جمعی از اسرا را به اردوگاه 16 و پس ‌از مدتی به اردوگاه بعقوبه منتقل کردند.[۱۹]

سرانجام اردوگاه

اولین گروه از اسرای اردوگاه 12 در تاریخ 8/6/1369 در فهرست صلیب سرخ ثبت‌نام شده و به کشور بازگشتند و اردوگاه تکریت 12 تخلیه شد.

كتاب‌شناسي

  1. اکبری، یوسفعلی (1395).مصاحبه.
  2. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.239.
  3. اکبری،یوسفعلی(1395). مصاحبه.
  4. ابوالحسنی، محمدحسین (1388). زخم‌ها دهان باز می‌کنند. تهران: مفاخر،ص.67 و74.
  5. اکبری ، یوسفعلی (1395).مصاحبه.
  6. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.239.
  7. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.239.
  8. فدایی ،یحیی (1396) . مصاحبه.
  9. اکبری ،یوسفعلی 01395).مصاحبه.
  10. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.240.
  11. زاغیان، اصغر (1389). دوازدهمین اردوگاه. تهران: پیام آزادگان،ص.111.
  12. حیدری‌نسب، علیرضا (1383). اتاق پیامبران. قم: آل احمد،ص.5و102.
  13. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان ،ص.240.
  14. اکبری ،یوسفعلی (1395).مصاحبه
  15. اکبری رحمت‌الله (1383). زخم غزال. تهران: رسانش ،ص.44.
  16. امیرسرداری، رضا (1375). شلمچه تا تکریت. تهران: حوزه هنری ،ص.58 و61.
  17. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.240.
  18. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.240-241.
  19. محبی ،مهدی (1398) . مصاحبه


http://dehnamaki.com

نویسنده مقاله :معصومه جعفرزاده