اسارت در سینما، تئاتر و تلویزیون

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۱۶ توسط A-hamidian (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بازتاب اسارت و آزادگي در آثار سينمايي، نمايشي و تلويزيوني. ارتش عراق در 31 شهريور 1359 با بهره‌مندي كامل از تجهيزات نظامي و با آمادگي عملياتي مناسب، به ايران حمله كرد. پس از هشت سال جنگ مداوم، قطعنامه 598 در 27 تيرماه 1367 توسط امام خميني(ره) پذيرفته...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بازتاب اسارت و آزادگي در آثار سينمايي، نمايشي و تلويزيوني.

ارتش عراق در 31 شهريور 1359 با بهره‌مندي كامل از تجهيزات نظامي و با آمادگي عملياتي مناسب، به ايران حمله كرد. پس از هشت سال جنگ مداوم، قطعنامه 598 در 27 تيرماه 1367 توسط امام خميني(ره) پذيرفته شد و در 29 مرداد 1367، طرفين آتش‌بس را پذيرفتند. با شروع جنگ، «سينماي ايران با خلق فيلم‌هايي كه حاكي از مقاومت مردم مسلمان ايران در مقابل تهاجم وحشيانة دشمن بود، وارد عرصة سينماي جنگ شد و براي اولين‌بار در تاريخ سينماي ايران، يك ژانر تازه به نام سينماي جنگ پديد آمد.» (تيموري، 1385: 333)


    در سال‌هاي آغازين جنگ، آثار هنري زيادي به جنگ و مسائل پيرامون آن پرداختند و اين جريان شتاب و رشد چشمگيري به خود گرفت. اما «اين حركت روبه‌رشد، تنها يك دهه پس از جنگ، دچار افول و ركود شد. افت سريع توليد فيلم‌هاي ژانر سينمايي دفاع مقدس، نسبت به ديگر ژانرهاي سينمايي در جاي خود بسيار قابل‌توجه است؛ براي مثال، توليد سي‌وپنج درصدي (35%) فيلم‌هاي دفاع مقدس در 1377 به دوونيم درصد (5/2%) در 1381 رسيد.» (همان: 334)

    سينما، تئاتر و تلويزيون رسانه‌هايي بودند كه ظرفيت و بضاعت خوبي براي انعكاس چندوچون جنگ از مقاومت گرفته تا شهادت و بازتاب زشتي‌ها و زيبايي‌هاي اين پديدة ناخواسته داشتند. به‌همين‌علت، هنرمندان عرصة تئاتر و تلويزيون و سينما، چه در زمان جنگ و چه پس از آن، در آثارشان به مسائل آشكار و پنهان اين پديده پرداختند. يكي از موضوعات مهم در اين بين، اسيران و مسئلة اسارت است كه آثار تصويري و نمايشي درخوري با اين موضوع توليد شده و اين امر همچنان ادامه دارد.

اسارت در سينما

تا به امروز (بهمن 1395) بيش از 40 فيلم سينمايي توليد شده است كه به موضوع اسارت پرداخته‌اند. شروع جدي و پرداخت به اين موضوع، در 1362 با ساخت فيلم بازداشتگاه به كارگرداني كوپال مشكوت شروع شد. اين فيلم، كه بازيگراني همچون جمشيد هاشم‌پور، محمد مطيع، حسين شهاب، ناهيد ظفر، بهروز جليلي، ايرج سرباز، مجيد عليزاده، رسول حيدري، امير معاون‌زاده و نعمت حقيقي در آن بازي مي‌كنند، داستاني با محوريت اسرا دارد و خلاصة داستان آن به اين شرح است: «اسيران ايراني در بازداشتگاه‌هاي رژيم بعث عراق، تحت فشار و شكنجه‌هاي نيروهاي بعثي همانند فولاد آبديده شده و دلاورانه مقاومت مي‌كنند. عده‌اي از اسرا تصميم به فرار مي‌گيرند و موفق نيز مي‌شوند. اسراي فراري وقتي به ايران مي‌رسند، بي‌درنگ عازم جبهه مي‌شوند تا به جنگ بي‌امانشان عليه دشمن بعثي ادامه دهند.» (اميد، 1371: 33)

    ديگر فيلم‌هاي سينمايي كه به موضوع اسارت پرداخته‌اند به شرح ذيل هستند:

اتاق يك (رحيم رحيمي‌پور، 1363)، اتوبوس شب (كيومرث پوراحمد، 1385)، اخراجي‌ها 2 (مسعود ده‌نمكي، 1387)، باز باران (محسن محسني‌نسب، 1372)، بازگشت قهرمان (شاپور قريب، 1369)، بوي پيراهن يوسف (ابراهيم حاتمي‌كيا، 1375)، بيداري رؤياها (محمدعلي باشه‌آهنگر، 1388)، پاتك (علي‌اصغر شادروان، 1375)، پرندة آهنين (علي شاه‌حاتمي، 1370)، پرواز از اردوگاه (حسن كاربخش، 1374)، پوتين (عبدالله باكيده، 1371)، خط آتش (سيد علي و سيد فريد سجادحسيني، 1374)، خرس (خسرو معصومي، 1390)، دست‌هاي خالي (ابوالقاسم طالبي، 1385)، دوئل (احمدرضا درويش، 1382)، ديدار (محمدرضا هنرمند، 1373)، رهايي (رسول صدرعاملي، 1362)، زير ساية‌ كنار (جواد ارشاد، 1365)، ساعت 25 (مسعود آب‌پرور، 1385)، شكوه بازگشت (سيروس مقدم، 1371)، عيسي مي‌آيد (علي ژكان، 1380)، فرار بزرگ (ناصر محمدي، 1376)، فرار مرگبار (تورج منصوري، 1375)، قاصدك (قاسم جعفري، 1375)، كمين (حميد خيرالدين، 1374)، كيميا (احمدرضا درويش، 1374)، گارد ويژه (پرويز صبري، 1375)، گيلانه (رخشان بني‌اعتماد، محسن عبدالوهاب، 1383)، لانه عقاب‌ها (كوپال مشكوت، 1378)، مردي شبيه باران (سعيد سهيلي، 1376)، مسافر غريب (يوسف جمادي، 1370)، معصوم (داود توحيدپرست، 1376)، منطقة ممنوع (رضا جعفري، 1374)، نفوذي (احمد كاوري، 1387)، يك قدم تا مرگ (بهروز فرجي، 1378)




    از اين بين پنج فيلم بوي پيراهن يوسف (← بوي پيراهن يوسف)، كيميا، مردي شبيه باران، بيداري رؤياها و نفوذي از نظر پرداخت و جذب مخاطب ازجمله موفق‌ترين‌ها هستند.

    كيميا دربارة رضا است كه در آغاز جنگ تحميلي همسرش را به بيمارستان مي‌رساند و خود به اسارت دشمن در‌مي‌آيد. همسر رضا در حين جراحي مي‌ميرد و شكوه، جراح، فرزند رضا را نجات مي‌دهد. پس از گذشت نه سال، رضا از اسارت آزاد مي‌شود. حال او در جست‌و‌جوي تنها بازماندة خود، فرزندش، است. كيميا نزد شكوه در مشهد زندگي مي‌كند. مشكل اينجا است كه شكوه به‌طور كامل به كيميا وابسته است.

    مردي شبيه باران دربارة فرماندهي به نام منصور است كه به اسارت دشمن درمي‌آيد. قتلي در ميان اسرا اتفاق مي‌افتد. اسرا به منصور مظنون هستند، اما او توان دفاع از خويش را ندارد. يكي از اسرا تصميم به قتل او مي‌گيرد و همسرش، كه به اسارت درآمده است، يك تنه به دفاع از او برمي‌خيزد.

    بيداري رؤياها دربارة رخشانه است كه در سال‌هاي جواني ازدواج كرده و صاحب پسري شده است. پس از مدتي خبر شهادت همسرش به او مي‌رسد. او به‌ناچار در اثر فشار خانواده به عقد شوهرش درمي‌آيد. پس از سال‌ها شوهرش از اسارت بازمي‌گردد.

    نفوذي دربارة فريدون كيان‌فر است كه همراه عده‌اي ديگر از اسيران جنگي به ايران بازمي‌گردد. دو نفر از نيروهاي اطلاعاتي او را به‌علت اينكه مشهور به جاسوسي، پيوستن به منافقين و نقش داشتن در شهادت عده‌اي از اسيران ايراني بوده بازداشت مي‌كنند.

    جداي از فيلم‌هاي سينمايي، فيلم‌هاي كوتاه زيادي با موضوع اسارت ساخته شده است كه برخي از شاخص‌ترين آنها تولدي ديگر (هوشنگ پاكروان)، حلبچه رعد دوردست (بزرگمهر رفيعا)، رباعي كوچه (حميد قاسم‌زادگان)، روايت رزم (فرامرز ناصري) نام دارند. نكته‌اي كه دراين‌بين حائز اهميت است اينكه از زمان تبادل انبوه اسيران ايران و عراق در 26 مرداد 1369، ساخت آثار سينمايي مرتبط با اسرا شتاب بيشتري گرفت؛ نيمي از آثار سينمايي از ابتدا تا به امروز در سال‌هاي 1369 تا 1379 توليد شد و به‌تدريج كاهش چشمگيري پيدا كرد تا جايي ‌كه حتي در برخي از سال‌هاي دهة 1380 (1381، 1384، 1385، 1389) هيچ فيلمي در اين زمينه توليد نشد.


اسارت در تئاتر

ذات درام كنش و عمل است و ازطرفي جنگ با كشمكش و درگيري عجين است و ظرفيت بالايي براي درام شدن دارد. اما خود كارزار جنگ، تنها عمل جنگي، باعث درام نمي‌شود. ظرفيت ديگري هم در جنگ وجود دارد و آن حالت جنگي است كه شايد جنگ به شكل مستقيم و به‌صورت توپ و تانك و خمپاره حضور نداشته باشد، اما باعث شكل‌گيري درام شود.

    «نوشتن نمايش‌نامه‌هاي عمل جنگي تنها پردازش ممكن انگيزة جنگ در تئاتر نيست. طرح سؤال از زاوية پديدة نظامي، بدون شك مقابله با نقطه‌نظر ديگري را ايجاب مي‌كند كه جنگ را محدود به ميدان جنگ نمي‌دارد، بلكه با آن مثل سمپتوم يا بيماري پيكر اجتماع و حتي پيكر انسان برخورد مي‌كند. انديشيدن به جنگ همچون عمل نيست؛ يعني مانند كشمكش يا نبردي كه گروه‌هاي متشكل را به دور يك مخاصمه متمركز مي‌كند، بلكه مثل حالت است.

    حالت جنگي به‌عنوان موضوع نمايش‌نامه‌نويسي، بيان فصيحي از انگيزه‌هاي اجتماعي و حياتي، سياسي و فردي را ايجاب مي‌كند؛ چيزي كه ضرورتاً متضمن چشم‌پوشي از حماسه و بازگشت به مقوله‌هاي مهم فرم دراماتيك، و به‌خصوص عمل ارگانيك و پرسناژي كه به‌عنوان ذات شخصي و روان‌شناختي منظور شده، نيست.» (لسكو، 1383: 49)

    پديدة جنگ براي درام‌نويسان از اهميت بالايي برخوردار است؛ تا جايي ‌كه از اولين درام‌ها تا نمايش‌نامه‌هاي مدرن و معاصر هم به اين موضوع پرداخته‌اند. از نمايش‌نامة ايرانيان كه اشيل در 472 قبل از ميلاد نوشته و آنتيگونة سوفوكل، زنان تروآ و ايفيژني اوريپيد و لسيسترا آريستوفان تا مكبث، هملت، اتلّلو، هنري پنجم و ريچارد سومِ شكسپير و ننه دلاور و فرزندان او، مادر، دايرة گچي قفقازي، تفنگ‌هاي خانم كارار، محاكمه ژاندارك در روآن، اپراي دوپولي، محاكمة لوكولوس و آدم آدم استِ برشت و پيك‌نيك در ميدان جنگ و گوئرنيكا آرابال و بيرون پشت درِ بورشرت، قضية رابرت اوپنهايمرِ كيپهارت، صفحة اولِ رابرت نيكولز و صلح كبيرِ ادوارد باند.

    تئاتر عرصة تجربه و خلاقيت است. «هريك از چهره‌هاي تجربي، امكانات تئاتر را به‌عنوان يك هنر، گسترش داده‌اند و براي هريك از آنها تجربه معنايي متفاوت داشته است.» (اونز، 1376: 7)

    دراين‌بين، پديدة جنگ و به تبع آن اسارت هم امكانات خوبي را در اختيار اصحاب تئاتر قرار داده است. در جنگ هشت سالة عراق عليه ايران، نمايش‌نامه‌هاي متعددي توليد و نمايش‌هاي چشمگيري در حوزة جنگ به روي صحنه رفت. در اردوگاه‌ها و بازداشتگاه‌هاي اسرا، خود اسرا با حداقل امكانات و به شكل خلاقانه‌اي نمايش‌هايي را به مناسبت‌هايي تمرين و در شرايط سخت اجرا مي‌كردند كه نمايش نماز در اسارتِ احمد يوسفي به بخشي از زندگي اسرا در اسارت مي‌پردازد. نمايش‌نامه‌هاي معتنابهي در اين زمينه به چاپ رسيده‌اند كه به‌خاطر مانايي، منابع ارزشمندي در اين حوزه محسوب مي‌شوند. متون نمايشي كه با موضوع اسارت تا به امروز چاپ شده‌اند، به شرح ذيل‌اند: خداي عشق (محمد احمدي، 1373)، صبح صادق (محمدرضا برمايون، 1375)، فرودگاه (مرتضي داريوندنژاد، 1375)، از بي‌نامي‌هاي عشق (محمدرضا آريان‌فر، 1376)، آينه، وقت آفتاب (سعيد تشكري، 1377)، ماهِ لب‌ريخته (محمدرضا آريان‌فر، 1377)، دغدغه‌هاي پرچين چهار زبل و رمزورازهاي دورودراز نيمه‌شب (مهرداد راياني مخصوص، 1379)، مجلس گل (سيد مهدي شجاعي، 1379)، مهمان سرزمين خواب (چيستا يثربي، 1379)، برگ‌ريزان (سيروس همتي، 1383)، زنگ خاطرات نرگس (سيد حسين فدايي‌حسين، 1383)، حلقة مفقوده (سيد حسين فدايي‌حسين، 1384)، چهارمين نامه (جمشيد خانيان، 1384)، فصل صبوري (محمد خراط‌زاده، 1384)، معلمي به نام صفر (سيد حسين فدايي‌حسين، 1384)، بلوط‌هاي تلخ (شهرام كرمي، 1387)، اتوبان سكوت (شهرام كرمي، 1388)، خط سرخ (حميدرضا نعيمي، 1388)، تخت برزخ (سيد مجتبي حسيني كفشدار، 1393)

    همة اين نمايش‌نامه‌ها به‌وسيلة كارگردان‌هاي مختلف از سراسر كشور روي صحنه رفته و اكثراً در جشنواره‌هاي تئاتر دفاع مقدس حضور داشته‌اند. جداي از اين اجراها، نمايش‌هايي با موضوع اسارت به‌وسيلة كارگرداناني اجرا شده‌اند كه از آن ميان مي‌توان به نمايش‌هاي ذيل اشاره كرد: نماز در اسارت (احمد يوسفي)، از خرما تا زيتون (ايرج افشاري‌اصل)، چرخ هشتم (عليرضا حنيفي)، ناگهان پنجره سرد (افسانه هنرور)، ماهي سرخ سيب گل (محمدحسين طهماسبي)، لاله كوهستان (پرويز عرب)، آرزو (حسين رستميان)، زيتون (بهمن حسين‌محمد)، فانوس دهكده (سيد محمد سيدي‌فر)، حديث ‌وصال (قديرعلي ترك‌زهرايي)، وداع در غربت (روح‌الله صفايي)، هاد (عليرضا پوربزرگ)، صفيه (مجيد عزيزي)، هميشه ‌ماندگار (حسن باستاني)، مردي ديگر (محمدمهدي حاتمي)، توفان روح (حسين پارسايي)، اسم من رحيمه (علي دل‌پيشه)، مقتل (نير غايب‌زاده)، تولد يك ستاره (جواد ايزددوست)، چراغ‌ها را خاموش نكنيد (هومن برق‌نورد)، خاكستري (الهام فتاحي)، كاكوتي (مهدي مرعشي)، نقطه، ته‌خط (مالك سراج)، به ‌موازات (امين آبان)، آرزويم آرزوست (محمدرضا عطايي‌فر)

    از اين بين، نمايش‌نامه‌هاي مهمان سرزمين خواب، چهارمين نامه و اسم من رحيمه به جهت نگاه نو و جذابيت‌هاي متني، اجراهاي مختلفي در سراسر كشور داشته و در جشنواره‌هاي مختلف تئاتر جوايزي را به خود اختصاص داده‌اند:

مهمان سرزمين خواب دربارة يونس، عكاس جنگ، است كه خانوادة او گمان مي‌كنند اسير شده است. او در اثر انفجار، حافظة خود را از دست داده است. پس از جست‌وجوهاي فراوان، او را در بيمارستاني پيدا مي‌كنند و همسرش سارا، كه بازيگر تئاتر است، با بازآفريني خاطرات و موضوع‌هاي عكس‌هايش، يونس خاطراتش را به ياد مي‌آورد.

    چهارمين نامه دربارة قاسم است كه به جنگ رفته و نامه‌اي كه خورشيد، نامزد او، برايش نوشته، خوانده مي‌شود. او شهيد شده است، اما مادرش بر اين باور است كه او زنده است. جنگ تمام مي‌شود و با بازگشت اسرا، مادر بر اين اعتقاد است كه او اسير بوده و همراه اسرا به خانه بازخواهد گشت. در نهايت خورشيد هم به اين باور مي‌رسد كه قاسم اسير است.

    اسم من رحيمه دربارة رحيم و حبيب، دوست دوران كودكي اوست. آن دو در جريان جنگ، براي انفجار پلي مأموريت مي‌گيرند. رحيم پس از منفجر كردن پل، اسير و حبيب زخمي مي‌شود. رحيم در اسارت دشمن است و همه گمان مي‌كنند كه حبيب پل را منفجر كرده و او را قهرمان مي‌دانند.


اسارت در تلويزيون

جداي از اكثر فيلم‌هاي سينمايي و كوتاهي كه در تلويزيون به نمايش درآمده‌اند، فيلم‌هاي اربعين، جايي براي زندگي، آتش در خرمن، همة فرزندان من، لانة عقاب‌ها، گل و تگرگ و بچه‌هاي شهر خرم (انيميشن) نيز از رسانة ملي پخش شده‌اند. در ضمن سريال‌هايي هم به اين موضوع پرداخته‌اند كه شاخص‌ترين آنها سريال‌هاي دولت مخفي، بازگشت پرستوها، نبردي ديگر و قفسي براي پرواز است.

    علاوه‌بر فيلم و سريال‌هاي مزبور، چند فيلم به شكل مستند و مصاحبه‌محور توليد شده است ازجمله اسراي ايراني در عراق، اسراي جنگ، اسراي عراقي (دو عنوان) و سه برنامه‌اي كه با عنوان اسراي ايراني در عراق در 1365 در بغداد توليد شد، حائز اهميت هستند.


كتاب‌شناسي

آرشيو مركزي صدا و سيما.

اميد، جمال (1371)، فرهنگ فيلم‌هاي سينماي ايران، ج ‌3. تهران: تصوير.

اِوَنز، جيمز روز (1376). تئاتر تجربي، ترجمه مصطفي اسلاميه، تهران: سروش.

تيموري، عباس (1385). نگاهي اجمالي به دفاع مقدس. تهران: سخن‌گستر.

لسكو، داويد (1383). هنر نمايش‌نويسي جنگ. ترجمه نادعلي همداني، تهران: قطره.

ایرج افشاری‌اصل