تولید اطلاعات از طریق بیگاری
در لغتنامه دهخدا، بیگاری به معنی کار اجباری بیمزد یا کار رایگان است. بیگاری کشیدن ممکن است از طریق تهدید، ترس، خشونت و یا ناچار کردن اشخاص صورت بگیرد. در دوران اسارت ارتش عراق با اهداف زیر اسرای ایرانی را به بیگاری وادار میکرد:
1-سلب کردن قدرت تفکر و خلاقیت از اسرا؛
2- آنها قصد داشتند از ظرفیت کار اجباری اسرا را خسته، بی انرژی، خموده و ناتوان کنند تا قدرت انجام دادن کارهای مفید و مؤثر را نداشته باشند؛
3-ایجاد احساس حقارت، زجر، اضطراب، شکست و ... در بین اسرا.
اسرای جنگی ایران در اردوگاه های عراق تهدیدبیگاری را تبدیل به یک فرصتی نمودند که می توانستند از آن هم به عنوان یک ابزار اطلاعاتی استفاده نمایند و هم علاوه بر سرگرمی برخی از نیاز های معیشتی و درمانی خودشان دا تامین می نمودند. در ادامه چند نمونه مصاحبه در این خصوص مکتوب شده است:
بیگاری و انجام کارهای سخت مثل بلوکزنی هم نعمتی برای اسرا شده بود. تهدیدهایی که به فرصت تبدیل میشد؛ مواد اولیه واصلی ساخت بلوکهای ساختمان، سیمان بود. بچهها ورقهای چندلایه پاکتهای سیمان را در غفلت سربازان عراقی در زیر لباسها پنهان میکردند و از آنها برای نوشتن استفاده میکردند. آنکسانی که میتوانستند کاغذ تهیه کنند، قلم و مداد و خودکار را هم پیدا میکردند؛ البته اصلیترین منبع تهیه خودکار صلیبیها بودند که گاهی برای نوشتن نامه به خانوادههایمان همراه کاغذ و نامه، خودکار هم میدادند. معمولاً خودکارها ديگر از دستان بچهها برنميگشت و پنهانی مورداستفاده قرار میگرفت. درهرصورت نهضت دانشآموزی و آگاهیبخشی در کنار همه برنامههاي سياسي و اجتماعي و مبارزاتي به راه افتاده بود. همچنین از طریق ارتباطی که با عراقی ها می گرفتیم، گاهی اوقات به برخی از خبرهای مربوط به جنگ یا سایر اخبار دسترسی پیدا می کردیم (تاج فر، 1401).
اوایل اسارت با بیگاری خیلی مخالف بودم کمکم دیدم بههرحال یک سرگرمی است و بعضی وقتها یکسری اخبار و اطلاعات یا وسایل دیگر گیر ما میآمد که بدرد ما و سایر دوستان میخورد. برخی از کالاهای قراضه و دررو ریختنی را میآوردیم اردوگاه، با تغییر و یا تعمیر آن قابلاستفاده میشد. هرچند کارهای بنایی، بلوکزنی و... در هوای گرم خیلی سخت بود ولی از اینکه ایام اسارت میگذشت خودش یک مزیت بود. (تاج فر، 1401).
بلوکزنی: یک درگيري همگانی در ماه مبارك سال 1360 به وقوع پيوست كه به حادثه «بلوکزنی» معروف است. در آن سال عراقيها تعدادي دستگاه بلوکزنی به اردوگاه آورده و دستور داده بودند كه اسرا در مقابل دريافت وجهي، مشغول به کارشده و بلوك بزنند. تعدادي از اسرا پذيرفتند و برخي ديگر امتناع كردند. گروهي كه نپذیرفته بودند در داخل آسايشگاههايشان حبس شده و در شبانهروز حدود 10 دقيقه (صبحها) اجازه داشتند كه براي قضای حاجت از آسايشگاه خارج شوند؛ البته در مسير رفتوبرگشت توسط سربازان عراقي با كابل و... مورد ضرب و شتم قرار ميگرفتند. اين وضعيت به مدت 4 ماه ادامه پيدا كرد و فقط در روزي كه نمايندگان کمیته بینالمللی صليب سرخ در اردوگاه حاضر ميشدند، اين افراد آزاد بودند و ميتوانستند از آسايشگاه خارج شوند. پس از گذشت 4 ماه، با ورود حاجآقا ابو ترابی و پيشنهاد ايشان، افراد پذيرفتند كه بلوکزنی را شروع كنند؛ اما با اعمالي كه انجام میدادند شرایط را بهگونهای پیش بردند که عراقيها از پیگیری این کار منصرف شده و پس از چند روز دستگاههاي بلوکزنی را از اردوگاه خارج کردند. ازجمله کارهای انجامشده که باعث منصرف شدن عراقیها شد، این بود که اسرا در حين كار (بلوکزنی) صلوات می¬فرستادند و این کار بههیچوجه خوشايند عراقیها نبود و در مقابل اعتراض سربازان عراقي، اسرا میگفتند كه ما اینطوری روحيه گرفته و مي¬توانيم بيشتر کارکنیم و در مقابل كار كردن هم پولی از شما نمي¬خواهيم (خاجی، 1391).