سرگرمی

از ویکی آزادگان
سرگرمی.png

تفریحات و سرگرمی‌های مختلف اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراق.

در هشت سال دفاع مقدس، مردم ایران با هر طبقه و بینش و سطح سواد، دفاع از میهن را واجب دانستند و راهی جبهه و جنگ شدند؛ تعدادی از آنها با معلومات و توانایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، به‌اجبار، در اردوگاه‌های عراق گرد هم آمدند. پس از گذشت مدتی، این ویژگی باعث شد تا رزمندگانی، که به اسارت دشمن درآمده بودند، با علم به اینکه ممکن است جنگ و مدت اسارت آنها طولانی شود، دست به ابتکارات جالبی بزنند. آنها با بهره‌گیری از استعداد و خلاقیت خود، از کمبودها و محرومیت‌‌‌‌ها استفاده کردند و دوران اسارت را برای زنده ماندن و زندگی کردن به میدان جهاد تبدیل کردند؛ جهاد علیه شکنجه و توهین و تحقیر نیروهای عراقی با ایجاد شرایط مناسب برای تفریح و سرگرمی حتی برای لحظه‌‌هایی کوتاه.

    اسرا با هدف سپری کردن روزهای سخت اسارت، درگیری کمتر با نیروهای عراقی، حفظ روحیه و انگیزه زندگی در دوران اسارت، برنامه‌‌های سرگرمی و ورزش متنوعی را پی‌‌‌ریزی کردند و با بهره‌گیری از تخصص و مهارت‌هایشان اسرا به اجرا درآوردند. برای اینکه افراد هر آسایشگاه سرگردان نباشند، عده‌‌ای به عنوان گروه فرهنگی، گروه احکام، شهردار و... انتخاب می‌شدند تا زمان انجام و نوع فعالیت‌ها را تعیین کنند. البته این گروه‌ها نسبت به علاقه‌مندی اسرا به زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف اقدام می‌کردند. کافی بود افراد اعلام کنند که علاقه‌مند به فعالیت هستند؛ گروه‌‌‌‌‌ها برای آنها برنامه‌ریزی می‌کردند[۱].

برگزاری مراسم مذهبی و ملی

یکی از مهم‌ترین کارها برای پر کردن اوقات فراغت و تقویت ایمان اسرا، برگزاری مراسم دعا، ختم قرآن و صلوات بود. با توجه به اینکه اجرای این‌گونه مراسم در اردوگاه ممنوع بود، برای انجام آن باید چند نگهبان بیرون آسایشگاه قرار می‌گرفتند تا مراسم در آرامش انجام می‌شد. بعد از اطمینان از وضعیت، اسرا آرام می‌نشستند و مسئول برنامه، مراحل انجام برنامه را عنوان می‌کرد، همیشه با قرائت قرآن شروع می‌شد و بعد از آن، با سخنرانی در مورد چگونگیِ برخورد اسرا با نیروهای عراقی و جلوگیری از حساسیت آنها نسبت به افراد اردوگاه ادامه پیدا می‌کرد. گروه احکام وظیفه پاسخ‌گویی به سؤالات اخلاقی و شرعی بچه‌های اردوگاه را به‌عهده داشت و گروه خبر، اخبار سیاسی جنگ و داخلی کشور را که از روش‌های مختلف به‌دست می‌آورد، ازطریق مسئول اردوگاه در اختیار اسرا قرار می‌داد. استفاده از رادیو و مطبوعات غیرعراقی ممنوع بود. گروه خبر، که از افراد تحصیل‌کرده و آشنا به زبان‌های خارجی بودند، اخبار خارجی را مخفیانه از رادیو و مطبوعات می‌گرفتند و ترجمه و تفسیر می‌کردند و طی اجرای مراسم، در اختیار اسرا قرار می‌دادند. یک جلد قرآن را جزء‌به‌جزء می‌کردند و به کمک عده‌ای که شغل آنها صحافی بود، هر جزء را با مقوای مواد غذایی و نخ و سوزن صحافی می‌كردند و در مراسم، ختم قرآن می‌گرفتند. با توجه به اینکه به‌جز قرآن، کتاب‌های دیگر ممنوع بود، دعاهای مختلف را كه به حافظه سپرده بودند، در مراسم می‌خواندند[۱].

    مراسم دیگری که اجرا می‌شد، برگزاری عزاداری بستگان اسرا بود. وقتی خبر فوت یکی از اعضای خانواده به‌وسیله نامه می‌رسید، از آسایشگاه‌های دیگر به دیدن صاحب عزا می‌رفتند و برای برگزاری مجلس ختم در آشپزخانه حلوا می‌پختند و خیرات می‌کردند که البته اجرای این برنامه‌ها بستری برای تبادل اطلاعات بین اسرا بود. برگزاری مراسم سال نو و تدارک سفره هفت‌سین هم راهی برای سرگرم شدن اسرا در مدت اسارتشان بود. آنها برای چیدن سفره هفت‌سین از همه امکاناتی که داشتند استفاده می‌کردند تا جایی که در سفره، سیم‌خاردار، سنجاق، سوزن، ساعت، سنگ، سکه می‌گذاشتند و هفتمین سین را هم خود آسایشگاه (سجین به زبان عربی) قرار می‌دادند. قرآن و آینه و شیرینی‌هایی را که با خرما و نان پخته بودند، هم به سفره اضافه می‌کردند.

برگزاری مسابقه در مناسبت‌ها

اسرا در طول مدت اسارت برای دور نماندن از مناسبت‌های ملی و مذهبی، دور از چشم عراقی‌ها برای بزرگداشت این مناسبت‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند که مهم‌ترین آن، مراسم دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی بود. در این دهه مسابقاتی تدارک می‌دیدند و با همه توان و جدیت برای آن وقت می‌گذاشتند. بهترین‌های هر آسایشگاه در تیم‌های ورزشی شرکت و با یکدیگر به رقابت می‌پرداختند. در پایان رقابت‌ها، به گروه برنده مدالی، که از درِ دیگ تهیه و روی آن عکس دو کشتی‌گیر کنده‌کاری شده بود، هدیه می‌کردند. عراقی‌ها هم از مسابقات اسرای ایرانی استقبال و با شوق و هیجان بر روی تیم‌ها شرط‌بندی می‌کردند. جدیت و انگیزه اسرا را می‌دیدند، ولی از بهانه برگزاری مسابقه اطلاعی نداشتند.

    در ماه رمضان و محرم هم مسابقاتی برگزار می‌شد. ذکر صلوات برای پیروزی رزمندگان یكی از این مسابقات بود. هرکس بیشترین صلوات را می‌فرستاد، هدیه دریافت می‌کرد؛ هدیه‌ای که گاهی پول و گاهی لوازم شخصی شامل تیغ، صابون، مسواک و... بود. خواندن آیات قرآن کریم به چند زبان هم ازجمله مسابقات بود. هرکس که می‌توانست آیه‌ای از قرآن را به زبان‌های بیشتری ترجمه کند، برنده مسابقه بود. مسابقات قرائت و مفاهیم قرآن هم برگزار می‌شد و به برنده جوایزی ازقبیل جانماز گلدوزی‌شده، تسبیح از هسته خرما، مهر با نام امام حسین (ع) و مانند آن داده می‌شد.

ورزش

ورزش یکی از منظم‌ترین برنامه‌هایی بود که اسرا با همه محدودیت‌ها اجرا می‌کردند. فعالیت‌های ورزشی به دو گروه عمده تقسیم می‌شد: گروه اول، شامل ورزش‌های تیمی مانند فوتبال، والیبال، بسکتبال و گروه دوم، ورزش‌های انفرادی ازقبیل کونگ‌فو، جودو، کاراته، تکواندو، کشتی و دفاع شخصی بود که نیروهای عراقی، نسبت به ورزش‌های تیمی حساسیت کمتری داشتند، ولی با ورزش‌های انفرادی مانند جودو و کاراته، که توانایی بالقوه اسرای ایرانی را نسبت به برخوردهای فیزیکی افزایش می‌داد، مخالفت می‌كردند. گاهی به‌خاطر انجام این ورزش‌ها تنبیه‌های جدی اعمال می‌شد، اسرا مجبور بودند تمرینات خود را به‌صورت مخفیانه انجام دهند.

    در ورزش‌های تیمی مانند فوتبال، اسرا جدول زمان‌بندی و رتبه‌بندی از دسته چهار تا یک تشکیل می‌دادند که این دسته‌بندی، به تفاوت سنی و آمادگی بدنی افراد بستگی داشت. امکانات زمین و توپ محدود بود. زمین بازی محوطه خاکی بود که اسرا آماده می‌کردند و بیشتر از یک یا دو توپ نداشتند. برای آنها امکانات مهم نبود و هدف اصلی از انجام ورزش افزایش روحیه، ایجاد نشاط، شادابی و تقویت حس همکاری و تعاون بود.(← برنامه های ورزشی در اسارت)

برنامه‌های فرهنگی

هنرهای نمایشی برای اسرای ایرانی(←نمایش اسرای ایرانی در عراق ) در اردوگاه جایگاه خاصی داشت. با اجرای نمایش، روحیه معنوی و ایستادگی آنها افزایش می‌یافت. در ابتدا، اجرای نمایش وسیله‌ای برای آموزش نبود و اسرا با كمترین امکانات، به‌صورت شبیه‌خوانی اجرا می‌کردند. حتی کاغذ و قلم برای نوشتن نمایش‌نامه نداشتند. چند نفر که علاقه‌مند به این هنر بودند، دور هم جمع می‌شدند و در مورد موضوع نمایش صحبت می‌کردند. وسط آسایشگاه را برای صحنه اجرای نمایش انتخاب می‌کردند. چند نفر هم پتوها را به‌عنوان پرده نمایش نگه می‌داشتند تا بازیگران هنگام بسته بودن پرده از دید دیگران پنهان باشند. نمایش‌ها کوتاه، کمدی، اخلاقی یا آموزنده بود و جنبه مذهبی و اجتماعی داشت و بیشتر آنها از کتاب نهج‌البلاغه در قالبی ساده اجرا می‌شد.

    با گذشت زمان و از هنگامی‌كه اسرا پی ‌بردند که این اسارت موقت نخواهد بود، به سازمان‌دهی فرهنگی همت گماشتند و یک گروه فرهنگی مخفی در سطح اردوگاه ایجاد کردند. هر آسایشگاه، یک گروه فرهنگی تشکیل داد که در رأس آنها یک نفر به‌عنوان هماهنگ‌کننده با مسئول فرهنگی دیگر آسایشگاه‌ها قرار داشت. این گروه‌های فرهنگی در بعضی از اردوگا‌ه‌ها مانند موصل پیشرفت چشم‌گیری داشت تا جایی‌که گروه‌های مختلفی ازجمله گروه تئاتر، سرود، هماهنگ‌کننده، بازیگران، مسئول تدارکات، نگهبانی، تهیه لباس، گروه مخفی کردن وسایل و... تشکیل شد. البته تنها گروه‌های تئاتر نبودند که در اجرای نمایش دست داشتند، بلکه اداره امور نمایش برعهده آنها بود. در آماری به‌دست‌آمده در اردوگاه موصل 3 (معروف به موصل کوچک) در 1365 مشخص شد که بیش از پانصد نفر در اجرای نمایشی نقش داشتند.

    سیاست کلی برنامه‌ریزی تئاتر به دست شورای نمایش بود، نمایش‌نامه‌نویسان نیز با این شورا در تماس بودند با توجه به مناسبت‌ها نمایش‌نامه‌ها را انتخاب می‌کردند و برای اجرا در اختیار کارگردان‌ها قرار می‌دادند و آنها به‌کمک مسئول تئاتر و تدارکات و عوامل اجرایی به تمرین می‌پرداختند. نمایش‌های کمدی بیشتر برای به سخره گرفتن عراقی‌ها بود. گرو‌های نمایش در ادامه کار آن‌قدر پیشرفت کردند که گریم‌های مختلف انجام می‌دادند و به شکل‌های متفاوتی درمی‌آمدند و برای اجرای نمایش وسایل متعددی را درست می‌کردند. نمایش یک تئاتر بیست دقیقه‌ای، شاید دو سه روز به طول می‌انجامید و تماشاچیان کار را با حوصله دنبال می‌کردند و لذت می‌بردند. نگهبانان باید با کشیک دادن و شوخی و خنده با نیروهای عراقی، وضعیت را برای تماشای نمایش سفید می‌کردند. هرگاه نگهبانان اعلام وضعیت سیاه می‌کردند، اسرا وسایل را جمع می‌کردند و به حالت عادی درمی‌آوردند؛ ازاین‌رو نمایش قطع و به زمانی كه وضعیت سفید شود موکول می‌شد. نمایش‌نامه‌های متعددی در طول هشت سال اسارت به‌وسیله اسرا به نمایش درآمد: نمایش‌نامه کوچک جنگلی، قلندر، اسیر پرس آدینه، نمایش عروسکی آقای مشتاق، و معروف‌ترین تئاتر که در اواخر دوره اسارت در اردوگاه تکریت (← اردوگاه )به اجرا درآمد، نمایش خداحافظ اسارت بود.

 لباس‌های گروه سرود از دشداشه‌هایی تهیه می‌شد که به اسرا می‌دادند. رنگ‌های لباس‌ها با هم فرق داشت؛ هر رنگ را برای گروهی درنظر می‌گرفتند. گاهی دشداشه‌های سفید را به‌صورت پیراهن و شلوار می‌دوختند و به بچه‌های گروه سرود می‌دادند که آنها هم برای زیباتر شدن لباس، تکه‌پارچه‌ای مثل روبان یا پاپیون به رنگ دیگر دور یقه گره می‌دادند. گروه سرود هر اردوگاه از تعدادی نزدیک به پانزده نفر تشکیل شده بود که از هر آسایشگاه دو تا سه نفر در این گروه شرکت می‌کردند. این گروه در مراسم خاص شبیه دهه فجر برنامه‌های خود را در یک فرصت مناسب برای کل اردوگاه به اجرا می‌گذاشتند و به‌همین‌علت به آن، گروه سرود اردوگاهی می‌گفتند. خیلی از اسرا شعر می‌سرودند و به این گروه می‌دادند، اما سرودهای داخلی ایران را هم اجرا می‌کردند. اگر قرار بود سرودی را در یک برنامه اجرا کنند، از یک ماه جلوتر تمرین را شروع می‌کردند. برخی از سرودها هم به سه زبان انگلیسی، عربی و فرانسوی ارائه می‌شد، مثل سرود «ما سربازان امام حسین هستیم» و سرود «خمینی ای امام».

برنامه‌های آموزشی

با توجه به اینکه اسرای ایرانی در سنین متفاوت و از اقشار مختلف بودند، عده‌ای از آنها سواد خواندن و نوشتن نداشتند یا کم‌سواد بودند. به همین منظور اجرای برنامه‌های آموزشی در دستور كار قرار گرفت تا هم اوقات فراغت اسرا پر شود و هم عده‌ای از سواد و معلومات دیگران بهره‌مند شوند. استفاده از قلم و کاغذ فقط وقتی که بازرسان صلیب سرخ به اردوگاه می‌آمدند، جایز بود. ازاین‌رو، اسرا مجبور بودند از وسایل دیگری برای آموزش استفاده کنند؛ مثلاً هنگام هواخوری با انگشت روی خاک نرم باغچه حروف را یاد می‌دادند و دوباره پاک می‌کردند که نیروهای عراقی متوجه نشوند یا از مقوای مواد غذایی و پلاستیک استفاده می‌کردند. اما بعدها اسرای ایرانی با درخواست‌های مکرر به نمایندگان صلیب سرخ موفق شدند نهضت سوادآموزی را در اردوگاه راه‌اندازی کنند و کتاب‌هایی آموزشی نیز به‌دست بیاورند[۲].

كشاورزی

اسرایی كه پیش از اسارت كشاورز بودند، به عراقی‌ها و صلیب سرخ پیشنهاد دادند از باغچه‌های كوچك جلوی آسایشگاه‌ها، که پر از علف هرز بود، برای كشاورزی استفاده شود. در ابتدا، بذر گیاهان را صلیب سرخ به اسرا می‌داد، ولی با رونق این سرگرمی، فروشگاه اردوگاه هم در عرضه بذر فعال شد. اسرای کشاورز بقیه افراد آسایشگاه را راهنمایی می‌کردند و شیوه شخم زمین، زمان کاشت گیاهان و تهیه انواع بذرها را به آنها آموزش می‌دادند. افرادی که برای كشاورزی داوطلب بودند، هر روز صبح جلوی در انبار حضور پیدا می‌کردند و بیل را تحویل می‌گرفتند و با جدیت باغچه‌های پر از علف را تبدیل به گلستان‌های کوچک و مفید می‌کردند. همه در این امر به یکدیگر کمک می‌کردند و محصولاتی مانند گوجه، خیار، پیاز، سیر و... می‌کاشتند. در بعضی از اردوگاه‌ها کاشت این سبزیجات محوطه وسیعی را دربر می‌گرفت که در زمان برداشت، عراقی‌ها هم آنها را می‌بردند. اسرا در قسمتی از باغچه‌ها هم بذر گل‌های رنگی و زیبا می‌کاشتند تا به فضای خشک بی‌روح اردوگاه زیبایی و حس زندگی ببخشند[۳].

هنرهای دستی

خیاطی یكی از هنرهای دستی بود كه به یک سرگرمی نیز تبدیل شد. کسانی که از قبل حرفه خیاطی داشتند، برای بقیه کلاس آموزشی گذاشتند. سوزن خیاطی را یا از سیم‌خاردار و یا از فروشگاه اردوگاه تهیه می‌کردند. داشتن قیچی برای همه ممنوع بود و فقط سلمانی‌ها و خیاط‌ها، اجازه دسترسی به قیچی داشتند. کم‌کم کار از خیاطی هم فراتر رفت و برای سرگرمی، گلدوزی بر روی لباس‌ها و جانماز را شروع کردند. نخ‌های حوله‌های رنگی را، که عراقی‌ها به آنها می‌دادند، می‌کشیدند و دور سیم‌خاردار یا مقوا می‌پیچیدند و طرح‌هایی شبیه الله و به یاد مادر را گلدوزی می‌کردند.

    گیوه‌بافی از دیگر هنرهای سرگرم‌كننده در اردوگاه بود. برای روی گیوه از زیرپوش نخ می‌کشیدند و می‌دانستند که هر زیرپوش صدویک سر دارد. کافی بود سرنخ را پیدا کنند و همه را به دور سیم‌خاردار یا صابون بپیچند، آن‌گاه دوک درست می‌کردند و روی گیوه را با درفش یا قلاب می‌بافتند. برای قسمت زیرین گیوه هم از لاستیک ته دمپایی، که هر شش‌ماه یک‌بار از عراقی‌ها می‌گرفتند، استفاده می‌کردند. وصل کردن روی گیوه به قسمت زیرین آن شیرازه نیاز داشت که استادان کُرد زحمت آن را می‌کشیدند. این گیوه دو سال کار می‌كرد. در ادامه بقیه هم یاد گرفتند برای سرگرمی گیوه ببافند.

آرایش‌گری هم در ابتدا مربوط به تعدادی از اسرا بود که این حرفه را بلد بودند، ولی با آموزش آن به اسرای دیگر، تبدیل به یک سرگرمی شد و افراد به‌صورت چرخشی در آن حرفه فعالیت می‌کردند و ساعات روزانه خود را پر می‌کردند.بعضی از اسرای خلاق برای عکس‌هایی که از ایران به دستشان می‌رسید قاب درست می‌کردند. آنها از پلاستیک طرح‌دار مواد غذایی و قوطی روغن استفاده می‌کردند. با تیغ، قوطی را به شکل‌های لوزی یا مربع می‌بریدند و حاشیه‌ها را هم با پلاستیک طرح‌دار تزئین می‌کردند.خطاطی و نقاشی از دیگر هنرهای دستی بود که برخی اسرا با کمترین امکانات به دیگران آموزش می‌دادند.[۲]

نیز نگاه کنید به

کتاب‌شناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ سالمی‌نژاد، عبدالرضا (1386). شهردار اردوگاه. چ 2. تهران: پیام آزادگان.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان.
  3. وکیلی، عباسعلی؛ فلاحتی، عباس (1374). خاکریز پنهان. تهران: ستاد کل رسیدگی به امور آزادگان.

برای مطالعه بیشتر

خجسته، امیر (1388). آن‌سوی فرات. چ 2. تهران: نشر شاهد.

کاشانی‌زاده، پروین (1395). من علیرضا متولد اپاتان. چ 3. تهران: پیام آزادگان.

پروین کاشانی‌زاده