ابزارهای تولید اطلاعات اسرا در اردوگاه ها
مقدمه
به خاطر عدم اعتماد به رادیو و تلویزیون و مطبوعات کشور عراق، اخبار صحیح به گونههای مختلفی از لابهلای اخبار معیوب و دروغ استخراج و پس از بررسی و تجزیهوتحلیل توسط تعدادی از اسرای ایرانی، خبر تولیدشده بین اسرا با رعایت عوامل امنیتی منتشر میشد. معمولا اطلاعات از طریق مطبوعات، رادیو، تلویزیون، اسرای جدید، نظامیان عراقی، عوامل نفوذی، جاسوس ها و منافقین، صلیب سرخ جهانی، نامه ها، خبرنگاران، بهداری و بیمارستان ها، بیگاری، جابه جائی بین اردوگاه ها، آشپزخانه، تهویه میان دو اردوگاه و مسابقات ورزشی تهیه و تولید می شد.
مطبوعات
در بعضی از اردوگاهها روزنامهها و مجلات عربی و انگلیسی توزیع میشد. در این میان روزنامهی انگلیسی ((بغداد آبزرور)) بیشتر با واقعیت تطبیق داشت و گروهی از اسرا به ترجمه و توزیع آن اقدام مینمودند. همچنین روزنامههای عربی زبان الثوره- قادسیه، الجمهوریه و روزنامهی فارسی ((مجاهد)) سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نیز مورداستفاده قرار میگرفت.
رادیو
داشتن رادیو برای اسرا از وسایل ممنوعه به شمار میرفت و یافتن آن نزد اسرا شدیدترین مجازات را در پی داشت. درعینحال در بعضی از اردوگاهها اسرا توانسته بودند از راههای مختلف ازجمله برداشتن آن از مقر نگهبانان عراقی و یا برداشتن از انبارها و بیمارستانها، به آن دست پیدا کنند. به خاطر وجود جاسوس در بین اسرا، فردی که رادیو داشت مجبور بود دور از چشم بقیه و درحالیکه در زیر پتو خود را به خوابزده بود، اخبار را گوش کند و روی کاغذ بنویسد. اخبار، بعد از یادداشتبرداری در اختیار گروهی قرار میگرفت که کارشان تکثیر و نشر اخبار بود. اخبار به صورتهای مکتوب و شفاهی به دیگر اسرا انتقال مییافت.
تلویزیون
کسب خبر از طریق تلویزیونهای مستقر در اردوگاهها و با دستکاری در سیستم کانالهای تلویزیونی یکی دیگر از راهها برای مطلع شدن از اخبار و اوضاع خارج از اردوگاهها بود. اخبار تلویزیون سوریه یکی از منابع مهمی بود که مورداستفاده قرار میگرفت.
اسرای جدید
با ورود اسرای جدید به اردوگاهها، اخبار جدیدی از وضعیت کشور و اوضاع جبهههای جنگ در اختیار سایر اسرا قرار میگرفت.
نظامیان عراقی
بعضی از افسران و سربازان عراقی که از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر و یا از جبهه به عقبه منتقل میشدند، ناقل بعضی از اخبار مهم بودند. اکثر سربازان عراقی به دلیل کمسوادی یا بیسوادی و فقدان شعور سیاسی بهراحتی ازلحاظ اطلاعاتی تخلیه میشدند. درجهداران و سربازان شیعه نیز به دلیل اعتقادات خود گهگاه در رساندن این اخبار همکاری نزدیکی با اسرا داشتند. آنها حتی اوضاع داخلی عراق را برای اسرا شرح میدادند. تشکیلات خبری اسرای ایرانی برای جلوگیری از حساسیت افسران ارشد اردوگاهها به این منبع خبری و همچنین از دست ندادن این منبع فقط یک یا دو نفر را موظف میکرد تا با اینگونه نگهبانان ارتباط برقرار کنند.
عوامل نفوذی
نظامیان فراری از ایران، پناهندگان، روحانیون وابسته و منافقین، ابزارهای جنگ روانی دشمن علیه اسرای ایرانی بودند که به مناسبتهای مختلفی از طرف رژیم بعث به اردوگاههای اسرای ایرانی دعوت میشدند و از آنان خواسته میشد تا برای درهم شکستن روحیهی اسرا و همچنین تحت فرمان آوردن آنها برای اسرا سخنرانی کنند. آنها ناخواسته و بدون اطلاع از مقدار اطلاعات اسرا از ایران، اخبار و اطلاعات جدیدی را در لابهلای حرفهایشان لو میدادند که برای اسرا بسیار قابلتوجه بود. میزان پیشروی رزمندگان اسلام، دستیابی ایران به سلاحهای جدید و توانمندی قوای اسلام بهراحتی در جملات غضبآلود آنها هویدا بود (نبوی چاشمی و همکاران، 1396).
سرکوب عناصر سازمان مجاهدین خلق (منافقین)
عناصر سازمان مجاهدین خلق فعالیت خود را در قاطع 2 اردوگاه شماره 10 شروع کرده بودند و توانسته بودند تعدادی از اسیران را جذب نمایند. این کار باعث خشم سایر اسرای مدافع نظام و انقلاب شد. فعالان فرهنگی اردوگاه ما برای جلوگیری از فعالیت منافقین، راههای مختلفی ازجمله توصیه، مذاکره، تهدید و غیره را امتحان کردند؛ اما درنهایت تصمیم به تنبیه آنها گرفته شد. در نیمه دوم سال 1368 طی برنامهای از پیش طراحیشده، سردمداران آنها را به سرویس بهداشتی و حمام اردوگاه هدایت نمودند و با یک حمله غافلگیرانه آنها را مورد ضرب و شتم قراردادند. با سروصدایی که ایجادشده بود تعداد زیادی از سربازهای عراقی با کابل و باطوم حمله کردند و منافقین را از مرگ نجات دادند (نبوی چاشمی، 1402).
شخصی به نام ب. خ دریکی از مناطق عملیاتی بهقصد پناهندگی خود را تسلیم نیروهای عراقی کرد و به اردوگاه شماره 10 رمادیه انتقال یافت. به دلیل اینکه اعتماد عراقیها را جلب کرده بود، در آسایشگاه 2 قاطع 1 بهعنوان ارشد آسایشگاه فعالیت خودش را آغاز کرد. ایشان در آسایشگاه اسرا را مورد اذیت و آزار قرار میداد تا اینکه یکی از مترجمهای اردوگاه به نام محمدجواد سالاریان طی ارتباطی که با یکی از اسرای این آسایشگاه داشت قضیه را متوجه شد. وی موضوع را با تأکید بر اینکه «آقای ب.خ، به رئیسجمهور عراق توهین کرد» مسئولین عراقی را تحت تأثیر قرارداد. نتیجه آن تنبیه شدید ب.خ و قطع نخاع شدن ایشان شد (نبوی چاشمی، 1402).
حضور جاسوسها، منافقین و افراد بریده بین اسرا
عراقیها برای ارزیابی و تسلط بیشتر بر اوضاع داخلی اردوگاههای اسرای ایرانی، اطلاع از وضعیت فکری و روحی-روانی اسرا، کسب بعضی از اطلاعات اردوگاهها و آگاهی از وضعیت نقشههای فرار، شورش و اعتصابهای احتمالی، همچنین بررسی تأثیر بازتاب عملیات روانی خود علیه اسرا همواره نیازمند جاسوسهایی از بین اسرای ایرانی بودند که بتوانند این وظیفه را به اتمام رسانند جاسوسها افراد ناآگاهی بودند که به دلایلی از قبیل شکنجهها، کم بود غذا، نیاز به ابتداییترین امکانات زیستی، وضعیت بهداشت اردوگاهها، عزتنفس پایین، افسردگی، ناامیدی به آینده و سرنوشت فردی، به جاسوسی برای دشمن سوق داده میشدند. این افراد بهترین ابزار برای ارزیابی عراقیها از وضعیت داخلی اردوگاه بودند. با کمک این افراد فریبخورده عراقیها اطلاعات لازم از قبیل برنامههای فرهنگی داخل آسایشگاه، شناسایی افراد و گروههای فعال در اردوگاه و ... را کسب وبر مبنای آن اقدامات لازم را اعمال نموده و سپس تصمیماتی را برای کنترل اردوگاه بر مبنای نظر و قوانین خودشان اعمال مینمودند. مثل انتقال افراد فعال به شکنجهگاهها، تنبیه شدید آسایشگاههای فعال به بهانههای مختلف. از سوی دیگر به لحاظ مخفی بودن جاسوسها و دشواری در شناسایی آنها فضای روحی نامناسبی بر اردوگاه حاکم میشد؛ اسرای ایرانی به همدیگر مظنون میشدند و چهبسا تهمتهای ناروایی بین اسرا رواج مییافت؛ بنابراین اسرا نمیتوانستند در ارزیابی خودیها مطمئن باشند؛ و این نوع ارزیابی، خود نوعی شکنجه و استرس را در بین اسرا ایجاد مینمود و باعث کاهش عزتنفس آنها میشد. تعداد اندکی از جاسوسها از بین اسرای جنگی انتخاب میشدند و شمار زیادی از آنها نیز قاچاقچیان و یا افراد عبوری در مرزها بودند که توسط ارتش عراق دستگیر و روانهی اردوگاههای اسرای ایرانی شده بودند و به خاطر تفاوت در اعتقادات و انگیزهها، کار جاسوسی برای رژیم بعث عراق را میپذیرفتند (کاشت کار، 1402).
هیئتهای صلیب سرخ جهانی
عدهای از نیروهای صلیب سرخ جهانی خواهناخواه ناقل اخبار و اطلاعاتی از سایر اردوگاهها بودند. بعضی از مأموران که گرایشهای اخلاقی و عقلانی بیشتری داشتند، بهعمد در انتقال این مطالب مساعدت میکردند. مثلاً بعضی از افراد صلیب سرخ بهصرف دوستی و رفاقت با بعضی از اسرا مطالبی را شفاهی یا کتبی از یک اردوگاه به اردوگاهی دیگر میبردند. در بعضی از موارد توصیهها و تذکرات حاجآقا ابو ترابی و سایر روحانیون مانند حاجآقا جمشیدی به اسرا بهعنوان پیام و ارشاد و راهنمایی توسط مسئول صلیب سرخ به اردوگاههای دیگر برده میشد. برخی از اخبار ایران و عراق و اخبار جهانی از طریق نیروهای صلیب سرخ به اردوگاهها انتقال مییافت. پیامهایی که از حاجآقا ابو ترابی توسط صلیب سرخ یا اسرایی که به دلایل مختلف از اردوگاهی به اردوگاه دیگر انتقال پیدا میکردند، تأثیر زیادی را در مدیریت عملکرد اسرا داشت. در حقیقت تبادل تجربیات بود که از این طریق عملکردها با یکدیگر مقایسه میشدند و پس از ارزیابی بهترین تصمیمات اتخاذ میشد.
بعضی از مسئولین صلیب سرخ خیلی خوشاخلاق بودند، هنگامیکه اسرا مشکلات خود را با آنها مطرح میکردند، تمام تلاششان این بود که کمک کنند. آنها با تبادل مراسلات و مکاتبات بین اسرا و خانوادههایشان موجبات آرامش را فراهم مینمودند (علی دوست قزوینی، 1396).
نامهها
یکی از ابزار مهم ارتباطات و کسب اخبار صحیح، نامههایی بود که اسرا توسط آن با خانواده، ملت و دولت خود ارتباط داشتند. اسرا به روشهای مختلف پیام خود را رمز گزاری نموده و به ایران ارسال میکردند. یکی از نمونههای آن نوشتههای نامرئی بود که با استفاده از آب پیاز، نامههایی تنظیم مینمودند که نوشتههای آن نامریی میشد، وقتی این نامهها به ایران میرسید با حرارت دادن به آن، کلمات نمایان میشد. عراقیها با کمک سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نامهها را کنترل و سانسور میکردند. ازاینرو، خانواده و دوستان اسرا مجبور بودند که با رمز، اخبار و اطلاعات جدید را به اسرا انتقال دهند. این اخبار که به دست اسرا میرسید در برنامهریزی و تصمیمگیریها مؤثر بود. عراقیها، خیلی وقتها نامهها را به دست اسرا نمیرساندند و یا عکسهایی که از ایران برای اسرا ارسال میشد را جلوی چشم اسرا پاره میکردند و بدینسان اسرا را شکنجه مینمودند که این خود یکی از عوامل تأثیر گزار بر عملکرد اسرا در اردوگاهها بود[2]. حاجآقا ابو ترابی همیشه اسرا را به صبر و بردباری دعوت میکرد و توصیه میکرد در نامههایتان برای خانواده همیشه از خوبیهای اسارت بنویسید و از امید[3] حرف بزنید. (دامغانی و نبوی چاشمی، 1395) و (ابونوری و همکاران، 1394).
نمايندگان کمیته بینالمللی صلیب سرخ تقریباً هر 2 ماه یکبار از اردوگاه اسرای ايراني در عراق بازدید مینمودند. دو هفته قبل از ورود صلیب سرخ به اردوگاه عراقیها رفتارشان بهتر میشد و سهمیه غذا را بیشتر میکردند، میوه میدادند و شکنجههای بیمورد کمتر میشد. ازاینرو جو اردوگاه آرام میشد. صلیبیها در هر بازدید 2 عدد نامه سفيد در اختيار هر اسير قرار میدادند. اسرا میتوانستند با خانواده خودشان مکاتبه کنند و یا نامههایی را از خانوادهها در اختیار اسرا میگذاشتند که خود مایه آرامش جدی یک اسیر میشد. از طرفی برخی از امکانات فرهنگی ورزشی نیز در اختیار اسرا قرا میگرفت که باعث میشد تا اسرا مشغول فعالیتهای فرهنگی ورزشی شوند.
خبرنگاران
سربازان عراقی تعدادی از اسرای نوجوان ایرانی را به این اردوگاه منتقل کرده و در آسایشگاههای شماره 17 و 18 در قاطع 3 اسکان داده بودند (10). هر از چند گاهی تعدادی خبرنگار برای تهیه گزارش به این اردوگاه آورده میشدند تا اینکه دریکی از این روزها یک خبرنگار هندی به نام «ناصره» برای انجام مصاحبه به این اردوگاه آمد. عراقیها همه اسرای نوجوان ایرانی را در یک آسایشگاه (شماره 18) جمع کردند. خبرنگار هندی پس از ورود به آسایشگاه نگاهی به اطراف انداخته و به سراغ کم سنترین فرد آسایشگاه میرود. این اسیر از انجام مصاحبه به دلیل عدم حجاب خبرنگار خودداری میکند. خبرنگار میپرسد اجازه میدهید که من حجاب بکنم و شما جواب بدهید؟ با جواب مثبت آقای طحانیان، آنگاه خبرنگار شال بزرگی را که بر دوش خود داشت، روی سرش انداخته و شروع میکند به سؤال پرسیدن. در ابتدا خبرنگار هندی از او درباره سن، شهر و محل سکونتش سؤال میکند و بعد میپرسد: «چقدر شما در بسیج بودید؟» سپس اینطور ادامه داد: «وقتی آقای خمینی گفتند که این افراد (بچهها) مال ما نیستند ما آنها را نمیگیریم، چه فکری دارید آقا[4]؟»
مهدی طحانیان در پاسخ چنین گفت: «اول اینکه این سؤال شما سیاسی است و دوم اینکه من نمیدانم که رهبر ما چنین حرفی زده است، او رهبر من و هر کاری او گفت».
او گفت بروید، میرویم. بایستید، وامی ایستیم. هرچه او بگوید.
سپس خبرنگار هندي بهسوی یکی دیگر از اسرای نوجوان ایرانی به نام عليرضا رحيمي میرود و او نيز خبرنگار هندی را با این بیت شعر مورد خطاب قرار میدهد:
اي زن به تو از فاطمه (س) اینگونه خطاب است
ارزندهترین زينت زن حفظ حجاب است.
بااینکه حدود یک ماه و نیم از اسارت ما میگذشت اما خانواده من هیچ خبری از اسارت من نداشتند؛ و ما تقریباً تا اواخر آبان ماه یعنی تا 4 ماه از طرف صلیب سرخ ثبتنام نشدیم و حتی مجروحین عملیات رمضان که تا 5 ماه و نیم؛ و بعدازاین 4 ماه برای اولین بار صلیب سرخ به اردوگاه آمد؛ که آن نامههای آبی ما را یعنی همان تک امضاها را فرستادند برای خانوادههایمان؛ و برای اولین بار بعد 5 الی 6 ماه خانوادهام از اسارت من بهطور رسمی اطلاع پیدا کردند. من آن موقع که رفتم برای مصاحبه با رادیو بغداد در انتهای مصاحبهام شماره تلفن داییام در بازار تهران را گفتم تا هر کس صدای من را میشنید با این شماره تماس بگیرد؛ و از طریق همان شماره تلفن به دایی من اطلاع دادند که ما همچین صدایی را شنیدهایم و خانواده من هم از همین راه خبردار شده بودند که من اسیرشدهام (اعلایی، 1401).
بیمارستان و بهداری
تعداد زیادی از اسرا ابتدا مجروح شده و بعد به اسارت درآمدند، همچنین بهواسطهی شکنجههای عراقیها نیز تعدادی از آنها مجروح میشدند، بعلاوه شیوع انواع بیماریها در اردوگاه نیز به مشکلات اسرا میافزود، ارشد اردوگاه با بهکارگیری پزشکها، پزشکیاران، پرستاران و دانشجویان مختلف پزشکی از بین اسرا اقدام به تخصیص یک آسایشگاه برای کمک به بیماران و مجروحان مینمود. عراقیها نیز در این زمینه همکاری میکردند و در بعضی از اردوگاهها خودشان اقدام به تأسیس بهداری میکردند. در هرکمپ 4 اردوگاه داشت که معمولا در یکی از این 4 اردوگاه یک آسایشگاه به عنوان بهداری بود. البته محل بهداری در کمپ های مختلف متفاوت بود. بهداری محل درمان سرپایی اسرا بود و بعضی وقت ها که مریضی اسرا حاد می شد از آنجا به بیمارستان اعزام می شدند. در بهداری علاوه براینکه امور درمانی اسرا انحام می شد، محل مناسبی بود برای انتقال اخبار و نامهها بین اسرای چهار اردوگاهی که فقط یک بهداری داشتند. طوری که بعضی وقتها برای انتقال پیامی مهم از اردوگاهی به اردوگاه دیگر، فرد موردنظر خودش را به مریضی میزد.
جابه جائی بین اردوگاه ها
بهطورکلی جابهجایی اسرا بین اردوگاهها و آسایشگاهها یا توسط عراقیها و یا توسط خود اسرا انجام میشد. اهداف عراقیها از جابهجایی اسرا مقابله با بحرانها، نقلوانتقال جاسوسان، واردکردن افراد نفوذی به اردوگاهها، منفک کردن افراد تأثیرگذار و رهبران اسراء از اردوگاهها بود. امّا آنچه در این تحقیق بیشتر موردتوجه است تصمیم به جابهجایی توسط خود اسراء است. البته عملیاتی نمودن تصمیمات مربوط به جابجایی اسرا توسط خود اسیران امری بسیار پرهزینه، همراه با دشواریهای فراوان و گاهی غیرممکن بود؛ اما رهبران استراتژیک اردوگاهها باهدف انتقال اطلاعات، اخبار، تجربیات، مهارتها، افراد متخصص، هنرمندان و افراد مؤثر بین اردوگاهها و آسایشگاهها، حداکثر تلاش خود را برای این جابجاییها انجام میدادند که در بسیاری از موقعیتها این تلاشها مثمر ثمر واقع میشد. معمولاً بهمنظور وصول به این هدف طرحریزیهای خاصی انجام میشد. ایجاد تنشها، بحران یا دعواهای ساختگی یکی از رایجترین روشها در این مسیر بود.
آشپزخانه
معمولا در هر کمپ 4 اردوگاه داشت و آشپزخانه در وسط این اردوگاهها قرار داشت، در روز از هر اردوگاهی حدود 60 نفر در سه وعده برای تحویل غذا به آشپزخانه مراجعه میکردند. ازآنجاییکه مسئولین آشپزخانه از اسرای ایرانی بودند، موقع توزیع غذا در ظرف مخصوص غذا، نامه و یا جزوه موردنظر را در داخل پلاستیک و سپس در داخل ظرف غذا قرار میداد و روی آنها بلافاصله غذا میریختند. بدینوسیله اطلاعات و اخبار بین اردوگا ها جابجا می شد.
تهویه میان دیوار دو اردوگاه
تهویه میان دیوار دو اردوگاه محل مناسبی برای انتقالنامهها و جزوات آموزشی بود که نیاز به هماهنگی خیلی حسابشده با اردوگاه مجاور داشت تا دور از چشمان نگهبانان و جاسوسها جابجایی انجام شود.
ورزش
برنامههای ورزشی یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر سلامت جسم و روان اسرا بود. برنامههای ورزشی نه بهعنوان یک برنامه جانبی که در سازمانهای عادی مرسوم است، بلکه بهعنوان یکی از استراتژیهای اصلی مدیریت منابع انسانی اسرا در اردوگاههای اسرا در عراق مورداستفاده قرار میگرفت. برنامههای ورزشی شامل ورزشهای همگانی، ورزشهای حرفهای و مسابقات ورزشی میشد. گاهی اوقات عراقی ها مجوز می دادند که مسابقات ورزشی چهار جانبه بین اردوگاه های یک کمپ برگزار شود این مسابقات بهترین زمان برای جابجایی اخبار، اطلاعات، جزوه های آموزشی، نامه و ... بود.
کتابشناسی
سید رضی نبوی چاشمی