اسارت در تئاتر
ذات درام كنش و عمل است و ازطرفی جنگ با كشمكش و درگیری عجین است و ظرفیت بالایی برای درام شدن دارد. اما خود كارزار جنگ، تنها عمل جنگی، باعث درام نمیشود. ظرفیت دیگری هم در جنگ وجود دارد و آن حالت جنگی است كه شاید جنگ به شكل مستقیم و بهصورت توپ و تانك و خمپاره حضور نداشته باشد، اما باعث شكلگیری درام شود.
«نوشتن نمایشنامههای عمل جنگی تنها پردازش ممكن انگیزه جنگ در تئاتر نیست. طرح سؤال از زاویه پدیده نظامی، بدون شك مقابله با نقطهنظر دیگری را ایجاب میكند كه جنگ را محدود به میدان جنگ نمیدارد، بلكه با آن مثل سمپتوم یا بیماری پیكر اجتماع و حتی پیكر انسان برخورد میكند. اندیشیدن به جنگ همچون عمل نیست؛ یعنی مانند كشمكش یا نبردی كه گروههای متشكل را به دور یك مخاصمه متمركز میكند، بلكه مثل حالت است.حالت جنگی بهعنوان موضوع نمایشنامهنویسی، بیان فصیحی از انگیزههای اجتماعی و حیاتی، سیاسی و فردی را ایجاب میكند؛ چیزی كه ضرورتاً متضمن چشمپوشی از حماسه و بازگشت( ←بازگشت آزادگان به وطن) به مقولههای مهم فرم دراماتیك، و بهخصوص عمل ارگانیك و پرسناژی كه بهعنوان ذات شخصی و روانشناختی منظور شده، نیست.»[۱] .
پدیده جنگ برای درامنویسان از اهمیت بالایی برخوردار است؛ تا جایی كه از اولین درامها تا نمایشنامههای مدرن و معاصر هم به این موضوع پرداختهاند. از نمایشنامه ایرانیان كه اشیل در 472 قبل از میلاد نوشته و آنتیگونه سوفوكل، زنان تروآ و ایفیژنی اوریپید و لسیسترا آریستوفان تا مكبث، هملت، اتلّلو، هنری پنجم و ریچارد سومِ شكسپیر و ننه دلاور و فرزندان او، مادر، دایره گچی قفقازی، تفنگهای خانم كارار، محاكمه ژاندارك در روآن، اپرای دوپولی، محاكمه لوكولوس و آدم آدم استِ برشت و پیكنیك در میدان جنگ و گوئرنیكا آرابال و بیرون پشت درِ بورشرت، قضیه رابرت اوپنهایمرِ كیپهارت، صفحه اولِ رابرت نیكولز و صلح كبیرِ ادوارد باند.تئاتر عرصه تجربه و خلاقیت است. «هریك از چهرههای تجربی، امکانات تئاتر را بهعنوان یك هنر، گسترش دادهاند و برای هریك از آنها تجربه معنایی متفاوت داشته است.»[۲] .
دراینبین، پدیده جنگ و به تبع آن اسارت هم امكانات خوبی را در اختیار اصحاب تئاتر قرار داده است. در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، نمایشنامههای متعددی تولید و نمایشهای چشمگیری در حوزه جنگ به روی صحنه رفت. در اردوگاه ها و بازداشتگاههای اسرا، خود اسرا با حداقل امكانات و به شكل خلاقانهای نمایشهایی را به مناسبتهایی تمرین و در شرایط سخت اجرا میكردند كه نمایش نماز در اسارتِ احمد یوسفی به بخشی از زندگی اسرا در اسارت میپردازد. نمایشنامههای معتنابهی در این زمینه به چاپ رسیدهاند كه بهخاطر مانایی، منابع ارزشمندی در این حوزه محسوب میشوند. متون نمایشی كه با موضوع اسارت تا به امروز چاپ شدهاند، به شرح ذیلاند: خدای عشق (محمد احمدی، 1373)، صبح صادق (محمدرضا برمایون، 1375)، فرودگاه (مرتضی داریوندنژاد، 1375)، از بینامیهای عشق (محمدرضا آریانفر، 1376)، آینه، وقت آفتاب (سعید تشكری، 1377)، ماهِ لبریخته (محمدرضا آریانفر، 1377)، دغدغههای پرچین چهار زبل و رمزورازهای دورودراز نیمهشب (مهرداد رایانی مخصوص، 1379)، مجلس گل (سید مهدی شجاعی، 1379)، مهمان سرزمین خواب (چیستا یثربی، 1379)، برگریزان (سیروس همتی، 1383)، زنگ خاطرات نرگس (سید حسین فداییحسین، 1383)، حلقه مفقوده (سید حسین فداییحسین، 1384)، چهارمین نامه (جمشید خانیان، 1384)، فصل صبوری (محمد خراطزاده، 1384)، معلمی به نام صفر (سید حسین فداییحسین، 1384)، بلوطهای تلخ (شهرام كرمی، 1387)، اتوبان سكوت (شهرام كرمی، 1388)، خط سرخ (حمیدرضا نعیمی، 1388)، تخت برزخ (سید مجتبی حسینی كفشدار، 1393).
همه این نمایشنامهها بهوسیله كارگردانهای مختلف از سراسر كشور روی صحنه رفته و اكثراً در جشنوارههای تئاتر دفاع مقدس حضور داشتهاند. جدای از این اجراها، نمایشهایی با موضوع اسارت بهوسیله كارگردانانی اجرا شدهاند كه از آن میان میتوان به نمایشهای ذیل اشاره كرد: نماز در اسارت (احمد یوسفی)، از خرما تا زیتون (ایرج افشاریاصل)، چرخ هشتم (علیرضا حنیفی)، ناگهان پنجره سرد (افسانه هنرور)، ماهی سرخ سیب گل (محمدحسین طهماسبی)، لاله كوهستان (پرویز عرب)، آرزو (حسین رستمیان)، زیتون (بهمن حسینمحمد)، فانوس دهكده (سید محمد سیدیفر)، حدیث وصال (قدیرعلی تركزهرایی)، وداع در غربت (روحالله صفایی)، هاد (علیرضا پوربزرگ)، صفیه (مجید عزیزی)، همیشه ماندگار (حسن باستانی)، مردی دیگر (محمدمهدی حاتمی)، توفان روح (حسین پارسایی)، اسم من رحیمه (علی دلپیشه)، مقتل (نیر غایبزاده)، تولد یك ستاره (جواد ایزددوست)، چراغها را خاموش نكنید (هومن برقنورد)، خاكستری (الهام فتاحی)، كاكوتی (مهدی مرعشی)، نقطه، تهخط (مالك سراج)، به موازات (امین آبان)، آرزویم آرزوست (محمدرضا عطاییفر).
از این بین، نمایشنامههای مهمان سرزمین خواب، چهارمین نامه و اسم من رحیمه به جهت نگاه نو و جذابیتهای متنی، اجراهای مختلفی در سراسر كشور داشته و در جشنوارههای مختلف تئاتر جوایزی را به خود اختصاص دادهاند:
مهمان سرزمین خواب درباره یونس، عكاس جنگ، است كه خانواده او گمان میكنند اسیر شده است. او در اثر انفجار، حافظه خود را از دست داده است. پس از جستوجوهای فراوان، او را در بیمارستانی پیدا میكنند و همسرش سارا، كه بازیگر تئاتر است، با بازآفرینی خاطرات و موضوعهای عكسهایش، یونس خاطراتش را به یاد میآورد.
چهارمین نامه درباره قاسم است كه به جنگ رفته و نامهای كه خورشید، نامزد او، برایش نوشته، خوانده میشود. او شهید شده است، اما مادرش بر این باور است كه او زنده است. جنگ تمام میشود و با بازگشت اسرا، مادر بر این اعتقاد است كه او اسیر بوده و همراه اسرا به خانه بازخواهد گشت. در نهایت خورشید هم به این باور میرسد كه قاسم اسیر است. اسم من رحیمه درباره رحیم و حبیب، دوست دوران كودكی اوست. آن دو در جریان جنگ، برای انفجار پلی مأموریت میگیرند. رحیم پس از منفجر كردن پل، اسیر و حبیب زخمی میشود. رحیم در اسارت دشمن است و همه گمان میكنند كه حبیب پل را منفجر كرده و او را قهرمان میدانند.