اردوگاه عنبر(اردوگاه 8)

از ویکی آزادگان

یكی از اردوگاه‌های نگه‌داری اسیران ایرانی.

شهر رمادی، که در 110 کیلومتری غرب بغداد کنار رود فرات قرار دارد، محل قرار گرفتن چند اردوگاه اسرای ایرانی بود. یکی از این اردوگاه‌ها، اردوگاه سوم معروف به «عنبر» بود.

دلیل نام‌گذاری

دو ماه بعد از شروع جنگ، اردوگاه رمادی در پادگانی در حومه شهر رمادی تأسیس شد و نه ماه بعد، اردوگاه عنبر، که قبل از آن پشتیبانی چند گردان نظامی بود، در همان پادگان تأسیس شد.

    به‌علت عدم تشابه نام با اردوگاه‌های دیگر در رمادی عراق، این اردوگاه را، متناسب با استان مربوط، الانبار نامیدند. بعد از مدتی که صلیب سرخ برای ثبت‌نام اسرا به اردوگاه رفت، در مورد نام اردوگاه از واژه ANBAR استفاده كرد؛ ازآنجاكه اعراب صدای كشیده «آ» را با صدای كوتاه «اَ» تلفظ می‌كنند، به این اردوگاه «اَنبَر» می‌گفتند و اسرای ایرانی به‌سبب آشنایی با واژه عنبر و عود، بین خودشان این اردوگاه را «عنبر» می‌خواندند.

ابعاد اردوگاه

هر اردوگاه در منطقه رمادی به سه یا چهار قسمت تقسیم می‌شد که هر قسمت یا بند را قاطع می‌گفتند. اردوگاه عنبر(← اردوگاه ) نیز به سه بند (قاطع 1، قاطع 2، قاطع 3) تقسیم می‌شد و اسرای هر بند، ممنوع‌الملاقات بودند. دورتادور اردوگاه را سیم‌خاردارهای حلقوی به عرض 15 الی 17 متر و ارتفاع 160 سانتی‌متر احاطه کرده و قبل از سیم‌خاردارها، فنسی به ارتفاع 5/3 متر نصب شده بود.

    چند مکان مشترک بین سه قاطع وجود داشت که شامل آشپزخانه، درمانگاه، داروخانه، حانوت (مغازه)، زندان، و کانتینر زباله می‌شد.

    هر بند (قاطع) شامل هشت آسایشگاه در دو طبقه بود و در هر آسایشگاه 55 تا 72 نفر زندگی می‌کردند. مکان اختصاصی برای هر نفر، حدود نیم متر بود.

    هر آسایشگاه ده پنجره در دو طرف به ارتفاع 140 و عرض 120 سانتی‌متر داشت که در چند سال آخر، با بلوک، مانع رسیدن نور به آسایشگاه شده بودند و فقط 20 سانتی‌متر بالای پنجره باز می‌شد؛ قسمت وسط پنجره ثابت و دو طرف پنجره باز می‌شد ضمن اینکه با تور و نرده‌های آهنی احاطه می‌شده است. وسط آسایشگاه راهرویی به عرض 170 سانتی‌متر برای رفت‌وآمد درنظر گرفته شده بود.

    هفت توالت عمومی در قسمت اول بند وجود داشت که در هنگام بیرون‌باش (اوقات خروج از اردوگاه) 460 نفر از آن استفاده می‌کردند. در راهروی توالت‌ها، چند شیر آب برای شستن دست‌ها وجود داشت.

    كنار در ورودی سرویس‌های بهداشتی، غرفه‌ای (اطاق) بود كه نگهبان‌ها در ساعات روز از آن استفاده می‌كردند.

    یک حمام به مساحت 9 متر با چهار دوش و یک رختکن به مساحت 6 متر در اختیار اسرای بند بود. هر 10 نفر در هفته به‌طور هم‌زمان 15 دقیقه از آب گرم با چهار دوش و آب بسیار كم استفاده می‌کردند. بعد از اعتراض اسرا، یازده حمام با مساحت 5/1 متر با بلوک ساخته شده بود که به‌صورت انفرادی استفاده می‌شد و معروف به حمام تکی بود و فقط آب سرد داشت.

    حیاط حدود 1400 مترمربع بود که قسمتی از آن فقط برای قدم زدن و قسمت‌هایی به فوتبال، والیبال و بسکتبال اختصاص داشت.

    اتاقکی را برای آرایشگاه قرار داده بودند و یکی از اسرا در هفته، چند روز ساعتی را برای کوتاه کردن موی سر اسرا اختصاص می‌داد. برای این کار یک عدد قیچی، شانه و یک دستگاه ماشین اصلاح دستی در اختیار او قرار داشت.

    خیاطی نیز اتاقی مانند آرایشگاه بود؛ با این تفاوت که هر شش ماه که عراقی‌ها به اسرا لباس می‌دادند، فقط چند روز، برای اندازه کردن لباس‌ها فعالیت داشته است. قسمت آخر بند دو اتاق در طبقه یک و دو اتاق در طبقه دوم بود که از دو اتاق فوقانی به‌صورت انباری برای سربازان عراقی استفاده می‌شد.

    در قسمت انتهایی هر آسایشگاه یک کتابخانه وجود داشت که درواقع یک تورفتگی در دیوار بود و عراقی‌ها آن را طبقه‌بندی کرده و به‌صورت کتابخانه درآورده بودند. صلیب سرخ جهانی تعدادی کتب درسی مانند ریاضی، فیزیک، شیمی و انگلیسی را برای اسرا تهیه می‌كرد.

اماکن مهم اردوگاه

آشپزخانه

از ساختمانی که در وسط اردوگاه قرار داشت، به‌عنوان آشپزخانه استفاده می‌شد. تا چند ماه اول تأسیس اردوگاه عنبر، نیروهای عراقی آشپزی می‌کردند، اما با توجه به کیفیت بد غذاها و بنا به درخواست اسرا، نیروهای عراقی اجازه دادند تا خود اسرا آشپزی كنند. همه آشپزها، که از یک بند هم نبودند، نیم‌ساعت قبل از آمار صبح برای تهیه صبحانه از آسایشگاه خارج می‌شدند تا بعد از صبحانه ناهار را طبخ کنند و ظهرها، هنگام داخل‌باش مشغول پختن شام بودند. تا مدتی از لاستیک و چوب جعبه‌مهمات به‌عنوان سوخت برای پختن غذا استفاده می‌شد که به‌علت دود زیاد ناشی از سوختن و اعتراض اسرای ایرانی، صلیب سرخ عراقی‌ها را راضی کرده بود تا نفت در اختیار آشپزخانه قرار دهند.

درمانگاه (مَستوصف)

در اردوگاه عنبر یکی از آسایشگاه‌ها به درمانگاه اختصاص یافته بود. چند تن از پزشکان ایرانی نیز، که به اسارت درآمده بودند، در درمانگاه زندگی می‌کردند و به معالجه سایر اسرا می‌پرداختند. دکتر مجید جلالوند از پزشکان ارتش جمهوری اسلامی، که در این اردوگاه اسیر بود، علی‌رغم تمام محدودیت‌ها، با همه توان و دلسوزی بسیار خدمات شایانی به اسرا ارائه کرد. از دیگر پزشکان ایرانی می‌توان به دکتر پاک‌نژاد، دکتر خالقی و دکتر ارشاد اشاره كرد. البته این درمانگاه فاقد هرگونه امکانات اولیه پزشکی مانند کپسول اکسیژن، آمپول‌های مسکن و... بود و به‌همین‌علت اسرای بیمار، همیشه درد زیادی را تحمل می‌کردند. به‌جز بیماران قطع نخاعی، که در 1364 مبادله شدند، دیگر بستری‌شده‌ها با تلاش بسیار پزشکان ایرانی در مدت کوتاهی بهبود می‌یافتند و به آسایشگاه بازمی‌گشتند. پزشکی عراقی هفته‌ای دو روز به اردوگاه می‌آمد و از هر آسایشگاه یک نفر را ویزیت می‌کرد؛ البته او پزشک عمومی بود و در مورد بیماری‌های تخصصی کار چندانی انجام نمی‌داد.

داروخانه (صیدلیه)

داخل اردوگاه اتاقی به نام صیدلیه (داروخانه) وجود داشت و روزهایی که پزشک عراقی داخل اردوگاه به ویزیت بیماران مشغول بود، داروخانه به تحویل دارو به بیماران می‌پرداخت. البته بیشتر داروهای این داروخانه کوچک شامل مسکن و آنتی‌بیوتیک‌ها می‌شد كه مقدار آن نیز بسیار کم بود.

حانوت (دکان)

براساس کنوانسیون ژنو، که سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم در حمایت از اسرای جنگی تدوین شده بود، کشور نگه‌دارنده اسرا می‌بایست هر ماه مبلغی به‌عنوان حقوق به اسرا پرداخت كند و با ایجاد فروشگاه در اردوگاه‌ها، اسرا علاوه‌بر دریافت سهمیه‌های قانونی و رایگان (تغذیهو پوشاك و...) قادر به خرید و تهیه برخی دیگر از مایحتاج خود باشند. حقوق اسرای ایرانی در سال‌های جنگ 1.5 دینار معادل حدود 40 تومان ایرانی بود. این پول شامل 30 برگ 50 فلوسی بود که به‌صورت برگه‌های رنگی و چاپی، در اختیار اسرای ایرانی قرار می‌گرفت تا بتوانند از حانوت برای خود اقلامی تهیه كنند. حانوت یا دکان مغازه‌ای بود در یک اتاق که مسئول عراقی آن هفته‌ای یک‌بار اجناسی را به آنجا می‌آورد تا به اسرای ایرانی بفروشد. این اجناس شامل مسواک، شیر خشک، نخ، سوزن، خمیر دندان و... بود.

زندان انفرادی

ازجمله مکان‌های مشترک در اردوگاه عنبر، زندان انفرادی به مساحت هشت مترمربع بود که در سمت شرقی پشت بند 3 قرار داشت و برقراری ارتباط با زندانی در آن اکیداً ممنوع بود. معمولاً تخلفاتی که باعث به زندان رفتن اسرا می‌شد، عبارت بودند از: برپایی نماز جماعت، اجرای سرود، خواندن دعا، برگزاری کلاس‌های آموزشی، اجتماع بیش از سه نفر، داشتن خودکار و کاغذ، نوشتن مضامینی در نامه‌های رسیده از ایران که ازنظر عراقی‌ها مشکوک بود و... . (← زندان انفرادی)

مسئولیت‌ها

مسئولیت‌ها در اردوگاه به دو گروه آشکار و پنهان تقسیم می‌شد. مسئولان ظاهری را ارشد آسایشگاه و مسئولان پنهانی را ارشد داخلی منصوب و مدیریت می‌كرد. مسئولیت‌های ممنوعه دور از چشم عراقی‌ها انجام می‌شد و در صورت شناسایی، مجازات سنگینی در پی داشت. این مسئولیت‌ها شامل موارد زیر بود:

الف) مدیریتی: ارشدهای داخلی و رهبران سیاسی‌معنوی؛

ب) مدیر امور مذهبی: دعا ، مداحی، امام جماعت؛

ج) مدیر امور فرهنگی: تئاتر ، سرود، تزئینات؛

د) مدیر امور اطلاعاتی: اخبار، حفاظت، حراست؛

ه‍‌) مدیر امور بهداشتی: مسئول داروخانه آسایشگاه؛

و) مدیر امور آموزشی: سوادآموزی، اصول، عقاید، احکام.

    رهبریت سیاسی‌مذهبی: كلّ مسئولیت امور سیاسی و مذهبی و فرهنگی آسایشگاه‌ها با مدیر سیاسی‌مذهبی بود و همه خط‌مشی‌ها ازجانب این مدیر تعیین می‌شد. این نوع مدیریت مخفیانه صورت می‌گرفت؛ مگر اینکه ازسوی جاسوس‌ها شناسایی می‌شد. اولین مدیر به‌صورت خودجوش و استقبال عمومی و مدیران بعدی (در صورت شناسایی و انتقال) ازطرف شورایی از بزرگان تعیین می‌شد. این افراد از اسرای باایمان، مقید به جمهوری اسلامی، دارای قوه تشخیص و بصیرت كافی بودند.( ← مدیریت و رهبری)

ارشد داخلی: مانند رهبریت بند، وظایف امور سیاسی، فرهنگی، آموزشی و اجتماعی آسایشگاه را برعهده داشت. ایشان با انتخاب افراد آسایشگاه، فعالیت خود را آغاز می‌کرد، اما عراقی‌ها از او اطلاعی نداشتند. ارشد داخلی نفر اول آسایشگاه محسوب می‌شد و ارشد بیرونی، کاملاً در مسائل با او هماهنگ بود.

ارشد اردوگاه: بالاترین فردی بود که می‌توانست مستقیماً با عراقی‌ها ارتباط داشته باشد و امور سه بند اردوگاه را هماهنگ كند. ارشد اردوگاه دخالتی در امور جزئی نداشت و فقط امور کلی مانند هماهنگی ارشدها برای جلسات با فرمانده اردوگاه، نمایندگان صلیب سرخ، پیگیری مشکلات و نیازهای اردوگاه را برعهده داشت.

ارشد بند: نماینده اسرا در بند بود و وظایفی مانند ارتباط با عراقی‌ها برای هماهنگی امور، ارتباط مستمر با ارشد اردوگاه، حضور در جلسه فرمانده اردوگاه و انتقال خواسته‌های اسرا، به صدا درآوردن سوت داخل‌باش و خارج‌باش و سوت غذا و... را داشت.

ارشد آسایشگاه: مانند ارشد بند سال‌های نخست انتصابی و سپس با انتخاب اسرا و تأیید عراقی‌ها انجام می‌شد و معمولاً وظایفی انجام می‌داد که ازنظر عراقی‌ها بلامانع بود، مانند هماهنگی با ارشد بند، شرکت در جلسه فرمانده اردوگاه، اخذ نامه‌ها از صلیب سرخ و تحویل نامه‌ها به گیرنده نامه، هماهنگی برای نظم در گرفتن آمار، نظارت بر مسئولان نظافت، غذا، آب جوش و ...

    انتخابات نیز به دو گونه انجام می‌شد:

الف) انتخاب ارشد بند و یا ارشدهای آسایشگاه که به دستور عراقی‌ها، در زمان‌های خاصی برگزار می‌شد.

ب) انتخاب ارشد داخلی آسایشگاه‌ها، که به دور از اطلاع عراقی‌ها بود.

    در کنار این مسئولیت‌های بزرگ و مهم، مسئولیت‌های کوچک‌تری نیز قرار داشت که البته در جای خود، مهم و حتی تأثیرگذار نیز بود؛ مانند:

- مسئولان غذا که به‌وسیله قصعه (ظرف غذا مختص به 10 نفر) غذا می‌گرفتند.

- مسئول چای که به‌وسیله یک سطل 10 لیتری چای را از آشپزخانه تحویل می‌گرفت و بین اسرا تقسیم می‌کرد.

- آشپز آسایشگاه که فردی آشنا به آشپزی بود و به‌وسیله چراغ نفتی (والر) داخل آسایشگاه تغییراتی در غذا به‌وجود می‌آورد تا طعم آن بهتر شود.

- مسئول آب جوش که با یک سطل 6 لیتری هم‌زمان با به صدا درآمدن سوت آب جوش، به آشپزخانه می‌رفت و تحت نظارت عراقی‌ها به آسایشگاه باز‌می‌گشت و سطل را زیر چند پتو پنهان می‌كرد تا آبجوش تا زمان داخل‌باش، سرد نشود.

- مسئول ورزش به تیم‌بندی در رشته فوتبال و ایجاد تیم در بین علاقه‌مندان به والیبال و دیگر رشته‌های موجود در اردوگاه می‌پرداخت.

- مسئول روزنامه از عراقی‌ها روزنامه تحویل می‌گرفت و روز بعد روزنامه‌ها را صحیح و سالم عودت می‌داد.

    مسئولیت‌های فوق‌الذكر به‌صورت داوطلبانه بود و اکثر آنها به‌صورت چرخشی و غیرثابت بود.

وقایع مهم

1. در تاریخ 4/11/1362، سربازان عراقی تعدادی از خبرچین‌ها را با لباس‌های نو و سر و وضع آراسته به حیاط قاطع 2 فرستاده و به آنها وسایلی همچون تخته‌نرد و پاسور می‌دهند تا در مقابل دوربین‌های رادیو و تلویزیون عراق و خبرنگاران قرار گیرند. پس از مدتی، تعدادی خبرنگار و عکاس وارد اردوگاه شده و به قاطع 2 می‌روند تا از این نمایش گزارش، عکس و فیلم تهیه کنند. اسرای قاطع 2 برای برهم‌زدن این بازی، با صابون و کفش و دمپایی به خبرنگاران و فیلمبرداران حمله می‌کنند؛ یکی دو دوربین را می‌شکنند و باعث برهم‌خوردن این بازی می‌شوند. در این زمان فرمانده اردوگاه با اسلحه کمری خود چند تیر هوایی شلیک می‌کند و به دنبال آن سربازان عراقی ابتدا اقدام به تیراندازی هوایی می‌کنند و سپس نوک اسلحه‌ها را به‌سمت پایین می‌گیرند و بر اثر تیراندازی، اسرا به داخل آسایشگاه‌هایشان می‌روند. در این درگیری، تعداد زیادی از اسرا مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتند و یک نفر نیز یک چشم خود را از دست داد. اسرا از موقعیت پیش‌آمده استفاده می‌كنند و چند سرباز عراقی را با مشت و لگد می‌زنند. به دنبال این درگیری‌ها، بعثی‌ها تصمیم گرفتند که اسرای قاطع 2 را چند روز از آب و غذا محروم و در آسایشگاه‌هایشان حبس کنند. لذا آن شب به آنها غذا ندادند. صبح روز بعد، نمایندگان کلیه اسرا (قاطع 1 و 3 به همراه افسران و خواهران) نزد افسر عراقی رفته و تهدید می‌کنند که اگر محدودیت‌های اعمال‌شده برای افراد قاطع 2 برطرف نشود، آنها نیز دست به اعتصاب غذا خواهند زد. بعثی‌ها اسرا را برای گرفتن غذا فرا می‌خوانند، اما کسی مراجعه نمی‌کند. فرمانده اردوگاه با مشاهده این وضعیت به خواسته اسرا تن داده و محدودیت‌ها برای قاطع 2 را لغو می‌کند.

↵2. به دنبال وقایعی که در روزهای قبل در این اردوگاه به وقوع پیوسته بود، در غروب عید فطر سال 1367، فرمانده اردوگاه به نام سرگرد مفید همراه با تعدادی سرباز به اردوگاه وارد شدند و از هر آسایشگاه چهار پنج نفر را خارج و در حیاط اردوگاه جمع کردند. سپس سربازان بعثی، که به ابزاری همچون کابل، باتوم، میله آهنی و ... مسلح بودند، شروع به کتک زدن این گروه از اسرا کردند. با اعتراض اسرا، این رفتار خاتمه می‌یابد و اسرایی را که مورد ضرب‌وشتم قرار داده‌اند به آسایشگاه‌های خود می‌فرستند. هم‌زمان، سرگرد مفید اردوگاه را ترک می‌كند، اما ساعتی بعد با تعداد زیادی سرباز بازمی‌گردد. ابتدا در هر آسایشگاه آمار ‌‌گرفتند، سپس با هر آنچه در دست داشتند (کابل، باتوم و ...) اقدام به زدن اسرا ‌کردند. در هر آسایشگاه اسرا را در گروه‌های پنج‌نفره وسط آسایشگاه به حالت سجده قرار دادند و سپس پنج شش سرباز با کابل و باتوم می‌زدند. آن شب عراقی‌ها از سر شب تا ساعت 4 صبح همه اسرای آسایشگاه‌های قاطع 2 و 3 را كتك زدند. پس از آن شب نیز سختگیری‌ها تا مدت‌ها ادامه داشت. برای مثال، هنگام آمار، اسرا باید به حالت سجده قرار می‌گرفتند و پس از اتمام آمار و ترک آسایشگاه، به همان حالت می‌ماندند تا آمار تمام آسایشگاه‌ها گرفته شود و سوت آزادباش را بزنند. این زمان حدود سه ربع تا یک ساعت به طول می‌انجامید.

3. تعدادی از اسرا كه بر اثر آسیب‌های وارده در میدان جنگ قطع نخاع شده بودند، در این اردوگاه حضور داشتند. این افراد در نوزدهم بهمن 1362 به ایران بازگشتند. در این تاریخ جمعاً 190 اسیر ایرانی آزاد شدند که علاوه‌بر افراد قطع نخاع و دیگر مجروحان، چهار نفر از خواهرانی که در ابتدای جنگ به اسارت درآمده و در این اردوگاه بودند، آزاد شدند. این چهار نفر پس از سپری کردن چند ماه در زندان بغداد به اردوگاه موصل(← اردوگاه ) و سپس در اوایل مرداد 1361به کمپ 8 منتقل شده بودند و تا زمان آزادی در این محل به سر می‌بردند[۱]

کتاب‌شناسی

  1. کرمی، حسین (1389). اردوگاه سوم. قم: پیام آزادگان.

http://dehnamaki.com

سعید نجار